اسكات ريتر : دروغهاي سازمان مجاهدين خلق ، منبع اطلاعات آمريكا از فعاليتهاي هسته اي ايران است!

اسكات ريتر

«اسکات ریتر» مي گويد دلارهای مالیات‌پردازان آمریکايي با اجازه کنگره برای عملیاتی هزینه می‌شودکه نتیجه آن، کشتار و جرح مردم و تخریب دارایی‌های ایران است. بسیاری از مردم آمریکا از آنچه به نام آنان در خارج از خاک آمریکا روی می‌دهد، بی‌اطلاعند.
وي می‌‌گوید: افرادی که از اقدامات دولت آمریکا آگاهند و از آن حمایت می‌کنند، به این دلیل است که احساساتشان از طرف دولت آمریکا علیه ایران برانگیخته شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. آمريكا ايران را عامل مشکلات جهانی وانمود می‌كند تا بتواند به وسیله آن، ادامه جنگ علیه «تروريسم» را در گستره جهانی آن موجه و محق جلوه‌گر سازد. به ما گفته‌اند ایران نه تنها به دنبال دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای است، بلکه امروزه بزرگترین حامی ترور در جهان است.
این بازرس سابق آژانس انرژی اتمی با به چالش کشیدن منابع اطلاعاتی تحلیلگران آمریکایی گفت: بیشتر این اطلاعات یا از جانب اسرائیل که منافع تنگاتنگی برای خنثی ساختن ایران به عنوان یک تهدید بالقوه دارد، تهیه هدایت می‌شود یا از منبع دیگری که اسرائیل با آن پیوند دارد و مقبولیت آن در میان رسانه‌های آمریکا پرسش برانگیز است، سازمان مجاهدین خلق که یک گروه مخالف قسم‌خورده رژیم مذهبی حاکم بر تهران است يكي از اين منابع است. امروزه سازمان «سیا» تأمین کننده وسایل لازم برای عملیات مجاهدین در داخل ایران است.
این کارشناس ارشد مسائل هسته‌ای با اشاره به ضعف سازمان‌های اطلاعاتی فعال در حوزه ایران گفت: زمانی که هیچ سازمان اطلاعاتی، قادر به تشکیل و حفظ یک شبکه جاسوسی درخور در ایران نیست، واشنگتن سازمان مجاهدین را به سرمایه‌ای برای آمریکا و اسرائیل تبدیل کرده است. این سازمان قادر به تهیه مقادیری اطلاعات مفید است، هر چند ارزش آنها به طور کل به عنوان یک منبع اطلاعاتی مطمئن، آسیب دیده است . چرا که در واقع، آنها تنها منبع اطلاعاتی در ایرانند. بدین ترتیب، این گروه گزارش‌های مبالغه‌آمیز و ساختگی را که در خدمت اهداف سیاسی این سازمان است، بیرون می‌دهد. در این زمینه تفاوت چندانی بین مجاهدین و دیگر گروه‌های تبعیدی خاورمیانه مثل کنگره ملی عراق که اطلاعات نادرست در اختیار آمریکا و دیگر کشورها قرار دادند و بر تصمیم آمریکا در اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین تاثیر گذار بودند، نیست. امروز سازمان مجاهدین خلق، خود را در نقش مشابهی می‌بیند و تنها منبع تهیه اطلاعات برای آمریکا و اسرائیل را تشکیل می‌دهد تا عملیات نظامی علیه ایران و سرانجام سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران را تسهیل کند.
«اسکات ریتر» با فلاکت‌بار خواندن وضعیت سازمان مجاهدین و اشاره به سابقه فعالیت‌های تروریستی و خشونت‌بار این سازمان اظهار داشت: سازمان مجاهدین خلق به محض ورود به عراق در سال 1986 در کنترل استخبارات یا سازمان اطلاعاتی صدام حسین درآمد. مجاهدین خلق، سازمان شدیدا نظامی بود و در سال 1988 به اقدامات جنگی در مقیاس یک تیپ ارتشی، علیه ایران دست یازید. این سازمان نماینده هیچ کشوری نیست و در لیست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکاست، اما با این حال، از زمان اشغال عراق توسط آمریکا، این سازمان در حمایت ارتش آمریکا قرار گرفته و حتی اعضای آن با استناد به قرارداد ژنو، تحت حفاظت ارتش آمریکا قرار دارند.
از طرفی سازمان مجاهدین مدعی است که اعضای آن در عراق، پناهنده‌اند و نه تروریست. با این توصیف، این پرسش موجه است که چرا باید بنا بر قرارداد 1951 ژنو به یک سازمان شبه نظامی فعال که از کمپ‌های پناهندگان در داخل عراق به عنوان پایگاه نظامی استفاده می‌کند، پناهندگی داده شود.
«اسکات ریتر» در ادامه با اشاره به جنجال‌هایی که بر سر محتویات لپ‌تابی که ادعا می‌شود دارای اطلاعاتی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران است، می‌افزاید: من یک راهکار ساده از این رایانه دارم. UNSCOM، یک تیم از کارشناسان و تحلیلگران رایانه‌ای، مشتمل بر سازمان «سیا»، FBI و وزارت دفاع، باید هیاتی را تشکیل داده و لب‌تاپ ادعایی را مورد تحلیل قرار دهند و آن را بررسی کنند و اطمینان یابند که همه چیز با عملکرد رایانه همخوانی دارد، به ما بگویند که در چه زمانی رایانه روشن و اطلاعات بدان داده شده است؟
واقعیت آشکار تهیه رایانه مزبور از سوی مجاهدین خلق و این حقیقت که بررسی درست، مطمئن و جرم شناسانه، احتمالا ماهیت ساختگی داده‌های موجود در این لب‌تاپ را بر ملا خواهد ساخت، بیانگر آن است که دولت آمریکا هرگز با انجام چنین تحقیقی موافقت نخواهد کرد. دادستان به هنگام طرح یک مورد جنایی، موظف است شواهد و مدارک را مستقیم، نه تنها به قاضی و هیأت منصفه ، که به متهم نیز نشان دهد. اگر شواهد آن گونه که دادستان مدعی است، محکم و قوی باشند، مدافع در موقعیت خوبی قرار نخواهد گرفت، اما اگر مدافع بتواند عدم استحکام و صحت مدارک و شواهد ارایه شده را نشان دهد، شاکی دچار اشکال خواهد شد و نیز در صورتی که مدافع بتواند ساختگی بودن شواهد و اسناد ارایه شده را اثبات نماید، آنگاه پرونده مختومه اعلام می‌شود. به طور اختصار، این کاری است که باید در تحقیقات ویژه آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای در ارتباط با اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح‌های اتمی به ایران، انجام شود. اسناد ارایه شده به آژانس، حتی تاب سؤال‌پیچ‌های مقدماتی را ندارند.
واقع بینانه‌ترین نگاه به این اسناد از ساختگی بودن آنها حکایت می‌کند و ایران با رد مشروعیت چنین اسنادی، گامی درست برداشته است.
این منتقد سیاست‌های خارجی بوش در ادامه به شدت از‌ هاینونن انتقاد کرده و می‌گوید: پرسش کلیدی این است که چرا آژانس به ‌هاینونن، معاون فنلاندی امور ایمنی و مأمور و مسئول بازرسی فنی اجازه می‌دهد، حرکتی تک نفره را به نیابت از آمریکا، انگلیس و غیر مستقیم اسرائیل بر مبنای اطلاعاتی از منبعی غیر قابل اطمینان چون مجاهدین خلق به راه‌اندازد؟ علاوه بر آن، چرا افسار مأموری را چنین رها کرده‌اند تا اطلاعات حساس را در اختیار مطبوعات و گروه‌های غیر ذیربط با تمایلات خاص سیاسی قرار دهد تا در نتیجه، اتهامات تأیید نشده در افکار عمومی واقعی و مستند جلوه کند. در حالت عادی، اطلاعاتی که به بیرون درز یافته‌اند همانند ادعای تحقیقات اتمی ایران برای دستیابی به سلاح‌های اتمی، مورد بررسی دقیق قرار می‌گیرند تا منبع بروز اطلاعات یافته شود و اقدامات لازم برای جلوگیری و پایان دادن به آن انجام شود و هنوز در وین، امری مهم چون نقض پیاپی حدود و اختیارات از سوی ‌هاینونن به عنوان مطلبی بی اهمیت وانمود می‌شود؛ همانند این که گوریل 800 پاندی خطرناکی را در اتاقی رها کنند و وانمود سازند که چنین حیوانی در آنجا نیست.
هرگاه نتایج تحقیقات آژانس که حاکی از نیافتن نشانه‌هایی از فعالیت ایران در زمینه دستیابی به سلاح هسته‌ای در گذشته و یا در حاضر است و بر شفافیت برنامه‌های غنی‌سازی در ایران گواهی می‌دهند، منتشر می‌شود، ‌هاینونن جنگ‌طلب دست به تخریب می‌زند. او گزارش‌هایی با تبلیغات گزاف به دیپلمات‌ها رد می‌کند و مرموزانه اخباری از منابعی که نامشان ذکر نشده، به بیرون درز می‌یابند.
ملیت فنلاندی ‌هاینونن در حکم پوششی برای بی طرف جلوه دادن اوست که دیگر کارایی‌اش را از دست داده است. هاینونن دیگر به عنوان یک بازرس بی‌طرف خدمت نمی‌کند، بلکه پوششی است بر کوشش فعال آمریکا و اسرائیل تا با استفاده از اطلاعات مخدوش، اتهاماتی سست و ناموجود را به ایران وارد ساخته و با اتکای به آن، تهدیدهای نظامی خویش علیه ایران را موجه جلوه دهد.
اسکات که از تأسیسات هسته‌ای نیز بازدید کرده است، در بي اعتباري موضعگیری‌ کشورهای غربی می‌گوید: این واقعیت که از آژانس انرژی اتمی چون حربه‌ای برای تبلیغات ضد ایرانی استفاده می‌شود، نوعی سوءاستفاده از نهادی است که مأموریت و مسئولیتی مهم، حیاتی و جهانی دارد. گنجاندن اطلاعات نادرست و غیر قابل تأیید در لب‌تاپی که از سوی مجاهدین خلق به سازمان‌های اطلاعاتی ارائه شده، همراه با پافشاری بر سندی که از آلوده بودن نیمکره‌های سانتریفیوژ به نوعی از اورانیوم لازم برای ساختن بمب اتمی، حکایت می‌کند، به معنای گونه‌ای سوءاستفاده از داده‌ها برای دست یافتن به نتیجه‌ای از پیش‌تعیین شده است.
هاینونن می‌توانست یک عضو حقوق بگیر کابینه بوش باشد، چرا که در کارهایش اهداف دولت آمریکا را در وانمود جلوه دادن ایران به عنوان تهدیدی جدی که باید آن را با حمله نظامی برطرف ساخت، تعقیب می‌کند. پس از گزارش‌ هاینونن و تهدیدآور خواندن ایران در آن در ماه مارس 2008، «گرگوری شولتز»، سفیر آمریکا در آژانس بدون تأخیر اعلام داشت: همان گونه که گزارش امروز نشان داد، دلایل محکمی در دست است که می‌توان گمان برد ایران دست‌کم تا گذشته نزدیکی پنهانی و فریبکارانه برای ساختن بمب اتمی فعالیت می‌کرده است.گزارش‌ هاینونن که به استناد مدارکی بی‌اهمیت و لب‌تاپ کذایی با مأخذی مشکوک، تهیه شده بود، حاوی اطلاعاتی نبود که شولتز در کارزارش علیه ایران استفاده می‌کرد و برای همین، برای وی اهمیتی نداشت بگوید «ایران از توضیح پیرامون فعالیت‌هایش برای ساختن بمب اتمی خودداری کرده است».
شولتز به خود زحمت نداد تا درک کند برای ایران پذیرفتن اتهام و توضیح پیرامون عملی که انجام نداده است، مشکل می باشد. شولتز در اظهاراتش ادامه می‌دهد: خودداری ایران هنگامی که با تلاش‌های مصممانه او برای تکمیل مهارت در فناوری غنی‌سازی اورانیوم، همراه شود، مشکل آفرین است.
چرا این مسأله‌ساز است؟ چرا شولتز می‌گوید غنی‌سازی از سوی ایران برای مقاصد غیر نظامی نیست و می‌تواند برای تهیه مواد قابل شکافت به منظور تهیه بمب نیز مورد استفاده قرار گیرد؛ در واقع پیچیدگی قضیه، برنامه کنونی غنی‌سازی اورانیوم در ایران است. نه به دلیل این که غیر قانونی است، چون ایران بنا بر ماده 4 قرارداد منع تولید سلاح‌های هسته‌ای، مجاز به غنی‌سازی اورانیوم برای مقاصد صلح آمیز است. و نیز نه به دلیل آن که راه‌اندازِی سانتریفوژ‌ها در ایران پنهانی و بدون نظارت پیش می‌رود. آژانس اعلام کرده بود که تصویری کامل از ابعاد و کار غنی‌سازی سانتریفوژهای ایران داشته و همه مواد هسته‌ای مربوطه کم و زیاد نشده و همچنان تحت حفاظتند؛ بنابراین، گره دعوا هرگز نه مشکل غنی‌سازی اورانیوم در ایران بوده و نه خواهد بود. مسأله واقعی، اهداف سیاسی آمریکا برای تغییر رژیم در ایران است. این اهداف ترکیبی است از تمایلات آمریکا برای حفظ وگسترش هژمونی خویش بر جهان و منافع اسرائیل در راستای حفظ وپافشاری بر برتری اقتصادی و نظامی و امنیتی خویش در منطقه.
شبح غنی‌سازی هسته‌ای تنها پوششي براي پیشبرد مقاصد بزرگتر سیاسی است. ‌ هاینونن و کسانی که از کارهای او حمایت می‌کنند، باید به زمینه کلی‌تر ژئوپولیتیکی قضیه که این فعالیت‌ها را پست، موذیانه و مرموز می‌کند، آگاه باشند.
این کارشناس که مخالف سیاست‌های جنگ‌طلبانه بوش است، با انتقاد شدید از رسانه‌های آمریکایی می‌گوید: مقصر مهم دیگر در این ماجرای رذیلانه، رسانه‌های جمعی‌‌اند. سر دبیران بزرگترین روزنامه‌های آمریکا و مولدان و تهیه کنندگان بزرگترین برنامه‌های خبری تلویزیون‌ها به طور جمعی احمقانه‌ترین، مسخره‌ترین و غیرواقعی‌ترین افسانه‌هایی را که از کاخ سفید بیرون می‌آید، با تظاهر به نا آگاهی از اصل ماجرا، نشر می‌دهند. جدیدترین افسانه، افسانه پیشبرد «دیپلماسی» با واسطه ویلیام برن، دیپلمات درجه سه وزرات خارجه بود. من یادداشت‌های مذاکرات «جان مک کوی» مقام بلندپایه آمریکایی را که در دهه‌های پس از جنگ دوم جهانی در مديريت‌های مختلف چه دمکرات و چه جمهوریخواه انجام وظیفه کرده، در زمینه دیپلماسی با اتحاد جماهیر شوروی و به طور خاص یادداشت‌های او را در ارتباط با گفت‌وگو با «والرین زورین»، دیپلمات بلند پایه شوروی و شخص نیکیتا خروشچف، نخست‌وزیر را مطالعه کرده‌ام که واقعیتی اصیل، مستقیم و در راستای حل اختلافات بوده‌اند.
رونوشت دیپلماسی انجام شده میان کیسینجر و «له داک تو» برای پایان دادن به درگیری‌های ویتنام هم درسی مهم در زمینه داد و ستد لازم برای پیشبرد یک دیپلماسی واقعی است.
وی همچنین با در پیش گرفتن موضعی انتقادی نسبت به حضور ویلیام برنز در مذاکرات می‌گوید: گسیل یک مأمور دون پایه همانند برنز برای نظارت بر مذاکرات اتحادیه اروپا و ایران با داشتن دستور عدم تعامل، عدم ابتکار و عدم گفت‌وگو، تحت هیچ شرایطی، نمی‌تواند دیپلماسی تلقی شود. هر دانشجوی تاریخ دیپلماسی می‌تواند این را به شما بگوید. با این حال، سردبیران و تهیه کنندگان برنامه‌های خبری همچون گذشته بدون به چالش کشیدن این رویداد و یا روشن ساختن آن، مأموریت نوزدهم ژوئیه برنز را در ژنو، دیپلماسی قلمداد کردند. فرستادن برنز به ژنو به عنوان «امتیازی مهم» از سوی بوش و یک گام دور شدن از جنگ و نیز به عنوان معرف جدیدی در کاخ سفید برای حل بحران ایران از طریق دیپلماتیک، وانمود شد. این نویسندگان و رؤسای آنان توجه نداشتند که دیپلماسی با وجود یک دیپلمات دست و پا و دهان بسته‌ای چون برن، چگونه می‌تواند به پیش رود! آنها به مردم آمریکا گفتند که دیپلماسی سیاست جدیدی است که مديريت بوش آن را در پیش گرفته است. مذاکرات ژنو البته نتیجه‌ای نداشت. آمریکا مطمئن بود که سولانا در مقام خویش به نیابت از اتحادیه اروپا پیرامون مسأله اصلی یعنی پیش‌شرط تعلیق غنی‌سازی از سوی ایران، پیش از آغاز هر گفت‌وگویی، امکان هیچ گونه مانوری ندارد. علاوه بر آن، قضیه لب‌تاپی که مجاهدین ارائه کرده بودند و فشار آمریکا به ایران بر این مبنا، کار دیپلماسی را دشوار و آلوده ساخته بود.
در حالی که رایس مشغول مذاکره با شش کشور عربی درباره در پیش گرفتن سیاستی جمعی در قبال ایران بود، پس از ملاقات با برنز در ابوظبی به رسانه‌ها گفت: ایران برای حل این بن‌بست جدی نیست. رایس پس از بازی با کارت دیپلماسی، بلافاصله برنامه اصلی را پیش کشید: اگر ایران از همکاری با جامعه جهانی استنکاف ورزد (بخوانید توقف برنامه غنی‌سازی) با دور جدیدی از تحریم‌های اقتصادی و اقدامات سخت دیگر، چه یکجانبه از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا و چه تحریم‌های گسترده‌تری از جانب شورای امنیت سازمان ملل، روبه‌رو خواهد شد (هرچند قابل تردید است که روسیه و چین در این زمینه به همراهی ادامه دهند).
وی در پایان با اشاره به سخنان کندی، مصوبه اخیر مجلس سنای آمریکا را نوعی اعلان جنگ با ایران تلقی می‌کند و می‌افزاید: کنگره آمریکا متشکل از مجلس نمایندگان و سنا و 580 نماینده‌اش در تدارک تهیه قانونی هستند که به دولت اجازه دهد ایران را از زمین، هوا و دریا محاصره کند. در سال 1962 جان اف کندی، به هنگام تدارک محاصره نظامی کوبا به منظور مقابله با حضور موشک‌های شوروی در آن کشور معتقد بود که محاصره دریایی، گونه‌ای از عملیات نظامی و عملی جنگی به شمار می‌رود که در حقیقت همین هم هست. دیپلماسی ساختگی نمایش داده شده در ژنو از سوی کاخ سفید، به منظور جلوگیری از تقاضای کنگره و پافشاری آن بر راهکار دیپلماتیک، به راه ‌انداخته شد. اکنون رئیس‌جمهور با این ترفند می‌تواند مأموریت آغاز جنگ با ایران را تسهیل نموده و یک تجاوز دیگر را قانونی جلوه دهد.
روزی در آینده‌ای نه چندان دور، هنگامی که مردم آمریکا بامدادان سر از خواب برمی‌دارند، می‌بینند که نیروهای ارتش آمریکا درگیر جنگ با ایرانند. خیلی‌ها سرشان را خارانده و خواهند گفت: این چگونه اتفاق افتاد؟
پاسخ ساده است: همه ما اجازه دادیم که این اتفاق بیفتد. ما همین اکنون در حال جنگ با ایرانیم و فقط شهامت اخلاقی قبول آن را نداریم.
 

منبع: ايران نيوز 31 مرداد 1387

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved