جنگ‌افروزي آمريكا در چهارگوشه جهان



تاريخ هميشه آموزنده است؛ زيرا سرگذشت ملت‌ها را روايت مي‌كند و سرگذشت ملت‌ها روندي خروشان و ابدي دارد. تاريخ درعين حال سرگذشت جنگ‌طلبي‌ها و سلطه‌جويي ابرقدرت‌هايي را روايت مي‌كند كه به دليل قدرت و ثروت بادآورده ناگهان دست از آستين ستم بيرون آورده و بخش يا بخش‌هايي از جهان را دركام سوزان جنگي ويرانگر افكنده‌اند.
كارنامه سياه آمريكا در يكصد سال گذشته نشان مي‌دهد كه چگونه مقامات عالي رتبه اين كشور مرزهاي آرام جهان را مخدوش كرده و به بهانه‌هاي مختلف به اين سوي و آن سوي آن لشكر كشيده‌اند. حاصل اين تهاجمات از يك سو چيزي جز كشتار مردمان بيگناه و سرنگوني رژيم‌هاي مخالف غرب و درراس آنها آمريكا نبوده است و از سوي ديگر سودهاي كلاني را به اشكال گوناگون دردرجه نخست نصيب كارتل‌هاي نفتي سپس كارخانه‌هاي مهمات سازي غرب و درنهايت صاحبان قدرت و ثروت درآن سوي اقيانوس‌ها كرده است. گرچه اين روند همچنان به اشكال پيچيده‌تري ادامه دارد، اما به نظر مي‌رسد ديگراين معادله كارآيي خود را از دست داده باشد، زيرا ديگر مردم جهان بخوبي به ماهيت طرح‌هاي سلطه‌جويانه امپرياليست‌ها پي برده‌اند و جنبش‌هاي بهار عربي يك نمونه از خروش مردم محروم منطقه خاورميانه است كه روزگاري نه چندان دور عرصه تركتازي ارتش‌هاي غربي به رهبري آمريكا بود. امروزه فرياد تظلم‌خواهي ملت‌ها از استعمارگران و در راس آنها آمريكا از شرق تا غرب جهان و حتي در خيابان‌هاي نيويورك و لندن نيزبه گوش مي‌رسد. دير نيست كه بتواند پيوند شوم ثروت و قدرت را در قلب جهان سرمايه‌داري برهم ريزد؛ پيوندي كه به دليل فقدان معنويت حاصلي جز جنگ، توسعه‌طلبي و سلطه‌جويي نداشته است. آنچه را ملاحظه مي‌كنيد، نگاهي گذرا به كارنامه سياه آمريكا در عرصه مداخلات نظامي و توسعه طلبي در چهارگوشه جهان است و نشان مي‌دهد كه مبارزه با استكبار نه يك شعار بلكه يك ضرورت حياتي براي نجات جهان از سلطه جويي ابرقدرت‌هاست.

جنگ كره
جنگ كره (۱۹۵3 ـ ۱۹۵0) با فجايع گسترده‌اي از سوي هر دو طرف درگير در جنگ يعني نيروهاي كره شمالي و چين و همچنين سربازان كره جنوبي و ايالات متحده همراه بود. در اين جنگ، نيروهاي نظامي ايالات متحده با قتل‌عام وحشيانه آوارگان غيرنظامي، به اين بهانه كه ممكن است افرادي نفوذي در ميان آنها باشند، كارنامه سياهي از خود بر جاي گذاشتند. از آن گذشته، هواپيماهاي آمريكا با بمباران شهرهاي مختلف كره شمالي و تهديد به استفاده از بمب هسته‌اي عليه مردم اين كشور، باعث كشتار هزاران زن و مرد و كودك گرديدند. تخمين زده شد كل تلفات وارده به طرفين اعم از كشته‌ها، مجروحان و مفقودالاثرها بالغ بر 3 ميليون نفر بوده است. تلفات وارده بر آمريكايي‌ها نزديك 36 هزار نفر بود.

جنگ ويتنام
آنچه ويتنامي‌ها از آن به عنوان جنگ آمريكايي و آمريكايي‌ها از آن تحت عنوان جنگ ويتنام ياد مي‌كنند، نام مجموعه عمليات و درگيري‌هاي نظامي است كه از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ بين نيروهاي ويتنام شمالي و جبهه ملي آزادي‌بخش ويتنام جنوبي معروف به «ويت‌كنگ» از يك سو و نيروهاي ويتنام جنوبي و متحدانش بويژه ايالات متحده آمريكا از سوي ديگر رخ داد. هدف ويتنام شمالي و ويت‌كنگ‌ها بيرون راندن نيروهاي ايالات متحده آمريكا و متحدانش از ويتنام و سرنگون كردن حكومت ويتنام جنوبي و ايجاد يك كشور واحد بود. با گذشت زمان وسعت و اندازه اين جنگ بيشتر شد، زيرا نيروهاي ويت‌كنگ و ويتنام شمالي مورد حمايت چين و شوروي قرار گرفتند و از طرفي نيز متحدان آمريكا از نيروهاي ويتنام جنوبي حمايت كردند و به تدريج اين درگيري‌ها به جنگي بزرگ در سراسر ويتنام و بعضي از نقاط هند و چين تبديل شد. در سال ۱۹۶۸ نيروهاي ويت‌كنگ و ويتنام شمالي همزمان با عيد تت و آغاز سال ويتنامي، حمله‌هاي گسترده‌اي را در سراسر ويتنام جنوبي آغاز كردند كه به حمله عيد تت مشهور شد. اگر چه اين حمله‌ها از نظر نظامي موفقيت زيادي نداشت، اما گسترده بودن و شدت آن و نيز پوشش خبري آن در سراسر جهان و بويژه در داخل آمريكا، افكار عمومي را بشدت بر ضد آمريكا بسيج كرد و تظاهرات ضدجنگ در آمريكا را به دنبال داشت. دولت آمريكا بتدريج مجبور شد تا نيروهاي خود را از ويتنام فرا خواند و كار دفاع از حكومت ويتنام جنوبي را به خود آن حكومت بسپارد. در ۳۰ آوريل ۱۹۷۵ نيروهاي ويت‌كنگ و ويتنام شمالي، سايگون (پايتخت آن زمان ويتنام جنوبي) را گرفتند و جنگ ويتنام به پايان رسيد. كشته شدن 60 هزار آمريكايي، 250 هزار نظامي و شهروند ويتنام جنوبي و بيش از يك ميليون نفر از نظاميان و غير نظاميان ويتنام شمالي تلفاتي بود كه اين جنگ به همراه داشت.

جنگ افغانستان
جنگ افغانستان در ۷ اكتبر ۲۰۰۱ توسط نيروهاي ايالات متحده آمريكا تحت نام رسمي عمليات بلندمدت آزادي در پي حمله القاعده به رهبري اسامه بن‌لادن به نيويورك و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبليو بوش رئيس‌جمهور ايالات متحده آمريكا به گروه طالبان مبني بر اخراج گروه تروريستي القاعده از افغانستان و رد طالبان از اين درخواست آغاز شد. هدف اصلي اين جنگ مبارزه و از بين بردن القاعده، طالبان و حاميان آن بود. تقريبا يك ماه بعد رژيم طالبان سقوط كرد و با برگزاري كنفرانس بُن حامد كرزاي به قدرت رسيد و در انتخابات به مقام رياست جمهوري افغانستان برگزيده شد. تلفات اين جنگ براي نيروهاي آمريكايي و شهروندان افغان فاجعه بار بوده است. طبق آمار رسمي تاكنون 1648 سرباز آمريكايي طي اين 10 سال كشته شده‌اند. در اين 10 سال 1432 نظامي آمريكايي نيز مجروح و معلول شدند. در كنار تلفات جاني وارد شده به نظاميان آمريكايي، هزينه اين جنگ براي مقامات كاخ سفيد سرسام‌آور است. طبق گزارش‌هاي رسمي، تاكنون هزينه اين جنگ براي آمريكا بيش از 15 تريليون دلار تخمين زده شده است.

مداخله نظامي در لبنان
در پي ترور بشير جميل، رهبر حزب فالانژ مسيحي در سال 1982 كه بتازگي رئيس‌جمهور لبنان شده بود اوضاع به كلي دگرگون شد. يك روز پس از وقوع اين حادثه، ارتش اسرائيل در 15 سپتامبر بخش غربي مسلمان‌نشين بيروت را اشغال كرد. 2 روز بعد، شبه نظاميان مسيحي حزب فالانژ در محدوده تحت كنترل نيروهاي اسرائيلي وارد 2 اردوگاه پناهندگان فلسطيني شدند و به كشتاري خونين كه به «قتل عام صبرا و شتيلا» معروف شد، دست زدند. آنان در اين حادثه حدود 800 مرد و زن و كودك فلسطيني را كشتند.
بلافاصله پس از آن، نيروهاي چند مليتي مركب از تنفگداران دريايي آمريكا، فرانسه و ايتاليا به منظور ميانجيگري در جنگ اسرائيل و نيروهاي ساف وارد بيروت شدند. اين براي نخستين بار پس از مداخله نظامي آمريكا در لبنان در سال 1958 بود كه ايالات متحده نيروهايي را به اين كشور مي‌فرستاد. در ابتدا، اكثر گروه‌هاي لبناني از اين نيروي چند مليتي، به عنوان يك نيروي پاسدار صلح، استقبال كردند. اما طولي نكشيد كه با مخالفت مسلمانان شيعه و سوري‌ها كه آنها نيز نيروهايي در لبنان داشتند روبه‌رو شدند. در 18 آوريل 1983 بمبي در نزديكي سفارت آمريكا در بيروت منفجر و باعث كشته شدن 17 آمريكايي شد. در پاييز همان سال تفنگداران دريايي آمريكا مواضع تندروها را گلوله باران كردند. در ساعات اوليه روز يكشنبه 23 اكتبر 1983 انفجاري در نزديكي پادگان تفنگداران دريايي آمريكا در بيروت صورت گرفت. تعداد 241نفر از تفنگداران و پرسنل نيروي دريايي آمريكا بر اثر اين انفجار كشته شدند. همراه با ويران شدن پادگان مزبور، سياست آمريكا در لبنان نيز ويران شد، اما ريگان در گزارش سالانه خود به كنگره، پافشاري كرد كه نيروهاي اعزامي آمريكا به لبنان، بايد در بيروت بمانند. با سپري شدن 2 هفته، حكومت شكننده لبنان سقوط كرد. پس از اين اتفاقات يك نظرسنجي عمومي در آوريل 1985 نشان داد كه مردم آمريكا، دخالت دولت ريگان در لبنان در فاصله سال‌هاي 1982 تا 1984 را بزرگ‌ترين شكست تاريخ سياست خارجي آمريكا قلمداد مي‌كنند. پس از خروج نيروهاي ايالات متحده در 1985، لبنان ديگر شاهد حضور نيروهاي آمريكا در اين كشور حتي در قالب نيروهاي پاسدار صلح نبوده است.

جنگ عراق
جنگ آمريكا عليه عراق كه سال 2003 آغاز شد و با اشغال اين كشور ادامه يافت، 2 هدف عمده داشت. جورج بوش، رئيس‌جمهور وقت آمريكا دلايل اين جنگ را اين‌گونه اعلام كرد: رابطه صدام‌حسين با القاعده و ديگري نابودكردن سلاح‌هاي كشتار جمعي عراق بنابر توافق‌نامه ۱۹۹۱. اين جنگ با خروج آخرين تيپ رزمي آمريكايي در ۱۹ آگوست ۲۰۱۰ به‌طور رسمي خاتمه يافت. البته هنوز حدود ۵۰ هزار نيروي آمريكايي براي آموزش نيروهاي عراقي، در اين كشور باقي مانده‌اند كه زمان خروج اين نيروها هم با توافق 2 كشور تا پايان سال ۲۰۱۱ اعلام شده‌ است.
اما واقعيت حضور نظاميان آمريكايي در عراق از سال 2003 تاكنون، برجاي ماندن ميليون‌ها قرباني و نابودي اقتصاد اين كشور به همراه تاراج منابع سرشار مالي آن است. آمارهاي منتشر شده از سوي دفتر فدرال بودجه آمريكا نشان مي‌دهد هزينه تجهيزات جنگي و خسارات وارد آمده به ارتش اين كشور در جنگ عراق از مرز 1‌/‌9 تريليون دلار گذشته كه معادل 6 هزار و 300 دلار براي هر شهروند آمريكايي است. همچنين بررسي آمارهاي منتشر شده در خصوص جنگ عراق نشان مي‌دهد طي اين مدت 4 هزار و 482 نظامي آمريكايي در اين كشور كشته و حدود 32 هزار نفر از نيروهاي آمريكايي در اين جنگ زخمي شده‌اند. از سوي ديگر تاكنون يك ميليون و 590 هزار عراقي براثر اين جنگ جان خود را از دست داده‌اند كه اكثر آنان از شهروندان غيرنظامي بودند. حمله آمريكا به عراق بيش از 4 ميليون و 700 هزار عراقي بي‌خانمان هم بر جاي گذاشته است. خسارت وارد آمده به زيرساخت‌هاي شهري در عراق، فرار سرمايه‌گذاران از اين كشور و بهره‌برداري مخفي از ذخاير نفتي آن باعث شد عراق در ميان 183 كشور حاضر در رتبه‌بندي اقتصاد جهاني، در رديف 174 قرار بگيرد. با اين اوصاف مي‌توان گفت هزينه‌هاي جنگ عراق بعد از خروج نيروهاي آمريكايي از اين كشور به پايان نخواهد رسيد.

جنگ بوسني
با اوج‏گيرى مساله خودمختارى و استقلال‌طلبى‌ ميان مردم كوزوو، دولت يوگسلاوى فشارهاى خود را بر مردم اين منطقه بشدت افزايش داد و آنها را با شديدترين تحركات استبدادى و امنيتى محدود كرد تا آنجا كه عرصه بر مردم چنان تنگ شد كه مجبور به مهاجرت به كشورهاى اطراف شدند. قوم‏گرايى در شبه‌جزيره بالكان كه از بحران بوسنى هرزگوين آغاز شده بود و سال‌ها جنگ ميان صرب‏ها و كروات‏ها با مسلمانان را به دنبال داشت، به كوزوو نيز سرايت كرد. استدلال دولت يوگسلاوى اين بود كه كوزوو بخشى از سرزمين يوگسلاوى و صربستان است و به هيچ وجه حاضر به تجزيه اين بخش از خاك خود نبود. مردم مسلمان كوزوو نيز نمى‏خواستند تحت حاكميت صرب‏ها قرار داشته باشند. فشار يوگسلاوى بر مردم كوزوو و آواره‌شدن آنها زمينه را براى دخالت كشورهاى عضو اتحاديه اروپا فراهم آورد، اما در ميان اين كشورها وحدت نظر وجود نداشت. از سوى ديگر، يوگسلاوى متحد سنتى روسيه بود و اتحاديه اروپا نمى‏خواست مستقيما رودرروى روسيه بايستد. در اين مقطع زماني عمليات نظامي ناتو با محوريت آمريكا در مارس 1999 به منظور ممانعت از كشتار نژادي در منطقه كوزوو و اعتبار بخشي به ناتو صورت گرفت. سرانجام يوگسلاوى پس از تحمل ضربات سنگين تسليم گرديد و از كوزوو عقب‌نشينى كرد.
طبق آمار رسمي تعداد كشته‌هاي نظامي و غيرنظامي در اين جنگ از 150 هزار تا 260 هزار نفر تخمين زده مي‌شود. شمار مفقودان نيز 17 هزار و 689 نفر اعلام شده است. شمار كودكان به قتل رسيده اعم از صرب، مسلمان و كروات 17 هزار نفر ذكر مي‌شود. خسارت مالي بوسني 29 ميليارد دلار برآورد شده است.

حملات نظامى به سودان
در پى وقوع انفجار در سفارتخانه‏هاى آمريكا در كنيا و تانزانيا‌ 6 آگوست 1998 مقام‏هاى آمريكايى اعلام كردند كه از هيچ تلاشى براى شناسايى و مجازات عاملان بمبگذارى در اين سفارتخانه فروگذار نخواهند كرد. در انفجار كنيا، حدود 75 نفر كشته شدند و بيش از هزار نفر زخمى گرديدند. در انفجار تانزانيا نيز 7 نفر كشته و حدود 70 نفر مجروح شدند. در مجموع 2 انفجار 8 آمريكايى كشته و 7 نفر نيز مفقودالاثر گرديدند. چندى بعد مقام‏هاى امنيتى آمريكا اعلام كردند كه گروه اسامه بن‌لادن مسوول بمبگذارى در سفارتخانه‏هاى آمريكا در كنيا و تانزانيا بوده است. متعاقب آن با موشك‏هاى دوربرد كروز و تام هاوك چند منطقه در افغانستان و سودان را مورد تهاجم نظامى قرار دادند كه بر اثر آنها صدها غيرنظامى كشته و مجروح شدند.آمريكا در حمله به سودان يك كارخانه داروسازى را به كلى منهدم و اعلام كرد اين كارخانه متعلق به بن‏لادن بوده و به توليد سلاح‏هاى شيميايى اشتغال داشته است.اسامه بن‌لادن هرگونه دخالت در انفجارهاى كنيا و تانزانيا را بشدت تكذيب نمود و سودان نيز ارتباط كارخانه داروسازى را با بن‌لادن تكذيب كرد. به عقيده تحليلگران حمله به سودان در جهت تضعيف كشورهاى اسلامى و در راستاى فشار بر دولت براى تعديل مواضع اين كشور صورت گرفت. نكته جالب اين كه حمله نظامى آمريكا به سودان بدون مجوز شوراى امنيت سازمان ملل صورت گرفت.

جنگ ليبي
با آغاز ناآرامي‏هاي داخلي در اين كشور فوريه 2011، به دليل برنتابيدن حكومت قذافي نسبت به مطالبات عمومي، زودي ليبي درگير يك جنگ داخلي فرسايشي شد. شدت برخوردهاي سركوبگرانه دولت سبب‏ساز مداخله شوراي امنيت سازمان ملل و تصويب قطعنامه‏اي به منظور اقدام نظامي ناتو در اين كشور شد.
از منظر دولت آمريكا، مداخله اين كشور در ليبي، براساس تعهد واشنگتن براي دفاع از حقوق بشر و گسترش دموكراسي شكل‏ گرفته است. از اين رو جنگ ليبي از منظر آمريكايي‏ها يك «مداخله بشردوستانه» محسوب مي‏شود. در عمليات هوايي ناتو به ليبي كه با حمايت آمريكا صورت گرفت، بيشتر هواپيماهاي انگليسي و فرانسوي شركت داشتند. اين عمليات 11 روز پس از قتل معمر قذافي طبق مصوبه شوراي امنيت سازمان ملل و به‌رغم نارضايتي آمريكا و ناتو، روز دوشنبه گذشته 31 اكتبر به طور رسمي پايان يافت. گفته مي‌شود در جريان عمليات و بمباران‌هاي هوايي ناتو، علاوه بر ويراني شهرها و تاسيسات ليبي، هزاران ليبيايي نيز كشته يا مجروح شده‌اند.
با اين حال، ظاهرا نه دولت اوباما و نه افكار عمومي آمريكا، تمايلي به آغاز جنگي تازه نداشتند. در واقع دولت اوباما تصور مي‏كرد كه جنگ ليبي در مدت زماني اندك به نتايج مورد نظر منتج خواهد شد، اما با ادامه بحران در اين كشور و رد طرح آتش بس ارائه‌شده توسط اتحاديه آفريقا از سوي انقلابيون ليبي، سياست خارجي واشنگتن به نوعي تحت فشار قرار گرفت.
مشاركت ايالات متحده در عمليات نظامي ناتو در ليبي، موجب گسترش دامنه اختلافات در درون هيات حاكمه اين كشور شد كه البته به نظر مي‏رسد بخش عمده‏اي از اين اختلافات، ناشي از رقابت‏هاي سياسي ميان 2 حزب دموكرات و جمهوريخواه در آستانه انتخابات ميان دوره‏اي كنگره و رياست‏جمهوري در سال 2012 باشد.

فاجعه در خليج خوك‌ها
مبارزه فيدل كاسترو با سياست امپرياليستي آمريكا و ملي كردن همه كمپاني‌هاي آمريكايي كه پيش از انقلاب كوبا (اول ژانويه ۱۹۵۹) صاحبان واقعي كوبا بودند، خشم محافل سياسي و پولي آمريكا را برانگيخت. سحرگاه 17 آوريل ۱۹۶۱ با چراغ سبز جان كندي رئيس‌جمهوري آمريكا 1600 نفر مهاجر كوبايي مقيم فلوريدا كه از مخالفان بنام فيدل كاسترو بودند درصدد واژگون كردن حكومت و كشتن رهبر انقلاب كوبا در منطقه «خليج خوك‌ها» درصدد پياده‌شدن در سواحل كوبا برآمدند.همه حمله‌كنندگان مدت‌ها تعليمات نظامي در آمريكا ديده بودند. كوبايي‌هاي مهاجر از كمك‌هاي لجستيكي نيروي دريايي آمريكا و تفنگداران ارتش آمريكا بهره‌مند بودند. هدف اين بود كه با پياده‌شدن در خاك كوبا مردم را با خود همراه كرده و با شورش همگاني و همصدا مخالفان مسلح كاسترو را كه هنوز در كوهستان‌ها وجود داشتند با خود همراه سازند. يكي از هدف‌هاي نخستين، كشتن فيدل كاسترو بود. با اين حال حمله به كوبا در خليج خوك‌ها با شكست كامل روبه‌رو شد. نتيجه اين حمله از نظر ديپلماتيك براي سياست دولت كندي فاجعه‌آميز بود. 24 آوريل ۱۹۶۱ جان كندي رئيس‌جمهوري آمريكا رسماً اعلام كرد كه مسووليت شكست در خليج خوك‌ها به عهده اوست. جنگ خليج خوك‏ها در 17 آوريل به پايان رسيد در حالى كه 300 كشته و 1113 اسير براى مهاجمان در برداشت. اين جنگ هرچند كوتاه و كوچك به حساب مي‌آمد اما بى‏ترديد اثر سياسى آن بسيار زياد بود. هنوز پس از نيم قرن از آن تاريخ، كوبا در «زيردماغ» ايالات متحده به رهبرى فيدل كاسترو و برادرش رائول ماهيت ضدآمريكايى خود را حفظ كرده و آماده است تا هر تهاجمى را پاسخ دهد.
كوبا در روزگاران گذشته براي تمام انقلابيون جهان يك «سمبل» بود و اگر آمريكا مى‏توانست در نبرد خليج خوك‏ها، كاسترو را سرنگون كند اين امر ضربه‌اي سنگين به تمام جنبش‌هاي استقلال‌طلبانه و ضدامپرياليستي تلقي مي‌شد و بخصوص مي‌توانست برجنبش‏هاى چپگرايانه در نيكاراگوئه، شيلى و السالوادور تاثيري منفي بگذارد. كشور كوچك كوبا در تمام دوران جنگ سرد خاري در چشم آمريكا بود و اين نبرد به لحاظ تاريخي جايگاه خاصي در مناسبات جنگ سرد يافت.

منبع: جام جم آنلاين ØŒ چهارشنبه 11 آبان 1390

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved