استراتژی آمریکا در حوزه قفقاز، آسیای مرکزی و خزر و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران



جمع‌بندی این نشست، بصورتی خلاصه و جهت آگاهی خوانندگان گرامی در نوشتار زیر آمده است:
خرده‌نظام‌هاي مناطق آسياي مرکزي، قفقاز و خزر، صرف‌نظر از ويژگي‌هاي خاص، مانند محصوربودن و مشکل دسترسي به آب‌هاي آزاد، مجاورت سرزميني با دو قدرت بزرگ اتمي جهان، يعني چين و روسيه و سابقه استيلاي 70 ساله کمونيسم، داراي مسائل عديده‌اي هستند که بي‌گمان طراحي و تدوين استراتژي آمريکا در منطقه، با توجه به آنها شکل مي‌گيرد، مسائلي از جمله:
ـ منابع نفتي و مسيرهاي انتقال انرژي؛
ـ ترتيبات امنيت منطقه‌اي؛
ـ اسلام‌گرايي راديکال طالباني؛
ـ حضور روسيه به‌عنوان رقيب جدي نظامي آمريکا.
با درنظر گرفتن تقسيم‌بندي آمريکا از مناطق و مسائل مختلف جهان براساس منافع حياتي، استراتژيک و مهم؛ مي‌توان به اين تحليل رسيد که صرف‌نظر از مسأله کلي مهار روسيه، منطقه مذکور یا همان اوراسياي مرکزي، در مقايسه با مناطقي مانند خاورميانه يا خليج‌فارس، مرتبط با منافع حياتي و استراتژيک آمريکا نيست و عمدتاً تاکنون حتی منافع مهم آمريکا نیز در اين منطقه رقم نمي‌خوردند. البته حادثه 11 سپتامبر و رخدادهاي پس از آن، علاوه‌بر آن که حساسيت آمريکا را در اين منطقه براي جلوگيري از رشد و گسترش اسلام‌ طالباني و تروريسم مقدس و برخورد با حاميان دولتي و غيردولتي آن افزايش داد؛ براي نخستين‌بار پس از پايان جنگ سرد، زمينه‌ي حضور مستقيم اين کشور در آسياي مرکزي و قفقاز و استقرار نیروی نظامي در این منطقه و نيز در حاشيه‌ي مرزهاي جنوبي روسيه را فراهم آورد. تحقق اين مهم از آنجا که با پذيرش جهاني و منطقه‌اي همراه گرديده و ضعف و عقب‌نشيني روسيه از خطوط قرمز امنيتي خود را نيز در پي داشته است، آزادي عمل و ميدان فراخ‌تري را براي صحنه‌گرداني ايالات‌متحده پديد مي‌آورد.
در محيط جديد امنيتي پس از 11 سپتامبر، وقوع روندها و حوادث زير در اوراسياي مرکزي، منافع آمريکا را به چالش مي‌کشد:
ـ پيدايش يک دولت ضد آمريکايي در منطقه و تهديد آمريکا از ناحيه سلاح‌هاي کشتارجمعي یا تروريسم بين‌المللي؛
ـ وقوع جنگ ميان قدرت‌هاي عمده و بزرگ در منطقه؛
ـ پيدايش يک قدرت مسلط برتري‌طلب در منطقه که نگاه هژمونيک به مناطق پيراموني داشته‌باشد.

براي مقابله با چنين تهديداتي، آمريکا علاوه‌بر حضور مستقيم نظامي در آسياي مرکزي و قفقاز و گرفتن پايگاه در ازبکستان و گرجستان، درصدد تحديد منازعات و مديريت بحران‌هاي منطقه‌اي، جلوگيري از گسترش و توسعه سلاح‌هاي کشتارجمعي و پيش‌گيري از اعمال نفوذ قدرت‌هاي پيراموني رقيب به‌ويژه چين و ايران است. بخشي از اهداف آمريکا به ياري بازيگران منطقه‌اي از جمله ترکيه و اسرائيل دنبال مي‌شود. پذيرش کشورهاي واقع در قفقاز در پيمان ناتو نيز عمق استراتژيک آمريکا را گسترش فراواني مي‌بخشد. در مجموع، شرايط مي‌بايستي به گونه‌اي باشد که همه کشورهاي منطقه حتي روسيه، امنيت خود و حل و فصل و مديريت بحران‌هاي منطقه‌اي را از آمريکا طلب کنند. رفتار آمريکا در بحران‌ها و تنش‌هاي دوجانبه در اوراسياي مرکزي به‌گونه‌اي است که با هر دو طرف بحران، روابط چندجانبه‌ي خود را حفظ و مانع از تسلط يک قدرت مسلط برتري‌طلب در کل منطقه مي‌گردد.
تا قبل از 11 سپتامبر، آسياي مرکزي و قفقاز در شمار معدود مناطق جهان بود که در آن، ميان منافع و اولويت‌هاي امنيتي آمريکا با ميزان سرمايه‌گذاري و حضور نظامي و اولويت‌هاي ديپلماتيک آن توازني وجود نداشت. حساسيت‌هاي امنيتي ايالات‌متحده پس از واقعه 11 سپتامبر و دست‌يابي به موقعيت بي‌بديل در رأس سيستم سلسله مراتبي کنوني جهان، موجب عطف توجه فزاينده آمريکا به اين منطقه گرديده است. بنابراين، احتمال بازگشت شرايط منطقه به وضعيت پيش از 11 سپتامبر، فرضي بعيد تلقي مي‌شود و قدرت‌هاي پيراموني همچون ايران، روسيه و چين مواجه با واقعيتي هستند که نه تنها اوراسياي مرکزي بلکه مناطق همجوار را تحت تأثير قرار خواهدداد.
تثبيت حضور آمريکا در اوراسياي مرکزي، علاوه‌بر تضمين منافع مهم آمريکا در خزر، آسياي مرکزي و قفقاز به‌ويژه در بهره‌گيري از منابع انرژي، موجب مي‌شود که اين کشور در مواجهه با قدرت‌هاي پيراموني مانند چين، ايران و پاکستان که صاحب منافع و نقش در اين منطقه هستند ـ موقعيت مساعدتري بيابد.
اعمال سياست محدودسازي و همکاري با کشورهاي رقيب در اين منطقه علاوه‌بر آن که مسؤوليت‌پذيري آنان در نظام بين‌الملل را افزايش و مآلاً تهديدآفريني اين کشورها را کاهش مي‌دهد، باعث مي‌شود که اين گروه از رقباي ايالات‌متحده، در ديگر مناطق جهان همراهي بيشتري با آمريکا از خود نشان دهند.
نياز شديد اقتصادي روسيه و ساير جمهوري‌هاي حاشيه خزر به منابع مالي و تکنولوژي پيشرفته آمريکايي براي بهره‌وري از نفت خزر، ذخيره‌اي مناسب و بديل مطلوبي در بازار جهاني نفت براي آمريکا دست و پا کرده، تا از آن به عنوان ابزاری مناسب براي اعمال فشار به اوپک و نيز کاهش وابستگي به نفت خليج‌فارس بهره‌برداري نمايد. قوت گرفتن احتمال حمله آمريکا به عراق و تأثير قطعي آن بر بحراني شدن خاورميانه و بالطبع افزايش شديد قيمت نفت، بيانگر وضعيت جديدي است که آمريکا براي مقابله با رويدادهاي مشابه، نيازمند تقويت موقعيت و جايگاه خود در آسياي مرکزي، خزر و قفقاز مي‌باشد.

آمريکا و روسيه در اوراسياي مرکزي
درخصوص وضعيت روسيه به عنوان جدي‌ترين رقيب ايالات‌متحده در منطقه بايد گفت؛ به نظر مي‌رسد روسيه کنوني در ابتداي قرن 21، کاملاً با روسيه ابتداي دهه 90 متفاوت است. روسيه اکنون حد بازيگري خود را به‌عنوان يک ابرقدرت منطقه‌اي و يک بازيگر قدرت‌مند جهاني تعريف مي‌کند که از توانايي تأثيرگذاري (نه تعيين کنندگي) بر تحولات جهاني برخوردار است. مجاورت روسيه با اروپاي غربي، خاورميانه، آسياي مرکزي و خاوردور و تصميم پوتين براي همکاري با آمريکا در مبارزه با تروريسم، منافع فراوان امنيتي، منطقه‌اي واقتصادي را براي آمريکا به همراه خواهدداشت. آمريکا قطعاً از روسيه براي واردآوردن فشار بر کشورهاي رقيب و در چالش با کاخ‌سفيد، استفاده خواهدکرد.
آنچه آمريکا در حال انجام‌دادن آن است، درگير نمودن روسيه در وضعيتي است که اين کشور خود را در مواجه با تعهدات بين‌المللي ببيند. اين تعهدات ارتباط روسيه با حوزه‌هاي سابق نفوذ خود را متفاوت مي‌کند. آمريکا در مسأله گسترش سلاح‌هاي کشتارجمعي، روسيه را با کشورهاي ايران، کره‌شمالي و عراق درگير خواهدنمود و مشکلاتي را در ارتباطات آنان فراهم خواهدآورد. در عين حال، مسأله امنيت منطقه‌اي و تقويت ارتباطات تجاري، از جمله مسائل مورد بحث خواهدبود. از جمله نکات مهمي که در توافق کاهش تسليحاتي دو کشور در ماه مه گذشته صورت گرفت، امکان خروج هريک از طرفين با اعلامي از سه ماه قبل مي‌باشد. همچنين اين نکته مهم است که طرفين مي‌تواند کلاهک‌هاي هسته‌اي خود را از بين نبرده، بلکه آنان را ذخيره نمايند. طراحي اين توافق به گونه‌اي است که با طرح سيستم دفاع موشکي آمريکا مغاير نيست.
آمريکا سعي دارد تا با درگير کردن و ادغام روسيه در مسائل جهاني، ميزان مسؤوليت‌پذيري اين کشور را بالا ببرد. در عين حال بنابر توافق‌نامه همکاري‌هاي دوجانبه در ماه مه 2003 ميان دو کشور، آمريکا ضمن اعلام حضور رسمي در آسياي مرکزي و قفقاز، نقشي فرعي براي روسيه در بحران خاورميانه قائل است و حتي نقش مسکو در حوزه بالکان را محدود مي‌انگارد. وجود منابع نفتي روسيه و مسير ترانزيت نفتي اين کشور براي تضعيف موقعيت انحصاري اوپک در بازار نفت جهان، مقوله ديگري است که علاوه‌بر بهبود ضريب امنيت اقتصادي ايالات‌متحده، نوعي کمک آمريکا به بازسازي اقتصاد ضعيف روسيه نيز محسوب مي‌شود.
ايران و آمريکا در اوراسياي مرکزي
جمهوري اسلامي ايران به لحاظ ژئوپولتيک و مجاورت با سه حوزه خزر، آسياي مرکزي و قفقاز به صورت بالقوه داراي موقعيتي انحصاري است و مناسب‌ترين راه ارتباطي جمهوري‌هاي محصور برای انتقال انرژي به ساير کشورهاست. براي حفظ منافع ايران در منطقه، ثبات سياسي و ترتيبات امنيت منطقه‌اي حائز اهميت فراوان مي‌باشد. اهداف ايران در اوراسياي مرکزي؛ ايجاد ثبات منطقه‌اي، حفظ تماميت ارضي کشورها و مرزهاي کنوني و گسترش همکاري‌هاي منطقه‌اي با اولويت‌ اقتصادي است. اما براي تحقق اين اهداف، ايران علاوه‌بر رقابت و ممانعت روسيه، در نحوه‌ي ارتباط با جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته، با مشکل مواجه شده است؛ و به دليل وجود سوء‌تفاهم‌ها و برخي اختلافات، به ويژه پس از يازده سپتامبر با ممانعت و مخالفت آمريکا نيز مواجه است.
نکته مهم در مورد مسائل ايران و آمريکا در خزر، آسياي مرکزي و قفقاز اين است که بسياري از اين مسائل، اساساً مرتبط به تضاد منافع و وجود رقابت جمع جبري صفر ميان دو کشور نيست؛ بلکه عمدتاً اين چالش‌ها ناشي از تضاد ايدئولوژيک و طرز تلقي منفي دو دولت از يکديگر است. حتي مي‌توان در اوراسياي مرکزي منافع مشترکي مانند مقابله با هژموني‌ روسيه، اسلام‌گرايي طالباني و مقابله با بحران‌هاي منطقه‌اي ميان دو کشور قائل شد.
در دهه‌ي گذشته، ايران براي تحديد نفوذ و نقش آمريکا و متحدان منطقه‌اي آن، مانند ترکيه و آذربايجان، در پي متحد يا متحداني بوده است که عمدتاً در تلاش براي اتحاد با روسيه متمرکز مي‌باشند. اما کشورهايي مانند روسيه، که داراي مشکلات داخلي و خارجي متعددي است، فاقد چنين قابليتي به عنوان متحد قابل اتکا هستند. به‌ويژه آنکه روس‌ها نيز، به‌‌رغم برداشت‌هاي خوش‌بينانه‌ در ايران، چنين نگرشي به ايران ندارند. روس‌ها تلقي متحد يا شريک استراتژيک را از ايران نداشته، عمدتاً در پي استفاده از کارت ايران در چانه‌زني با کاخ‌سفيد و گرفتن امتيازات سياسي و اقتصادي هستند. اين رويه يعني بهره‌گيري از برگ ايران در امتياز‌گيري از آمريکا، در رفتار سياسي ديگر کشورهاي منطقه نيز کمابيش مشاهده مي‌شود.
هرچند به نظر مي‌رسد ايران نيز وزن و موقعيت روسيه و عقب‌نشيني‌هاي پياپي برابر آمريکا به ويژه درخصوص همکاري با تهران را دريافته باشد، اما گزينه‌هاي ايران در عرصه روابط خارجي به اقتضاي ماهيت ايدئولوژيک نظام محدود بوده، از اين رو ناچار از حفظ روابط با روسيه به‌‌رغم صرف هزينه بالا و بهره اندک است.
در چنين شرايطي، تلاش‌هاي اخير ايران براي بازتعريف روابط خود با کشورهاي منطقه که با بازديد رييس‌جمهور ايران از ممالک آسياي مرکزي و ديدار مسؤولان جمهوري‌هاي قفقاز از تهران وارد مرحله‌اي نوين گرديده، حرکت مثبتي قلمداد مي‌شود. در صورت تحرک دستگاه ديپلماسي در پي‌گيري سياست جديد و تعريف واقع‌بينانه از منافع حياتي، استراتژيک و مهم ايران در منطقه، اين روند مي‌تواند گامي نو در راستاي استراتژي تشکيل «کنسرت اوراسيا» مبتني‌بر يک نظم دسته‌جمعي متکي بر درک متقابل منافع و رعايت آن از سوي همه اعضا باشد.

منبع: مؤسسه مطالعات Ùˆ تحقیقات بین‌المللی تهران

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved