توÙان بیداری
مردان Øماسه چون همیشه از کوه ها بالا کشیدند Ùˆ با شمشیری از Ø¢Ùتاب، پیکر ناموزون سیاهی را تکه تکه کردند. این بار هم تقویم های جهان، عرصه ثبت گام های ملتی شد Ú©Ù‡ همواره جاده های هوشیاری Ùˆ سربلندی را قدم زده اند.
سیزدهمین روز آبان 58ØŒ برای سÙارت تاریک امریکا به کابوسی ÙˆØشتناک بدل شد. آن روز خورشید از شرقی ترین نقطه آسمان آگاهی بر دل های مردان Ùˆ زنانی تابید Ú©Ù‡ Øکومت Ø®Ùاش ها را نمی خواستند Ùˆ دل به نوری داده بودند Ú©Ù‡ از اÙÙ‚ بهمن ماه 57 بر جان های عاشق شان تابیدن گرÙته بود Ùˆ این گونه است Ú©Ù‡ خورشید برای همیشه پشت ابر نمی ماند Ùˆ عاقبت صاعقه ای، ابرهای تیره را از هم Ù…ÛŒ درد Ùˆ Øقیقت آشکار Ù…ÛŒ شود.
استکبار امریکا Ú©Ù‡ چون همیشه در دامان دسیسه های خویش بالیده Ùˆ این چنین لقب شیطان بزرگ را از آن خود کرده است؛ این واقعیت را Ùراموش کرده بود Ú©Ù‡: « ملتی Ú©Ù‡ شهادت دارد، اسارت ندارد.» او نمی دانست Ú©Ù‡ درخت توطئه Ùˆ Ù†Ùاق را سرانجام، توÙان های بیداری خواهند شکست Ùˆ Ùرزندان نستوه این سرزمین، چون موج هایی خروشان، کشتی شیطانی استکبار را قطعه قطعه به سواØÙ„ نیستی خواهند Ùرستاد.سÙارت، مملو از دانشجویانی شد Ú©Ù‡ هریک چون کاوه آهنگر به قصد نابود کردن ضØاک مار به دوش به پا خاسته بودند تا پرچم استقلال Ùˆ آزادی وطن را بر Ùراز بام های هوشیاری به اهتزاز درآورند تا امریکا بداند Ú©Ù‡ چون گذشته « هیچ غلطی نمی تواند بکند.» آه، ای سرزمین آزادگی، Ùرزندان دلیرت را سخت در آغوش بÙشار Ú©Ù‡ چنین Øماسه های بزرگی را بر پیشانی درخشانت ØÚ© Ù…ÛŒ کنند؛ چنان Ú©Ù‡ تاریخ جهان از این همه سرÙرازی انگشت به دهان مانده است؛ سرÙرازی Ùرزندانی Ú©Ù‡ با دست هایی از ایمان، پرده Øادثه را پس Ù…ÛŒ زنند Ùˆ بر دل ظلم Ùˆ تاریکی Ù…ÛŒ تازند.
چشمان روشنشان همسایه همیشگی Ø¢Ùتاب است Ú©Ù‡ عمری است با دلی سربلند Ùˆ سری سر به زیر، میدان های خطر Ùˆ زخم را پشت سر گذاشته اند Ùˆ از رد گام هایشان صنوبرانی عاشق سر برآورده اند.
معصومه داوود آبادی
جادوگر بزرگ
باید Ø¢Ùتاب از پس ابرها بیرون Ù…ÛŒ آمد.
خیلی وقت بود که زمستان تمام شده بود.
خیلی وقت بود Ú©Ù‡ Ù†Ùس های گرم مردم، امان ابرهای تیره را بریده بود.
سیل خروشان جمعیت، دیوارهای بتنی Ùˆ نرده های آهنی Ù…ØاÙظ خانه جادوگر پیر را Ú©Ù‡ لانه Ø®Ùاش های خون آشام شده بود، جا گذاشت.
جمعیت، نزدیک Ùˆ نزدیک تر Ù…ÛŒ شد. اوراق سØر Ùˆ جادو، رشته رشته Ù…ÛŒ شد؛ همان طور Ú©Ù‡ آنچه را برای مردم ساده دل Ùˆ مهربان رشته بود، پنبه شد.
Ø®Ùاش ها از Ø¢Ùتاب مخÙÛŒ تر Ùˆ مخÙÛŒ تر Ù…ÛŒ شدند؛ اما مگر Ù…ÛŒ شود روز را پنهان کرد؟!
روز Ùراگیرتر Ù…ÛŒ شد Ùˆ Ø¢Ùتاب بالاتر Ù…ÛŒ آمد.
روز تا لبه دیوار Øقیقت قد کشیده بود.
دیگر نمی شد آزادی را مچاله کرد؛ نمی شد Ø¢Ùتاب را انکار کرد؛ هرچند دیوار Øاشا برای Ù†Ùرین های «سیاه»، همیشه بلند بوده است.
Ø¢Ùتاب، از هر روزنه ای سر Ù…ÛŒ کشید Ùˆ رد سیاهی را پاک Ù…ÛŒ کرد.
هیچ راه گریزی نمانده بود.
جادوگر بزرگ، Ú©Ù… Ú©Ù… در ردپای آزادی مردان Ùˆ زنانی دریادل Ù…ØÙˆ Ù…ÛŒ شد. غبار Ù†Ùرت، آیینه تماشای جادوگر را پوشانده بود.
Ø¢Ùتاب عدالت، رد Øقیقت را در دل خون جوانان عزیز ایرانی دنبال کرده بود.
دیگر دیر بود؛ Ù„Ú©Ù‡ های ننگ را با هیچ رنگی نمی شد پاک کرد. اÙÙ‚ØŒ گسترده تر Ù…ÛŒ شد Ùˆ عرصه بر Ø®Ùاشان، تنگ تر.
تمام خانه بوی خون می داد.
از در و دیوار، خون می چکید.
خانه چون غار دهشتناکی Ù…ÛŒ مانست Ú©Ù‡ سال ها Ø®Ùاش های خون آشام را Ùربه کرده بود. چاره Ùقط Ø¢Ùتاب Øقیقت بود Ùˆ گرمی آتش خشم Ùˆ Ù†Ùرتی Ú©Ù‡ تمام بدی ها را آنی در خود ذوب Ù…ÛŒ کرد؛ شب پرستان را Ù…ÛŒ سوزاند تا Ùقط Ø¢Ùتاب باشد Ùˆ عشق.
کم کم پرونده های سیاه سازمان سیا، چون دست های سیاه توطئه رو شد و تبر دشمنی، کمر خودش را شکست تا نارون کهن سال عشق ما ماندگار شود در تاریخ.
تا جهان، با سربلندی ما، تاریخ را ورق بزند و بداند راز ماندگاری ما عشق است و آزادگی.
عباس Ù…Øمدي
سیلاب Ù†Ùرت
اینجا لانه عصیان است؛ لانه بیداد، لانه تبعیض. ابلیس، همیشه از دل این لانه Ùرمان داده است.لانه، بلندگوی سخنرانی های شیطان است. ویرانی این لانه، دیر نیست، وقتی خشم ها مشت شوند، وقتی مشت ها گره شوند، وقتی غیرت ها شعله ور، وقتی سیلاب Ù†Ùرت، جاری شود، سرنگونی این لانه Øتمی است.
آن روز، روز دربه دری شیطان است.
مشت های آهنین گره خورده، این دهان گشاده را خرد خواهند کرد.
Ú†Ù†Ú¯ های کینه Ùˆ Ù†Ùرت، این چهره کریه را خواهد درید؛ وقتی زخم ها زبان باز کنند، وقتی عقده ها سر واکنند، Ù…ÛŒ گویند ظلم کاÙÛŒ است، ستم بس است! لانه قساوت، ویران! لانه تباهی، ویران! لانه روسیاهی، سرنگون! صدایی Ù…ÛŒ آید، گوش Ú©Ù†! صدا کوبنده است، صدا Ù…ÛŒ خروشد. شیطان دربه در لانه موشی است تا آوارگی Ùˆ درماندگی اش را پنهان کند. چشم ها باز شده، گوش ها دیگر صدایت را نمی شنوند. صدا، صدای سازش نیست. صدا، صدای تسلیم نیست.
این بانگ آزادی است.این صدای Ùرشتگان است رها در باد؛ صدای قدم های Ùرشته ها بر سنگ Ùرش خیابان ها.
تو اینجا بیگانه ای! لاشه ات را بردار Ùˆ از این خاک ببر، به همان لانه سÙیدت.
Ù„ØÙ† غیرت است این صدا. لهجه وجدان های بیدار شده است.
Ù„ØÙ† ستمدیدگان رها شده از ظلم است.
صدا نزدیک شده: سوراخ موشت، ویران خواهد شد. دستت از این خاک بریده خواهد شد. Ùرشته ها آمده اند: « دیو Ú†Ùˆ بیرون رود، Ùرشته درآید ».
خدیجه پنجی
انقلاب دوم
اندک اندک آمدند مستان Ùˆ رسم میخوارگی بالا گرÙت. گلبانگ الله اکبر، پتکی شد Ùˆ Ù‚ÙÙ„ ها را شکست. مستان سبو شکستند. Ùریاد « یاهو» بالا گرÙت. نام «اØد» بر زبان آمد Ùˆ بت ها شکستند Ùˆ Ú†Ù‡ بتی بالاتر از بت ابرقدرت غرب؟ سروهای بوستان خمینی، خوب Ùهمیدند راز جنگل کبود شیطان را.
خانه شیطان، Ù…ØÙÙ„ خیانت Ùˆ جاسوسی بود.
ÙریÙتگان ØÙ‚ به جانب غرب را چشم ØÙ‚ بین نبود تا راز غار شب پره های امریکائی را بÙهمد.
شب شکنان جوان، مدد از دم مسیØایی Ø±ÙˆØ Ø®Ø¯Ø§ گرÙته Ùˆ بر خانه شیطان گسیل شدند. دانشجویان Ùˆ دانش آموزان ایران زمین، معادلات خاکی را خط قرمز کشیدند Ùˆ گرگان میش نمای امریکایی را به اسارت گرÙتند. پیر روشن ضمیر از در Øمایت درآمد Ùˆ کلام جاودانه اش را بر رگ تاریخ جاری کرد Ùˆ طاق ایوان ظلم، ترک برداشت.
تاج Øکمرانان جور از سر Ùرو Ùتاد، آن گاه Ú©Ù‡ پیر ما Ú¯Ùت: «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» Ùˆ نتوانست Ùˆ عجزش عیان شد. انقلاب در انقلاب، Ùرزندان خمینی، گرگان در پوستین میش رÙته را رسوا کرد Ùˆ چوپان دروغگوی غرب را مضØÚ©Ù‡ تاریخ کرد. سروها به هم دلی برخاستند، خورشید انقلاب لبخند رضایت زد Ùˆ Øقا Ú©Ù‡ این، انقلاب دوم ایران بود.
Øسین امیری
تصر٠پایگاه شیطان
پنجه های زمخت شیطان بزرگ از پشت پرده های هزاررنگ نیرنگ پیداست. باید آستین همت را بالا زد Ùˆ انقلابی دیگر به نام غیرت ایرانی Ùˆ همت اسلامی رقم زد. موریانه های Ùساد Ùˆ دروغ Ùˆ تزویر در قلب پایتخت خانه کرده اند؛ در لانه ای به وسعت یک دنیا نیرنگ Ùˆ خیانت. در لانه ای Ú©Ù‡ در تمام مناÙذش، ایادی شیطان رخنه کرده اند Ùˆ مخÙیانه تیشه بر ریشه نهال نورسته این انقلاب نوظهور Ù…ÛŒ زنند. باید آستین همت را بالا زد Ùˆ طومار کهنه استعمار را برای همیشه در این دیار درهم پیچید. جوانان غیرتمند ص٠کشیده اند؛ با شوری سرشار از شعور Ùˆ شعوری به رنگ ایمان Ùˆ یقین نابشان. تا تصر٠آخرین پایگاه شیطان، راهی نمانده است. کاخ سÙید با تمام هیبت پوشالی اش، امروز در برابر غیرت این دانشجویان پیرو خط روشن ولایت، عاجز Ùˆ درمانده، سر در گریبان شرم Ùرو Ù…ÛŒ برد؛ شرم در برابر دنیایی Ú©Ù‡ کاخ سÙید را نماد قدرت Ùˆ هیبت Ùˆ شوکت Ù…ÛŒ پندارند Ùˆ امروز، عجز این قطب قدرت عالم را در برابر جوانان باایمان ایرانی، نظاره Ù…ÛŒ کنند. دست خدا از آستین اخلاص این جوانان ظهور Ù…ÛŒ کند Ùˆ انقلابی دیگر به وسعت عزت ایران زمین رقم Ù…ÛŒ خورد؛ با هدایت مردی Ú©Ù‡ Ùریاد Ù…ÛŒ زند: « هرچه Ùریاد دارید بر سر امریکا بکشید ».Ùˆ با اشاره او Ú©Ù‡ Ù†Ùوذ کلامش خواب شوم شیطان را Ù…ÛŒ آشوبد، آنجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید: «ما امریکا را زیر پا Ù…ÛŒ گذاریم»، امریکا زیر پا گذشته Ù…ÛŒ شود.