تحلیل قطع ارتباط آمریکا با ایران در افق بیداری اسلامی در مصاحبه با حجت‌الاسلام ذبیح الله نعیمیان،



به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، اگرچه آمریکا با وقوع انقلاب اسلامی ایران پایگاه خود را در این کشور از دست داد؛ اما دخالت‌ها و توطئه‌های این کشور پایان نداشت تا این‌که با تسخیر سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 58 از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و افشای اسناد جاسوسی، پایه‌های قدرت خویش را بیش از هر زمانی متزلزل دید. در همین راستا تلاش خود را برای مقابله با انقلاب اسلامی بیشتر کرد و در 20 فروردین‌ماه 1359 رابطه سیاسی خود را با ایران قطع و دست به یکسری توطئه‌های نافرجام علیه انقلاب اسلامی از جمله حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی زد، اما پس از گذشت سال‌ها هنوز هم این توطئه‌های نافرجام باقی مانده است.

برخلاف افکار عمومی که قطع رابطه را از سوی انقلابیون ایران می‌دیدند، این نه انقلابیون بلکه سیاستمداران کاخ سفید بودند که رابطه خود با تهران را به صورت یک طرفه قطع کردند؛ اتفاقی که امام خمینی‌(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی درباره آن فرمودند «اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است».

حجت‌الاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام و کارشناس تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر اما بر این باور است که با بیداری اسلامی به رهبری امام خمینی‌(ره) و رسیدن آن به نقطه انزجار و در نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی زمینه مناسبی برای بازنگری در مناسبات ایران و آمریکا به وجود آمد.

وی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا تصریح می‌کند: قطع رابطه ایران و آمریکا را تنها در حد مناسبات دیپلماتیک نباید مورد تحلیل قرار داد؛ بلکه در افق بیداری اسلامی باید به آن نگریست، که اگر بخواهیم مناسبات دو ملت و دو دولت را به مناسبات دیپلماتیک دو دولت تقلیل دهیم، بسیاری از پیش‌زمینه‌های فرهنگی را نادیده انگاشته‌ایم.

رسا ـ رابطه ایران و آمریکا در چهارچوب تاریخ مسائل و سیاست‌های جهانی چگونه تحلیل می‌شود؟

در دوران جنگ جهانی و با ورود آمریکا در عرصه جهانی، زمینه ورود این کشور به مسائل ایران نیز گشوده شد؛ با شکست نسبی یا شاید بتوان گفت با ضعف نسبی انگلیس در برخی سیاست‌های جهانی، زمینه رقابت مناسب‌تری برای آمریکا در ایران به وجود آمد به طوری که در اوایل سده کنونی شمسی، آمریکا به تدریج جای پایی در ایران یافت.

با ورود ایران به مسائل جنگ جهانی به عنوان نیروی بی‌طرف، نوعی از انفعال و ناتوانی برای ایران وجود داشت و این امر سبب آن شد که دخالت بیگانگان و به ویژه آمریکا بتواند در عرصه سیاست داخلی ایران مؤثر واقع شود.

هرچند انگلیس در عرض چند دهه و در رقابت با روسیه توان بیشتری در ایران یافته بود، اما ضعف نسبی انگلیس در ایران و در سطح جهان، زمینه‌ساز ورود آمریکا به ایران شد و رقابت آمریکا، انگلیس و برخی کشورها به گونه‌ای دیگر رقم خورد.

هنگامی که محمدرضا شاه پهلوی در رقابت با مصدق و نیروهای مذهبی نتوانست به خوبی ایفای نقش کند، زمینه جدی‌تری برای آمریکا به وجود آمد و به تدریج جای پای محکم‌تری در ایران یافت و در دهه چهل وضع به گونه‌ای درآمد که فراماسونری وابسته به انگلیس هم نتوانست از این رقابت جان سالم به در برد و تکیه ایران و رژیم محمدرضا شاه به آمریکا بیشتر شد و مناسبت‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شدت افزون‌تری یافت.

رسا ـ آیا نمونه‌ای برای این افزایش مناسبت‌ها سراغ دارید؟

در آن مقاطع شاهد آن بودیم که تحصیل‌کرده‌های ایران که در دهه سی در برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان حضور بیشتری داشتند به تدریج روانه آمریکا می‌شوند و حضور چشم‌گیرتری در آمریکا دارند؛ چنان‌چه دیگر روابط میان ایران و آمریکا شکل جدی‌تری گرفت و به تدریج نفوذ آن در ایران تقویت شد.

رسا ـ آیا تحولات نفتی هم در ایجاد این ارتباط نقش داشت؟

البته این ارتباط توانست در تحولات نفتی که در اوایل دهه پنجاه رقم خورد شدت بیشتری پیدا کند؛ یعنی تغییر سیاست اقتصادی آمریکا پس از جنگ ویتنام سبب شد که قیمت نفت بیشتر شود و مناسبات اقتصادی ایران و آمریکا شکل دیگری پیدا کند و در ظاهر ایران به سبب وابستگی بیشتر به آمریکا از تمکّن مالی بهتری برخوردار شد.

رسا ـ نهضت بیداری اسلامی به رهبری امام خمینی‌(ره) چه نقشی در این مناسبات داشت؟

تقدیر سیاسی آمریکا به گونه‌ای رقم خورد که همزمان با این رابطه خاص، نهضت بیداری اسلامی به رهبری امام خمینی‌(ره) در ایران نیز تقویت و همزاد خاصی برای این مناسبات سیاسی متولد شد. با این بیداری و رسیدن آن به نقطه انزجار و در نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی زمینه مناسبی برای بازنگری در مناسبات ایران و آمریکا به وجود آمد.

در اوایل امر، اگرچه برخی دولتمردان به طور عرفی و خاص به مسأله سیاست نگاه می‌کردند و نوعی از وادادگی سیاسی را از خود بروز می‌دادند، اما دیپلماسی مردمی ـ اسلامی به میان آمد و در سایه رهبری حضرت امام‌ خمینی(ره)، به این مناسبات به شکل دیگری نگریسته شد.

این نگاه جدید متکی بر نگاه اسلامی و عزت‌خواهی دینی بود که بر بیداری‌خواهی عمومی اسلامی رقم خورد و بی‌جهت نبود که شعار استقلال و آزادی چهره جدیدی از خود نشان داد، برجسته‌ترین نماد ذلت را از گردن خود برداشت و شعار استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در قطع رابطه خود با آمریکا نشان داد.

رسا ـ آیا قطع رابطه ایران و آمریکا را می‌توان در حد مناسبات دیپلماتیک مورد تحلیل قرار داد؟

قطع رابطه ایران و آمریکا تنها در حد مناسبات دیپلماتیک نمی‌تواند مورد تحلیل قرار گیرد؛ بلکه در افق بیداری اسلامی باید آن را تحلیل کرد. اگر بخواهیم مناسبات دو ملت و دو دولت را به مناسبات دیپلماتیک دو دولت تقلیل دهیم بسیاری از پیش‌زمینه‌های فرهنگی را نادیده انگاشته‌ایم.

انقلاب اسلامی یک انقلاب سیاسی صرف نبود تا بتوان از تغییرات خاص در روابط بین‌الملل نیز به همین اندازه فروکاست؛ بلکه این انقلاب ناشی از یک تحول فرهنگی بود که برخی از نمودهای آن در سطح مناسبات سیاسی نیز خود را نشان داد.

اگر این مناسبات بتواند در افق جدیدی که مردم رقم زدند خود را به روز کند به ناچار باید نگاه عزت‌جویانه و استقلال‌گرایانه آنان را نیز بازتاب دهد؛ مردمی که در افق زندگی دیگری وارد شده‌اند بی‌تردید باید همه مناسبات بین‌المللی خود را نیز مورد بازنگری قرار دهند. رهبریت دینی نگاه جدیدی به این مناسبات داشت و مردم نیز این نگاه جدید را درونی کردند و به سمت تحول در مناسبات بین‌المللی پیش رفتند.

رسا ـ این تغییر مناسبات سبب صدمه‌های خاصی هم به کیان اسلامی شد؟

بی‌تردید این تغییر مناسبات موجب صدمه‌های خاصی به کیان اسلامی نیز می‌توانست بشود؛ اما این صدمه‌ها در سطح مسائل اقتصادی و سیاسی بود و پیروزی فراتر از این صدمه‌های ظاهری، پیروزی در سطح عزت اسلامی و پیروزی در راستای تحقق استقلال دینی آنان بود.

اگرچه مناسبات ایران با یک کشور به هم خورد و به صورت خاصی پایان یافت، اما باید به تحلیل دیگری نیز در اینجا توجه کرد و آن این‌که ایران به عنوان یک رهبر اسلامی در سطح کشورهای مسلمان و به عنوان پیشتازی در میان مستضعفان جهان معرفی شد؛ این امر می‌تواند مقتضی آن باشد که تحولی در مناسبات با شیطان بزرگ جهانی رو به ظهور گرفت.

رسا ـ آیا این تحول را می‌توان در سطح روابط دو کشور تعریف کرد؟
این تحول نمی‌تواند در سطح روابط دو کشور تعریف شود، بلکه باید بازنگری در این مناسبات در افق جهانی صورت بندد؛ گرچه روابط انسانی چنان گسترده است که نمی‌توان و نباید فکر قطع ارتباط با دیگر مردم جهان را در ذهن پروراند، اما تغییر مناسبات با شیطان بزرگ خود موضوعیت دارد و نمی‌توان آن را در سطح ساده مناسبات کشورها مورد تحلیل قرار داد.

ارتباط کشور پیشتاز در سطح روابط جدید می‌باید با شیطان بزرگ به گونه‌ای دیگر رقم خورد؛ در غیر این صورت رهبری بیدارگرایانه این کشور و این ملت نمی‌تواند در سطح جهانی به عنوان یک الگوی برتر معرفی شود.

رسا ـ نقش این تحول در بیداری اسلامی ملت‌های منطقه چیست؟
گذشت سه دهه از سیاست عزت‌جویانه یک ملت بیدار می‌تواند در چشم‌انداز بیداری‌های نوین ملت‌های مسلمان مورد تحلیل قرار گیرد و در واقع می‌توان گفت جنبش‌های نوینی که اکنون شاهد آن هستیم می‌تواند به گونه‌ای خاص بازتاب بیداری ایرانیان باشد.

گرچه تفاوت‌های فرهنگی خاصی میان ایرانیان و دیگر ملت‌های مسلمان وجود داشته است، اما این تفاوت‌ها مانع از آن نیست که بیدارگری ایرانیان مسلمان در سطح جهان تأثیر خود را نبخشیده باشد.

سه دهه استقامت الگوی نوینی برای بیداری اسلامی آفریده است؛ بنابراین سطح ارتباط ایران با آمریکا تنها نمی‌تواند به قطع روابط دیپلماتیک در تحلیل‌های ما تقلیل پیدا کند بلکه این تغییر رویه‌ای بود که جنبه نمادینی نیز داشت و این برخورد نمادین می‌توانست به بصیرت‌آفرینی و بیدارسازی جهانی دامن زند.

رسا ـ آیا بیداری مسلمانان ایران که در این قطع رابطه متجلی شد، الگوی برتری در ذهن جهانیان بوده است یا خیر؟

اگر آزادیخواهان و اهل بصیرت در سطح جهان بخواهند این پرسش را پاسخ دهند حتما به روابط ذلت‌آمیز کشورهای اسلامی با آمریکا به دیده خاصی می‌نگرند و در مقایسه آن مناسبات و مناسبت نمادین جمهوری اسلامی ایران قابل توجه خواهد بود که در اینجا دو خط و دو شیوه عزت‌جویی و ذلت‌جویی را می‌توان به دیده بصیرت مشاهده کرد.

اگر قطع مناسبات این دو کشور سبب برخی صدمه‌ها و یا مشکلات برای ایران شده، اما برکت‌های جدّی برای ایرانیان نیز داشته است. این قطع ارتباط سبب آن شد که عزت‌خواهی ایرانیان نهادینه شود و ایرانیان اتکای به خدا را در اتکای به خود تجربه کنند؛ آنان توانستند صد هزار مستشار آمریکایی را کنار نهاده و تبدیل به مستشار بین‌المللی مردم مستعضف و مسلمان جهان شوند. آنان توانسته‌اند شعار «ما می‌توانیم» را در سطح بیداری اسلامی نهادینه و الگوی برتری در میان مستضعفان جهان ارائه دهند.

رسا ـ آیا می‌توان گفت که الگوی انقلاب اسلامی در سطح کشورها تحقق یافته است؟

پس از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ما شاهد آن هستیم که حتی سطح نازلی از این الگو در سطح کشورها هنوز تحقق نیافته است؛ بنابراین این الگوی برتر به عنوان یک نماد بیداری حقیقی باقیمانده و بخشی از این امر را در بیش سه دهه استقامت در برابر تحریم‌های شیطان بزرگ و هم‌پیمانان آن نشان داده است.

رسا ـ الگوی ایران اسلامی در چند سطح قابل طرح است؟

الگوی ایران اسلامی در دو سطح دولت‌ها و ملت‌ها مطرح می‌شود؛ بی‌تردید الگوبودن ایران برای ملت‌ها تا حد زیادی توانسته است تحقق پیدا کند و دیگر مردم مسلمان به آن تأسی جویند اما متأسفانه این سطح از الگوبودن نتوانسته در سطح دولت‌ها نیز تحقق عینی یابد؛ چنانچه معمول دولت‌های خودباخته و کشورهای اسلامی از وابستگی عمیق و بلکه دست‌نشاندگی جدی از آمریکا و دیگر هم‌پیمانان او برخوردار بودند.

اگر ایران می‌توانست به این سطح موفقیت دست یابد اکنون زمینه موفقیت بیشتری برای پیروزی ملت‌ها وجود داشت. خشم ملت‌های مسلمان در عرصه کنونی می‌تواند محصول همین وادادگی دولت‌ها باشد؛ چراکه ملت‌های مسلمان نتوانستند به این دولت‌ها تکیه کنند و به ناچار خود به میدان آمدند تا بیداری خود را تقویت کرده و به پیروزی برسانند.

خادمان زبون کشورهای اسلامی و مبارک‌های نامبارک به جای این‌که بتوانند یا بخواهند در برابر استعمار جهانی بایستند با آنان هم‌پیمان شدند و همین موجب خشم و عصیان ملت‌ها شده است. تنها تحت یک رابطه میان دو کشور و در این سطح می‌توان به افق عزت‌شناسی مردم مسلمان رسید و تحسین آنان را برانگیخت؛ بنابراین نمی‌توان این امر را یک شکست یا نابخردی در تجارت سیاسی دانست.

رسا ـ در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی هم نوعی وادادگی در دولت موقت نسبت به این قضیه مشاهده می‌شد؟

وادادگی دولت موقت در اوایل انقلاب تجربه‌ای بود که کنار گذاشته شد و عزت اسلامی ما از این وادادگی عبور کرد و توانست سه دهه پیروزی چشم‌گیر را در تمام سختی‌ها و بحران‌ها به نمایش گذارد؛ به امید آن‌که این پیروزی‌ها بتواند در جان ملت‌های مسلمان نیز وارد شده و عزت اسلامی و استقلال دینی را برای آنان به ارمغان آورد.

رسا ـ برخی از سر وادادگی و به سبب وابستگی‌های پنهان به دنبال ارتباط مستقیم ایران و آمریکا هستند، آیا تلاش اینان به سرانجام خواهد رسید؟

آنان درکی از عزت اسلامی نداشتند یا از بصیرت کافی برخوردار نبوده‌اند؛ سه دهه استقلال ایران نشان داد که عدم ارتباط با این کشور قدرتمند یعنی آمریکا، نه تنها ضعف خاصی برای ایران اسلامی به دنبال نیاورده، بلکه نوعی از پیروزی را برای ایران به ارمغان آورده است.

اگر در دو سه دهه قبل دعوای نظام دو قطبی وجود داشت، به تدریج ایران اسلامی به قطبی مستقل تبدیل شده و نه به عنوان یک کشور ضعیف بلکه به عنوان یک کشور پیشتاز در میان کشورهای اسلامی مطرح شده است؛ اکنون شاهد آن هستیم که نوعی رقابت میان ایران و آمریکا در سطح کشورهای اسلامی به چشم می‌خورد.

ملت‌های مسلمان شکست آمریکا در منطقه و در کشورهای اسلامی را به عنوان پیروزی ایران اسلامی معرفی می‌کنند و این خود بهترین دلیل است که آن تحلیل‌های انفعالی نمی‌توانسته درست باشد؛ افزون بر این‌که بسیاری از مطرح کننده‌های این پیشنهاد، از روابط پنهان یا دست‌کم همسویی با نظام لیبرالیسم جهانی و نظام سیاسی حاکم بر جهان برخوردار بوده‌اند.

اگر چنین نبود، حضرت امام‌ خمینی(ره) و مقام معظم رهبری بی‌جهت بر استقلال سیاسی دینی تأکید نمی‌کردند؛ آنان با بصیرت عمیق خود تأثیر چنین روابط انفعالی را به چشم ‌دیدند و در تحلیل خود بیان و تعمیق فرمودند.

رسا ـ با تشکر از این‌که وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید.

منبع: خبرگزاری رسا

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved