تاملاتی درباره آمريکا و سياست‌های آن
بديهی است Ú©Ù‡ Ø·Ø±Ø Ù†Ø¸Ø±Ø§Øª گوناگون، اگر مستدل Ùˆ علمی باشند، می‌توانند درک Ùˆ درياÙت ما را از جهانی Ú©Ù‡ در آن زندگی می‌کنيم غنی‌تر سازند. زمينه‌های درک آمريکاييان از خود Ù‡Ú¯Ù„ در نتيجه گيری ÙلسÙØ© تاريخ خود می‌گويد: «آمريکا سرزمين آينده است Ùˆ آيندة بشريت در آمريکا تعيين می‌شود». اين پيش بينی داهيانه دهه‌ها پيش از پيش بينی توکويل در «دمکراسی در آمريکا» انجام گرÙت Ú©Ù‡ Ø·ÛŒ آن توکويل قرن آينده (قرن بيستم) را قرن رويارويی آمريکا Ùˆ روسيه ناميد Ú©Ù‡ در آن دو نظام ÙŠÚ©ÛŒ مبتنی بر آزادی Ùردی (آمريکا) Ùˆ ديگری مبتنی بر بردگی (روسيه) به چالش با يکديگر خواهند پرداخت. آمريکا برای خود آمريکايی‌ها متراد٠مÙهوم استثناست. دکترين استثنايی بودن (exeptionalism) آمريکا در جهان از همان آغاز Ú©Ø´Ù Ùˆ تصر٠اين سرزمين Ùˆ بعدها در جنگ‌های استقلال Ùˆ پس از آن در نماد آمريکا به عنوان ÙŠÚ© قدرت برتر خود را به نمايش می‌گذارد. آمريکايی‌ها عميقا" بر اين باورند Ú©Ù‡ کشور آنان ÙŠÚ© استثنا در قاعدة Ú©Ù„ÛŒ کشورهای جهان می‌باشد Ùˆ آينده نيز در اين امر دگرگونی‌ای پديد نخواهد آورد. باور عمومی در آمريکا اين است Ú©Ù‡ نه تنها سرزمينشان بهترين، آزادترين، ثروتمندترين Ùˆ قدرتمندترين کشور جهان است، بلکه آمريکا دنيای ديگری است، خوشبخت‌تر Ùˆ مصون Ùˆ ايمن از تمام Ùاجعه‌ها Ùˆ جنگ‌ها Ú©Ù‡ در کشورهای ديگر رخ می‌دهد. آمريکا از دويست سال پيش، سرزمين اصلی مهاجرت به شمار می‌رود. چرا؟ زيرا آمريکايی‌ها بر اين باورند Ú©Ù‡ خطاها Ùˆ خيانت‌های تاريخ را پشت سر گذارده‌اند Ùˆ ÙŠÚ© استثنا (exeption) را نمايندگی می‌کنند. اينکه آمريکا با توجه به قوانين جاری سياست Ùˆ تاريخ ÙŠÚ© استثنا را نمايندگی می‌کند، ÙŠÚ©ÛŒ از مهمترين Ùˆ اساسی‌ترين تصوراتی است Ú©Ù‡ از دوران روشنگری به ما رسيده است. آمريکا در درجه اول ÙŠÚ© سرزمين مهاجران است Ú©Ù‡ اين سرزمين را با اين آمادگی بنيان گذاری کردند Ú©Ù‡ مردم سرزمينهای ديگر را بپذيرند Ùˆ اين تÙاوت اصلی آمريکا با اروپا می‌باشد. اما آمريکا با سرزمينهای مهاجرپذير ديگر نظير کانادا Ùˆ استراليا اين تÙاوت را دارد Ú©Ù‡ ديگر سرزمينها به دليل جمعيت Ú©Ù… Ùˆ نقش ضعيÙشان در تاريخ دو قرن گذشته، ادعای اين استثناء بودن را نمی‌توانند بکنند. اين دکترين Ú©Ù‡ در آمريکا Ùاجعه‌ها Ùˆ جنگ‌های کشورهای ديگر رخ نخواهند داد يا نبايد رخ بدهند، يعنی دکترين مصونيت Ùˆ امنيت مداوم آمريکا با باور به ضرورت مشروعيت Ùˆ موقعيت قدرت آمريکا در هم تنيده شده‌اند. اکنون با رويداد ١١ سپتامبر اين دکترين مصونيت Ùˆ ايمنی مداوم آمريکا، ضربه‌ای کاری خورده است. آمريکايی‌ها با رويدادی روبرو شده‌اند بسيار مهيب‌تر Ùˆ خطرناک‌تر از ترور جان ا٠کندی Ùˆ آنها اين اØساس تازه را تجربه می‌کنند Ú©Ù‡ کشورشان قابل تعرض، تعدی Ùˆ در دسترس تجاوز است. سخن پردازی Ùˆ سخنوری (Rhetorik) جنگ سرد دوباره در اين جنگ با تروريسم خود را به نمايش گذاشت Ùˆ Ù…Ú© کارتيسم دوباره به آمريکا بازگشت. سخن از جنگ صليبی از جانب بوش به ميان آمد Ùˆ مسلمانان به صورت خطری هم بالقوه Ùˆ هم بالÙعل برای امنيت غرب Ùˆ جهان قلمداد شدند. واکنش به اين عمليات تروريستی ١١ سپتامبر، به Øرکت درآوردن Øمايت خارجی در سرتاسر جهان بر عليه تروريسم بود. دنيای امروز طبيعتا" به دو اردوگاه متخاصم تقسيم نمی‌شود Ùˆ «دشمن» را نمی‌توان با اين يا آن دولت ملی همتراز گذاشت. همانند اقتصاد، Ùرهنگ Ùˆ Øتی اپيدمی‌هايی نظير ايدز، تروريسم نيز ÙŠÚ© پديده Ùراملی Ùˆ Ùرادولتی است. نبايد اين را پنهان داشت Ú©Ù‡ پس از رويداد ١١ سپتامبر، ÙŠÚ© بازگشت به مذهب Ùˆ دين به طور عاميانه، پيش پااÙتاده Ùˆ بی ارزش در جهان صورت گرÙت Ú©Ù‡ هم در غرب به صورت بازگشت به کليسا Ùˆ آرمان‌های مسيØيت خود را نشان داد Ùˆ هم در شرق به صورت تظاهرات گسترده Ùˆ به طرÙداری از بن لادن. اين بازگشت به سوی مذهب می‌تواند ÙŠÚ©ÛŒ از خطرناک‌ترين چالش‌های قرن بيست Ùˆ ÙŠÚ©Ù… باشد. اما اين تظاهرات در غرب Ùˆ شرق، هر چقدر سطØÛŒ Ùˆ پيش پااÙتاده باشد، نبايد مسئله اصلی Ùˆ اساسی را از نظر ما دور بدارد. مسئله اساسی اين است Ú©Ù‡ سياستمداران آمريکايی تروريسم Ùˆ مبارزه با آن را به چالش اساسی جهان تبديل کرده‌اند Ùˆ بيم آن می‌رود Ú©Ù‡ ساير مسائل Ùˆ موضوعات مهم جهانی نظير اختلا٠شمال Ùˆ جنوب، پديده روند جهانی شدن، کاسته شدن از Øدود اختيارات دولتهای ملی Ùˆ مسائلی نظير Ù…Øيط زيست Ùˆ غيره را تØت الشعاع خود قرار بدهد. تروريسمی از نوع جديد آن Ú©Ù‡ ما در رويداد ١١ سپتامبر مشاهده کرديم، هيچ هد٠مشخصی را دنبال نمی‌کند. اينگونه تروريسم واکنش شورشی آن بخشی از جهان است Ú©Ù‡ در نتيجه اقتصاد جديد (new economy) ØŒ سکولاريسم جديد Ùˆ مدرنيسم صدمه می‌بيند. اين شورش بر عليه معماران Ùˆ سوداگران روند جهانی شدن صورت می‌گيرد. اين نه اسلام، بلکه تعبيری از اسلام است Ú©Ù‡ از نظر دنيوی مخال٠رÙرم Ùˆ از نظر اخلاقی گذشته گرا می‌باشد Ùˆ درØال Øاضر از تمام جريانهای اعتقادی تشکيل می‌شود Ú©Ù‡ خود را از جانب هرگونه دگرگونی در جهان مورد تهديد اØساس می‌کنند. از اين رو جای Ø´Ú¯Ùتی نيست Ú©Ù‡ تمام کسانی Ù€ مسلمان يا غيرمسلمان Ù€ Ú©Ù‡ خود را در زمره بازندگان روند جهانی شدن می‌يابند، از هر شکست برندگان اين بازی شادمان می‌شوند. شادی بسياری از مردم جهان سوم Ùˆ دنيای پيرامونی Ù€ نه Ùقط مسلمانان Ù€ با درنظر گرÙتن اين واقعيت قابل درک می‌شود. آيا آمريکايی‌ها در سياستهای خويش دچار خطا نشده اند؟ طبيعتا" شده‌اند. آيا آمريکايی‌ها مرتکب هيچ سياست اشتباهی نشده اند؟ مسلما" شده‌اند. Ùهرست خطاها Ùˆ سياستهای نادرست آمريکا دراز Ùˆ طولانی است. از پرتاب بمب اتمی بر هيروشيما Ùˆ ناکازاکی تا جنگ ويتنام Ùˆ جنگ نيکاراگوئه. از Øمايت يکجانبه از دولت اسرائيل تا سياست دشمنانه نسبت به کوبا. از کودتا بر عليه دولتهای ميانه رو Ùˆ مستقل مانند مصدق، لومومبا Ùˆ آلنده تا به Øرکت درآوردن روند جهانی شدن Ú©Ù‡ بسياری از مردم جهان Ùˆ ملتها را به مرز Ùقر Ùˆ تنگدستی کشانده است. از پرتاب موشک به سوی هواپيمای مساÙربری ايران در خليج Ùارس تا Øمايت از طالبان برای دستيابی به منابع زيرزمينی آسيای ميانه. در زمينه سياست داخلی نيز می‌توان انتقادهای کوبنده‌ای به آمريکا وارد ساخت. نظير قانون مربوط به Øمل اسلØه، وضعيت بد سياهان Ùˆ ديگر اقليتها، نقش بی مسئوليت رسانه‌های گروهی Ùˆ نقش مخرب‌تر Ùرقه‌های مذهبی Ùˆ مذهب به طورکلی Ùˆ نقش پول در سياست داخلی Ùˆ خارجی آمريکا. اما تمامی اين انتقادها بايد با پذيرش اين اصل صورت بگيرند Ú©Ù‡ اين کشور (آمريکا) Ú†Ù‡ اهميتی برای بقيه جهان دارد. در اروپا Ùˆ ساير نقاط جهان بØØ« دربارة آمريکا معمولا" همراه با پيشداوری‌های بسيار است. اين بØث‌ها در اروپا معمولا" با نگاه از بالا Ùˆ در جهان سوم با عوام Ùريبی همراه هستند. باوجود همه اشتباهات، خطاها Ùˆ سياست‌های نادرست آمريکا، امروزه اين کشور ثروتمندترين کشوری است Ú©Ù‡ در طول تاريخ وجود داشته است Ùˆ بخش بزرگی از مردم جهان آرزوی مهاجرت به اين سرزمين را دارند. اين کشور ÙŠÚ© Ùرهنگ زنده را نمايندگی می‌کند Ú©Ù‡ از Ùيلم Ùˆ موزيک گرÙته تا پزشکی، می‌تواند سرمشق ديگران باشد. Ùˆ از نظر سياست‌های مربوط به آزادی زنان Ùˆ يا مهاجران ترازنامة درخشانی دارد. ولی معمولا" در بØث‌ها اين ناديده گرÙته می‌شود Ùˆ موضوع بØØ« اکثر مردم جهان Ùˆ يا روشنÙکران درباره نظاميگری آمريکاييان Ùˆ شادی آنان از جنگ دور می‌زند. اگر ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ùرهنگ کاوبوی» را به کنارگذاريم، در واقع نظاميگری آمريکاييان بيشتر ÙŠÚ© اسطوره است تا ÙŠÚ© واقعيت. هيچ ابر قدرت يا قدرت بزرگی در طول تاريخ تا به اين Øد Ù…Øتاط Ùˆ خوددار عمل نکرده است. اگر ما نقش انگلستان Ùˆ Ùرانسه را در زمان کلنياليسم به يادآوريم Ùˆ يا همچنين نقش تهاجمی دول Ù…Øور را در جنگ جهانی دوم Ùˆ يا سياست شوروی پيشين را پيش چشم آوريم، Ùˆ يا Øتی اگر بخواهيم دورتر به تاريخ بنگريم Ùˆ امپراتوری عثمانی را در نظر بگيريم Ùˆ يا دورتر تا امپراتوری رم باستان، هرگز ابر قدرت يا قدرت برتری را نمی‌بينيم Ú©Ù‡ در عين ايجاد ديناميسم Ùˆ پويايی در روند تاريخ، ÙŠÚ© نظم آزاد را در جهان نمايندگی کرده باشد. قدرت‌های پيشين يا بسيار ايستا بوده‌اند Ùˆ نظم ايستايی (statische Ordnung) را Ù…ØاÙظت می‌کردند، مانند امپراتوری عثمانی Ùˆ يا ملتهای تØت سلطه خويش را زير Ùشار شديد قرار می‌دادند Ùˆ نظم سنگينی را بر جهان Øاکم می‌کردند نظير امپراتوری رم. دولتهای کلنياليستی قرنهای هجده Ùˆ نوزده ترکيبی از هر دو مورد بالا بودند. آمريکا اولين ابر قدرتی است Ú©Ù‡ در عين ØÙاظت از نظم پويای سرمايه داری آمريکايی Ú©Ù‡ می‌خواهد بر سراسر جهان Øاکم گرداند Ù€ Ùˆ اين البته باعث مقاومت‌ها Ùˆ مخالÙت‌های بسياری در سراسر جهان می‌شود Ù€ ÙŠÚ© ساختار آزاد از دولتهای ملی در سرتاسر جهان به وجود آورده است. در Ùرهنگ Ú†Ù¾ جهانی، واژة امپرياليسم جای ويژه‌ای دارد Ùˆ در بيشتر موارد با اين واژه نام آمريکا به ذهن خطور می‌کند. از پايان جنگ جهانی اول آمريکا به عنوان ÙŠÚ© قدرت بزرگ، پس از جنگ جهانی دوم به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از دو ابر قدرت Ùˆ پس از پايان جنگ سرد به عنوان تنها ابر قدرت بازمانده در جهان خودنمايی می‌کند. اين قدرت عظيم سرچشمه در منابع عظيم قدرت نظامی، ديپلماتيک، سياسی، اقتصادی Ùˆ Ùرهنگی اين کشور دارد Ú©Ù‡ در روابط بين المللی نقش Ùائق را بازی می‌کند. آمريکا به عنوان ÙŠÚ© قدرت سلطه جو Ùˆ سيادت طلب (hegemoniale Macht) پس از جنگ جهانی دوم عمل می‌کرد Ùˆ پس از بيرون رÙتن يا بيرون راندن شوروی از عرصه رقابت جهانی بر سر قدرت برتر، آمريکا به عنوان تنها ابر قدرت بازمانده در جهان، نيروهای سلطه جو Ùˆ برتری طلب خود را توسعه داده است. اين کشور (آمريکا) Ùˆ غرب به طور Ú©Ù„ÛŒ ده سال پيروزی بر کمونيسم را جشن گرÙت. اما اين پيروزی ÙŠÚ© پيروزی بی دوام Ùˆ گمراه کننده بود. در پايان جنگ سرد، هنری کيسينجر Ú©Ù‡ دهه‌ها سياست آمريکا Ùˆ جهان را به طور نظری Ùˆ عملی تØليل کرده Ùˆ در قله قدرت قرار داشت، کتابی نوشت به نام «ديپلماسی» Ùˆ در آن پس از تØليل سياست بين المللی Ø·ÛŒ چهارصد سال گذشته Ùˆ به ويژه دو سده اخير، رهنمود می‌داد Ú©Ù‡ سياست بين المللی پس از پايان جنگ سرد بايد به نظم پس از کنگره وين Ù€ پس از شکست ناپلئون در ١٨١٥ Ù€ Ú©Ù‡ تا ١٩١٤ Ùˆ آغاز جنگ اول جهانی بر اروپا Ùˆ به تبع آن بر جهان Øاکم بود، بازگردد. او پيشنهاد می‌کرد Ú©Ù‡ ارکستر کشورهای غربی بايد اØياء شود Ùˆ جهان را هدايت کند. همانگونه Ú©Ù‡ ارکستر کشورهای اروپايی از کنگرة وين تا آغاز جنگ جهانی اول جهان را اداره می‌کرد. آنچه کيسينجر Ùراموش می‌کند، اين است Ú©Ù‡ جهان امروز ديگر جهان پيش از سال ١٩١٤ نيست Ùˆ اØيای ÙŠÚ© آريستوکراسی غربی Ú©Ù‡ بتواند بقيه جهان را در Øالت کيش شطرنج نگاه دارد، ديگر ممکن نيست. جهان پس از سال ١٩٩٠جهان ناآرام Ùˆ آشÙته‌ای است Ùˆ Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø²ÙŠØ§Ø¯ÛŒ در آن درØال Øرکتند. Øتی جرج بوش پدر Ú©Ù‡ گمان می‌کرد در وجود صدام Øسين Ø´Ø¨Ø Ø³Ø±Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù†ÛŒ را ياÙته است، نتوانست نظم نوين جهانی را چنان Ú©Ù‡ می‌خواست برپا کند Ùˆ به جای آن بی نظمی نوين جهانی ايجاد شد Ú©Ù‡ درآن Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø²ÙŠØ§Ø¯ÛŒ سرگردان شدند. در جعبة پاندورا باز شد Ùˆ موجودات عجيب Ùˆ غريبی نظير طالبان Ùˆ بن لادن توانستند Øتی آمريکا را در درون خانه خود به مبارزه بطلبند. در اينجا بايد يادآوری کرد Ú©Ù‡ آمريکا با سياستهای نادرست، آن نگرانه Ùˆ نزديک انديشانه خود، در پروراندن اين Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ آزاد ساختن آنان در صØنة سياست بين المللی نقش بسزايی داشته است. طالبان Ùˆ بن لادن پروردة سياست‌های نادرست خود آمريکايی‌ها هستند Ùˆ اين را هرگز نمی‌توان Ùراموش کرد. استراتژی آمريکا در جنگ سرد اين بود Ú©Ù‡ با بنيادگرايی اسلامی عليه قدرت شوروی در اÙغانستان Ùˆ منطقه ائتلا٠کند Ùˆ رويدادهای ١١ سپتامبر نشان داد Ú©Ù‡ آن اتØادی نامقدس Ùˆ شوم بوده است با نتايج غيرقابل پيش بينی برای تمام جهان. Øتی سالها پس از پايان جنگ سرد Ùˆ چندماه پيش از ١١ سپتامبر، برژينسکی در ÙŠÚ© سخنرانی در مونيخ پيش بينی می‌کند Ú©Ù‡ دويست ميليون مسلمان در جنوب مرزهای روسيه به جنگ با اين کشور خواهند پرداخت. اين اتØاد نامقدس Ùˆ شوم تا به آنجا پيش رÙت Ú©Ù‡ طالبان را در اÙغانستان Ùاکتور ثبات قلمداد می‌کرد. اما ريشه اين آن نگری Ùˆ نزديک انديشی آمريکاييها را بايد در ديناميسم Ùˆ پويايی جستجو کرد Ú©Ù‡ آنان با Ùرماسيون اقتصادی، سياسی Ùˆ Ùرهنگی خود در آمريکا Ùˆ به تبع آن در جهان ايجاد کرده‌اند. با پيگيريی Ú©Ù‡ آمريکاييها در اين پويايی دارند، نمی‌توانند هم برای دراز مدت برنامه ريزی کنند. اين اصل پويايی در Ùرهنگ Ùˆ تمدن آمريکايی ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ Ú©Ù‡ چرا سياستهای آمريکا به طورکلی منوط به کوتاه مدت است Ùˆ Øداکثر ده تا پانزده سال را در برمی گيرد. سياست خارجی آمريکا در بيشتر موارد به اهدا٠بلاواسطه می‌انديشد، پيروزی‌های مقطعی را گاه به هر قيمتی برمی گزيند Ùˆ در اين راه Øتی اهدا٠بلندمدت را قربانی می‌کند. نمونه بارز اين سياست منوط به دستيابی به اهدا٠کوتاه مدت، کودتای بر عليه مصدق است. آمريکاييها می‌خواستند بدينوسيله از Ù†Ùوذ کمونيسم در ايران جلوگيری کنند Ùˆ هژمونی خود را بر ايران ØÙظ کنند. ولی پس از ٢٥ سال با انقلاب ايران روبرو شدند Ú©Ù‡ Øتی منجر به قطع روابط ايران Ùˆ آن کشور گرديد. نمونة ديگر اين سياستهای نزديک انديشانه Ù…Ø³Ù„Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† عراق تا بن دندان بود، تا در برابر امواج انقلاب ايران ايستادگی کند، غاÙÙ„ از اينکه صدام Øسين نيز Ø´Ø¨Ø Ø®Ø·Ø±Ù†Ø§Ú©ÛŒ است Ùˆ می‌تواند به خطری برای منطقه Ùˆ به تبع آن جهان تبديل شود. با رويداد ١١ سپتامبر، خود آمريکا گرÙتار اين تار عنکبوتی شد Ùˆ با بمباران اÙغانستان Ùˆ قرارگاه‌های طالبان می‌خواست اين تار عنکبوت را پاره کند Ùˆ بروبد. پيش‌تر به نظر کيسينجر در مورد آيندة جهان مطابق پيشنهاد او اشاره کردم Ùˆ در سرآغاز اين مقاله نقل قول‌هايی از Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ توکويل آورده شد. Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ توکويل از اروپا Ùˆ از ديدگاه اروپايی به آمريکا نگاه می‌کردند. Øتی کيسينجر برخاسته از اروپاست Ùˆ به همين دليل هم پيشنهاد او مبنی بر ايجاد ارکستر همنواز کشورهای غربی Ù€ اگر Ú†Ù‡ طبق نظر او رهبری اين ارکستر را طبيعتا" آمريکا بايد بر عهده بگيرد Ù€ ÙŠÚ© پيشنهاد اروپايی است. در اروپا روند تØولات کندتر، بطئی‌تر Ùˆ به همين دليل ژرÙ‌تر Ùˆ ماندگارتر است. آمريکا نيز اگر بخواهد قربانی سياست‌های نزديک انديشانه خود نشود، بايد اندکی از تØرک سرگيجه آور خويش Ú©Ù‡ بر اثر پويايی آن دارد زمان را نيز از بين می‌برد، بکاهد Ùˆ آهسته‌تر Ùˆ با تامل بيشتر در عرصة سياست بين المللی بازی کند. اينکه آيا آمريکا خواهد توانست چنين آهستگی را در سياست‌های خويش وارد کند، پرسشی است Ú©Ù‡ آينده بدان پاسخ خواهد داد. تمامی قدرت‌های پيشين بر اثر توسعه طلبی بيش از Øد خود نابود شده‌اند. دليلی وجود ندارد Ú©Ù‡ آمريکا در اين مورد استثنا باشد. اگر آمريکا اين واقعيت را بپذيرد Ú©Ù‡ جزيی از جهان Ù€ اگر Ú†Ù‡ جزء بسيار بزرگ آن Ù€ است Ùˆ در اين جهان چند قطبی تمايل به سلطه جويی خود را Ù…Øدود کند، می‌تواند در قرن Øاضر نيز سرزمين آينده باشد وگرنه به همان سرنوشتی دچار خواهد شد Ú©Ù‡ قدرت‌های پيشين دچار شدند. نکاتی پيرامون سياست خارجی آمريکا در سياست خارجی آمريکا، همواره ميان آرمان گرايان (idealists) Ùˆ واقع گرايان (realists)ØŒ Ùˆ ميان انزواگرايان (isolationalists) Ùˆ جهان گرايان (internationalists) رقابت Ùˆ کشاکش بوده است. آرمان گرايان بر اين باورند Ú©Ù‡ جامعه Ùˆ Øکومت آمريکايی بهترين نوع جامعه Ùˆ Øکومت می‌باشد Ùˆ بايد در سرتاسر جهان پياده شود. نوعی ايدة برگزيدگی Ùˆ پيامبرانه در اين انديشه به چشم می‌خورد. البته اين نوع آرمان گرايی با آرمان گرايی‌های ديگر تÙاوت‌های بسيار دارد Ùˆ بويژه اگر در نظر آوريم Ú©Ù‡ ريگان ÙŠÚ© آرمان گرای تمام عيار به Ù…Ùهوم آمريکايی کلمه بود، آنگاه متوجه معنای دقيق آن خواهيم شد. واقع گرايان اما Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒâ€ŒÚ©Ù†Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ هر آنچه برای آمريکا خوب است، لزوما" برای ساير نقاط جهان خوب نيست Ùˆ بايد سياست خارجی آمريکا بر مبنای اصول Ùˆ مبانی واقعی Ùˆ داده‌های عرضه شده در عرصة سياست تعيين شود Ùˆ مناÙع ملی آمريکا در راس سياست گذاری‌ها قرار گيرد. از جملة اين واقع گرايان می‌توان به هنری کيسينجر اشاره کرد. او بويژه در کتاب مشهور خود «ديپلماسی» Ú©Ù‡ پيشتر به آن اشاره شد، به اصول سياست واقع بينانه (Realpolitik) اروپايی باز می‌گردد Ú©Ù‡ تامين Ùˆ گسترش تامين مناÙع را در راس اهدا٠کوتاه مدت، ميان مدت Ùˆ دراز مدت کشور قرار می‌دهد. آنجا Ú©Ù‡ آرمان گرايان اهدا٠بلندپروازانه Ùˆ جاه طلبانه در زمينة مثلا" به کرسی نشاندن Øقوق بشر در سرتاسر جهان Ùˆ اجرای قوانين دمکراسی در همه کشورهای جهان Ù€ Ú©Ù‡ غالبا" به استÙاده ابزاری از اين اهدا٠می‌انجامد Ù€ پای می‌Ùشارند، واقع گرايان از اين خط مشی Øرکت می‌کنند Ú©Ù‡ آيا اين اجرای قوانين Øقوق بشر Ùˆ دمکراسی در کشورهای جهان با مناÙع آمريکا خوانايی دارد يا نه. آرمان گرايان معمولا" به جنگهای ايدئولوژيک دست می‌زنند Ùˆ معمولا" ÙŠÚ© جهانبينی مانوی (manichaeistisches Weltbild) را نمايندگی می‌کنند Ú©Ù‡ بر Øسب آن جهان به دو اردوگاه خير Ùˆ شر تقسيم می‌شود Ú©Ù‡ در آن طبيعتا" آمريکا در جهت خير قرار می‌گيرد. واقع گرايان در سياست آمريکا همواره از سياست مناÙع Ùˆ قدرت (Intressen/und Machtpolitik) Øرکت می‌کنند Ùˆ معمولا" در جهت مستØÚ©Ù… گردانيدن نقش آمريکا در سرتاسر جهان عمل می‌کنند. انزواگرايان بر اين باورند Ú©Ù‡ آمريکا نبايد سياست خارجی بسيار Ùعالی داشته باشد Ùˆ بايد خود را از مسائل Ùˆ مشکلات جهان کنار بکشد Ùˆ برای مثال آنان خواستار اين هستند Ú©Ù‡ آمريکا بايد از پايگاههای دريايی Ùˆ زمينی خود در بيرون از اين کشور Ùˆ در ساير کشورهای جهان بيرون بيايد Ùˆ آنها را تخليه کند Ùˆ در صدد تØميل ارادة خود بر ديگر کشورها نباشد Ùˆ خود را درگير در مشکلات آنان نکند. بر خلا٠اين نظر، جهان گرايان معتقدند Ú©Ù‡ آمريکا بايد سياست خارجی بسيار Ùعالی داشته باشد، پايگاههای زمينی Ùˆ دريايی خود را در سرتاسر جهان ØÙظ کند Ùˆ به عنوان بازيگر اصلی در عرصة سياست جهانی Øضور داشته باشد. اگرچه پس از پايان جنگ جهانی اول، جهان گرايان خطوط اصلی سياستهای آمريکا را تعيين می‌کنند Ùˆ انزواگرايان در Øاشيه سياستگذاری‌های آمريکا قرار دارند، ولی آنان (انزواگرايان) در مواردی وارد عرصه سياست شده Ùˆ تعيين تکلي٠می‌کنند Ùˆ يا روند جهان گرايی بيش از Øد جهان گرايان را Ù…Øدود کرده Ùˆ به صورت عامل بازدارنده عمل می‌کنند. پس از رويداد ١١ سپتامبر دوباره جهان توسط جرج بوش (پسر) به دو اردوگاه خير Ùˆ شر تقسيم شد Ùˆ او رسما" اعلام کرد: «شما يا با ما هستيد Ùˆ يا عليه ما». او دستور Øمله به اÙغانستان را صادر کرد Ùˆ بارها اين جمله را تکرار کرد Ú©Ù‡ هد٠ما از بين بردن بن لادن، القاعده Ùˆ طالبان است. در اينجا مشخص می‌شود Ú©Ù‡ او (جرج بوش پسر) همانند پدرش ÙŠÚ© جهان گرا Ùˆ آرمان گرا در Ù…Ùهوم سياست خارجی می‌باشد. اما در عين Øال صداهای بسياری از جانب انزواگرايان Ùˆ واقع گرايان نيز بلند شد Ú©Ù‡ بايد مناÙع ملی آمريکا در نظر گرÙته شود Ùˆ ÙŠÚ© سياست واقع بينانه در رابطه با اÙغانستان اعمال شود Ùˆ مثلا" با گروهی از طالبان Ú©Ù‡ ظاهرا" ميانه روترند مذاکراتی صورت بگيرد Ùˆ همچنين انزواگرايان خواستار خروج نيروهای آمريکا از عربستان سعودی شده Ùˆ استدلال می‌کردند Ú©Ù‡ Øضور نظامی آمريکا در ÙŠÚ© کشور اسلامی (عربستان سعودی) سبب واکنشهايی تند در جهان اسلام Ùˆ از آنجمله ترور ١١ سپتامبر می‌شود. در عمل اما در اين برهه تاريخی زمان به Ù†Ùع جهان گرايان Ùˆ آرمان گرايان بود Ùˆ خط سقوط طالبان در اÙغانستان پيش رÙت. به هر روی هر چهار نظر بالا در سياست خارجی آمريکا مداÙعان Ùˆ مخالÙانی دارد Ùˆ انجام ÙŠÚ© سياست مطلوب Ùˆ دلخواه معمولا" در ÙŠÚ© روند طولانی بØØ« Ùˆ جدل به دست می‌آيد Ùˆ در بيشتر موارد گونه‌ای مخرج مشترک ميان نظرات بالاست Ú©Ù‡ معمولا" مناÙع گروههای مختلÙÛŒ را دنبال می‌کنند. از نقطه نظر مناÙع منطقه Ùˆ ايران، طبيعتا" سياست سقوط طالبان Ùˆ تشکيل ÙŠÚ© دولت ائتلاÙÛŒ در اÙغانستان Ú©Ù‡ مناÙع تمام گروههای قومی Ùˆ Ùرهنگی را تامين کند، بهترين راه ØÙ„ به شمار می‌رÙت. اگرچه پاکستان بر اين امر پای می‌Ùشرد Ú©Ù‡ بخشی از طالبان در دولت ائتلاÙÛŒ سهمی از قدرت را داشته باشند. آنچه مسلم است انزواگرايی آمريکا اصلا" به سود منطقة خاورميانه Ùˆ جهان نيست. برای مثال Ø·ÛŒ هشت ماه پيش از ١١ سپتامبر، آمريکا در رابطه با مسئله اسرائيل Ùˆ Ùلسطين موضعی انزواگرايانه اتخاذ کرد Ùˆ اين مسئله امر را بر شارون مشتبه ساخت Ú©Ù‡ او هر کار بخواهد می‌تواند با Ùلسطينی‌ها بکند. رويدادهای ١١ سپتامبر آمريکا را متوجه اين امر ساخت Ú©Ù‡ نمی‌تواند از جهان Ùˆ مشکلات آن برکنار بماند. اگرچه جهان گرايی آمريکا مشکلاتی از قبيل جنگ خليج Ùارس در سال ١٩٩٢ Ùˆ جنگ کوزوو را به وجود آورده است، ولی انزواگرايی آمريکا به مراتب نتايج شوم‌تر Ùˆ ÙˆØشتناک تری را برای جهان دربرخواهد داشت. نظير سياست انزواگرايانه هوور Ú©Ù‡ منجر به پيشروی هيتلر Ùˆ آلمان نازی در اروپا پيش از ورود آمريکا به صØنه جنگ در زمان روزولت شد. با ورود آمريکا به صØنه جنگ جهانی دوم در زمان روزولت، بار ديگر جهان گرايان Ùˆ آرمان گرايان در عرصة سياست خارجی اين کشور دست بالا را پيدا کردند Ùˆ هنوز هم چنين است. ولی اينجا Ùˆ آنجا گاه Ùˆ بيگاه صدای انزواگرايان به گوش می‌رسد. به نظر می‌رسد Ú©Ù‡ هم انزواگرايی Ùˆ هم جهان گرايی، هم آرمان گرايی Ùˆ هم واقع گرايی آمريکا به جهان صدماتی وارد می‌کند Ùˆ مخالÙتهايی نيز دربردارد. ريشه اين مسئله را ما بايد در ناقرينگی نظم موجود در جهان (asymmetrische Weltordnung) جستجو کنيم. پيش از پايان جنگ سرد، جهان به دو اردوگاه تقسيم می‌شد Ùˆ صرÙنظر از ادعاهای ايدئولوژيک آنان هر دو اين دو قطب از نظر موقعيت قدرت با يکديگر قرينه (symmetrisch) بودند Ùˆ اين قرينگی دو ابر قدرت امکان عمل هر دو آنان را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù† Ù…Øدود می‌کرد. اما پس از Ùروپاشی شوروی Ùˆ کاهش قدرت روسيه در عرصه بين المللی، آمريکا به عنوان ابرقدرت بلامنازع امکان عمل بيشتری در سرتاسر جهان پيداکرد. اروپا از نظر نظامی وابسته به آمريکا در پيمان ناتو است Ùˆ نمی‌تواند مستقل عمل کند. عدم کارآيی ديپلماسی اروپايی را همگان در جريان از هم گسيختگی يوگوسلاوی به ياد دارند. اروپايی‌ها هنوز نتوانسته‌اند سياست خارجی Ùˆ دÙاعی خود را هماهنگ کنند Ùˆ به دليل مناÙع متÙاوتی Ú©Ù‡ در زمينه‌ها Ùˆ مناطق گوناگون جهان دارند، در آينده نزديک نيز قادر نخواهند بود سياست خارجی Ùˆ دÙاعی مشترکی را به پيش برند، اگرچه وجود يورو بعنوان پول واØد اروپايی به همگرايی بيشتری در سياستهای آنان خواهد انجاميد. وجود انگلستان در اتØادية اروپا Ú©Ù‡ در عين Øال در ÙŠÚ© رابطة ويژه با آمريکا (special relationship) به سرمی برد، Ùقط ÙŠÚ©ÛŒ از عوامل اين ناتوانی است. Ùرانسه Ùˆ آلمان نيز باوجود روابط ويژه با يکديگر در مورد سياست خارجی Ùˆ دÙاعی گاه نقطه نظرهای کاملا" متÙاوتی را نمايندگی می‌کنند Ú©Ù‡ از درک آنان از اين سياست‌ها Ùˆ سنت سياسی آنان برمی خيزد. به Ú¯Ùته هلموت اشميت آلمان از نظر اقتصادی ÙŠÚ© غول Ùˆ از نظر سياسی ÙŠÚ© کوتوله Ù…Øسوب می‌شود Ùˆ اين Øر٠بسيار معنی دار است. آلمانی‌ها هنوز پس از ÙˆØدت دو آلمان خطوط سياسی ويژه‌ای را نمايندگی نمی‌کنند Ùˆ ميان سياست مستقل اروپايی Ùˆ رابطه ويژه اشان با آمريکا در نوسانند. به نظر يوشکا Ùيشر وزير امورخارجه کنونی آلمان، اين کشور پس از تجربه نازيسم Ùˆ جنگ جهانی دوم آموخت Ú©Ù‡ در سياست جهانی آرام Ùˆ Øتی با صدای آهسته صØبت کند. اگرچه علم سياست Ù…Ùاهيم کليديی نظير سياست واقع بينانه (Realpolitik) Ùˆ سياست جهانی (Weltpolitik) را مديون دانشمندان آلمانی است، ولی اين کشور در زمينه سياسی Ùˆ ديپلماتيک هنوز نتوانسته است همان نقشی را بازی کند Ú©Ù‡ مثلا" از نظر اقتصادی در جهان بازی می‌کند. کيسينجر زمانی می‌گÙت: آلمان برای اروپا بزرگ Ùˆ برای جهان Ú©ÙˆÚ†Ú© است Ùˆ اين Ú¯Ùته نغز از سويی به قدرت عظيم اقتصادی آلمان نظر دارد Ùˆ از سويی Ù…Øدوديت امکانات جغراÙيايی Ùˆ عدم دسترسی آن به منابع زيرزمينی را آشکار می‌کند. Ùرانسه مستقل‌ترين دولت اروپايی است. اين کشور باتوجه به تاريخ درخشان انقلابات شکوهمند خود Ùˆ با برخورداری از قدرت سياسی Ùˆ نظامی می‌تواند در سياست جهانی به طور مستقل عمل کند Ùˆ مثلا" در مورد کوبا، نيکاراگوئه Ùˆ ايران بدون توجه به اعتراضات آمريکا سياست خويش را به پيش ببرد. وجود مستعمرات پيشين اين کشور Ú©Ù‡ اکنون به صورت جمعيت ÙرانکوÙون‌ها درآمده، با جمعيت کشورهای مشترک المناÙع انگلستان رقابت می‌کند Ùˆ همچنين از تسلط بلامنازع زبان انگليسی در جهان می‌کاهد. (همين نقش را اکنون زبان آلمانی Ùˆ اسپانيايی نيز دنبال می‌کنند). با اين Øال Ùرانسه نيز امکان عمل Ù…Øدودی دارد Ùˆ به قول کيسينجر پس از جنگ جهانی دوم نقش اپوزيسيون جهانی آمريکا را بازی می‌کند. به هر روی روسيه Ùˆ اروپا اگرچه به عنوان دو قطب بزرگ در معادلات بين المللی هستند ولی توانايی Ùˆ امکان عمل Ù…Øدودی به ويژه در مسائل بØران زای جهانی دارند. بنابر دلايل بالا آمريکا به عنوان تنها ابر قدرت بازمانده در جهان ÙŠÚ© نظم ناقرينه را نمايندگی می‌کند Ùˆ به ويژه اين در جنگ اÙغانستان خود را نشان داد Ú©Ù‡ جنگ ÙŠÚ© غول با آدم کوچولوها بود Ùˆ به قول لوموند برای اولين بار در تاريخ ÙŠÚ© ابر قدرت به جنگ ÙŠÚ©Ù†Ùر می‌رÙت. در شرايط کنونی Ùˆ باتوجه به قدرت Ùوق العاده آمريکا بايد خواستار عملکرد بيش از پيش سازمان ملل شد Ùˆ اين اصل هنجارگذار (normativ) را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ Ú©Ù‡ آمريکا جزئی از جهان Ùˆ نه Ùقط رهبر آن است. اگر آمريکا می‌خواهد رهبری جهان را بر عهده داشته باشد، بايد ÙŠÚ© سياست امپراتوری (Imperial) Ùˆ نه امپرياليستی را دنبال کند. يعنی بايد به عنوان داور بازی Ùˆ نه طر٠دعوا عمل کند Ùˆ مناÙع ساير ملتها Ùˆ دولتها را در نظر بگيرد Ùˆ نه Ùقط مناÙع خود آمريکا را. در غير اينصورت ما در قرن بيست Ùˆ ÙŠÚ©Ù… شاهد جنگهای بسياری به رهبری آمريکا خواهيم بود Ùˆ اين نه Ùقط برای جهان بلکه Øتی برای خود آمريکا نيز آسيب‌های Ùراوانی به بارخواهد آورد. از سوی ديگر بايد به ساير کشورها Ùˆ مناطق جهان اين سخن نغز سعدی را يادآور شد:«برو قوی شو اگر راØت جهان طلبی».
منبع: www.dastavard.net