لذا قدرتهاي بزرگ نظير ايالات‌متØده امريكا همواره در Ùرايند سلطه‌گري خويش به سلسله‌اي ارزشهاي مورد قبول Ùˆ باور در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÙŠ نياز دارند كه به كمك آنها بتوانند پيگيري مناÙع خويش را كتمان يا توجيه نمايند. با Ùروپاشي بلوك شرق، نيازمندي به دشمن جديدي براي ايالات متØده امريكا كه در تعارض با ارزشها Ùˆ باورهاي مورد Øمايت اين كشور باشد Ùˆ اجراي برنامه‌هاي سياست خارجي آن را تسهيل كند، در قالب Ø·Ø±Ø Ù…Ù‚ÙˆÙ„Ù‡ تروريسم Ùˆ پردازش آن در جهت مناÙع ايالات‌متØده امريكا ظهور Ùˆ بروز كرد. در نوشتار زير، اين Ùرايند Ùˆ اهميت آن در تدوين سياست خارجي مناسب از سوي جمهوري اسلامي بررسي شده است.
پس از رويدادهاي يازدهم سپتامبر، اهميت خاورميانه باعث شد قدرتهاي بزرگ به اين منطقه استراتژيك توجه نمايند Ùˆ درصدد برآيند موقعيت ممتازي در منطقه كسب كنند. قرارگرÙتن كشورهاي مخال٠ايالات‌متØده در خاورميانه، Ùرصتي را براي رقباي امريكا Ùراهم آورد تا روابط خود را با اين كشورها گسترش دهند. در اين ميان مي‌توان به اقدامات اروپا Ùˆ كشورهايي از قبيل روسيه Ùˆ چين اشاره نمود كه از طريق گسترش همكاريهاي خود با كشورهاي مخال٠Øضور امريكا در منطقه، به‌صورت آشكارا Ùˆ مخÙيانه درصددند از گسترش سير يكجانبه‌گرايي ايالات‌متØده جلوگيري كنند. تا قبل از يازدهم سپتامبر، امريكا بهانه‌اي كاÙÙŠ براي پايان‌دادن به اين وضعيت نداشت، اما اين Øادثه، زمينه مقابله امريكا با اين وضعيت را Ùراهم كرد. به‌عبارت‌ديگر وجود رژيمهاي اقتدارگرا در منطقه Ùˆ ØÙ„ مناقشه اعراب Ùˆ اسرائيل، امريكا را در جهت ايجاد تغييرات اساسي در منطقه استراتژيك خاورميانه Ùˆ دولتهاي آن ترغيب مي‌كرد.
به‌طوركلي رويداد يازدهم سپتامبر Ùˆ تØولات پس از آن جريانات خاورميانه را به نظام بين‌الملل مرتبط نمود Ùˆ اهميت اين منطقه را در توازن قدرت بين‌المللي اÙزايش داد. اين امر باعث شده است آرايش نظامي ايالات‌متØده در منطقه پس از پايان جنگ سرد Ùˆ به‌ويژه پس از يازدهم سپتامبر اÙزايش يابد؛ درواقع امريكا بدون‌آنكه به واقعيتهاي منطقه توجه نمايد، Øضور نظامي خود را در منطقه به صورت روزاÙزون اÙزايش داده است.[1] اين امر پيامدهاي زيانباري را در كوتاه‌مدت Ùˆ بلندمدت، براي كشورهاي منطقه در پي خواهد داشت. زيرا ايالات‌متØده با درك نادرست از شرايط خاورميانه، نه‌تنها در رسيدن به اهدا٠خود ناكام خواهد ماند، بلكه با Øضور نظامي خود در خاورميانه بØرانها Ùˆ منازعات منطقه‌اي را نيز تشديد خواهد كرد. ازآنجاكه تسلط بر قلمرو ژئواستراتژيك خاورميانه، زمينة ‌داشتن موقعيت برتر در نظام جهاني را Ùراهم مي‌آورد، قدرتهاي عمده جهان به تلاششان براي تقويت Ù†Ùوذ خود در اين منطقه اÙزوده‌اند كه گاهي اوقات موجبات رقابت ميان آنها را Ùراهم مي‌نمايد. در اين ميان ايالات‌متØده قصد دارد با تكيه بر توان نظامي خود، سياست تهاجمي Ùˆ جنگ‌سالارانه را در پيش گيرد تا بتواند با تسلط بر تØولات منطقه، زمينه تقويت سير سيطره‌جويي خود را در نظام بين‌الملل Ùراهم نمايد. جمهوري اسلامي ايران نيز با دارابودن موقعيت ممتاز استراتژيك Ùˆ ژئوپولتيك در منطقه، از اين سياستهاي امريكا مصون نخواهد ماند Ùˆ ضرورت تدوين استراتژيهاي مناسب براي ايران در اين زمينه كاملا روشن مي‌باشد. به ‌همين جهت، جمهوري اسلامي ايران در طراØÙŠ ديپلماسي خود بايد به عواملي از قبيل نظامي Ùˆ امنيتي‌شدن عرصه روابط بين‌الملل پس از يازدهم سپتامبر، سيطره‌جويي امريكا در مناطق گوناگون جهان، نزديكي بي‌سابقه سياست خارجي Ùˆ اهدا٠امريكا با اسرائيل Ùˆ گسترش اهميت منطقه‌گرايي توجه كند.
به‌طوركلي مي‌توان Ú¯Ùت كه دشمن‌تراشي Ùˆ ايجاد دشمن Ùرضي يكي از لازمه‌هاي تعقيب استراتژي توسعه‌طلبانه غرب Ùˆ به‌ويژه ايالات‌متØده است. استراتژي دشمن‌سازي امريكا با ديدگاه انديشمنداني مثل ماكياولي Ùˆ اشتراوس مطابقت دارد كه معتقدند اگر تهديد خارجي وجود نداشته باشد، بايد آن را ساخت. در Ùاصله زماني ميان جنگ جهاني دوم Ùˆ Ùروپاشي بلوك شرق، ايالات‌متØده با بزرگ‌نمايي خطر كمونيسم Ùˆ Øضور در منطقه خاورميانه درصدد بود به اهدا٠استيلاطلبانه خود دست يابد. به همين‌منظور، تØت عنوان سياست سد Ù†Ùوذ كمونيسم، پيمانهاي منطقه‌اي نظير سنتو Ùˆ سيتو با Øضور امريكا Ùˆ كشورهاي منطقه‌اي طرÙدار غرب در منطقه منعقد شده بود. به‌عبارت ديگر، وجود ايدئولوژي كمونيسم در دوران جنگ سرد Ùˆ معرÙÙŠ آن به‌عنوان تهديدي براي تمام كشورها از سوي غرب، Ùرصت مطلوبي براي ايالات‌متØده Ùراهم ‌آورد كه با Øضور مستقيم در تمام نقاط دنيا Ùˆ از جمله منطقه خاورميانه به مناÙع Ùˆ اهدا٠توسعه‌طلبانه خود جامه عمل بپوشاند. Ùروپاشي كمونيسم Ùˆ خلأ ايدئولوژيك ناشي از آن Ùˆ همچنين نياز امريكا به وجود دشمني Ùرضي براي توجيه Øضورش در منطقه باعث شد اين كشور، با مطرØ‌نمودن خطر بنيادگرايي اسلامي Ùˆ مرتبط نمودن تروريسم با آن به‌عنوان جايگزين كمونيسم، به Øضور همه‌جانبه خود در منطقه ادامه دهد. در اين ميان برخي كشورهاي منطقه‌اي تابع امريكا از قبيل تركيه Ùˆ اسرائيل كه با Ùروپاشي بلوك شرق، اهميت استراتژيك خود را براي غرب از دست داده بودند، با ايالات‌متØده همگام شدند.[2]
اهدا٠قديمي، دشمن نوين
در دوران جنگ سرد، جهان به دو بلوك شرق Ùˆ غرب، به رهبري امريكا Ùˆ شوروي سابق، تقسيم شده بود Ùˆ اكثر مناطق Ùˆ كشورهاي دنيا در يكي از اين دو بلوك قرار مي‌گرÙتند. منطقه خاورميانه يكي از مناطق استراتژيك جهان مي‌باشد كه در دوران جنگ سرد Ù…ØÙ„ نزاع ابرقدرتهاي شرق Ùˆ غرب قرار گرÙته بود. در اين چارچوب ايالات‌متØده در دوران جنگ سرد، سياستهاي توسعه‌طلبانه خود را تØت عنوان مبارزه با كمونيسم تعقيب مي‌كرد Ùˆ به‌عبارت‌ديگر مقابله با خطر كمونيسم، به‌عنوان دشمني خطرناك، به Øضور Ùˆ Ù†Ùوذ امريكا در كشورهاي جهان مشروعيت مي‌داد. با Ùروپاشي نظام كمونيسم Ùˆ پايان جنگ سرد، امريكا بهانه‌اي براي Øضور نظامي در مناطق استراتژيك جهان نداشت Ùˆ به‌دنبال دشمني بود كه جانشين خطر كمونيسم گردد Ùˆ به همين منظور پس از يازدهم سپتامبر، خطر تروريسم Ùˆ ضرورت مقابله با آن را به‌عنوان توجيهي براي Øضور نظامي خود در نقاط مختل٠جهان Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯ Ùˆ آن را با منطقه خاورميانه مرتبط نمود Ùˆ از اين طريق درصدد برآمد اهدا٠استيلاجويانه خود را در منطقه توجيه نمايد.
در دوران جنگ سرد، اهدا٠سياست خارجي امريكا در منطقه خاورميانه موارد زير را دربرمي‌گرÙت: الÙ‌ــ دسترسي آزاد Ùˆ مطمئن به منابع انرژي خليج‌Ùارس؛ ب‌ــ تضمين امنيت اسرائيل؛ ج‌ــ كنترل Ù†Ùوذ شوروي سابق؛ دــ جلوگيري از دستيابي قدرتهاي منطقه‌اي به موقعيت مسلط.[3] پس از پايان جنگ سرد، ديدگاههاي متÙاوتي در مورد وضعيت امريكا در نظام تك‌قطبي پس از جنگ سرد رايج بود؛ عده‌اي معتقد بودند كه دهه 1990 درواقع نوعي «لØظه تك‌قطبي» مي‌باشد Ùˆ سرانجام پايان خواهد ياÙت. لذا استراتژي امريكا بايد اÙزايش قدرت Ùˆ تعامل گزينشي با جهان باشد. برخي ديگر بر اين باور بودند كه قدرت امريكا تا اندازه‌اي زياد است كه براي دهه‌ها تداوم پيدا مي‌كند Ùˆ در نتيجه «لØظه تك‌قطبي» مي‌تواند «دوران تك‌قطبي» شود.[4]
پس از شكل‌گيري Øوادث يازدهم سپتامبر، نظريه‌پردازان روابط بين‌الملل درخصوص جايگاه جهاني جديد ايالات‌متØده، ديدگاه‌هاي متÙاوتي داشتند. از جمله ويليام واليس، ديدگاهي بدبينانه نسبت به اØتمال گرايش امريكا به چندجانبه‌گرايي پس از Øوادث يازدهم سپتامبر دارد. به‌نظر وي روند كنوني، خصلت جلب همكاري كمتري دارد Ùˆ Øكومتهاي اروپايي با انتخاب ميان تبعيت از رهبري ايالات‌متØده يا مقاومت در برابر آن مواجه مي‌باشند Ùˆ اين امر نشان مي‌دهد كه مواجهه كشورهاي اروپايي با ادعاي رهبري امريكا بر جهان در دوران پس از يازدهم سپتامبر با همه دورانهاي گذشته متÙاوت مي‌باشد. ولي برخي ديگر از انديشمندان روابط بين‌الملل بر اين باورند كه اقدامات يكجانبه‌گرايانه امريكا براي ايجاد جهاني تك‌قطبي با Ù…Øدوديتها Ùˆ چالشهايي مواجه مي‌باشد.[5]
به‌طوركلي پس از Øوادث يازدهم سپتامبر، سياست خارجي ايالات‌متØده در خاورميانه با تغييراتي اساسي مواجه شد كه عوامل عمده آن عبارت‌اند از: الÙ‌ــ رقابت امريكا با اروپا Ùˆ روسيه در منطقه؛ ب‌ــ وجود شرايط مساعد در خاورميانه Ùˆ ضرورت تغيير وضع موجود در آن براي ØÙظ مناÙع امريكا؛ ج‌ــ اعتقاد رهبران امريكا بر اين امر كه لازمه تØقق ØµÙ„Ø Ø§Ø¹Ø±Ø§Ø¨ ــ اسرائيل، تغيير شرايطي در منطقه خاورميانه مي‌باشد. با توجه به اين موارد سياستگذاران واشنگتن به اين نتيجه رسيدند كه تغيير سياست خاورميانه‌اي امريكا براي تضمين برتري آن كشور در قرن بيست‌ويكم ضروري مي‌باشد.[6] درواقع رويداد يازدهم سپتامبر را مي‌توان دوره گذار در نظام بين‌الملل Ùˆ نيز سياست خارجي امريكا دانست. اين Øادثه با ايجاد دشمن جديدي به نام تروريسم، زمينه را براي بهره‌برداري امريكا از اين دشمن براي ØÙ„ مشكلات خود در نظام بين‌الملل Ùراهم آورد. به‌عبارت‌ديگر، برخلا٠دوران جنگ سرد كه شوروي Ùˆ اقمار آن به سياست خارجي امريكا جهت مي‌دادند، اين‌بار خاورميانه اين نقش را ايÙا نمود. ارتباط‌دادن Øوادث القاعده به خاورميانه Ùˆ Ø·Ø±Ø Ø®Ø·Ø± سلاØهاي كشتارجمعي در منطقه، باعث اÙزايش اهميت خاورميانه در معادلات استراتژيك امريكا Ùˆ Ùراهم‌شدن زمينه تغيير وضع موجود در خاورميانه شد Ùˆ ايالات‌متØده نيات Ùˆ اهدا٠ديرين خود را با پوششهاي جديد دنبال نمود.
امريكا در خاورميانه
ايالات‌متØده براي ØÙظ Ùˆ توسعه قدرت استيلاطلبي خود، سياستهايي طرØ‌ريزي كرده است تا قدرتهاي منطقه‌اي مانند ايران Ùˆ چين را تضعي٠كند. Ùشارهاي واردشده از سوي اين قدرت استيلاجوي جهاني غالبا عواقبي ناخواسته Ùˆ زيانبار دارد؛ درواقع، Ùشاري كه ايالات‌متØده بر اين كشورها وارد مي‌سازد، به صورت عاملي تسهيل‌كننده در جهت تقويت Ùˆ تØكيم روابط بين قدرتهاي منطقه‌اي مسلط عمل مي‌كند. ايالات‌متØده براي تامين مناÙع خود به همراهي Ùˆ همكاري متØدان منطقه‌اي خود به‌‌شدت نيازمند است. به‌عبارت‌ديگر در خاورميانه كشورهاي اسرائيل، عربستان، تركيه Ùˆ مصر Ùˆ در آسياي شرقي كشورهاي ژاپن، تايوان Ùˆ كره‌جنوبي در جهت سياست سيطره‌جويي امريكا عمل مي‌كنند. شايان ذكر است كه در خاورميانه Ùˆ آسياي شرقي به‌ترتيب كشورهاي ايران Ùˆ چين به‌عنوان قدرت برتر منطقه‌اي قلمداد مي‌شوند.[7]
به‌طوركلي، امريكا به‌عنوان استيلاجويي جهاني، پيوسته ايران Ùˆ چين را به‌عنوان دو ابرقدرت منطقه‌اي به نقض Øقوق بشر، تلاش براي ايجاد زرادخانه‌هاي عظيم نظامي Ùˆ تهديد هم‌پيمانان امريكا متهم مي‌كند. سياست امريكا در Ù…Øكوم‌ كردن كشورهاي ايران Ùˆ چين به شكل‌گيري پيمانهاي منطقه‌اي Ùˆ Ùرامنطقه‌اي منجر شده است كه در قالب آنها ايران Ùˆ چين در كانون دواير متØدالمركزي از كشورهاي ناخرسند Ùˆ مقاوم در برابر سيطره‌جويي Ùˆ يكجانبه‌گرايي ايالات‌متØده قرار گرÙته‌اند. در خاورميانه Ùˆ آسياي شرقي، اين كشورها به‌ترتيب شامل سوريه Ùˆ كره شمالي مي‌باشند.[8]
استراتژي منطقه‌اي ايالات‌متØده به‌شدت تØت‌تاثير اسرائيل Ùˆ صهيونيسم بين‌الملل مي‌باشد Ùˆ دÙاع از امنيت Ùˆ موجوديت اسرائيل به سياست خارجي امريكا جهت مي‌دهد. به‌عبارت‌ديگر، امريكا به مناسبات خود با كشورهاي خاورميانه Ùˆ از جمله جمهوري اسلامي ايران از پشت عينكي مي‌نگرد كه اسرائيل برايش ساخته است. در تمام مدت تاسيس غيرقانوني دولت يهودي در سرزمينهاي Ùلسطين، اين رژيم از Øمايتهاي همه‌جانبه ايالات‌متØده برخوردار بوده است. امريكا پس از شكل‌گيري اسرائيل، با Ùاصله اندكي آن را به رسميت شناخت Ùˆ در پي درخواست عضويت اسرائيل در سازمان ملل، اين كشور با كمكها Ùˆ Øمايتهاي ايالات‌متØده به عضويت سازمان ملل درآمد.[9]
به‌طوركلي ايالات‌متØده امريكا Ùˆ اسرائيل مناسبات استراتژيك Ùˆ اتØاد نزديكي با يكديگر دارند Ùˆ در چهار دهه اخير، اسرائيل از كمكهاي مالي، نظامي Ùˆ ديپلماتيك امريكا برخوردار بوده است. درواقع امريكا از زاويه تØسين‌گرايانه‌اي به اسرائيل مي‌نگرد Ùˆ عوامل آن عبارت‌اند از: الÙ‌ــ اسرائيل سنت دموكراسي، لائيسم Ùˆ سكولاريسم به شيوه غرب را به‌نØÙˆ مطلوب در كشورش اجرا مي‌كند؛ ب‌ــ اين كشور با كمك كشورهاي غربي Ùˆ به‌ويژه امريكا رشد اقتصادي بسياري داشته است Ùˆ به تبعيت از غرب، از اقتصاد بازار آزاد Øمايت مي‌كند؛ ج‌ــ اسرائيل با جديت با دشمنان مصالØه‌ناپذير خود Ùˆ امريكا مقابله مي‌كند.[10]
دركل Øمايتهاي سياسي Ùˆ اقتصادي Ùوق‌العاده نمايندگان كنگره Ùˆ رهبران Ùكري امريكا مناÙع Ùˆ سياستهاي اسرائيل را به پيش مي‌برد؛ درواقع مهم‌ترين مساله امنيتي كه به سياستهاي امريكا به‌عنوان قدرت استيلاجوي جهاني در خاورميانه جهت مي‌دهد، Øول مناÙع دولت اسرائيل دور مي‌زند. مي‌توان Ú¯Ùت در سايه روابط ويژه‌اي كه بين امريكا Ùˆ هم‌پيمان منطقه‌اي كوچك ولي قدرتمندش، يعني اسرائيل، وجود دارد، عادي‌سازي روابط بين ايران Ùˆ امريكا ممكن نخواهد بود. اين سياست امريكا باعث رنجش ايران، به‌عنوان يك قدرت بزرگ منطقه‌اي، گرديد كه در درازمدت تاثير بسياري در مناÙع ملي امريكا دارد.[11]
جايگاه اسرائيل در استراتژي منطقه‌اي امريكا
پس از رويداد يازدهم سپتامبر، تامين امنيت اسرائيل تاثير بسزايي در شكل‌گيري استراتژي منطقه‌اي امريكا در خاورميانه بر جاي گذاشت. يكي از انگيزه‌هاي مهم امريكا در Øمله به عراق، تقويت روند ØµÙ„Ø Ø§Ø¹Ø±Ø§Ø¨ Ùˆ اسرائيل بوده است. ØÙ„ اين مناقشه ديرپاي مي‌تواند پرستيژ امريكا را در نظام بين‌الملل تقويت نمايد Ùˆ زمينه‌هاي اعمال قدرت را براي اين كشور در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÙŠ Ùراهم كند. درØالي‌كه اروپاييها تاكيد مي‌كردند كه كليد ØÙ„ بØران عراق، ØÙ„ مناقشه اعراب Ùˆ اسرائيل است، جرج بوش پسر تØت‌تاثير اÙكار نومØاÙظه‌كاران به اين باور رسيده بود كه كليد ØÙ„ مناقشه اعراب Ùˆ اسرائيل در منطقه خاورميانه است Ùˆ لذا تغيير رژيم در عراق، Ùلسطيني‌ها را به ØµÙ„Ø ÙˆØ§Ø¯Ø§Ø± مي‌كند.[12] به‌عبارت ديگر اتØاديه اروپا ريشه بØرانها Ùˆ درگيريهاي منطقه‌اي را در خاورميانه، منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل مي‌داند. در اين چارچوب اعتقاد آنها بر اين بود كه با ØÙ„ نهايي اختلا٠اعراب Ùˆ اسرائيل، عراق نيز به‌عنوان كشوري عرب ناچاراً از موضع تهديد اسرائيل دست برمي‌دارد Ùˆ براي از دست ندادن Øمايت اعراب با آنها همگام مي‌شود. اما ايالات‌متØده معتقد بود كه سرنگوني رژيم صدام باعث مي‌شود ضريب امنيتي اسرائيل اÙزايش يابد Ùˆ Ùلسطيني‌ها Ùˆ اعراب را در موضع ضع٠قرار مي‌دهد Ùˆ به تØقق صلØÙŠ ميان اعراب Ùˆ اسرائيل منجر مي‌گردد كه در آن مناÙع Ùˆ اهدا٠امريكا Ùˆ اسرائيل مورد توجه قرار گيرد.[13] به‌عبارت‌ديگر تامين امنيت اسرائيل Ùˆ Øمايت از آن كشور به سياستهاي امريكا در منطقه جهت مي‌دهد. اين امر در مواجهه دوگانه امريكا با موضوع تروريسم Ùˆ سلاØهاي كشتارجمعي در منطقه به‌خوبي مشهود است؛ ايالات‌متØده درØالي‌كه از سياستهاي اسرائيل در كشتار مردم Ùلسطين Øمايت به عمل مي‌آورد، مبارزه Ùلسطينيها Ùˆ دÙاع آنها از سرزمين Ùˆ ØÙ‚ Øاكميت خود را عملي تروريستي قلمداد مي‌كند.[14]
همچنين، دولت امريكا مي‌كوشد كه ايران را از دستيابي به تكنولوژي صلØ‌آميز انرژي هسته‌اي Ù…Øروم كند، درØالي‌كه نخبگان سياسي امريكا در تعيين استراتژي امنيت ملي امريكا براي اسرائيل از Ù„Øاظ داشتن سلاØهاي كشتارجمعي ØÙ‚ قائل شده‌اند. به سخن ديگر، با توجه به اختلا٠ميان اسرائيل Ùˆ كشورهاي اسلامي منطقه، ايالات‌متØده درصدد است با خلع Ø³Ù„Ø§Ø ÙƒØ´ÙˆØ±Ù‡Ø§ÙŠ منطقه Ùˆ درعين‌Øال تجهيز اسرائيل به انواع سلاØهاي كشتارجمعي، توازن Ùرامنطقه‌اي Ùˆ منطقه‌اي را به Ù†Ùع اسرائيل تغيير دهد. اين مواجهه دوگانه امريكا در موضوع تروريسم Ùˆ سلاØهاي كشتارجمعي نشان‌دهنده تاثير اسرائيل بر سياست خارجي امريكا در منطقه است.[15]
از ديد نخبگان سياسي امريكا، بزرگ‌ترين تهديد براي امنيت Ùˆ موجوديت اسرائيل، جمهوري اسلامي ايران مي‌باشد Ùˆ لذا رÙتار خصمانه امريكا عليه ايران هميشه تداوم دارد.
پس از انتخاب جرج بوش پسر به رياست‌جمهوري ايالات‌متØده، اين كشور در پي آن است كه سياستهاي جهاني، منطقه‌اي Ùˆ داخلي را به‌منظور ايجاد جوامع Ùˆ سياستهاي ليبرال، با به‌كارگيري قدرت خود Ùˆ آن هم در شكل نظامي، متØول كند. بوش بر اين باور است كه جهان در آستانه تØولي عظيم در تاريخ بشري قرار دارد Ùˆ ايالات‌متØده امريكا خود را در مركز ثقل اين تØول مي‌بيند.[16] درواقع استراتژي كلان امريكا در دوران پس از يازدهم سپتامبر كه از تÙكرات Ù…ØاÙظه‌كارانه نشأت گرÙته Ùˆ طي دو دهه گذشته تدوين گشته است، سه ويژگي مهم دارد: ضدچندجانبه‌گرايي تهاجمي، جنگ‌سالاري Ùˆ مطلق‌گرايي اخلاقي. در ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø§ÙŠÙ† عبارت بايد Ú¯Ùت كه نخبگان امريكا پس از يازدهم سپتامبر بر اين باوراند كه با اعتقاد به نسبي‌گرايي نمي‌توان از عدالت Ùˆ عقلانيت سخن Ú¯Ùت. آنها رژيم‌هاي سياسي را به نيك Ùˆ بد، Ùˆ خير Ùˆ شر تقسيم مي‌كنند كه اين ديدگاه متاثر از تقسيم ارزشها به خير مطلق Ùˆ شر مطلق مي‌باشد. رگه‌هاي اين انديشه را مي‌توان به‌خوبي در جملات جرج دبليو بوش (پسر) ديد؛ جملاتي در مورد دولتها Ùˆ كشورهاي شرور كه ارزشهاي امريكايي را به چالش كشيده‌اند. ناگÙته نماند كه در دوران ريگان نيز اتØاد جماهير شوروي لقب امپراتوري شيطاني (Evil Empire) گرÙته بود.[17] توجيه‌كننده اين عناصر مبارزه با تروريسم مي‌باشد كه به جاي مبارزه با كمونيسم قرار گرÙته است Ùˆ چون مبارزه با تروريسم هم مي‌تواند در ميان مردم مقبوليت پيدا كند، اين توانايي را دارد كه مبناي تشكيل ائتلاÙهايي با قدرتهاي منطقه‌اي Ùˆ Ùرامنطقه‌اي گردد.[18]
به‌طوركلي پس از يازدهم سپتامبر، نخبگان سياسي امريكا به اين باور رسيدند كه ماشين نظامي امريكا بايد در جهت تØقق آرمانهاي امريكا به‌كار گرÙته شود. از نگاه دولت بوش، رويداد يازدهم سپتامبر به‌عنوان مانعي در راه تØقق آرمانهاي امريكايي، ريشه در دنياي عرب دارد Ùˆ لذا Øذ٠صدام Ùˆ ظهور دموكراسي در عراق، باعث مي‌شود سلسله‌اي از تØولات جدي پي‌درپي در دنياي عرب به Ù†Ùع غرب Ùˆ امريكا به‌وجود آيد. به‌همين‌دليل، اروپاييها، راهبرد دولت جرج بوش پسر را «ويلسونيسم در چكمه» تعبير مي‌كنند Ùˆ معتقدند كه اين‌بار امريكا درصدد است با قواي نظامي خود آرمانهاي ويلسون را نهادينه كند.[19] به‌عبارت‌ديگر امريكا براي خود مناÙع Ùراملي قائل است Ùˆ درصدد است اين مناÙع را با به‌كارگيري قدرت نظامي تامين نمايد.[20]
اروپا در خاورميانه
ايالات‌متØده امريكا Ùˆ اتØاديه اروپا از جمله بازيگران مهم Ùˆ تاثيرگذار نظام بين‌الملل Ù…Øسوب مي‌شوند Ùˆ ازاين‌رو شناخت مواضع Ùˆ عملكرد اين دو بازيگر در قبال جريانات جهاني، از جمله شيوه‌هاي تبيين پديدارهاي بين‌المللي Ù…Øسوب مي‌گردد. توجه به مقولات Ùˆ مسائل مهمي همچون تروريسم، سلاØهاي كشتارجمعي، مناقشه خاورميانه Ùˆ ساير موضوعات مهم جهاني به‌طور Ùزاينده‌اي در دستور كار اروپا Ùˆ امريكا قرار گرÙته است. هر دو بازيگر تلاش مي‌كنند جريانات مهم جهاني را مطابق با مناÙع Ùˆ علايق خود هدايت نمايند Ùˆ به‌رغم بسياري از مواضع مشترك، اختلاÙات زيادي نيز در ديدگاهها Ùˆ مواضع آنها مشاهده مي‌شود.
تا قبل از Ùروپاشي نظام دوقطبي، راهبرد كشورهاي اروپايي در زمينه سياست خارجي، پيروي از جهت‌گيريهاي امريكا بوده است. به‌عبارت‌ديگر مناÙع امريكا Ùˆ اروپا در دوران جنگ سرد هيچ‌گونه تقابلي با يكديگر نداشته Ùˆ Ø³Ø·Ø Ù…Ù†Ø§Ùع مشاركتي آنان نيز گسترده بوده است. پس از پايان جنگ سرد Ùˆ با توجه به اينكه مناÙع اقتصادي در سياست خارجي اتØاديه اروپا بعد استراتژيك پيدا كرده، به مرور Ø³Ø·Ø Ù…Ù†Ø§Ùع رقابتي اين اتØاديه با ايالات‌متØده در Øال گسترش است. درواقع با وجود آنكه اتØاديه اروپا Ùˆ امريكا از مشاركت اقتصادي روبه‌رشد Ùˆ دوجانبه سودمند برخوردارند، توجه اين دو بازيگر به Øوزه مناÙع عيني Ùˆ شخصي در بسياري موارد، موجبات تلاقي Ùˆ Øتي تعارض مواضع آنها را درباره اين موضوعات Ùراهم مي‌سازد. البته ازآنجاكه اروپا Ùˆ امريكا تشكيل‌دهنده تمدن غرب هستند Ùˆ از جهات Ùرهنگي Ùˆ سياسي با يكديگر مشتركات بسياري دارند، در مقايسه با مناطق ديگر، در آينده نزديك‌ كمترين تقابل Ùˆ تضاد مناÙع را با يكديگر خواهند داشت.[21]
رويداد يازدهم سپتامبر Ùˆ تØولات پس از آن، مناسبات امريكا Ùˆ اروپا Ùˆ همچنين جايگاه استراتژيك اروپا را در Ø³Ø·Ø Ø¨ÙŠÙ†â€ŒØ§Ù„Ù…Ù„Ù„ÙŠ Ùˆ منطقه‌اي دگرگون نمود Ùˆ استراتژي منطقه‌اي اروپا را در خاورميانه تØت‌تاثير قرار داد. در Ùضاي نظام بين‌الملل پس از يازدهم سپتامبر، اروپا در خاورميانه با نگرانيهايي مواجه بود كه از جمله عبارت‌اند از؛ Ù†Ùوذ اقدامات تروريستي Ùˆ بنيادگرايانه از خاورميانه به اروپا، تبديل‌شدن ناتو به ابزاري سياسي در دست امريكا پس از Øمله يكجانبه اين كشور به عراق، Ùشار امريكا بر اتØاديه اروپا در زمينه اÙزايش هزينه‌هاي دÙاعي Ùˆ نظامي به منظور كاهش قدرت اقتصادي كشورهاي اروپايي، ناهماهنگي كشورهاي اروپايي درخصوص اتخاذ يك سياست مشترك در خاورميانه Ùˆ ناتواني اروپا در پرداخت هزينه‌هاي Øضور در خاورميانه.[22] تا پيش از وقوع يازدهم سپتامبر اروپاييها اميدوار بودند كه پارادوكسهاي ناشي از اين موارد را از طريق Øضور در كشورهايي جبران كنند كه امكان Øضور امريكا در آنها كم بود، چراكه Ùضاي نظام بين‌الملل در اين دوران، زمينه عملي‌شدن اين استراتژي را تاØدي Ùراهم‌ آورده بود Ùˆ امريكا بهانه چنداني براي Øضور در منطقه خاورميانه نداشت.[23] درواقع اروپاييها درصددند Ù…Ùهوم جديدي از امنيت را به جاي Ù…Ùهوم آن در دوران جنگ سرد به‌كار برند. در Ù…Ùهوم جديد، امنيت بيش‌ازآنكه وابسته به قدرت نظامي Ùˆ تكثير نكردن سلاØهاي هسته‌اي باشد، وابسته به توسعه اقتصادي، سياسي Ùˆ اجتماعي كشورهاي جنوب مديترانه مي‌باشد. البته اقدامات امريكا پس از يازدهم سپتامبر در جهت يكجانبه‌گرايي Ùˆ تقويت نظامي‌گري از طريق Øمله نظامي به اÙغانستان Ùˆ عراق در مسير مخالÙت Ùˆ تضعي٠Ùرايند جايگزيني Ù…Ùهوم جديدي از امنيت تلقي مي‌شود.[24]
مناÙع اروپا در خاورميانه بر تجارت، انرژي، ثبات مورد نياز براي مهار تروريسم Ùˆ ايجاد صلØÙŠ پايدار ميان اعراب Ùˆ اسرائيل متمركز است. در مورد ثبات منطقه‌اي، مناÙع اروپا با مناÙع امريكا هم‌پوشاني دارد Ùˆ اين مساله از موضوعات اولويت‌دار براي هر دو طر٠مØسوب مي‌شود. بااين‌Øال اروپا Ùˆ امريكا در خاورميانه اختلاÙات زيادي با هم دارند. امريكا مايل است به‌عنوان يك ابرقدرت جهاني، با منطقه خاورميانه در تعامل باشد Ùˆ اين درØالي است كه اروپا با توان Ùˆ قدرت Ù…Øدودتري كه دارد، از مواضع توسعه‌طلبانه كمتري نسبت به مناÙع Ùˆ نيازهايش در منطقه خاورميانه برخوردار است. همچنين اروپا برخلا٠امريكا كه منطقه را به هم‌پيمانان Ùˆ دشمنان تقسيم مي‌كند، درصدد برقراري Ùˆ ØÙظ رابطه با تمامي كشورهاي منطقه است. امريكا از دهه 1990ØŒ از اتخاذ رويكردي منصÙانه نسبت به Ùرايند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ دوري كرده است، ولي اروپا تØقق صلØÙŠ پايدار Ùˆ باثبات را در گرو تشكيل دولتي Ùلسطيني به پايتختي قدس شرقي مي‌داند. ميان اروپا Ùˆ امريكا درخصوص اتخاذ جهت‌گيريها Ùˆ سياستهايي در مورد عراق Ùˆ ايران اختلاÙ‌نظرهايي وجود داشته است.[25]
سياست اروپا در منطقه خاورميانه به دليل مشكلات موجود در راه دستيابي به سياستي مشترك در قبال خاورميانه دچار ضع٠بوده است. Ùقدان يكپارچگي در اتخاذ راهبردي مشترك Ùˆ نبود يكپارچگي در قدرت نظامي اروپا موجب شده است ميزان تاثيرگذاري اروپا Ù…Øدود گردد.[26] از عوامل ديگري كه Ù†Ùوذ اروپا را در خاورميانه آسيب‌پذير مي‌سازد، جايگاه ايالات‌متØده در نظام بين‌الملل Ùˆ استراتژي منطقه‌اي آن كشور در خاورميانه پس از يازدهم سپتامبر مي‌باشد. به‌عبارت‌ديگر اروپا براي ØÙظ موقعيت Ùعلي Ùˆ نيز كسب موقعيت برتر در آينده نظام بين‌الملل، نيازمند اين است كه به شريك امريكا در خاورميانه تبديل شود Ùˆ نه اينكه تابع استراتژيك امريكا در خاورميانه ‌باشد. تØقق چنين امري مي‌تواند از Ùشارهاي وارده از سوي امريكا بر كشورهاي اروپايي بكاهد. از منظر امريكا، اروپاييها مي‌كوشند كه بدون پرداخت هزينه‌هاي لازم براي Øضور در خاورميانه Ùˆ صرÙا با اتكا به اختلا٠موجود ميان امريكا Ùˆ برخي كشورهاي منطقه از جمله ايران، سوريه، ليبي Ùˆ عراق (قبل از Øمله امريكا به آن كشور)ØŒ موقعيت خود را در خاورميانه تثبيت كنند Ùˆ از وابستگي خود به امريكا در Øوزه‌هاي اقتصادي، سياسي Ùˆ نيز بين‌المللي بكاهند.[27]
درواقع از نظر امريكا، اروپا توان پرداختن هزينه Øضور در منطقه خاورميانه را ندارد Ùˆ ازهمين‌رو بايد دنباله‌رو سياستهاي امريكا در اين منطقه باشد. امريكا Ùˆ اسرائيل درنهايت Øاضراند اروپا را به‌عنوان بازيگر درجه دوم در خاورميانه بپذيرند. يكي از انگيزه‌هاي رهبران اروپايي براي پيوستن به ائتلا٠ضدتروريسم در جنگ اÙغانستان، متقاعدكردن امريكا به پذيرش اروپا به‌عنوان شريك در خاورميانه ازيك‌سو Ùˆ استÙاده‌نكردن از شيوه Øمله نظامي عليه عراق ازسوي‌ديگر بود. به‌طوركلي اروپا تواناييهاي لازم را به‌منظور تاثيرگذاري بر چگونگي سياستهاي خاورميانه ندارد، بنابراين موضوعات مورد علاقه‌اش اين اجازه را نمي‌دهد كه Øتي در صورت داشتن ديدگاههاي متÙاوت بر سر تاكتيكها، راهبردها Ùˆ هزينه‌ها، به مناÙع بنيادين مشتركي كه با امريكا در منطقه دارد، آسيبي برسد.
به‌طوركلي، استراتژي منطقه‌اي اتØاديه اروپا در خاورميانه، به‌شدت تØت‌تاثير اقدامات Ùˆ مواضع ايالات‌متØده است كه نمونه مشخص آن رويكرد كشورهاي اروپايي درباره برنامه هسته‌اي ايران مي‌باشد. كشورهاي يادشده بر Øقوق ايران در چارچوب آژانس بين‌المللي انرژي اتمي Ùˆ براساس عضويت ايران در معاهده عدم گسترش سلاØهاي هسته‌اي تاكيد مي‌كنند. آنان الگوهاي مرØله‌اي را پذيرÙته Ùˆ از برخوردها Ùˆ اقدامات واكنشي بر ضد ايران نگران بودند Ùˆ براي تØقق چنين سياستي، الگويي متÙاوت با امريكا به كار گرÙتند. اروپاييها در اعمال اقدامات تنبيهي عليه ايران Ù…Øتاط‌تراند Ùˆ از Ùشارهاي تدريجي Ùˆ گام‌به‌گام متناسب با رÙتار ايران Øمايت مي‌كنند. به‌عبارت‌ديگر، نگرش كشورهاي اتØاديه اروپا ابتدا مبتني بر Ø´ÙاÙ‌سازي سياستهاي اتمي ايران به ازاي مشاركت بين‌المللي براي تامين نيازهاي هسته‌اي اين كشور بوده است Ùˆ زماني‌كه ايران گامهايي را در چنين جهتي برداشت، كشورهاي اتØاديه اروپا با واكنش امريكا روبرو شدند. بنابراين معادله رÙتاري جديدي ايجاد شد كه در چارچوب آن Ù…Øدوديتها Ùˆ Ùشارهاي بين‌المللي امريكا اÙزايش ياÙت Ùˆ امريكايي‌ها تلاش كردند الگوي رÙتار اروپا را كه مبتني بر اعتمادسازي بود، تغيير دهند. درواقع «ديپلماسي Ùشار» امريكا زمينه‌ساز تغييرات تدريجي در مواضع كشورهاي اروپايي در قبال برنامه هسته‌اي ايران شد.
دركل اولويتهاي راهبردي اروپا در خاورميانه عبارت است از: Øمايت از دموكراتهاي منطقه، ايجاد زمينه براي سهولت‌بخشيدن به توسعه دموكراسي Ùˆ سازماندهي مجدد سياست غرب براي Øمايت از نخبگان Øامي استقرار دموكراسي در كشورهاي ديگر.[28]
روسيه در خاورميانه: سرگرداني يا خودآگاهي
مسكو در سالهاي پاياني Øكومت اتØاد جماهير شوروي، استراتژي خارجي جديدي را آغاز كرد كه بر كاهش روابط با كشورهاي درØال‌توسعه متمركز شده بود. پس از Ùروپاشي شوروي Ùˆ باتوجه به Ù…Øدوديتهاي اقتصادي كشور روسيه رهبران اين كشور با اعطاي امتيازات بزرگ به غرب Ùˆ از جمله همگام‌شدن با سياستهاي غرب در مسائل مربوط به جهان سوم، براي كسب كمك اقتصادي به آن متوسل شدند. درنتيجه Øجم مبادلات تجاري روسيه با كشورهاي درØال‌توسعه از سال 1991 تا 1995 به دوسوم كاهش ياÙت.[29] پريماكÙØŒ نخست‌وزير روسيه در 1996ØŒ به‌منظور اØياي قدرت بزرگ روسيه با مدنظرداشتن روابط نزديك‌تر با كشورهاي درØال‌توسعه به‌عنوان اهرمي براي Ù†Ùوذ Ùˆ قدرت مسكو در نظام بين‌المللي، سياست خارجي جديدي را در پيش گرÙت. برقراري روابط نزديك با كشورهاي خاورميانه، امريكاي لاتين، چين Ùˆ هند از جمله اهدا٠سياست خارجي روسيه در دوران نخست‌وزيري پريماك٠بود. تداوم ابتكارات سياست خارجي وي در دوران نخست‌وزيري ولاديمير پوتين همچنان ØÙظ شد. پوتين پس از انتخاب به رياست‌جمهوري روسيه به تلاشهاي خود براي جلب همكاري بيشتر اين مناطق شدت بخشيد Ùˆ توانست با تقويت ارتباط با اين كشورها، شبكه‌‌اي از روابط دوستانه در مناطق در‌Øال‌توسعه Ùˆ از جمله خاورميانه ايجاد كند. به‌طوركلي خاورميانه يكي از مناطق اصلي درگيري ميان روسيه Ùˆ ايالات‌متØده بوده است. اين تعارض در مناقشه ايالات‌متØده با روسيه بر سر Ùروش Ùناوري موشكي Ùˆ راكتورهاي هسته‌اي اين كشور به ايران، علاوه بر Ùروش سلاØهاي متعار٠به جمهوري اسلامي ايران بوده است. بااين‌Øال، هرچند ايران براي سياست منطقه‌اي روسيه اهميت دارد، در مقايسه با روابط روسيه با امريكا، به‌نظر مي‌رسد روسها Øاضر نيستند مناÙع روسيه را قرباني كنند.[30] بااين‌Øال، برخي از سياستهاي روسيه در منطقه براي جمهوري اسلامي ايران مطلوب است Ùˆ با امنيت Ùˆ مناÙع ايران همخواني دارد.
يكي از Ù…Øورهاي مهم سياست منطقه‌اي روسيه كه مي‌تواند جزء سياستهاي امنيت‌زا براي جمهوري اسلامي ايران Ù…Øسوب گردد، برخورد Ùˆ تعارض مناÙع Ùˆ سياستهاي روسيه با سياستها Ùˆ مناÙع تركيه مي‌باشد. به‌نظر مي‌رسد دو كشور ايران Ùˆ روسيه درخصوص مقابله با تØركات Ùˆ اقدامات تركيه در آسياي مركزي Ùˆ Ù‚Ùقاز مناÙع مشترك دارند Ùˆ به عبارتي نوعي اتØاد طبيعي ميان اين دولت برقرار است. درواقع رقابت كشورهاي ايران، روسيه Ùˆ تركيه در منطقه خزر، سابقه‌اي Øداقل چندقرني دارد، اما از هنگام تسلط شوروي تا سقوط آن قدرت مانور ايران Ùˆ تركيه به Øداقل رسيد. واكنش تركيه پس از Ùروپاشي شوروي Ùˆ تكوين كشورهاي جديد به سمت همگرايي سياسي Ùˆ Ùرهنگي با كشورهاي منطقه Ùˆ به‌ويژه جمهوري آذربايجان بود. از نظر اين كشور، تقريبا همه كشورهاي جديد در Øوزه خزر با تركيه اشتراكات تاريخي، مذهبي يا زباني دارند. علاقه تركيه، به گسترش روابط اقتصادي، Ùرهنگي Ùˆ علمي با اين دولتهاست Ùˆ عده‌اي از نخبگان تركيه در پي اين هستند كه تركيه جانشين روسيه در منطقه شود كه اين امر با امنيت Ùˆ مناÙع روسيه همخواني ندارد.[31] تلاش روسيه براي مقابله با Ù†Ùوذ تركيه در منطقه با استراتژي منطقه‌اي ايران نيز همسو مي‌باشد. تا سال 1375ØŒ جمهوري اسلامي ايران نخستين صادركننده كالا به جمهوري آذربايجان به‌شمار مي‌رÙت، ولي به‌تدريج تا آبان‌ماه 1379 به رتبه ششم تنزل پيدا كرد Ùˆ تركيه از راه تبليغات دامنه‌دار Ùˆ زيركانه توانست با متهم‌ساختن ايران به همكاري با ارامنه، اÙكار عمومي را در آذربايجان Ùˆ نخجوان تØت‌تاثير قرار دهد.[32] همچنين يكي ديگر از تهديدهاي موجود عليه ايران، تØركات اسرائيل در منطقه آسياي مركزي Ùˆ Ù‚Ùقاز است. روسيه نيز از برخي جهات، نگاهي تعارض‌آميز به Ùعاليتها، تØركات Ùˆ مواضع اسرائيل دارد. در نتيجه مناÙع Ùˆ امنيت ايران Ùˆ روسيه در منطقه از ابعاد گوناگوني به هم گره خورده است كه اتخاذ جهت‌گيريهاي مشترك از سوي اين دو كشور را ضروري مي‌سازد.
وقوع Øوادث يازدهم سپتامبر باعث نزديكي بي‌سابقه روسيه به امريكا Ùˆ مشاركت در جنگ با تروريسم در اÙغانستان شد. بعد از پيروزي امريكا در اÙغانستان، روسيه همچنان درصدد بود از ايران Ùˆ عراق به عنوان ابزاري براي پيشبرد سياست مبهم Ùˆ دو پهلوي خود در مقابل امريكا استÙاده كند. ازطرÙ‌ديگر مقاومت نكردن روسيه در برابر Øمله امريكا به عراق مي‌توانست اعتماد ايران Ùˆ برخي كشورهاي ديگر را نسبت به روسيه كاهش دهد. به‌همين‌دليل روسيه مي‌كوشيد Øتي در ظاهر هم كه شده، با Øمله به عراق مخالÙت كند. امريكا از وضعيت متناقض‌نمايي كه روسيه در آن گرÙتار بود، آگاهي داشت Ùˆ ازهمين‌رو كسب رضايت روسيه براي Øمله به عراق چندان مشكل نبود. درواقع روسيه ازيك‌طر٠براي رشد اقتصادي Ùˆ ØÙ„ مشكلات داخلي به كمكهاي اقتصادي غرب Ùˆ امريكا نياز داشت، ولي ازطرÙ‌ديگر وابستگي بيش از Øد به غرب مي‌توانست موقعيت سياسي روسيه را در نظام بين‌الملل تضعي٠كند.[33] به‌همين‌خاطر روسيه براي گرÙتن امتياز از غرب نيازمند گسترش روابط با عراق Ùˆ ايران Ùˆ Øمايت از آنها تا جايي بود كه اين Øمايت به قطع روابط روسيه Ùˆ غرب منجر نشود. Øمله امريكا به عراق مي‌توانست اين امتياز را از دست روسيه بگيرد Ùˆ همكاري اين كشور با امريكا Ùˆ درواقع تابع‌شدن آن را تضمين كند. پذيرÙته‌شدن روسيه در گروه 8 Ùˆ امضاي تواÙÙ‚ ميان اين كشور Ùˆ ناتو بيش از گذشته روسيه را وارد كلوب غرب كرد.[34]
در خصوص پيوستن روسيه به ائتلا٠ضدتروريستي به رهبري امريكا، اين كشور به اين نتيجه رسيد كه Ùرصت بي‌نظيري براي بهره‌گيري روسيه از پتانسيلهاي نظام بين‌الملل Ùˆ غرب پديد آمده است. در پي اين امر روسيه به صورت تلويØÙŠ برتري امريكا را پذيرÙت Ùˆ كوشيد از ايجاد تنش با غرب بپرهيزد. ازطرÙ‌‌‌ديگر سياست پوتين نسبت به متØدان منطقه‌اي خود از جمله ايران، تØت‌تاثير نزديكي به غرب قرار گرÙت Ùˆ لذا روسيه كوشيد به ديپلماسي پنهان روي آورد. امضاي تواÙقنامه دوجانبه نيمه‌مخÙÙŠ در مورد تقسيم درياي خزر Ùˆ متوسل‌شدن به بهانه‌هاي مختل٠به هنگام برملا شدن اين تواÙقات، Ù…Øدودكردن Ùروش تسليØات نظامي پيشرÙته به ايران Ùˆ چراغ سبز نشان‌دادن به امريكا براي Øمله به عراق در صورت تضمين بازپرداخت بدهي‌هاي عراق به روسيه را مي‌توان در پرتو Øوادث يازدهم سپتامبر تØليل كرد.[35]
دركل Øوادث يازدهم سپتامبر Ùˆ تØولات پس از آن گوياي اين واقعيت است كه نظم خاورميانه‌اي دهه 1990 كه با جنگ امريكا عليه عراق آغاز شده بود، در يازدهم سپتامبر به پايان خود رسيد Ùˆ از آن دوران شاهد به وجود آمدن نظم جديدي هستيم كه يكي از ويژگيهاي بارز آن رويكرد جديد قدرتهاي بزرگ جهاني به تØولات منطقه مي‌باشد. به‌عبارت ديگر اين قدرتها وضعيت موجود را Ùرصت مناسبي براي Øضور Ùعال خود در منطقه قلمداد مي‌كنند. رويكرد روسيه به خاورميانه را نيز مي‌توان در اين چارچوب بررسي كرد.
ايران در خاورميانه
بنيان قلمروهاي ژئواستراتژيك در دوران جنگ سرد كه براساس توان بازدارندگي نظامي، Ùضاي جغراÙيايي Ùˆ گستره ايدئولوژيك بنا شده بود، به دلايل Ùراوان، از جمله هزينه بالاي تسليØات نظامي Ùˆ پشتيباني از كشورهاي اقماري، پيشرÙت سريع علم Ùˆ صنعت، ظهور انقلاب تكنولوژيك Ùˆ گسترش ارتباطات، Ùˆ با Ùروريختن ديوار برلين از هم پاشيد. يكي از تØولات بزرگي كه پس از جنگ سرد در انتخاب قلمروهاي ژئواستراتژيك روي داد، اين است كه معيارها Ùˆ شاخصها تغيير كرد.[36] در دوران جنگ سرد، شاخصها نظامي بود Ùˆ بنابراين نقاط استراتژيك، مناطق استراتژيك Ùˆ جبهه‌هاي استراتژيك متاثر از اهدا٠نظامي بود. پس از اين دوران Ùˆ در Øال Øاضر مناطق Ùˆ قلمروهاي استراتژيك بيشتر براساس معيارهاي اقتصادي تعيين مي‌شود، ولي قابليت مناطق از جهت كاربرد نظامي هم موردنظر است. به‌عبارت‌ديگر عامل اقتصادي به تنهايي كارساز نيست، بلكه پشتوانه قدرت نظامي Ùˆ ملاØظات نظامي هم در كنار ملاØظات اقتصادي اهميت دارد Ùˆ در نتيجه بين قلمروهاي ژئواكونوميك Ùˆ ژئواستراتژيك انطباق ايجاد شده است.
بدين‌لØاظ منطقه خاورميانه Ùˆ به‌ويژه Øوزه خليج‌Ùارس به دليل دراختيارداشتن بيش از شصت‌درصد منابع توليد انرژي، اهميت Ùˆ تاثير ژئواكونوميك ويژه‌اي در سده بيست‌ويكم خواهد داشت. ايران كه در دوران جنگ سرد به‌عنوان يك كشور مهم از ديد استراتژيك Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯ Ùˆ جايگاه ژئواستراتژيك ممتازي داشت، اكنون علاوه‌برآن، با عامل اقتصادي (ژئواكونوميك) منطبق شده Ùˆ موقعيت منطقه‌اي آن به موقعيت ممتاز بين‌المللي تبديل گرديده است. اين موقعيت استثنايي است Ùˆ هيچ مورد ديگري را نمي‌توان به جاي آن قرار داد. بدين‌ترتيب ايران تاثير Ù…Øوري در تدوين استراتژي منظومه‌هاي قدرت در عصر كنوني دارد. درواقع ايران نقش بسيار Ù…Øوري Ùˆ مهم در ژئوپولتيك درياي خزر Ùˆ خليج‌Ùارس دارد. درياي خزر بيش از دويست‌ميليارد بشكه Ù†Ùت Ùˆ دويست‌وهÙتادونه‌ تريليون Ùوت مكعب گاز طبيعي را در خود جاي داده است Ùˆ شركتهاي Ù†Ùتي تاكنون بيش از چهارميليارد دلار براي استخراج اين منابع انرژي هزينه كرده‌اند.[37]
به‌طوركلي ايران با دارا بودن بيش از صدميليارد بشكه ذخاير Ù†Ùتي جزء چهار كشور اول جهان است Ùˆ با هشتصد تريليون Ùوت مكعب ذخاير گاز طبيعي اثبات‌شده، پس از روسيه، مقام دوم را در جهان داراست. در منطقه خاورميانه، سهم ايران از ذخاير گاز طبيعي پنجاه‌وهشت‌درصد است. درواقع ايران با يك‌درصد جمعيت جهان، پانزده‌درصد ذخاير گاز طبيعي جهان را در اختيار دارد. دركل مي‌توان Ú¯Ùت كه امنيت همه‌جانبه جهان در سده بيست‌ويكم به مثلث ژئواستراتژيك خاورميانه، خليج‌Ùارس Ùˆ درياي خزر بستگي دارد كه ايران در مركز آن قرار گرÙته Ùˆ ايالات‌متØده كنترل اين مثلث استراتژيك را اساس سياست خارجي خود قرار داده است. گزينه ديگري براي قرار گرÙتن به جاي خليج‌Ùارس در معادلات استراتژيك وجود ندارد Ùˆ ايران در اين Øوزه با داشتن بيش از دوهزار كيلومتر ساØÙ„ مناسب عملياتي Ùˆ بنادر Ùˆ لنگرگاههايي با توان پذيرش ناوگانهاي بزرگ، موقعيتي استثنايي دارد. بنابراين تامين امنيت منطقه ژئواستراتژيك خليج‌Ùارس از هر نظر با مشاركت ايران عملي خواهد بود Ùˆ قدرتهاي جهاني با توجه به اين واقعيت، پس از انقلاب اسلامي به دنبال تامين امنيت خليج‌Ùارس با كمك كشورهاي Ùرامنطقه‌اي بودند، غاÙل‌ازاينكه در صورت وقوع عمليات نظامي، موقعيت ايران به گونه‌اي است كه مي‌تواند دست به عمليات تاخيري بزند يا مناÙع قدرتهاي بزرگ Ùرامنطقه‌اي را به اشكال مختل٠به‌خطر اندازد. بنابراين ناامني خليج‌Ùارس با مناÙع قدرتهاي بزرگ Ùˆ كشورهاي منطقه همخواني ندارد Ùˆ دستيابي به امنيت واقعي در Øوزه خليج‌Ùارس، جز از راه مشاركت كشورهاي منطقه Ùˆ هماهنگ‌شدن آنها با اهدا٠استراتژيك جهاني ممكن نيست. در نتيجه ضروري است كه جمهوري اسلامي ايران دستور٠كاري ژئوپولتيك تدوين كند كه همزمان جوابگوي مشكلات منطقه‌اي Ùˆ مسائل جهاني باشد.
به‌طوركلي مي‌توان Ú¯Ùت كه جمهوري اسلامي ايران نگرانيهاي امنيتي متعددي دارد كه از جمله مي‌توان به Øضور نظامي امريكا در عراق Ùˆ اÙغانستان Ùˆ بي‌ثباتي ناشي از آن در اين كشورها Ùˆ نيز تهديدات نظامي ايالات‌متØده Ùˆ اسرائيل اشاره كرد. همچنين نزديكي نظامي تركيه Ùˆ اسرائيل، خطر تروريسم، قاچاق مواد مخدر، ادعاهاي امارات متØده عربي در مورد جزاير سه‌گانه ايراني Ùˆ اختلا٠با جمهوري آذربايجان بر سر ميدانهاي Ù†Ùتي درياي خزر از ديگر دغدغه‌هاي امنيتي ايران Ù…Øسوب مي‌شود.[38] ولي ازسوي‌ديگر، جمهوري اسلامي ايران، ارتشي نيرومند Ùˆ منسجم دارد Ùˆ از ÙˆØدت Ùˆ انسجام دروني Ùˆ ميزان رشد اقتصادي بالايي برخوردار است كه شرايط امنيتي مناسبي Ùراهم مي‌آورد. همچنين در اين زمينه مي‌توان به خلأ قدرت در عراق پس از اشغال اين كشور به دست امريكا Ùˆ چالشهاي ايالات‌متØده Ùˆ متØدان اروپايي‌اش در آن كشور Ùˆ نيز سياستهاي منطقي ايران در جهت بهبود روابط امنيتي‌اش با همسايگان خود اشاره نمود.[39] ايران، پس از يازدهم سپتامبر، با شرايط ويژه‌اي در منطقه خاورميانه مواجه است. پس از اين دوران با پديدآمدن ارتباط عميق ميان منطقه ژئواستراتژيك خاورميانه Ùˆ نظام بين‌الملل، اهميت اين منطقه در نظام جهاني اÙزايش ياÙت. در نتيجه قدرتهاي جهاني به تلاش خود براي Øضور Ùˆ Ù†Ùوذ Ùزاينده در اين منطقه اÙزوده‌اند كه اين تلاشها گاهي اوقات موجبات رقابت ميان آنها را Ùراهم مي‌كند. دراين‌ميان ايالات‌متØده سعي مي‌كند با تكيه بر توان نظامي خود Ùˆ با تعقيب سياست تهاجمي Ùˆ يكجانبه‌گرايي بر تØولات منطقه مسلط شود تا زمينه تقويت سير سيطره‌جويي خود را در نظام بين‌الملل Ùراهم نمايد. جمهوري اسلامي ايران نيز كه از موقعيت Ùˆ جايگاه استراتژيك Ùˆ ژئوپولتيك ممتاز Ùˆ بي‌نظيري در منطقه برخوردار است، از سياستهاي نظامي‌گري Ùˆ سيطره‌طلبي امريكا بركنار نخواهد ماند Ùˆ بايد استراتژيهاي مناسبي در اين زمينه تدوين نمايد.[40]
ايران در اجراي ديپلماسي خود به دو دليل عمده نمي‌تواند چندان روي اروپا سرمايه‌گذاري كند: 1ــ رÙتار اروپاييان Ùˆ شيوه تعاملشان با ايران اعتمادساز نيست Ùˆ سير مذاكرات ايران با سه كشور اروپايي درخصوص مساله هسته‌اي اين امر را روشن نمود 2ــ اختلاÙهاي اروپا با امريكا ساختاري نيست Ùˆ بازي ايران با كارت اروپاييان به سبب اعتمادناپذيري آنها Ùˆ دشواربودن پيش‌بيني ديپلماسي‌شان، يك خطر Ù…Øسوب مي‌شود Ùˆ اØتمال هم‌دستي امريكا Ùˆ اروپا بر ضد ايران در موارد گوناگون وجود دارد.[41]
ازسوي‌ديگر نزديكي بيش‌ازØد ايران به روسيه نيز با مناÙع Ùˆ امنيت ملي ايران سازگاري ندارد. طبق شواهد تاريخي ايالات‌متØده Ùˆ روسيه هرگز مستقيما با هم جنگي نداشته‌اند. در برخورد با پديده‌ها Ùˆ رويدادهاي گوناگون، مثل بØران كره، اشغال مجارستان، اشغال ايران در سالهاي جنگ جهاني دوم Ùˆ Øتي در سخت‌ترين روزهاي جنگ سرد، تلاش دو ابرقدرت براي پرهيز از جنگ Ùˆ تنش با يكديگر تامل‌پذير است. همچنين امريكا Ùˆ روسيه هرگز رقيب اقتصادي جدي يكديگر نبوده‌ Ùˆ هريك به‌عنوان قدرتي قاره‌اي Ùˆ منطقه‌اي، امكانات بالقوه‌اي داشته‌ Ùˆ بيشتر در پي تامين مناÙع ملي خود بوده‌اند.[42] همچنين با وجود مخالÙت ظاهري روسيه با Øمله نظامي امريكا به عراق Ùˆ اÙغانستان پس از يازدهم سپتامبر، چراغ سبز روسيه به امريكا Ùˆ انعطا٠آن در مقابل امريكا از مواردي است كه اعتماد ايران به روسيه را با آسيب جدي مواجه مي‌نمايد.
به‌طوركلي جهان در سده بيست‌ويكم به سوي منظومه‌هاي قدرت پيش مي‌رود Ùˆ از Øالت دوقطبي Ùˆ تك‌قطبي خارج شده است. ايران نيز بايد جهاني بينديشد Ùˆ با واردشدن به همه اين منظومه‌ها، با امكانات Ùˆ منابعي كه دارد، Øداكثر بهره‌برداري از Ùرصتها را براي ØÙظ Ùˆ بالابردن مناÙع ملي خود بنمايد. اگر با يكي از منظومه‌هاي قدرت مشكل داشته باشيم، قدرتهاي ديگر اين منظومه به ما Ùشار مي‌آورند تا از ديگر قدرتها امتياز بگيرند Ùˆ در نتيجه قدرت چانه‌زني ايران براي گرÙتن امتياز از قدرتهاي بزرگ جهان كاهش مي‌يابد. جمهوري اسلامي بايد در عرصه سياست خارجي به‌شدت در پي تنش‌زدايي در Ø³Ø·Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚Ù‡â€ŒØ§ÙŠ Ùˆ بين‌المللي باشد. اين امر مي‌تواند با ØÙظ اقتدار Ùˆ عزت اجرا شود Ùˆ به‌همين‌منظور ايران بايد با ازميان‌بردن اØساس ترس Ùˆ نگرانيهاي امنيتي به گونه متقابل عمل كند. نقش ايران در زمينه صلØ‌سازي منطقه‌اي بسيار مهم Ùˆ چشمگير است. ايران با ديپلماسي كارآمد بايد به جايگاه مناسب خود به‌عنوان عامل ثبات منطقه‌اي دست يابد. در اين زمينه ارائه تركيبي از نقشهاي امنيتي Ùˆ مناÙع اقتصادي مي‌تواند موثر باشد. ايران بايد در طراØÙŠ Ùˆ تدوين سياست خارجي خود بر نكاتي از قبيل چندجانبه‌گرايي در عرصه‌هاي جهاني، تاكيد بر بهره‌گيري از عوامل قدرتي، شرايط استراتژيك، مشخص‌كردن اهدا٠و روشها به منظور اÙزايش توان ديپلماتيك كشور، بهره‌گيري از طيÙهاي گوناگون سياسي در داخل امريكا Ùˆ Ùعاليت در زمينه تامين Øقوق شهروندان Ùˆ بالابردن Ø³Ø·Ø Ø±Ùاه آنها در عرصه داخلي به‌عنوان پشتوانه اصلي توÙيق اقدامات ديپلماتيك توجه كند.
نتيجه
در دوران جنگ سرد، ايالات‌متØده امريكا Ùˆ هم‌پيمانان اروپايي‌اش با Ø·Ø±Ø Ø®Ø·Ø± كمونيسم، Øضور همه‌جانبه خود را در كشورهاي خاورميانه توجيه مي‌كردند Ùˆ به اقدامات خود مشروعيت مي‌دادند. Øال‌آنكه پس از Ùروپاشي شوروي Ùˆ سقوط كمونيسم، غرب ديگر، بهانه‌اي براي Øضور نظامي در منطقه نداشت، بنابراين درصدد برآمد با Ø·Ø±Ø Ø¯Ø´Ù…Ù† Ùرضي جديد به Øضور خود تداوم بخشد. وقوع Øوادث يازدهم سپتامبر اين Ùرصت را براي غرب Ùراهم آورد. پس از يازدهم سپتامبر، ايالات‌متØده با مطرØ‌كردن خطر جدي تروريسم Ùˆ تقسيم‌بندي جهان به دو بخش، يعني طرÙدار امريكا Ùˆ Øامي تروريسم، درصدد برآمد خلأ ناشي از Ùقدان ايدئولوژي كمونيسم را با تهديد تروريسم جبران كند Ùˆ ازاين‌طريق به اهدا٠و اميال توسعه‌طلبانه خود در ديگر كشورها مشروعيت بخشد. به‌عبارت‌ديگر تروريسم به جاي كمونيسم Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯. ازسوي‌ديگر، ازآنجاكه امريكا اقدامات تروريستي را به گروههاي اسلام‌گرا Ùˆ بنيادگرايي اسلامي نسبت مي‌داد Ùˆ منطقه خاورميانه نيز مهد اسلام‌گرايي سياسي است، اين منطقه در مركز ثقل تØولات جهاني قرار گرÙت. بدين‌ترتيب قدرتهاي بزرگ جهاني سياست خود را بر خاورميانه متمركز ساختند Ùˆ به‌ويژه Øضور نظامي امريكا در منطقه به‌شدت اÙزايش ياÙت. با توجه به موقعيت ممتاز Ùˆ بي‌نظير ايران در منطقه خاورميانه، تدوين استراتژيهاي متناسب با شرايط بين‌المللي، منطقه‌اي Ùˆ داخلي براي اين كشور ضروري به‌نظر مي‌رسد. به‌عبارت‌ديگر، تعامل متقابلي ميان نظام دروني، منطقه‌اي Ùˆ بين‌المللي وجود دارد كه در تصميم‌گيريهاي خارجي تاثير بسزايي دارد. عوامل مهمي كه در طراØÙŠ ديپلماسي ايران در منطقه خاورميانه بايد مدنظر قرار گيرد، به قرار زير است: نظامي Ùˆ امنيتي‌شدن عرصه روابط بين‌الملل به‌ويژه پس از يازدهم سپتامبر، مداخله بيشتر امريكا در صØنه‌هاي جهاني، سيطره‌جويي امريكا در مناطق گوناگون Ùˆ به‌ويژه خليج‌Ùارس، نزديكي بي‌سابقه سياست خارجي امريكا Ùˆ اسرائيل، اÙزايش اهميت عامل ژئوپولتيك در سياستهاي جهاني Ùˆ اهميت رو به گسترش منطقه‌گرايي در روابط بين‌الملل. دركل با توجه به سياست سيطره‌جويي امريكا در عرصه جهاني Ùˆ پيوستگي دنياي امروز بايد توجه داشت كه به سبب اهميت خليج‌Ùارس، ذخاير Ù†Ùتي آن مي‌تواند خطري براي امنيت ايران باشد Ùˆ البته هر دوي اين عوامل مي‌تواند با تدبير Ùˆ برنامه‌ريزي مناسب به Ùرصتي براي پيشبرد مناÙع ملي جمهوري اسلامي ايران تبديل شود.
پي‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - Sandra Mackey, Passion and Politics, The Turbulent World of the Arabs, Dutton, 1992
[2]ــ كشورهاي تركيه Ùˆ اسرائيل در دوران نظام دوقطبي به‌عنوان هم‌پيمانان امريكا با Ù†Ùوذ كمونيسم در منطقه خاورميانه مقابله مي‌كردند Ùˆ در مقابل از كمكهاي اقتصادي چشمگير غرب برخوردار مي‌شدند. پس از پايان جنگ سرد Ùˆ Ùروپاشي بلوك شرق، اين دو كشور اهميت استراتژيك خود را براي غرب Ùˆ به‌ويژه ايالات‌متØده از دست دادند Ùˆ براي بازيابي جايگاه ممتاز خود، اسلام سياسي را مظهر تروريسم Ùˆ تهديدي بزرگ عنوان كردند كه مناÙع Øياتي كشورهاي غربي Ùˆ متØدان منطقه‌اي آنان را با خطر مواجه ساخته است. هد٠اصلي تركيه Ùˆ اسرائيل از اين امر، بهره‌مندي از Øمايتهاي همه‌جانبه پيشين غرب بود. براي اطلاعات بيشتر رك: سخاوت رضازاده، «ملاØظات مشترك ايران Ùˆ روسيه پس از شكل‌گيري Ù…Øور استراتژيك تركيه Ùˆ اسرائيل»، Ùصلنامه مجلس Ùˆ پژوهش، مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، سال دوازدهم، شماره 48ØŒ تابستان 1384ØŒ صص272ــ249
[3] - Dilip Hiro, Neighbors Not Friends: Iran and Iraq After the Gulf War, London: Rout Ledge, 2001
[4] - Joseph Snye, Limits of American Power, Political Sience Quarterly, Volume 117, Number 4, 2002-3, P. 546
[5] - William Wallance, Living with the Hegemon European Dilemman, NewYork Social Sience Research Council, 2001
[6] - Joseph Snye, op. cit.
[7]ــ جيمز بيل، «سياست استيلاجويي: ايران Ùˆ ايالات‌متØده»، ترجمه: عباس ايمانپور، مجله اطلاعات سياسي ــ اقتصادي، سال شانزدهم، شماره 78ØŒ Ùروردين Ùˆ ارديبهشت 1381ØŒ صص55ــ50
[8]ــ همان، ص50
[9] - Lenni Brenner, Jews in America Today, NewYork Stuart, 1998, PP. 88-89
[10]ــ Ù†Ùوذ عميق سنتهاي يهودي بر زيربناي موسسات امريكا را مي‌توان در قانون اساسي اين كشور نيز مشاهده نمود. اين Ù†Ùوذ تاØدي است كه جان آدامز در نامه‌اي به توماس جÙرسون نوشت: «من به يقين معتقدم كه يهوديان متمدن‌تر از ديگر ملتها هستند.» رك:
Mitchell G. Bard, Roots of the U. S. Israel Relationship, http://www.us.Israel relation, P. 7
[11]ــ جيمز بيل، همان، صص53ــ52
[12] - Philip H.gordon, Iraq: The Tranatlantic Debate, Paris: European Union Institute for Security Studies, December 2002
[13] - “The Nature of U. S. Foreign Aid to Israelâ€, www.jerusalemites.org
[14]ــ اسدالله خليلي، جايگاه خاورميانه در استراتژي امنيت ملي جديد امريكا، كتاب امريكا، تهران، موسسه Ùرهنگي مطالعات Ùˆ تØقيقات بين‌المللي ابرار معاصر تهران، 1382ØŒ صص206ــ201
[15]ــ همان.
[16] - Edward Rhodes, The Imperc of Bushs Liberal Aganda, Survival, Vol. 45, Spring 2003, P. 133
[17] - Tom Borry, The U.S Power Complex: Whats New, Silvercity Nm Washington. D.C: Foreign Policy in Fecus, Nowember 2002
[18] - Myron Magnet, “What is Compassionate Conservatism?†The Wall Street Journal, February 5, 1999, PP 1-2
[19]ــ Ù…Øمود سريع‌القلم، «مباني نظري سياست خارجي دولت بوش»، Ùصلنامه مطالعات منطقه‌اي، زمستان 1381ØŒ ص10
[20] - Edward Rhodes, op. cit.
[21]ــ علي عبدالله‌خاني Ùˆ Ù…Øمودرضا گلشن‌پژوه، بازيگران خزر؛ مناÙع Ùˆ چالشها، گزيده تØولات جهان، تهران، موسسه Ùرهنگي مطالعات Ùˆ تØقيقات بين‌المللي ابرار معاصر تهران، 1381ØŒ صص43ــ42
[22]ــ رØمان قهرمانپور، استراتژي امريكا در خاورميانه Ùˆ روند يكجانبه‌گرايي در نظام بين‌الملل، كتاب امريكا، تهران، موسسه Ùرهنگي مطالعات Ùˆ تØقيقات بين‌المللي ابرار معاصر تهران، 1382ØŒ صص32ــ31
[23]ــ همان.
[24] - Bendicte Suzan, The Barcelona Process and the European Approach to Fighting Terrorism, www. Brookings. edu
[25]ــ ريموند هينبوش Ùˆ انوشيروان اØتشامي، سياست خارجي كشورهاي خاورميانه، ترجمه: علي گل‌مØمدي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1382ØŒ صص130ــ129
[26]ــ رØمان قهرمانپور، همان، ص30
[27]ــ همان.
[28]ــ سعيد خالوزاده، «اتØاديه اروپا Ùˆ روند ØµÙ„Ø Ø§Ø¹Ø±Ø§Ø¨ Ùˆ اسرائيل»، Ùصلنامه مطالعات خاورميانه، سال يازدهم، شماره 3 Ùˆ 4ØŒ پاييز Ùˆ زمستان 1383ØŒ صص182ــ151
[29] - Financial Izvestia, Jonuary 21, 1993; International Life (a Russian Journal). No. 10, 1996
[30]ــ سيداسدالله اطهري، «سياست روسيه نسبت به خاورميانه: ميراث يلتسين Ùˆ چالش پوتين»، Ùصلنامه مطالعات خاورميانه، سال نهم، شماره 1ØŒ بهار 1381ØŒ صص110ــ81
[31]ــ قدير نظامي‌پور، «آثار سياستهاي منطقه‌اي روسيه بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران»، Ùصلنامه مطالعات خاورميانه، سال دهم، شماره 3ØŒ پاييز 1382ØŒ صص17ــ16
[32]ــ همان.
[33] - http://www.baztab.com/news/39353.php.
[34]ــ رØمان قهرمانپور، همان، صص34ــ32
[35]ــ همان.
[36] - Seymon Brown, Explaining the Transformation of World Politics, International Journal, Vol. XL VI, No. 2, spring 1991, P. 209
[37] - Geoffrey kemp, The New and Old Geopolitics of the Persian Gulf, Foreign Policy Research Institute, Conference on November 1999
[38]ــ علي رØيم‌پور، «تØولات ژئواستراتژيك در سده بيست‌ويكم Ùˆ جايگاه منطقه Ùˆ ايران»، مجله اطلاعات سياسي Ùˆ اقتصادي، سال Ù‡Ùدهم، شماره سوم Ùˆ چهارم، آذر Ùˆ دي 1381ØŒ صص61ــ46
[39]ــ همان.
[40] - Tom Borry, op. cit.
[41]ــ علي رØيم‌پور، همان.
[42]ــ همان.