پس از يك دهه تلاش براي ايجاد يك نظم جديد در منطقه خاورميانه با هد٠ايجاد ØµÙ„Ø Ù¾Ø§ÙŠØ¯Ø§Ø± براي اسرائيل Ùˆ امنيت بالا براي صنايع غرب، كشورهاي غربي متوجه شدند ايده «خاورميانه جديد» بر اثر ناديده‌گرÙتن Øقوق ملتها Ùˆ مناÙع ملي آنها از سوي اين كشورها با شكستي ÙاØØ´ مواجه شده است. پس از Øمله جديد امريكا به عراق، جرج بوش Ø·Ø±Ø Ù†Ø§ÙƒØ§Ø±Ø¢Ù…Ø¯ قبلي را Ùراموش كرد Ùˆ Ø·Ø±Ø Â«Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ» را پيش كشيد كه تغيير در الگوي رÙتار منطقه‌اي امريكا را نشان مي‌دهد. درخصوص اين Ø·Ø±Ø ÙƒÙ‡ در ابتداي سال 2004 به تصويب هشت گروه صنعتي نيز رسيد، بايد ديد اولا اصول Ùˆ اهدا٠آن چيست Ùˆ ثانيا تا Ú†Ù‡ Øد در دنياي واقع قابل تØقق خواهد بود.
در طول سالهاي قبل از Ùروپاشي نظام دوقطبي، امريكا استراتژيهاي منطقه‌اي خود را براساس شرايط Ùˆ ويژگيهاي اين نظام Ùˆ با توجه به تغيير Ùˆ تØولات سياسي در هر مقطع تعري٠مي‌نمود Ùˆ برمبناي آنها سياستهاي خود در خاورميانه را تعقيب مي‌كرد. پس از Ùروپاشي نظام دوقطبي، دولت امريكا به موازات تلاشهايش براي تاثير بر تØولات بين‌المللي Ùˆ شكل‌دادن نظم جديد بين‌المللي، برقراري نظمي تازه در خاورميانه را در اولويت سياستهاي خود قرار داد. امريكا بلاÙاصله پس از جنگ با عراق Ùˆ واداشتن اين كشور به عقب‌نشيني از كويت، Ùعاليت در اين زمينه را آغاز كرد. آنچه در نتيجه تلاش ايالات‌متØده Ùˆ متØدانش تØت عنوان سياست خاورميانه‌اي Ùˆ با هد٠ايجاد نظم جديد در خاورميانه شكل گرÙت، نهايتا با نام «خاورميانه جديد»[i] شناخته شد. اغلب دولتهاي جهان Ùˆ منطقه (Ú†Ù‡ به‌صورت ارادي Ùˆ Ú†Ù‡ در نتيجه اجبار Ù…Øيطي) اين Ø·Ø±Ø Ø±Ø§ پذيرÙتند Ùˆ كوشيدند سياستهاي خود را با آن منطبق سازند Ùˆ امريكا نيز كه مبتكر آن بود، با تمام توان كوشيد آن را عملي سازد. مطابق اين طرØØŒ روند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ از اكتبر 1991 با نشستي Ùراگير در مادريد آغاز شد Ùˆ سعي بر آن بود كه با پيگيري اين روند Ùˆ به‌سرانجام‌رساندن آن، نظمي جديد در خاورميانه مستقر گردد؛ نظمي كه در چارچوب آن بايد دولتها Ùˆ گروههاي ناهماهنگ با مناÙع امريكا به Øاشيه رانده Ùˆ منزوي شوند Ùˆ با پذيرÙته‌شدن اسرائيل به‌عنوان عضوي عادي در خاورميانه، ثبات نسبي در منطقه برقرار گردد تا امكان تØقق مناÙع امريكا Ùˆ اسرائيل Ùراهم شود.
يك دهه پس از پيگيري سياست ايجاد خاورميانه جديد، در سال 2002 Ùˆ اين‌بار نيز پس از Øمله امريكا به عراق Ùˆ مستقرشدن در اين كشور، ايالات‌متØده به بازنگري در سياستهاي خاورميانه‌اي خود پرداخت. در اين بازنگري، امريكا با توجه به تØولات نظام بين‌الملل Ùˆ نتايج به‌دست‌آمده از يك دهه پيگيري مذاكرات ØµÙ„Ø Ùˆ سياست ايجاد خاورميانه جديد، Ø·Ø±Ø Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ÙŠ را ارائه كرد. جرج بوش، رئيس‌جمهور امريكا، در اوايل سال 2004 اين Ø·Ø±Ø Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ را با عنوان «خاورميانه بزرگ» Ù…Ø·Ø±Ø Ø³Ø§Ø®Øª Ùˆ اعلام داشت امريكا سياست Ùˆ برنامه خود را در جهت دستيابي به «خاورميانه بزرگ» متمركز نموده است.
Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ اگرچه از نظر غايت Ùˆ هد٠نهايي (ايجاد نظم موردنظر امريكا) با Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد يكي است، اما در شكل Ùˆ Ù†Øوه اجرا با آن تÙاوت دارد. اين تغيير در سياست Ùˆ برنامه‌هاي خاورميانه‌اي امريكا، روابط امريكا با كشورهاي خاورميانه را تØت‌تاثير قرار داد تاجايي‌كه بسياري از متØدين نزديك امريكا (متØدين خاورميانه‌اي Ùˆ اروپايي) نيز لب به انتقاد از سياستهاي اين كشور گشودند Ùˆ كوشيدند امريكا را از اجراي اين Ø·Ø±Ø Ù…Ù†ØµØ±Ù Ø³Ø§Ø²Ù†Ø¯.
عليرغم واكنشهايي كه Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ در پي داشت، پس از چانه‌زنيها Ùˆ Ú¯Ùت‌وگوهاي بسيار، اين Ø·Ø±Ø Ø¯Ø± ژوئن 2004.Ù…/ خرداد 1383.Ø´ در نشست سران هشت كشور صنعتي با مختصر تغييراتي تØت عنوان «مشاركت براي پيشرÙت Ùˆ ساختن آينده مشترك در خاورميانه بزرگتر Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا» به تصويب رسيد. با اين اقدام، درواقع Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ Ùˆ آنچه در آن Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ بود، از موضع انÙرادي امريكا خارج شد Ùˆ به موضع جمعي كشورهاي صنعتي تبديل گرديد.
با ارائه Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ Ùˆ تلاش براي شكل‌دادن سياستها براساس آن Ùˆ تنظيم برنامه عملياتي مطابق با آن، اينك اين پرسش پيش‌ روي كارشناسان Ùˆ پژوهشگران مسائل خاورميانه قرار گرÙته است: با توجه به اين طرØØŒ الگوي رÙتاري امريكا در خاورميانه نسبت به دهه 1990 Ú†Ù‡ تغييراتي پيدا كرده است؟ به‌عبارتي، با توجه به اين تغييرات، الگوي رÙتاري امريكا چگونه خواهد بود Ùˆ اصول Ùˆ مباني Øاكم بر آن چيست؟
براي پاسخ به اين پرسش، به‌ويژه اگر بخواهيم چرايي ارائه Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ را بررسي كنيم، بررسي تØولات داخلي امريكا Ùˆ تغييراتي كه در نگرش اين كشور نسبت به مسائل جهاني به‌ويژه پس از وقوع Øوادث يازدهم سپتامبر 2001 ايجاد شد Ùˆ نيز بررسي تغيير Ùˆ تØولات بين‌المللي، دگرگونيهاي Ù…Øيطي Ùˆ روندها Ùˆ جريانهاي موجود در خاورميانه ضروري است. تنها با مطالعه همه‌جانبه تØولات در Ø³Ø·ÙˆØ Ø¨ÙŠÙ†â€ŒØ§Ù„Ù…Ù„Ù„ÙŠØŒ منطقه‌اي Ùˆ داخل امريكا است كه ياÙتن پاسخ دقيق Ùˆ همه‌جانبه درخصوص Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ امكان‌پذير خواهد بود اما ازآنجاكه بررسي موضوع در Ø³Ø·ÙˆØ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ø¯Ø± اين مقاله ميسر نيست، موضوع را با بررسي تطبيقي دو Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد Ùˆ خاورميانه بزرگ پي مي‌گيريم.
براين‌اساس در مقاله Øاضر با مطالعه Ø·Ø±Ø Â«Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد» Ùˆ مختصات آن ازيك‌سو Ùˆ بررسي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ Ùˆ اصول Ùˆ مباني آن ازسوي‌ديگر، Ùˆ سپس مقايسه آنها، مي‌كوشيم پاسخ پرسش موردنظر را ارائه نماييم. درواقع ادعاي مقاله آن است كه با مطالعه تطبيقي دو Ø·Ø±Ø Ù…Ø°ÙƒÙˆØ± Ùˆ عملكرد امريكا بر مبناي آنها، مي‌توان الگوي رÙتاري امريكا در خاورميانه را نيز ترسيم كرد.
Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد در عمل
سياست خاورميانه‌اي امريكا در دهه 1990 بر نظم‌بخشيدن روابط دولتهاي منطقه Ùˆ ايجاد ثبات در اين روابط متمركز بود. اين سياست كه بلاÙاصله پس از بيرون‌راندن عراق از كويت در سال 1991 به اجرا درآمد، براي رسيدن به نظم Ùˆ ثبات موردنظر، ازيك‌سو درصدد ØÙ„ منازعات موجود در منطقه Ùˆ ايجاد آشتي بين دولتهاي در Øال منازعه بود Ùˆ ازسوي‌ديگر مي‌كوشيد دولتهايي را كه كوششي براي منطبق‌كردن خود با سياستها Ùˆ برنامه‌هاي امريكا صورت نمي‌دادند، در انزوا قرار دهد Ùˆ تاثيرگذاري آنها بر نظم Ùˆ ثبات منطقه‌اي را Ù…Øدود سازد. نتيجه ظهور Ùˆ بروز عملي اين سياست، اجراي روند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ Ùˆ آغاز مذاكرات اعراب Ùˆ اسرائيل با هد٠ØÙ„ سخت‌ترين منازعه منطقه‌اي، Ùˆ به‌كاربستن دكترين مهار دوگانه با هد٠مهار دولتهاي عراق Ùˆ ايران Ùˆ بازداشتن آنها از ايجاد اخلال در مسير سياستهاي امريكا بود.
اجراي روند صلØØŒ اولويت اول سياست خاورميانه‌اي امريكا بود. ازاين‌رو پس از پيروزي ارتش امريكا در اشغال عراق، بلاÙاصله كنÙرانس مادريد تدارك ديده شد. در اين كنÙرانس همه دولتهاي درگير در منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل Øضور ياÙتند Ùˆ طرÙهاي منازعه با به‌رسميت‌شناختن يكديگر به‌عنوان طر٠مذاكره، اولين گام را براي اجراي جدي روند ØµÙ„Ø Ø¨Ø±Ø¯Ø§Ø´ØªÙ†Ø¯ Ùˆ پس از آن نيز با سرعت در جهت پيشبرد اين روند، تلاش نمودند؛ چنانكه يك‌سال بعد، در سال 1992.Ù…ØŒ قرارداد اسلو ميان اسرائيل Ùˆ Ùلسطين به امضا رسيد.[ii]
با اجراي روند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ØŒ امريكا هد٠مشخصي را تعقيب مي‌كرد. هد٠اين بود كه منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل به ØµÙ„Ø Ù…ÙŠØ§Ù† دو طر٠تبديل شود. امريكا معتقد بود با ازبين‌رÙتن اين منازعه Ùˆ ايجاد ØµÙ„Ø Ø¨ÙŠÙ† طرÙين (اسرائيل Ùˆ اعراب)ØŒ زمينه تنش Ùˆ اخلال در نظم Ùˆ ثبات منطقه خاورميانه از ميان خواهد رÙت Ùˆ آنگاه نظام منطقه‌اي در هماهنگي با نظام بين‌الملل قرار خواهد ‌گرÙت Ùˆ به تبع آن نگرانيهاي امريكا از سرايت بي‌ثباتي Ùˆ بي‌نظمي موجود در خاورميانه به نظام بين‌الملل نيز مرتÙع خواهند شد Ùˆ امريكا خواهد ‌توانست با خاطري آسوده نظم نوين پيشنهادي خود در نظام بين‌المللي را تثبيت Ùˆ عملي سازد.
مطابق مكانيسم امريكا براي رسيدن به اين هدÙØŒ دولتهاي طر٠منازعه اØساس مي‌كردند از اين طريق مي‌توانند به خواسته‌هاي خود دست يابند. مكانيسم مذكور بر مبناي اصل Â«ØµÙ„Ø Ø¯Ø± برابر زمين» استوار بود؛ بدين‌معناكه اعراب بايد ضمن برقراري ØµÙ„Ø Ø§Ø³Ø±Ø§Ø¦ÙŠÙ„ØŒ آن را به رسميت مي‌شناختند تا خواسته اسرائيل مبني بر داشتن مرزهاي امن تØقق يابد Ùˆ ازطرÙ‌ديگر اسرائيل نيز متعهد مي‌شد سرزمينهاي اشغال‌شده بعد از 1967 را به اعراب باز پس دهد تا امكان تشكيل دولت Ùلسطيني در كرانه باختري رود اردن Ùˆ باريكه غزه Ùراهم شود.
امريكا پيش‌بيني مي‌كرد با اين مكانيسم رضايت تمامي دولتهاي طر٠منازعه خاورميانه Øاصل خواهد شد Ùˆ نظمي ايجاد خواهد گرديد كه به‌خاطر مبتني‌بودن بر رضايت طرÙين، پايدار Ùˆ باثبات خواهد بود.[iii]
اگرچه در نتيجه تØولات بين‌المللي Ùˆ Ùشاري كه بر مجموعه كشورهاي خاورميانه وارد شد، اغلب كشورهاي منطقه به روند ØµÙ„Ø Ù¾ÙŠÙˆØ³ØªÙ†Ø¯ Ùˆ كوشيدند خود را با سياستهاي خاورميانه‌اي امريكا منطبق سازند، اما برخي دولتهاي منطقه نه‌تنها تلاشي براي انطباق خود با سياستهاي امريكا نشان ندادند بلكه Øتي به مخالÙت Ùˆ مقابله با آن نيز ‌پرداختند. ايران Ùˆ عراق از جمله اين دولتها بودند. امريكا با ياغي‌خواندن اين دولتها، سعي كرد سياست مهار دوگانه را درباره آنها به‌كار گيرد. مهار اين دولتها براي امريكا دو كاركرد مشخص داشت: 1ــ اين دولتها را تØت Ùشار قرار مي‌داد تا ناچار به تغيير در سياستهاي خود Ùˆ پذيرش تجويزهاي امريكا تن دهند. 2ــ آنها را Ù…Øدود مي‌كرد تا از تاثيرگذاري منÙÙŠ بر روند مورد Øمايت امريكا اجتناب كنند.
دو كشور ايران Ùˆ عراق به‌رغم تÙاوتهاي بنيادي Ùˆ جهت‌گيريهاي متÙاوتشان، از نظر امريكا وجه مشتركي داشتند Ùˆ آن توان Ùˆ ظرÙيت تاثيرگذاري Ùˆ مختل‌سازي نظمي بود كه امريكا با تمام توان Ùˆ قدرت درصدد ايجاد آن در خاورميانه بود. ازاين‌رو امريكا تØريمهاي پيشين خود عليه ايران را تمديد Ùˆ در برخي موارد تشديد كرد Ùˆ عراق را عليرغم عقب‌نشيني از كويت Ùˆ پذيرش شرايط ائتلا٠ضدعراق، در Ù…Øاصره همه‌جانبه سياسي، اقتصادي Ùˆ نظامي قرار داد.
سياست خاورميانه امريكا در دهه 1990 در ابتدا با سرعت Ùˆ قدرت به پيش رÙت. اين سياست با توجه به كنار رÙتن شوروي به‌عنوان رقيب اصلي امريكا از صØنه رقابتهاي بين‌المللي، نه‌تنها مدعي Ùˆ مخال٠مهمي نداشت بلكه با Øمايت Ùˆ پشتيباني گسترده نيز همراه بود Ùˆ ازاين‌رو اجماع بين‌المللي را به‌همراه داشت. در Ø³Ø·Ø Ù…Ù†Ø·Ù‚Ù‡ خاورميانه نيز همه دولتها ــ جز عراق، ايران Ùˆ برخي گروههاي Ùلسطيني مانند Øماس Ùˆ جهاد اسلامي ــ به آن پيوستند. وقتي تنها يك‌سال پس از آغاز مذاكرات صلØØŒ قرارداد اسلو ميان Ùلسطينيها Ùˆ اسرائيل به امضا رسيد، بسياري تصور كردند بØران كهنه خاورميانه به Øل‌وÙصل نهايي نزديك شده است. اين وضعيت از نظر امريكا زمينه مساعد Ùˆ مناسبي براي ايجاد نظم خاورميانه‌اي موردنظر به‌Øساب مي‌آمد. ازاين‌رو دولت امريكا در طول سالهاي دهه 1990 با جديت تمام تلاش مي‌كرد از طريق مذاكره Ùˆ Ú¯Ùت‌وگو با دولتهاي منطقه Ùˆ تØت‌Ùشار قراردادن دولتها Ùˆ گروههاي مخال٠روند صلØØŒ «خاورميانه جديد» را تØقق بخشد.
اما در پايان دهه 1990 Ùˆ در اوايل سالهاي هزاره سوم ميلادي، تØولاتي به‌وقوع پيوست كه نه‌تنها پيشرÙت سياستهاي خاورميانه‌اي امريكا را متوق٠ساخت بلكه واقعيتهايي را به تصوير كشيد كه به‌رغم Øمايت دولتها، از وجود موانع جدي بر سر راه اين سياستها خبر مي‌داد. بي‌نتيجه‌ماندن مذاكراتي كه در چارچوب كنÙرانس اقتصادي خاورميانه Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا با هد٠عادي‌كردن روابط اقتصادي اسرائيل با كشورهاي عرب Ùˆ شكل‌دادن مناسبات اقتصادي جديد در منطقه صورت مي‌گرÙت، پيشرÙت‌نكردن مذاكرات سوريه Ùˆ اسرائيل Ùˆ در نتيجه عدم تØقق ØµÙ„Ø Ø¨ÙŠÙ† اسرائيل با سوريه Ùˆ لبنان Ùˆ متوقÙ‌ماندن Ú¯Ùت‌وگوهاي Ùلسطينيها Ùˆ اسرائيل در مرØله نهايي Ùˆ آغاز انتÙاضه دوم در Ùلسطين در سال 2000 از جمله اين تØولات بودند؛ تØولاتي كه گاه مذاكرات Ùˆ روند ØµÙ„Ø Ø±Ø§ تا نقطه صÙر تنزل دادند.[iv]
در كنار تØولات منطقه خاورميانه، در Ø³Ø·Ø Ø¨ÙŠÙ†â€ŒØ§Ù„Ù…Ù„Ù„ÙŠ نيز تØولاتي رخ داد كه تاثير عميقي بر سياستهاي امريكا به‌ويژه در منطقه خاورميانه برجاي گذاشت. مهمترين اين تØولات Øملات يازدهم سپتامبر 2001 به امريكا Ùˆ پس از آن اتخاذ سياست موسوم به مبارزه با تروريسم از سوي امريكا بود. از اين مقطع، امريكا با نگرش Ùˆ ديدگاهي تازه به تنظيم استراتژي Ùˆ پيگيري سياستهاي خود در جهان Ùˆ مناطق مختل٠آن پرداخت.
سياستهاي امريكا در خاورميانه دچار تØولي بنيادين شد. Øمله به اÙغانستان در سال 2002 Ùˆ Øمله به عراق در سال 2003 از نتايج اين تØول بودند؛ به‌عبارتي امريكا كه در طول دهه 1990 مي‌كوشيد تا با مذاكره Ùˆ Ú¯Ùت‌وگو با دولتهاي خاورميانه نظم Ùˆ ترتيبات خاورميانه‌اي را براساس نقشه «خاورميانه جديد» ايجاد Ùˆ تثبيت نمايد، ظر٠مدت كوتاه دو سال با دو Øمله نظامي كوشيد تمامي روندها در خاورميانه را به زور متØول سازد Ùˆ پس از Øصول پاره‌اي نتايج، در سال 2004 امريكا شرايط را براي ارائه Ø·Ø±Ø Ùˆ نقشه‌ جديد براي خاورميانه موسوم به Ø·Ø±Ø Â«Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ» مناسب ديد.
Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ: اصول Ùˆ اهداÙ
آنچه با عنوان Ø·Ø±Ø Â«Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ» شناخته شد، در اوايل سال 2004 Ùˆ در اولين سالگرد Øمله نظامي امريكا به عراق پا به عرصه وجود گذاشت. جرج بوش با اعلام اين Ø·Ø±Ø ÙƒÙ‡ از سوي استراتژيستهاي امريكا تهيه Ùˆ تدوين شده بود،‌ هد٠از اجراي آن را ايجاد دموكراسي Ùˆ توسعه در خاورميانه Ùˆ به‌ويژه در كشورهاي عربي اعلام كرد. مطابق Ø·Ø±Ø Ù¾ÙŠØ´Ù†Ù‡Ø§Ø¯ÙŠ امريكا، ايجاد تغييرات در ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي براي رسيدن به توسعه Ùˆ دموكراسي در خاورميانه ضرورتي اجتناب‌ناپذير اعلام شد Ùˆ تاكيد گرديد براي رسيدن به اين اهدا٠بايد پاره‌اي تغييرات بنيادين در خاورميانه به‌وجود آيند.
در پي اعلام Ø·Ø±Ø Â«Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ» از سوي امريكا، مخالÙتهاي گسترده‌اي از سوي دولتهاي منطقه Ùˆ كشورهاي اروپايي ابراز شد. در اين مخالÙتها هيچ دولتي ضرورت تغيير Ùˆ ايجاد توسعه Ùˆ دموكراسي را Ù†ÙÙŠ نمي‌كرد. Øتي دولتهايي هم كه چندان منطبق بر اصول دموكراسي نبودند، ضمن ابراز مخالÙت با Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، به‌ناچار Ùˆ در ظاهر از ايجاد دموكراسي Ùˆ پيشبرد توسعه در خاورميانه Øمايت مي‌كردند اما درعين‌Øال Ø·Ø±Ø Ø§Ù…Ø±ÙŠÙƒØ§ را طرØÙŠ غيرمنطبق با واقعيتهاي منطقه Ùˆ تØميل‌شده از بيرون خاورميانه بر دولتها، مي‌دانستند Ùˆ نتيجه مي‌گرÙتند تØقق دموكراسي Ùˆ توسعه به‌صورت وارداتي Ùˆ تØميلي نه‌تنها امكان‌پذير نيست بلكه مي‌تواند به بروز شكاÙها Ùˆ تنشهاي گسترده Ùˆ دامنه‌دار در منطقه منجر شود. به‌رغم ابراز مخالÙتهاي گسترده از سوي دولتهاي اروپايي Ùˆ منطقه‌اي، امريكا با مختصر تغييراتي توانست نظر مواÙÙ‚ دولتهاي اروپايي را نسبت به اين Ø·Ø±Ø Ø¬Ù„Ø¨ كند Ùˆ آن را به‌عنوان Ø·Ø±Ø Ù…ÙˆØ±Ø¯ Øمايت مجموعه كشورهاي صنعتي جهان در ژوئن 2004 در اجلاس سران «گروه هشت» با نام «مشاركت براي پيشرÙت Ùˆ ساختن آينده مشترك در خاورميانه بزرگتر Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا» به تصويب رساند.
Ø·Ø±Ø Ù…Ø°ÙƒÙˆØ±ØŒ دركل گسترده Ùˆ داراي ابعاد مختل٠سياسي، اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي است Ùˆ اصول Ùˆ اهدا٠آن به‌طورخلاصه عبارتند از: 1ــ پشتيباني از برگزاري انتخابات آزاد در كشورهاي خاورميانه 2ــ آموزش اعضا Ùˆ نمايندگان پارلمانهاي منطقه 3ــ تقويت روندها Ùˆ سازمانهاي آموزشي مربوط به مديريت Ùˆ رهبري زنان 4ــ تقويت ديپلماسي ارتباط با توده‌ها 5ــ تاسيس Ùˆ تقويت رسانه‌هاي مستقل Ùˆ غيردولتي 6ــ تقويت جامعه مدني 7ــ Øمايت Ùˆ پشتيباني از طرØهاي اقتصادي.[v]
اين Ø·Ø±Ø ÙƒÙ‡ در اجلاس سران كشورهاي صنعتي به تصويب رسيد، دوازده بند دارد. در Ø·Ø±Ø Ù…Ø°ÙƒÙˆØ±ØŒ كشورهاي صنعتي ضمن تاكيد بر ضرورتهاي ايجاد اصلاØات سياسي، اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي در خاورميانه، خود را متعهد Ùˆ مسئول پيگيري براي اجرايي‌شدن آن مي‌دانند. لازم به ذكر است طرÙهاي همكاري براي اجراي اين Ø·Ø±Ø ØªÙ†Ù‡Ø§ دولتهاي خاورميانه نيستند بلكه مردم منطقه، سرمايه‌داران Ùˆ صاØبان صنايع، نمايندگان بخشهاي تجاري Ùˆ جامعه مدني، همه به‌عنوان طرÙهاي همكار براي تØقق Ø§Ù‡Ø¯Ø§Ù Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ معرÙÙŠ شده‌اند. در بند پنجم سند مصوب گروه كشورهاي صنعتي، آمده است: «Øمايت از اصلاØات به معناي مشاركت Øكومتها، صاØبان صنايع، سرمايه‌داران، عاملان Ùˆ نمايندگان بخشهاي تجاري Ùˆ بازرگاني، سازمانها Ùˆ نهادهاي غيردولتي Ùˆ جامعه مدني در منطقه خاورميانه است؛ زيرا آنها شركاي كامل در تلاشهاي مشترك ما به Øساب مي‌آيند.»
در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، وظاي٠و تعهدات كشورهاي صنعتي براي ايجاد تغييرات Ùˆ اصلاØات بنيادي در خاورميانه در سه Øوزه سياسي، اجتماعي ــ Ùرهنگي Ùˆ اقتصادي مشخص شده است. در بند دهم اين طرØØŒ كشورهاي مذكور اعلام كرده‌اند تعهداتشان در سه زمينه سياسي، اجتماعي ــ Ùرهنگي Ùˆ اقتصادي به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ± خواهد بود:
«1ــ در زمينه سياسي: پيشرÙت به سوي دموكراسي Ùˆ Øكومت قانون مستلزم ايجاد Ùˆ استقرار ضمانتهاي موثر Ùˆ Ùعال در زمينه Øقوق بشر Ùˆ آزاديهاي سياسي است كه به‌صورت مشخص به معناي اØترام به‌تنوع Ùˆ تكثر، Ùˆ چندØزبي‌بودن است. اين امر به‌نوبه‌خود منجر به همكاري، مبادله آزاد انديشه‌ها Ùˆ Øل‌وÙصل مسالمت‌آميز اختلاÙات، Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø³Ø§Ø®ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Øكومتي Ùˆ Øكومتهاي هدايت‌شده مي‌شود كه از عناصر ضروري براي ايجاد جامعه دموكراتيك هستند.
2ــ در زمينه اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي: آموزش براي همه، آزادي بيان، مساوات Ùˆ برابري بين زنان Ùˆ مردان، Ùˆ دستيابي به Ùناوري اطلاعات جهاني كه از اهميت Øياتي Ùˆ جدي براي نوسازي Ùˆ ايجاد رÙاه برخوردار است، اهم موارد اين مقوله را تشكيل مي‌دهند. بي‌شك وجود نيروي انساني دانا Ùˆ باسواد كليد مشاركت در جهاني است كه روند جهاني‌شدن مشخصه بارز آن است. ما تلاشهاي خود را بر روي كاهش بي‌سوادي Ùˆ گسترش Ùرصتهاي آموزش Ùˆ Ùراگيري به‌ويژه در ميان زنان Ùˆ دختران متمركز خواهيم كرد.
3ــ در زمينه اقتصادي: ايجاد Ùرصتهاي شغلي اولويتي است كه هيچ چيز در كشورهاي اين منطقه بر آن مقدم نيست. براي گسترش Ùرصتهاي شغلي Ùˆ ايجاد Ùضايي كه بخش خصوصي بتواند Ùرصتهاي كاري را Ùراهم كند، با Øكومتها، تجار Ùˆ سرمايه‌داران منطقه براي توسعه ظرÙيتهاي تجاري، اÙزايش سرمايه‌گذاري، ايجاد Ùرصتهاي بيشتر، دستيابي به سرمايه، تشويق طرØهاي اصلاØات مالي، تضمين Øقوق مالكيت Ùˆ ترغيب Ùˆ ايجاد انگيزه براي Ø´ÙاÙيت Ùˆ مبارزه با Ùساد، همكاري خواهيم كرد.»[vi]
براساس آنچه Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ خوانده مي‌شود، ايجاد اصلاØات Ùˆ تغييرات در خاورميانه Øوزه‌ها Ùˆ بخشهاي مختل٠را شامل مي‌شود. درواقع از نظر امريكا Ùˆ امضاكنندگان اين Ø·Ø±Ø ØªÙ…Ø§Ù… Øوزه‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي در خاورميانه مستلزم Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù‡Ø³ØªÙ†Ø¯. بنابراين در صورت تØقق اين طرØØŒ تمامي ساختارهاي منطقه دچار تغيير Ùˆ دگرگوني خواهند شد.
مخاطبان Ùˆ عاملان Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، از دولتها Ùˆ بخش Øكومتي Ùراتر مي‌رود Ùˆ سازمانها Ùˆ نهادهاي غيردولتي، جامعه مدني، طبقه‌ها Ùˆ اقشار مختل٠مردم Ùˆ نمايندگان بخشهاي تجارت، صنعت Ùˆ صاØبان سرمايه را دربرمي‌گيرد. در بند سوم متن مكتوب Ø·Ø±Ø Ù…ØµÙˆØ¨ گروه هشت، آمده است: «ما خود را ملزم به مشاركت براي پيشرÙت Ùˆ آينده مشترك با Øكومتها Ùˆ ملتهاي خاورميانه بزرگ Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا مي‌دانيم. اين مشاركت بر همكاري واقعي با دولتها Ùˆ ملتهاي منطقه Ùˆ نمايندگان بخش سرمايه Ùˆ بازرگاني Ùˆ جامعه مدني به‌خاطر تقويت آزادي Ùˆ دموكراسي Ùˆ رÙاه براي همگان استوار است.» بنابراين گرچه دولتها از نقشه Ùˆ Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ به‌طوركامل كنار گذاشته نشد‌ه‌اند، اما در كنار دولتها Ùˆ همطراز بازيگران دولتي، صاØبان صنايع Ùˆ سرمايه‌داران، تجار Ùˆ بازرگانان، سازمانهاي غيردولتي Ùˆ جامعه مدني به‌عنوان عاملان اصلي ايجاد اصلاØات در خاورميانه شناخته شده‌اند Ùˆ به‌عنوان شريك Ùˆ همكار كامل براي اجراي اصلاØات بر نقش آنها Ùˆ Øمايت Ùˆ پشتيباني از آنها تاكيد شده است.
اگر بخواهيم تÙاوت الگوي رÙتاري امريكا را در چارچوب Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد Ùˆ الگوي رÙتاري امريكا را براساس Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ دريابيم، بايد اصول Ùˆ مباني متÙاوت اين دو Ø·Ø±Ø Ø±Ø§ بررسي Ùˆ مقايسه كنيم. با مقايسه اصول Ùˆ مباني متÙاوت اين دو طرØØŒ مي‌توانيم الگوي رÙتاري منبعث از هركدام را توصي٠و تÙاوت آنها را بيان كنيم.
مباني Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد
Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد كه طي دهه 1990 پيگيري شد Ùˆ براساس آن مذاكرات ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ شكل گرÙت، از مباني Ùˆ اصولي تبعيت مي‌كرد كه مختص سياستهاي امريكا در مقطع مذكور بودند Ùˆ لذا به تناسب شرايط Ùˆ سياستهاي جديد امريكا به هنگام ارائه Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، در Ø·Ø±Ø Ø§Ø®ÙŠØ± به Øاشيه رانده شده‌اند. اين اصول Ùˆ مباني را به‌طور خلاصه Ùˆ به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ± مي‌توان خلاصه كرد:
1ــ نگرش قدرت‌مØور: Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد با نگاهي قدرت‌مØور طراØÙŠ شده بود. برمبناي چنين ديدگاهي، تØولات در مناطق مختل٠جهان تابع تØولات در نظام بين‌المللي تلقي مي‌شدند؛ بدين‌معناكه آنچه در نظام بين‌المللي به تØقق مي‌پيوست، لاجرم مناطق ديگر را نيز تØت‌تاثير خود قرار مي‌داد Ùˆ با خود همراه مي‌ساخت. موتور Ù…Øرك تØولات در نظام بين‌المللي نيز ابرقدرتها Ùˆ قدرتهاي بزرگ بودند Ùˆ با توجه به تاثيرگذاري اين قدرتها بر روندها Ùˆ جريان تØولات بين‌المللي، آنها مي‌توانستند نظم بين‌المللي را شكل داده Ùˆ براساس آن نظم Ùˆ ترتيبات منطقه‌اي را در مناطق مختل٠جهان سامان دهند.
چنانكه پيدا است با اين نگاه، ايجاد تغييرات در مناطق مختل٠جهان تنها با اراده Ùˆ اقدام قدرتهاي بزرگ ميسر Ùˆ ممكن مي‌شد. ازاين‌رو براي ايجاد Ùˆ استقرار نظمي در يك منطقه، تنها تواÙÙ‚ Ùˆ اجماع قدرتهاي بزرگ كاÙÙŠ تلقي مي‌گرديد Ùˆ ضرورتي براي تواÙÙ‚ جوامع ديگر مناطق براي همراهي با اراده قدرتهاي بزرگ ديده نمي‌شد. Øداكثر كاÙÙŠ بود Øكومتهاي اين مناطق ديدگاهها Ùˆ سياستهاي قدرتهاي بزرگ را ــ با رضايت يا با اجبار ــ بپذيرند Ùˆ خود را با آن هماهنگ سازند. در چنين وضعي، هرچه را كه قدرتهاي مسلط بر نظام بين‌المللي اراده مي‌كردند، از بالا بر مناطق تØميل Ùˆ اجرا مي‌شد.
با توجه به Øاكم‌بودن نگاه قدرت‌مØور بر نظام بين‌الملل سالهاي اول دهه 1990ØŒ امريكا با تصور اين‌كه Øمايت قدرتهاي بزرگ را به همراه دارد Ùˆ براساس آن مي‌تواند هم نظم نوين بين‌المللي Ùˆ هم نظم Ùˆ ترتيبات منطقه‌اي در مناطق مختل٠را شكل دهد، Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد را ارائه داد Ùˆ كوشيد با توجه به همراهي قدرتهاي بزرگ Ùˆ پذيرش آن از سوي دولتهاي منطقه، اين Ø·Ø±Ø Ø±Ø§ در خاورميانه عملياتي Ùˆ اجرا كند؛ بي‌آنكه به ساختارهاي اجتماعي، Ùرهنگي، سياسي Ùˆ اقتصادي منطقه توجه داشته باشد؛ زيرا اعتقاد بر اين بود كه اين ساختارها نمي‌توانند در برابر اراده قدرتهاي بزرگ مقاومت كنند Ùˆ مانعي بر سر راه Ø·Ø±Ø Ø¨Ù‡â€ŒÙˆØ¬ÙˆØ¯ آورند.
2ــ دولتها بازيگران اصلي: با توجه به نگاه قدرت‌مØور Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، بازيگران اصلي مدنظر براي اجراي اين طرØØŒ دولتهاي منطقه بودند؛ بدين‌معناكه اراده Ùˆ تصميمات اتخاذشده از سوي امريكا Ùˆ قدرتهاي بزرگ را بايد دولتها اجرا Ùˆ عملياتي مي‌كردند. دولتهاي منطقه درواقع Øلقه پيوند بين سياستهاي قدرتهاي بزرگ Ùˆ منطقه به‌Øساب مي‌آمدند. براين‌اساس امريكا نيازي به ارتباط با گروهها Ùˆ نمايندگان طبقات اجتماعي Ùˆ سازمانها Ùˆ نهادهاي غيردولتي (مدني) اØساس نمي‌كرد Ùˆ ايجاد چنين ارتباطي را ضروري نمي‌دانست. با اين نگاه اگر تواÙÙ‚ Øكومتها Øاصل مي‌شد، اجراي هر طرØÙŠ امكان‌پذير تلقي مي‌شد.
بنابراين براساس Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد تمام تلاش امريكا بر مذاكره Ùˆ Ú¯Ùت‌وگو با Øكومتها Ùˆ سران دولتها با هد٠جلب تواÙÙ‚ آنها متمركز بود Ùˆ دولتها بازيگر Ùˆ شريك اصلي براي پيگيري سياستها به‌Øساب مي‌آمدند. ازاين‌رو در طول دهه 1990 امريكا همواره سعي داشت با جلب تواÙÙ‚ دولتها Ùˆ ايجاد مصالØÙ‡ ميان آنها مذاكرات ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ را پيش ببرد Ùˆ اگر دولتي با اين مذاكرات مخالÙت مي‌كرد، با ايجاد Ù…Øدوديت براي اين دولت Ùˆ تØت Ùشار قراردادن آن، تلاش مي‌شد آن دولت را به اجبار با Ø·Ø±Ø ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ همراه سازند.
3ــ نگرش صرÙا سياسي: اولويت‌ياÙتن موضوعات Ùˆ مسائل سياسي بر تمامي موضوعات، از ديگر مباني Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد به‌Øساب مي‌آيد. در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد به همه مسائل Ùˆ مناسبات از زاويه سياسي نگريسته مي‌شد. سعي بر آن بود كه با بررسي مسائل سياسي موجود در بين كشورهاي منطقه، راه‌Øلي براي آنها ياÙت شود. Øداكثر مسائل غيرسياسي كه در اين Ø·Ø±Ø Ù…ÙˆØ±Ø¯ توجه قرار گرÙتند، مسائل اقتصادي بودند؛ كه البته اين مسائل با نگاه سياسي Ùˆ تنها با هد٠تقويت روند مذاكرات سياسي در دستور قرار گرÙته بودند. مسائل اقتصادي‌ در چارچوب كنÙرانس اقتصادي خاورميانه Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا، به‌عنوان Ø·Ø±Ø Ù…ÙƒÙ…Ù„ روند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ تعقيب مي‌شدند. بنابراين مبناي Ø·Ø±Ø Ø§ÙŠÙ† بود كه طرÙهاي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، از Ù„Øاظ سياسي با يكديگر به تواÙÙ‚ برسند Ùˆ با Øل‌وÙصل اختلاÙات سياسي، راه را براي دستيابي به تÙاهم Ùˆ ØµÙ„Ø Ùˆ سازش Ùراهم كنند.
4ــ مذاكره سياسي تنها راه‌ØÙ„: تاكيد بر مذاكره سياسي به‌عنوان راه Ùˆ روش اصلي ØÙ„ اختلاÙات از ديگر ويژگيهاي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد بود. امريكا تلاش مي‌كرد از طريق برقراري مذاكره سياسي بين دولتها Ùˆ پيگيري اين مذاكرات، تمامي مسائل Ùˆ مشكلات خاورميانه را مرتÙع سازد تا زمينه ايجاد خاورميانه جديد Ùراهم شود. لذا هرگاه مذاكرات متوق٠مي‌شد يا به بن‌بست مي‌رسيد، امريكا با ابتكاري جديد وارد عمل مي‌شد تا راهي براي ادامه مذاكرات بيابد.
5ــ هدÙØŒ سازش بين اعراب Ùˆ اسرائيل: هد٠نهايي در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، ايجاد نظمي جديد در منطقه در راستاي نظم نوين جهاني بود Ùˆ اين هد٠را امريكا از مسير ØµÙ„Ø Ø¨ÙŠÙ† اعراب Ùˆ اسرائيل تعقيب مي‌كرد. براين‌اساس، هد٠امريكا در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، ايجاد تغيير در جهت‌گيريهاي سياسي دولتهاي منطقه Ùˆ ايجاد مصالØÙ‡ Ùˆ سازش بين آنها Ùˆ اسرائيل بود. ازاين‌طريق امريكا سعي داشت Ùاصله Ùˆ شكا٠بين اعراب Ùˆ اسرائيل را پر كند Ùˆ با تبديل‌كردن اسرائيل به عضوي عادي در خاورميانه، عامل بروز بي‌نظمي Ùˆ بي‌ثباتي در خاورميانه، يعني منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل را از بين ببرد. طراØان Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد تصور مي‌كردند با ايجاد تØولات پيشنهادي در خاورميانه، امكان تØقق هد٠نهايي (نظم Ùˆ ثبات بين‌المللي) Ùراهم خواهد شد؛ زيرا منازعه Ùˆ درگيري صرÙا موجب برهم‌خوردن نظم Ùˆ ثبات نظام بين‌المللي مي‌شود.
بنيانهاي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ
Â«Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ» كه در پي به‌بن‌بست‌رسيدن Â«Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد» ارائه شد، از مباني Ùˆ اصولي برخوردار است كه آن را به‌كلي با طرØهاي پيشين امريكا در خاورميانه متÙاوت مي‌سازد. در اين قسمت به مرور اين اصول Ùˆ مباني مي‌پردازيم تا تÙاوتهاي اين Ø·Ø±Ø Ø¨Ø§ طرØهاي پيشين مشخص شود:
1ــ استقلال ساختارهاي منطقه‌اي Ùˆ ضرورت تغيير آنها: بعد از نتايجي كه پس از يك دهه پيگيري روند ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ به‌دست آمد، مشخص شد اولا لزوما آنچه از بيرون منطقه Ùˆ به‌وسيله قدرتهاي مسلط اراده مي‌شود، نمي‌تواند به‌طوركامل در مناطق نيز به‌ اجرا درآيد. درواقع مناطق با توجه به ساختارهاي دروني خود تابع Ù…Øض قدرتها Ùˆ نظام بين‌الملل نيستند Ùˆ نمي‌توان هر آنچه را در بيرون از منطقه تصميم‌گيري مي‌شود، از بالا بر آنها تØميل كرد، بلكه براي اجرايي‌شدن منويّات قدرتهاي بين‌المللي، تغيير در ساختارهاي منطقه‌اي به‌منظور Ùراهم‌كردن شرايط Ùˆ زمينه‌هاي اجتماعي پذيرش طرØهاي مدنظر ضروري است.
از اين ديدگاه، ايجاد ترتيبات Ùˆ نظم منطقه‌اي را نمي‌توان به‌صورت دستوري بر مناطق تØميل كرد بلكه بايد ساختارها را دگرگون ساخت تا بستر انطباق‌پذيري با Ù…Øيط بين‌المللي در مناطق به‌وجود آيد. ازاين‌رو در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، اگرچه امريكا همچنان نگاه قدرت‌مØور Ùˆ قيم‌مآبانه را رها نكرده است، اما ديگر در پي آن نيست كه همچون Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد اراده خود Ùˆ قدرتهاي بزرگ را از طريق تواÙÙ‚ با دولتهاي منطقه به اجرا بگذارد بلكه تلاش مي‌كند ساختارهاي منطقه را دگرگون كند Ùˆ در آنها تغييراتي را به‌وجود آورد كه جوامع عرب Ùˆ خاورميانه‌اي را از پايين براي پذيرش ديدگاهها Ùˆ سياستهاي امريكا متاثر سازد. لذا در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ دولتها به Øاشيه رانده مي‌شوند Ùˆ تمركز بر روي گروهها، اØزاب، سازمانهاي غيردولتي، بخش خصوصي Ùˆ جامعه مدني قرار مي‌گيرد Ùˆ تلاشها بر ايجاد تغييرات بنيادي در تمامي ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي متمركز مي‌شود. با اين طرØØŒ نگاه از بالا براي ايجاد نظم Ùˆ ترتيبات خاورميانه‌اي جاي خود را به نگاه از پايين Ùˆ تمركز بر روي Ø³Ø·ÙˆØ Ù¾Ø§ÙŠÙŠÙ†ÙŠ جوامع منطقه داده است.
2ــ بازيگران غيردولتي جايگزين بازيگران دولتي: در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد دولتها بازيگران اصلي براي اجراي Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ØŒ اما در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ به جاي دولتهاي منطقه، بازيگران Ùˆ شركاي ديگري از سوي امريكا Ùˆ قدرتهاي بزرگ برگزيده شده‌اند. در اين â€ŒØ·Ø±Ø Ú¯Ø±Ú†Ù‡ دولتها به‌طوركامل كنار گذاشته نشده‌اند اما ديگر تنها بازيگر يا بازيگر اصلي به Øساب نمي‌آيند. شركا Ùˆ طرÙهاي اين طرØØŒ نه دولتها بلكه بازيگران غيردولتي هستند. بخش خصوصي، صاØبان صنايع، سرمايه‌داران، سازمانهاي غيردولتي، گروههاي اجتماعي، اØزاب Ùˆ جامعه مدني اصلي‌ترين بازيگران Ùˆ عاملان اجراي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ‌ هستند. در اين Ø·Ø±Ø Ø§Ù…Ø±ÙŠÙƒØ§ به جاي ارتباط با دولتها براي اعمال سياستهاي خود در خاورميانه، ارتباط با سازمانها، نهادها Ùˆ بخشهاي غيردولتي را برگزيده است.
با اين جابجايي Ùˆ انتخاب شركاي جديد براي اجرا Ùˆ عملياتي‌كردن سياستها، سعي بر آن است كه با ايجاد ارتباط با بدنه جوامع منطقه Ùˆ يا تماس با طبقات Ùˆ اقشار مختلÙØŒ تغييرات از طريق آنها عملي شود؛ زيرا در اين صورت موانع Ùˆ مخالÙتها كمتر Ùˆ Ù…Øدودتر است Ùˆ دولتهاي منطقه نيز مجبور مي‌شوند نتايج Øاصله را بپذيرند. درصورتي‌كه اگر دولتها بازيگران اصلي باشند، در صورت مخالÙت بخشهاي غيردولتي Ùˆ گروههاي اجتماعي، دولتها چندان تواني براي همراه‌كردن آنها با خود ندارند. بنابراين به‌Øاشيه‌رانده‌شدن دولتها Ùˆ Ù…Øوريت‌ياÙتن بازيگران غيردولتي، يكي از تÙاوتهاي اساسي Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ با Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡â€ŒØ§ÙŠ امريكا در دهه 1990 (موسوم به Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد) به‌شمار مي‌رود.
3ــ ÙرارÙتن از مسائل سياسي Ùˆ پرداختن به مسائل اجتماعي، Ùرهنگي Ùˆ اقتصادي: در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد مسائل سياسي بر ديگر مسائل اولويت ياÙته بود، اما در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ گستره مسائل Ùˆ موضوعات بسيار Ùراخ است Ùˆ مسائل مختل٠و متعددي را در بر مي‌گيرد. در اين Ø·Ø±Ø Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ سياسي،‌ اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي، همگي مورد توجه قرار گرÙته‌اند. لذا بنا نيست تنها مسائل سياسي Ù…Øور Ú¯Ùت‌وگو Ùˆ Øل‌وÙصل‌ها قرار گيرد بلكه بنا است تمام ابعاد زندگي در خاورميانه دچار تØول Ùˆ دگرگوني شود. طراØان Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ انتظار دارند با ايجاد چنين تØولي، نه‌تنها به همسويي سياسي بلكه به انطباق اقتصادي، اجتماعي Ùˆ Ùرهنگي منطقه خاورميانه با سياستهاي امريكا دست يابند. درواقع Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، منطبق‌سازي همه‌جانبه خاورميانه با نظم مورد نظر امريكا را هد٠گرÙته است.
4ــ استÙاده از ابزارها Ùˆ شيوه‌هاي موازي با روش مذاكره سياسي با دولتها: با توجه به Ù…Øوربودن دولتها Ùˆ اولويت مسائل سياسي در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، روش اصلي براي پيشبرد Ø·Ø±Ø Ù…Ø°ÙƒÙˆØ± مذاكره سياسي بود. اما در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ مذاكره سياسي Ùˆ ارتباط با دولتها، تنها يكي از راهها Ùˆ روشها به‌شمار مي‌رود Ùˆ به موازات مذاكره سياسي، امريكا مي‌كوشد از روشهاي ديگري نيز استÙاده كند تا هم ارتباط با بازيگران غيردولتي ميسر شود Ùˆ هم‌ دولتهاي منطقه با توجه به اين اقدام موازي، به امتيازدهي بيشتر به امريكا روي آورند.
روش اصلي در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، ايجاد ارتباط با بخشهاي غيردولتي Ùˆ جامعه مدني است. ازاين‌رو ابزارها Ùˆ راههايي مدنظر قرار مي‌گيرند كه بتوانند ايجاد اين ارتباط را ــ Ú†Ù‡ به‌صورت مستقيم Ùˆ Ú†Ù‡ به‌صورت غيرمستقيم ــ ميسر سازند، برقراري ارتباط با نخبگان بخشهاي مختلÙØŒ ايجاد Ùˆ تقويت سازوكارهاي ارتباط با بخشهاي غيردولتي، Ùˆ استÙاده از رسانه‌هاي مختلÙØŒ از جمله اين ابزارها هستند. امريكا با استÙاده از اين روشها Ùˆ ابزارهاي مرتبط با آنها مي‌كوشد با طبقات Ùˆ اقشار مختل٠جوامع منطقه ارتباط برقرار كند Ùˆ از طريق ارتباط با Ø³Ø·ÙˆØ Ù…Ø®ØªÙ„Ù Ù…Ø±Ø¯Ù…ØŒ سياستهاي مورد نظر خود را عملياتي سازد.
در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد تلاش بر اين بود كه مذاكرات Ùˆ Øل‌وÙصل مسائل منطقه بدون تغيير در ساختارهاي منطقه صورت پذيرد اما در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ هد٠ايجاد تغييرات بنيادي Ùˆ ساختاري است. طراØان اين Ø·Ø±Ø Ø³Ø¹ÙŠ دارند با اجرايي‌‌كردن آن، زيرساختهاي Ùرهنگي، اجتماعي، سياسي Ùˆ اقتصادي منطقه را به‌طوركامل دگرگون سازند Ùˆ ساختار جديدي را منطبق با نظم مورد نظر امريكا به‌وجود آورند.
در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد، امريكا به‌دنبال آن بود كه با ØÙظ ساختارها Ùˆ در درون آنها اهدا٠خود را تعقيب نمايد اما در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ دولت امريكا سعي دارد با ساختارشكني Ùˆ ازبين‌بردن ساختارهاي موجود Ùˆ جايگزين‌كردن ساختارهاي جديد، راه را براي تØقق اهدا٠خود Ùراهم سازد. درواقع ازاين‌رو است كه پس از اعلام Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، امريكا همواره بر ايجاد تغييرات ساختاري در خاورميانه تاكيد كرده Ùˆ كوشيده است دولتهاي اين منطقه را در اين جهت تØت Ùشار قرار دهد؛ Øال‌آنكه در دهه 1990 اساسا چنين نگاهي وجود نداشت Ùˆ دولت امريكا تنها دولتهايي را تØت Ùشار قرار مي‌داد كه با سياستهاي ايالات‌متØده همراه نبودند يا با آن مخالÙت مي‌كردند.
نتيجه
براساس آنچه از مرور اصول Ùˆ مباني دو Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد Ùˆ خاورميانه بزرگ به‌دست مي‌آيد، به‌نظر مي‌رسد الگوي رÙتاري امريكا در خاورميانه در سالهاي بعد از Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ نسبت به گذشته دچار تØول Ùˆ تغييرات بنيادي شده است. رÙتار امريكا در دهه 1990ØŒ بر كار با دولتهاي منطقه Ùˆ تمركز بر مسائل سياسي مهم موجود در روابط اين دولتها متمركز بود. بر اين ‌اساس بود كه منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل به‌عنوان مهمترين مساله منطقه خاورميانه Ù…Øور سياست امريكا قرار گرÙت Ùˆ دولتمردان امريكا با در اولويت قراردادن ØÙ„ اين منازعه، تمام سعي خود را در جهت Øل‌وÙصل آن به‌كار بردند. امريكا در اين چارچوب كوشيد دولتهاي منطقه را با سياستهاي خود هماهنگ Ùˆ همراه سازد Ùˆ هر دولتي كه به مخالÙت با سياستهاي امريكا پرداخت Ùˆ يا با آن همسويي نشان نداد، تØت Ùشار سياسي قرار گرÙت.
از زمان اعلام Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بزرگ، زمان زيادي نمي‌گذرد. ازاين‌رو طراØان آن چندان Ùرصتي براي Ù…Øك‌زدن Ø·Ø±Ø Ø®ÙˆØ¯ با واقعيتهاي عيني منطقه نياÙته‌اند. اما چنانكه از اصول Ùˆ مباني اين Ø·Ø±Ø Ù¾ÙŠØ¯Ø§ است، امريكا به جاي كار با دولتها، به سوي جامعه مدني Ùˆ نهادهاي غيردولتي روي آورده Ùˆ به جاي تمركز بر مسائل سياسي، به ايجاد تغييرات ساختاري در جوامع منطقه توجه دارد. ازاين‌رو ØÙ„ منازعه اعراب Ùˆ اسرائيل از اولويتهاي سياست خاورميانه‌اي امريكا خارج شده Ùˆ تغيير در ساختارهاي اجتماعي، Ùرهنگي، اقتصادي Ùˆ سياسي در اولويت قرار گرÙته است.
براي ايجاد چنين تغييري، تماس با دولتها Ùˆ كاركردن با آنها نه‌تنها كارساز نيست بلكه مشكل‌ساز نيز هست Ùˆ باعث كندشدن روند ايجاد تغييرات خواهد شد؛ زيرا دولتهايي كه بر ساختارهاي موجود بنا شده‌اند، چندان خواهان تغيير آنها نيستند Ùˆ تغيير در ساختارها را موجب بي‌ثباتي Øكومتها مي‌دانند Ùˆ ازاين‌رو با هرگونه تغيير در ساختارها، Ù…ØاÙظه‌كارانه Ùˆ با اØتياط برخورد مي‌كنند. بنابراين در دوره جديد، سياستهاي خاورميانه‌اي امريكا به جاي تماس با دولتها بر ارتباط با گروههاي اجتماعي Ùˆ سياسي (به‌ويژه گروههاي غرب‌گرا)ØŒ Ùعال‌كردن اÙراد Ùˆ شخصيتهاي منتقد دولتها، تقويت گروههاي Ùعال در Øوزه زنان، تقويت گروههاي اپوزيسيون، پشتيباني Ùˆ Øمايت از سازمانها Ùˆ نهادهاي غيردولتي، تاكيد بر Øقوق گروههاي اجتماعي، تشويق Ùˆ ترغيب اين گروهها به Ùعاليت Ùˆ مشاركت در امور سياسي Ùˆ اجتماعي، تاكيد بر Øقوق اجتماعي Ùˆ آزاديهاي سياسي، درخواست برگزاري انتخابات براي تعيين رهبران سياسي، Ùˆ كمك Ùˆ پشتيباني براي ايجاد اتØاديه‌ها Ùˆ گروههاي سياسي مستقل تمركز خواهد شد Ùˆ در برخورد با دولتها شيوه‌اي به‌كار خواهد رÙت كه به «جنگ نرم» معرو٠شده است.[vii]
در جهت ايجاد تغييرات مورد نظر در خاورميانه، امريكا تمايزي بين دولتهاي مواÙÙ‚ Ùˆ همسو با امريكا Ùˆ دولتهاي مخال٠سياستهاي خود قائل نيست. اگرچه به تناسب شرايط زماني Ùˆ موقعيتهاي مختل٠ممكن است امريكا با برخي از دولتها شديدتر Ùˆ با برخي ملايم‌تر برخورد نمايد اما اين‌كه همه دولتها Ùˆ Øتي متØدان نزديك امريكا در جهت ايجاد تغييرات ساختاري تØت Ùشار قرار خواهند گرÙت، اجتناب‌ناپذير است. جنبه‌هاي عيني اين سياست را در دو سال اخير مي‌توان در اعمال Ùشار بر دولتهاي عرب براي برگزاري انتخابات، تØت‌Ùشار قراردادن دولتهاي منطقه براي Ùراهم‌كردن Ùضا Ùˆ Ùرصت براي مشاركت گروههاي سياسي مخالÙØŒ Ùˆ Øمايت از گروهها، اØزاب، بخشهاي غيردولتي Ùˆ جامعه مدني مشاهده كرد. تاسيس شبكه‌هاي راديويي Ùˆ تلويزيوني Ùˆ اÙزايش پوشش رسانه‌اي نيز با هد٠شكل‌دادن اÙكار عمومي در Øمايت از سياستهاي امريكا Ùˆ Ùراهم‌كردن زمينه‌هاي ذهني براي ايجاد تغييرات ساختاري صورت گرÙته است.
امريكا با تمركز بر بخشهاي غيردولتي Ùˆ گروههاي اجتماعي Ùˆ تشويق آنها به مشاركت در جريانهاي سياسي Ùˆ اجتماعي، مي‌كوشد جريان گسترده Ùˆ عظيمي را در خاورميانه به راه اندازد؛ جرياني كه ايجاد دگرگوني در تمامي ساختارها را هد٠گرÙته است؛ دگرگوني‌اي كه ديگر بازگشت به عقب ــ آنچنانكه در Ø·Ø±Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ جديد در اواخر دهه 1990 اتÙاق اÙتاد Ùˆ تمام آنچه را كه در چارچوب مذاكرات ØµÙ„Ø Ø¨Ù‡â€ŒØ¯Ø³Øª آمده بود، از ميان برد ــ در آن امكان‌پذير نباشد.
پي‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
[i]ــ سياست امريكا در سالهاي 1990 در خاورميانه بيشتر با نام Â«Ø·Ø±Ø ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡Â» شناخته مي‌شود. عنوان «خاورميانه جديد» از عنوان كتابي است كه شيمون پرز، وزيرخارجه وقت اسرائيل كه پس از ترور اسØاق رابين در 1993 به نخست‌وزيري رسيد، به آن داده است. در اين كتاب، اصول، مباني Ùˆ Ø§Ù‡Ø¯Ø§Ù Ø·Ø±Ø ØµÙ„Ø Ø®Ø§ÙˆØ±Ù…ÙŠØ§Ù†Ù‡ بيان شده‌اند. ازاين‌رو است كه اين عنوان براي سياستهاي دهه 1990 كه با هماهنگي كامل امريكا Ùˆ اسرائيل تعقيب مي‌شد، انتخاب شده است.
[ii]ــ درباره قرارداد ØµÙ„Ø Ø³Ø§Ù Ùˆ اسرائيل رك: «متن قرارداد سا٠و اسرائيل»، Ùصلنامه خاورميانه، سال اول، Ø´ 1ØŒ تابستان 1373ØŒ صص142ــ129
[iii]ــ درباره سياست مبتني بر اصل ØµÙ„Ø Ø¯Ø± برابر زمين كه در نيمه دوم دهه 1990 اسرائيل كوشيد آن را به اصل ØµÙ„Ø Ø¯Ø± برابر ØµÙ„Ø ØªØºÙŠÙŠØ± دهد، رك: Øاكم قاسمي، «تاثيرات منطقه‌اي سياستهاي دولت جديد اسرائيل»، مجله سياست دÙاعي، سال 5ØŒ شماره‌2،‌ بهار 1376ØŒ صص117ــ95
[iv]ــ درباره مراØلي كه مذاكرات ØµÙ„Ø Ø¯Ø± دهه 1990 طي كرد، رك: Ù…Øمد كريمي، پشت نقاب صلØØŒ تهران، سازمان انتشارات كيهان، 1380ØŒ صص67ــ52
[v]ــ Â«Ø·Ø±Ø Ú¯Ø³ØªØ±Ø¯Ù‡ امريكا براي خاورميانه بزرگ»، سايت خبري ايران امروز، 3 اسÙند 1382ØŒ http://world:iran-emrooz.
[vi]ــ براي ملاØظه بيانيه گروه هشت درباره اصلاØات در خاورميانه بزرگ Ùˆ شمال Ø¢Ùريقا، رك:
www.g7.utoronto.ca/summit/2004seailand/
[vii]ــ درباره ويژگيهاي جنگ نرم، رك: Øميد ضيايي‌پرور، جنگ نرم، 2 جلد، تهران، 1383