روابط ايران و آمريكا




كتاب «روابط ايران و آمريكا از پيروزي انقلاب اسلامي تا تسخير لانه جاسوسي» از جمله آثاري است كه ضمن بررسي تاريخچه رويداد‌ها و تحولات تاريخي در روابط ايران و آمريكا ريشه‌ها و علل تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران را مورد بررسي قرار داده است. اين كتاب به قلم حسن خداوردي و توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي چاپ و منتشر شده است. در مقدمه اين كتاب چنين مي‌‌خوانيم:
با پايان جنگ جهاني دوم ، به دليل موقعيت ممتاز ژئوپلتيكي ايران و همسايگي با ابر‌قدرت كمونيست، اين كشور از جايگاه مهمي در سياست خارجي آمريكا برخوردار گرديد. در اين دوره رژيم سلطنتي پهلوي به يكي از دوستان و متحدان نزديك آمريكا در منطقه تبديل شد. ايران كه تا اواسط دهه‌ي 1960 م نقش درجه دومي در سياست خاورميانه داشت، يكي از مهره‌هاي اصلي سياست گرديد و در اوايل دهه‌1970 يكي از كشور‌هاي نگاه‌دارنده‌ منافع خود در اين منطقه‌ مهم و حساس شد. ايالات متحده براي دفاع از منافع خود در منطقه‌ خليج ‌فارس توسط نيرو‌هاي ايراني، بيشترين ميزان و پيشرفته‌ترين نوع تجهيزات را در اختيار شاه گذارد. بدون ترديد در چنين شرايطي وقوع انقلاب اسلامي با شعار نه شرقي و نه غربي به هيچ عنوان مورد پسند آمريكا نبود؛ لذا ايالات متحده تمامي تلاش خود را به كار گرفت تا از فروپاشي و سقوط رژيم شاه جلوگيري نمايد. آنگاه كه از نگه داشتن رژيم شاه نااميد شد، استراتژي نفوذ در بين نخبگان سياسي و انحراف انقلاب از مسير اصلي خود را برگزيد. از آنجا كه ميانه‌رو‌هاي دولت موقت با خصلت‌ها و خصيصه‌هاي محافظه‌كارانه، در عين عدم وابستگي به گذشته، با حركت‌هاي انقلابي موافق نبودند اين خصيصه، آمريكا‌يي‌ها را اميدوار مي‌كرد تا آب رفته را تا حدودي به جوي بازگردانند، ولي عدم تسلط دولت موقت به تحولات بعد از انقلاب، آمريكايي‌ها را نااميد كرد و اين نااميدي با اشغال سفارت اين كشور در تهران به اوج خود رسيد. در اين شرايط آمريكا كه كار خود را در ايران تمام شده مي‌ديد، خصومت و دشمني‌اش را عليه ملت ايران افزايش داد.
مركز اسناد انقلاب اسلامي در ادامه‌ سلسله بحث‌هاي روابط خارجي جمهوري اسلامي ايران، با توجه به اهميت دوره‌ بعد از پيروزي انقلاب تا سقوط دولت موقت، به بررسي و تحليل روابط خارجي ايران در اين دوره پرداخته است تا برگ جديدي بر ادبيات سياسي خارجي جمهوري اسلامي ايران بيفزايد.
در قسمت پيشگفتار كتاب حاضر نيز چنين مي‌خوانيم:
اگر بخواهيم به پيشينه‌ي روابط ايران و آمريكا نظري اجمالي بيفكنيم، به طور كلي آغاز روابط اين دو كشور به اوايل قرن نوزدهم ميلادي برمي‌گردد. در اين برهه‌ زماني و حتي جنگ جهاني دوم، نوع روابط عمدتاً روابط مذهبي و فرهنگي و بعد‌ها تا حدودي اقتصادي است. اساساً تا سال 1941 م/ 1320 ش مقامات آمريكايي به علل مختلف از جمله تأثير «دكترين مونروئه» تمايل چنداني به حضور كشورشان در ايران نداشتند، اما از اواسط 1320 به دليل ارزيابي جديد از وضعيت مالي و موقعيت استراتژيك ايران، دولت آمريكا نفوذ خود را در ايران بيشتر كرد و براي تقويت موقعيت خود در اين كشور روش‌هاي مختلفي را به كار برد كه مهم‌ترين آن كودتاي 28 مرداد 1332 مي‌باشد.
از اين تاريخ به بعد، نفوذ گسترده‌ آمريكا در ايران شروع شد و تا انقلاب اسلامي تداوم يافت. به طور خلاصه روابط دو كشور در دهه‌ 1340 به صورت روابط دست‌نشاندگي و در دهه‌ي 1350 به صورت تحكيم و وابستگي است و به طور كلي طي اين مدت ايران به دست‌نشانده‌ي نظامي و سياسي آمريكا مبدل شد.
موضع‌گيري ايالات متحده نسبت به ايران در دوران تحولات انقلابي، از جمله مهم‌ترين تحولات روابط خارجي دو كشور قبل از پيروزي انقلاب اسلامي محسوب مي‌گردد. به طور كلي در دوران تحولات انقلابي ايران، سياست آمريكا حمايت همه‌جانبه از محمد‌رضا شاه بود، اما زماني كه امريكا متوجه گرديد نمي‌تواند شاه را بر اريكه‌ي قدرت نگه‌دارد، در پي خروج شاه در 26 دي 1357، تمام سعي خود را به كار برد تا به هر نحو ممكن ايران را در اردوگاه غرب نگه‌ دارد و از سقوط آن به دامان شوروي و روي كار آمدن يك رژيم اسلامي ـ به زعم خود ـ جلوگيري كند.
تصويري كه برخي از زمامداران آمريكايي از حكومت بعدي ايران در نظر داشتند، غير از آن بود كه بعدها در ايران استقرار يافت. آنان بر اين باور بودند كه يك حكومت ملي از عناصر ليبرال و وابسته به جبهه‌ي ملي سابق، زمام امور را در دست گرفته و منافع غرب و آمريكا در شكل محدود‌تري تأمين خواهد شد، لذا با سقوط رژيم محمد‌رضا شاه در 22 بهمن 1357 و روي كار آمدن «دولت موقت»، ايالات متحده از اولين كشور‌هايي بود كه اقدام به شناسايي رسمي دولت موقت كرد. آمريكا در تلاش بود تا روابط خود را با ايران گسترش دهد و متقابلاً حكومت بازرگان نيز مايل بود كه روابط خويش را با آمريكا حفظ نمايد. اما اتخاذ سياست «نه شرقي، نه غربي» از سوي امام خميني، مانع از آن شد كه روابط دولت موقت با آمريكا تا حد مطلوب پيشرفت نمايد.
پس از آنكه محمدرضا شاه براي معالجه وارد نيويورك شد، دانشجويان پيرو خط امام در اعتراض به پذيرش شاه از سوي آمريكا، سفارت اين كشور در تهران را مورد حمله قرار دادند. البته ملاقات بازرگان و يزدي با برژينسكي در الجزاير، مزيد بر علت شد و در 13 آبان 1358 سفارت آمريكا تسخير و كاركنان سفارت به گروگان گرفته شدند كه امام خميني از اين واقعه با عنوان «انقلاب دوم» ياد كردند. بدين ترتيب تاريخ انقلاب اسلامي وارد مرحله‌ي جديدي گرديد و روابط ايران و آمريكا رو به تيرگي و خصومت نهاد؛ به طوري كه اين روابط خصمانه تا به امروز تداوم يافته است.
اصولاً سياست خارجي، فعاليت‌هاي يك كشور در محيط و شرايط خارجي است. در همين ارتباط، سياست خارجي مي‌تواند يك استراتژي و يا برنامه‌اي از فعاليت‌ها تعريف گردد كه توسط تصميم‌گيران يك كشور در برابر كشور‌هاي ديگر و نهاد‌هاي بين‌المللي انجام شده تا به اهدافي برسند كه «منافع ملي» آن كشور خوانده مي‌شود. سياست خارجي، همچنين پروسه‌اي شامل: اهداف مشخص، عوامل معين خارجي وابسته به اهداف فوق‌الذكر، توانايي كشور در رسيدن به نتايج مطلوب، توسعه‌ي يك استراتژي سودمند، اجراي استراتژي و ارزيابي و كنترل آن مي‌باشد.
سياست خارجي و روابط خارجي، اصلي‌ترين موضوعات رشته‌هاي علوم سياسي و روابط بين‌الملل هستند. قبل از مطالعه‌ي آكادميك اين دو رشته‌ي علمي، تصور عمومي بر اين بود كه سياست خارجي يك كشور بر مبناي تصورات ذهني، ادراك، فرضيات و انتظارات فرمانروا و رئيس كشور تعيين گرديده و روابط خارجي براساس آن شكل مي‌گيرد. اما با آغاز قرن بيستم و تدريس رشته‌هاي علوم سياسي و روابط بين‌الملل در دانشگاه و توسعه‌ي اين دو رشته، بعد از جنگ جهاني دوم، موضوع سياست خارجي محور اصلي مطالعات بسياري از دانشمندان اين دو رشته قرار گرفت. مطالعات و بررسي انديشمندان و نظريه‌پردازان در اين زمينه، اين نكته را به اثبات رساند كه متغير فردي (فرمانروا ـ رئيس كشور) تنها يكي از متغير‌هاي دخيل در شكل‌گيري و تدوين سياست خارجي كشور‌ها مي‌باشد. بررسي منابع موجود اعم از كتاب و مقاله بيانگر آن است كه دانشمندان بسياري محور مطالعه‌ي خود را سياست خارجي كشور‌ها قرار داده‌اند كه شمار آنها در خور توجه مي‌باشد.
اما به نظر نگارنده، «جيمز روزنا» در مقايسه با ساير دانشمندان بهتر توانسته موضوع سياست خارجي را مورد بررسي قرار دهد. به نظر جيمز روزنا، متغير‌هاي دخيل در سياست خارجي كشور‌ها عبارت‌اند ‌از: متغير‌هاي فردي، متغير‌هاي نقش‌گرايانه، متغير‌هاي ديوان‌سالارانه يا بوروكراتيك، متغير‌هاي ملي و متغير‌هاي نظام‌گرايانه يا سيستماتيك. همچنين روزنا سياست خارجي كشور‌ها را براساس رهيافت سطوح تحليل، مورد مطالعه قرار داده و بر رهيافت اتصال و رهيافت سطوح خرد و كلان تأكيد دارد.
براساس متغير‌هاي دخيل در سياست خارجي و رهيافت‌ سطوح تحليل، نوشتار حاضر در تلاش است، روابط خارجي ايران و آمريكا را از پيروزي انقلاب اسلامي تا تسخير سفارت آمريكا مورد بررسي قرار دهد. بر همين اساس سؤال اصلي و سؤالات فرعي مطرح شده كه در طول پژوهش سعي خواهد گرديد به آنها پاسخ داده شود، عبارتند از:
سؤال اصلي:
متغير‌هاي دخيل در روابط خارجي ايران و آمريكا در دوران دولت موقت چه مي‌باشد؟
سؤالات فرعي:
1ـ در شكل‌گيري و تدوين سياست خارجي كشور‌ها چه متغير‌هايي تأثير‌گذار بوده و براساس كدام يك از رهيافت‌هاي سطوح تحليل بايد مورد مطالعه قرار گيرد؟
2ـ روابط خارجي ايران و آمريكا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي چگونه بود و ساختار نظام بين‌الملل، چه تأثيري در اين روابط داشت؟
3ـ دلايل تسخير سفارت آمريكا چه بود و چه تأثيري بر روابط خارجي ايران و آمريكا گذاشت؟
4ـ ديدگاه امام خميني(ره) در خصوص سياست خارجي و رابطه با آمريكا چه بود؟
براي پاسخ به سؤال اصلي و سؤالات فرعي اين فرضيه را مي‌توان مطرح كرد كه:
«پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سياست خارجي آمريكا تحت تأثير متغير سيستمي و نظام بين‌الملل در تلاش بود تا از سقوط انقلاب اسلامي به دامن شوروي جلوگيري كرده و با شناسايي دولت انقلابي، روابط سياسي و اقتصادي خود را با حكومت جديد تحكيم بخشد و ايران را در اردوگاه غرب نگه دارد. در مقابل، سياست خارجي حكومت جديد تحت تأثير متغير نقش‌گرايانه و رهبري انقلاب اسلامي با اتخاذ سياست نه شرقي و نه غربي درصدد قطع دخالت آمريكا در امور ايران و تحقق استقلال كامل ايران بود».

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved