هیچ احساس بدی نسبت به گروگان‌گیرها ندارم

نسرین رضایی

لیمبرت در سال ۲۰۰۶، پس از ۳۳ سال فعالیت در سرویس خارجی آمریکا، با سمت مشاور وزیر بازنشسته شد و به تدریس علوم سیاسی و روابط ایران و آمریکا در آکادمی نیروی دریایی پرداخت. با این حال اندکی بعد از بازنشستگی بار دیگر به عرصه سیاست بازگشت و معاون مدیرکل وزارت خارجه آمریکا در امور ایران شد. اما با گذشت کمتر از یک سال از این سمت استعفا داد. او که همسر ایرانی دارد و به زبان فارسی کاملا مسلط است هیچ‌گونه احساس بدی نسبت به ایران و ایرانیان ندارد و حتی ماجرای گروگان‌گیری سال ۱۹۷۹ را جزو خاطرات بد و یا تجربه سیاسی ناخوشایند خود در ایران نمی‌داند. سیاستمدار بازنشسته می‌گوید نه تنها من، بلکه اکثر گروگان‌های آمریکایی که به وطن بازگشتند، از ایران و ایرانی به بدی یاد نکردند و حتی برای ازسرگیری روابط دوجانبه نیز تا آنجا که در توانشان بود تلاش کردند. «تاریخ ایرانی» به بهانه سی‌امین سالگرد آزادی گروگان‌های آمریکایی در ایران، مصاحبه‌ای را با وی ترتیب داده است. علاقه او به زبان و فرهنگ ایرانی تا حدی بود که چندین بار در خلال مصاحبه ضرب‌المثل‌های شیرین ایرانی را نقل می‌کرد.
 
***
 
شما در کتاب تازه‌ای که با عنوان «دست و پنجه نرم کردن با اشباح تاریخ» نوشته‌اید، از دو شبح نام برده‌اید که در اتاق و بر سر میز مذاکره ایران و آمریکا حاضرند؛ یکی از آن‌ها شبح کودتای ۲۸ مرداد است و یکی دیگر از اشباح که ممکن است حاضر باشد،‌‌ همان جریان گروگان‌گیری است که اثر عمیقی روی آمریکایی‏‌ها گذاشته است. فکر می‌کنید که این اشباح تا کی در این اتاق پرواز خواهند کرد؟
 
بله، چه دوست داشته باشیم و چه نه اشباح حضور خواهند داشت. شاید نخستین قدم کنار آمدن با این اشباح است. اینکه حضور آن‌ها را به رسمیت بشناسیم و بپذیریم که هستند. اما اگر توجهی به آن‌ها نکنیم و یا به عبارتی آن‌ها را نادیده بگیریم، در دام آن‌ها گرفتار خواهیم شد. مانند آنچه که در بین سال‌های ۶۴-۱۹۶۳ در مورد توافقنامه سوفا (sofa) و یا در سال ۱۹۷۹ با دولت شاه رخ داد.
 
 
چرا کودتای سال ۱۹۵۳ علیه دولت ملی دکتر مصدق و گروگان‌گیری دیپلمات‌های آمریکایی در تهران در سال ۱۹۷۹ به بایگانی تاریخ نمی‌پیوندند؟ آیا این‌ها به عنوان پدیده‌هایی‌اند که بذرشان در گذشته کاشته شده اما همچنان ریشه‌هایشان را در فضای امروز و فردای دو کشور می‌گسترانند و احساساتی ضد آمریکایی در ایران و ضد ایرانی در آمریکا، شاخ و برگ آن‌ها را آبیاری می‌کند؟
 
بحث بر سر این نیست که ما بتوانیم یک چنین اتفاقاتی را فراموش کنیم. موضوع این است که نباید آن‌ها را چماقی کنیم و مدام با این چماق یکدیگر را بترسانیم. موضوع این است که باید این وقایع را به عنوان بخش ناخوشایند تاریخ در نظر بگیریم و به این بیاندیشیم که این وقایع ناخوشایند نباید مانع از مواجهه مناسب با مسائل و مشکلات جاری شوند.
 
 
محسن میردامادی از دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا که بخاطر اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری در بازداشت بسر می‌برد، سال گذشته در نامه‌ای از زندان اوین با تاکید بر اینکه «از تسخیر سفارت آمریکا پشیمان نیستیم» نوشت: «واقعیت این است که آمریکاییان از سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷ میلادی) که مک فارلین را به عنوان سفیر ویژه به ایران فرستادند و حتی حاضر شدند به ایران سلاح بفروشند، خواهان برقراری روابط با ایران شده و در واقع موضوع تسخیر سفارت را به تاریخ سپرده و با عبور از آن واقعه، روابط آینده خود را با ایران در گرو گذشته آن قرار نداده‌اند.» شما چقدر با این گفته میردامادی موافقید؟
 
من آقای میردامادی را به خاطر کاری که به عنوان یک جوان بیست ساله انجام داد سرزنش نمی‌کنم. اما اکنون که از او سن و سالی گذشته است، انتظار داشتم شهامت این را داشت که بپذیرد آنچه که او و دوستانش در آن زمان انجام دادند، صدمه بسیار زیادی را به ایران و ایرانی‌ها وارد کرد.
 
 
شما مدتی در دولت اوباما مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه شدید؛ آیا توانستید ایران را آنگونه که شناختید به مسئولان کاخ سفید معرفی کنید؟
 
متاسفانه در حال حاضر افراد بسیار کمی در دولت اوباما باقی مانده‌اند که تجربه مستقیمی از ایران داشته و با تاریخ و فرهنگ و زبان این کشور آشنایی داشته باشند. در غیاب چنین دانشی در دولت جدید اوباما خطر اصلی مقامات رسمی هستند که نقش تصمیم گیرنده دارند و تصمیم گیری‌های خود را بر مبنای اطلاعات نادرست و مفروضات آزموده نشده می‌گیرند.
 
 
پنجاه و دو نفر دیپلماتی که بعد از ۴۴۴ روز گروگان‌گیری به آمریکا بازگشتند، حاملان چه پیامی بودند؟ ایرانی که آن‌ها به تصویر کشیدند چه نوع ایرانی بود؟ آیا توانستید ذهنیتی که از ایران در دوره گروگان‌گیری در افکار آمریکاییان نقش بسته بود، اصلاح کنید؟
 
تاکنون تعداد بسیار کمی از گروگان‌های سابق در سفارت، از ایران به بدی یاد کرده‌اند. اکثرا خاطرات بسیار مثبتی از زمانی که در ایران بودند و محبت اکثر ایرانی‌ها دارند. حتی اکثر این گروگان‌ها در این مدت مدام اصرار به ازسرگیری گفت‌وگوهای دوجانبه میان ایالات متحده و ایران بر مبنای احترام متقابل و منافع مشترک داشتند. مطمئنا اینکه اقدام تعداد کمی از جوانان گمراه و برخی سیاستمداران فرصت‌طلب نگاه آمریکایی‌ها را به تمامی ایرانی‌ها تغییر دهد، خجالت آور خواهد بود.
 
 
تمام گروگان‌هایی که به آمریکا بازگشتند، جز شما و یکی دو نفر از گروگان‌ها اغلب در ایران امروز ناشناخته‌اند، در بازگشت به وطن چه سرنوشتی در انتظار شما بود؟ آیا قهرمانانی بودید که آمریکایی‌ها تا امروز هم دینی اخلاقی نسبت به شما حس می‌کنند یا در کوران حوادث، فقط بنا به مناسبت‌هایی که پیش می‌آید یادی از شما می‌کنند؟
 
تقریبا تمامی ما به کار خود در راستای خدمت به مردم ادامه دادیم. تقریبا دوازده نفر از این گروگان‌های سابق دیگر در کنار ما نیستند و مابقی نیز اکثرا بازنشسته شده‌اند و در کنار نوه‌ها و خانواده‌شان از بازنشستگی لذت می‌برند. اما در پاسخ به سئوال دوم باید بگویم که برخی آمریکایی‌ها هنوز این اتفاق‌ها را به خوبی به یاد دارند. اگرچه نگاه بسیاری از آن‌ها نیز به این واقعه در حد یک رویداد تاریخی است.
 
 
از بین دانشجویانی که در جریان گروگان‌گیری با آن‌ها در تعامل بودید، از کدامیک خاطره بیشتری دارید و در ذهن شما تاثیری بیشتری گذاشته است؟ و اگر روزی با این دانشجویان که امروز به میان سالی رسیده‌اند دیدار کنید، به آن‌ها چه خواهید گفت؟
 
من هیچگونه احساس بدی نسبت به هیچ یک از جوانان آن دوره ندارم. آن‌ها جوان بودند و احساساتی و کاری را که از جوانان در آن سن انتظار می‌رفت را انجام دادند. تنها امیدوارم که آن‌ها اکنون این توانایی را داشته باشند که بگویند: من جوان بودم و کار وحشتناکی را انجام دادم.

 

منبع: تاریخ ایرانی

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved