تسخیر لانه جاسوسی نشان داد خط سازشی با آمریکا وجود ندارد
رضا سیفاللهی معاون کنونی هماهنگکننده دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت ۱۵ آذر ۱۳۳۶ در اصفهان بدنیا آمد. سوابق تحصیلی و شغلی او عبارتند از: دانشجوی ورودی دانشگاه صنعتی شریف تهران (قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) رشته فیزیک، لیسانس رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد مدیریت امور دفاعی دانشگاه امام حسین(ع)، کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه اصفهان، دکترای مدیریت استراتژیک دانشگاه عالی دفاع ملی(تهران) سیفاللهی قبل از انقلاب حضوری فعال در نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) در دانشگاه و حوزه داشت و به همین واسطه رژیم شاهنشاهی با او برخورد کرد و به مجازات زندان محکوم شد. وی بعد از پیروزی انقلاب از مسئولین اولیه تاسیس سپاه در اصفهان بود و در طول سالهای دفاع مقدس و دوران سازندگی مسئولیتهایی چون موسس جهاد سازندگی استان اصفهان، جانشین مسئول اطلاعات کل سپاه پاسداران، مسئول واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رئیس ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(با تصویب امام خمینی «ره»)، فرماندهی سپاه منطقه ۲ کشوری سپاه پاسداران، فرمانده سپاه دوم سیدالشهدا، معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور، دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور، فرماندهی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در سال ۷۰ با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا، فرماندهی کل نیروی انتظامی با حکم مقام معظم رهبری سال ۱۳۷۲ ، مشاور نظامی فرماندهی معظم کل قوا با حکم ایشان،فرماندهی قرارگاه نصر و معاون هماهنگ کننده دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عهده داشته است. وی از عناصر تعیینکننده سیاستهای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود و هنوز هم از اقدام دانشجویان در آن زمان دفاع میکند و به آرمانهای و انگیزههای دانشجویان تسخیرکننده سفارت پایبند است. از سوی دیگر سیفاللهی از جمله افرادی است که تاکنون کمتر در این زمینه سخن گفته است. بیتردید با این زاویه نگاه، مصاحبه خبرگزاری فارس با سیفاللهی برای مخاطبان جالب توجه خواهد بود. آنچه در ذیل میآید، مشروح این گفتگو است: *فارس: آقای سیف اللهی بعد از کنارهگیری از نیروی انتظامی طی این سالها خبری از شما نبود، بفرمایید در این مدت چه فعالیتهایی را داشتید؟ سیفاللهی: بعد از این که از نیروی انتظامی کنارهگیری کردم به عنوان مشاور نظامی فرماندهی معظم کل قوا مشغول فعالیت شدم. بعد هم بنا به حکم مقام معظم رهبری به فرماندهی قرارگاه نصر منصوب شدم و پس از مدتی با حکم ایشان به برای خدمت به مجمع تشخیص مصلحت نظام مامور شدم و مسئولیت معاون هماهنگی دبیرخانه مجمع را بعهده گرفتم. در عرصه تحصیل نیز در قبل از انقلاب در دانشگاه صنعتی شریف مقطع کارشناسی فیزیک مشغول تحصیل شدم و لیسانس علوم نظامی و لیسانس علوم سیاسی را از دانشگاه سپاه و دانشگاه تهران گرفتم. همچنین فوقلیسانس مدیریت دولتی را از دانشگاه اصفهان و کارشناسی ارشد مدیریت امور دفاعی را از دانشگاه دافوس سپاه اخذ کردم و در مقطع دکترای مدیریت استراتژیک در دانشگاه دفاع ملی به ادامه تحصیل پرداختم که در شرف اتمام است. *فارس: ظاهراً تحصیلات حوزوی هم داشتهاید؟ سیفاللهی: قبل از انقلاب به خاطر ارتباط فعالی که با شهید بهشتی داشتم، تمایل خود برای سفر به فلسطین را با ایشان در میان گذاشتم که مانع شدند و گفتند که در ایران نیاز بیشتری است و حتی برای ادامه تحصیل، دانشگاه صنعتی شریف را انتخاب کردند. بعد از ورود به دانشگاه، ایشان به من تاکید کردند که باید تحصیلات حوزوی را هم پی بگیرم. حتی به همت ایشان یک کلاس ویژه دانشجویی هم در حوزه طراحی شد که زیر نظر ایشان و شهید قدوسی در مدرسه شهید حقانی اداره میشد و من به اتفاق چهار دانشجوی دیگر در آن شرکت میکردیم. *فارس: تسخیر لانه جاسوسی در سال ۵۸ اتفاق افتاد و آن زمان هم طبعاً دولت موقت هم بحثهایی مانند ارتباط با آمریکا را مطرح میکرد و دیدار عضو این دولت با برژینسکی هم به وقوع پیوسته بود. در کنار این مسئله رفتار سفارت آمریکا هم مسئلهساز شده بود و مردم و بخصوص دانشجویان نیز شاهد چنین قضایایی بودند. با توجه به چنین مسایلی بفرمایید که چگونه حرکتی تحت عنوان تسخير سفارت شکل گرفت؟ سیفاللهی: ماجرا را باید از قبل مورد بررسی قرار داد و برای شناسایی ریشههای یک حرکت دانشجویی که نهایتاً به تسخیر سفارت آمریکا منجر شد، باید به کمی قبلتر برگردیم. مواضع گروه دانشجویی در دانشگاه طی ۹ ماه بعد از پیروزی انقلاب رو به تحلیل بود. چه در طول تابستان که دانشگاه باز بود و فعالیتهای انقلاب از آنجا سازماندهی میشد و حتی قبل از پیروزی نهضت هم این معنا وجود داشت و با اینکه کلاسهای دانشگاهی تعطیل بود اما این مسئله به معنی تعطیل فعالیتهای سیاسی نبود. ما در طی مدت بازگشایی دانشگاهها بعد از انقلاب، جلساتی را در دانشگاه صنعتی شریف داشیم و این جلسات در دانشگاه تهران هم وجود داشت و آنها هم به نوبه خودشان به عنوان نیروهای مسلمان و معتقد به حضرت امام(ره) جلساتی داشتند و عمدتاً این نوع فعالیتها در سه دانشگاه صنعتی شریف، تهران و امیر کبیر وجود داشت. در این جلسات دانشجویان در مورد مسایل مختلف به بحث و تبادل نظر میپرداختند. مسئله از این قرار بود که ما در جو سیاسی دانشگاه قادر نبودیم حرکتهای دولت موقت در عرصه سیاسی را توجیه انقلابی بکنیم. از این خلاء هم گروههای چپ و کمونیست و هم جریان التقاط و نفاق سوء استفاده سیاسی میکردند و مانور زیادی میدادند و دانشجویانی که در خط انقلاب و حضرت امام(ره) بودند در فشار و مخمصه قرار میدادند. حتی به تبع دولت موقت که بعضی از اعضای آن بدون هماهنگی حضرت امام(ره) با مقامات آمریکایی ملاقات داشتند، گروههای یاد شده به ما تهمت سازش با امپریالیسم و افتادن به دامن آمریکا میزدند و با این جوسازیهای و شانتاژ هم نمیگذاشتند که دانشجویان به سمت این تفکر بیایند و هم عضو گیری میکردند. حال در نظر بگیرید که ما هم به وضع موجود انتقاد داشتیم. چون نمیپذیرفتیم که یک مقام دولتی از نظامی انقلابی با برژینسکی که کاراترین فرد دولت کارتر بود، مذاکره کند. معلوم هم نبود که نتیجه این مذاکرات چیست؟ آیا قصد تعریف منافع مشترکشان را داشتند یا این که به تنظیم یک چارچوب برای رابطه جدید میپردازند. بنابراین رابطهای نبود که به خواست حضرت امام(ره) یا رضایت و دستور ایشان باشد. دانشجویان مسلمان هم به چنین نقطهنظری رسیده بودند اما گروههای چپ و منافق علیه حضرت امام(ره) ، نظام، انقلاب و دانشجویان تحت عنوان پذیرش سلطه آمریکا بهرهبرداری تبلیغی میکردند. نکته بعدی تحرکات آمریکا بود که مقابله با انقلاب تلقی میشد. به عنوان نمونه پناه دادن به شاهی که خلع شده و مورد تعقیب یک ملت بود، در حالی صورت گرفته بود که با توجه به گذشته سیاسی این کشور در مواجهه با نهضت مردمی ایران اگر میخواست روال صحیحی را با مردم کشورمان در پیش بگیرد، میبایست حداقل به او پناه ندهد، حال دستگیری و عودت دادن او به ایران پیشکش. این در حالی بود که حساسیتهای مردم در ایران بسیار بالا بود و ارکان نظام هنوز شکل نگرفته بود و ما آن موقع شاهد فعالیت خبرگان قانون اساسی بودیم که بعد از رفراندم عمومی اعضای آن در حال تدوین قانون اساسی بودند. پس به رسمیت نشناختن انقلاب اسلامی و پناه دادن به شاه توسط آمریکا، حساسیت عمیقی را در میان مردم ایران ایجاد کرده بود. نکته بعدی تحرکاتی بود که در داخل کشور داشت اوج میگرفت و شامل تحرکات کارگری، دانشجویی، قومی و حتی مرزی بود و معلوم بود که عاملی در حال تحریک کردن این گروهها است و عملاً این گونه حوادث از کنترل دولت موقت خارج شده بود و به یک سری ناامنیهایی که سیستم امنیتی کشور را از همپاشیده منجر گرديده بود . طبق تحلیل ما، انقلاب به تدریج از طرفی به وسیله فتنهها و تفرقهها و از طریقی بواسطه به فراموشی سپردن شعارهای ضدامپریالیسی و ضد استکباری به مخاطره افتاده بود و دانشجویان در محیط مبارزاتی دانشگاه باید خودشان را آماده و توجیه میکردند که انقلاب به مسیر خود ادامه میدهد و به انحراف کشیده نشده است. شرایط از نظر روحی، داخلی، بینالمللی و سیاسی فراهم بود که یک ضربهای به فضای سیاسی کشور زده شود. شکلهای مختلفی برای زدن این پتک در جلسات مختلف دانشجویی مورد بحث قرار گرفت که از جمله آن، طرح تسخیر لانه جاسوسی بود که به اشکال مختلف مطرح شد و در نهایت به همین فرمی که در آمد، به تصویب رسید و مورد هماهنگی دانشگاههای مختلف قرار گرفت . البته در این موضوع سه دانشگاه صنعتی شریف، تهران و امیرکبیر محور اصلی بودند که بعدها دانشگاه شهید بهشتی هم به آن اضافه شد . عمدتاً این چهار دانشگاه به صورت سازمان یافته فعال بودند اما دانشجویانی به صورت متفرق از دانشگاههای دیگر با این حرکت هماهنگ شدند و به صورت سازمانی یا غیر سازمانی دعوت شدند و جمعی را تشکیل دادند که بعد از هماهنگی به عمل آمده نهایتاً در روز سیزده آبان ۵۸ با طراحی از قبل تعیین شدهای سفارت آمریکا به تسخیر درآمد. هدف اولیه ما این بود که اعتراضی به همه اقدامات صورت گرفته از سوی آمریکا، دولت موقت و گروههای ضد انقلاب باشد. از سوی دیگر با توجه به اینکه بعد از انقلاب، آمریکا بسیاری از منافع خود را در داخل کشور از دست داده بود طبیعی بود که به خاطر دشمنی با انقلاب اسلامی ایران درصد شکستدادن نهضت باشد و به همین خاطر از نقطه نظر تحلیلی پشت سر حوادث و فتنههای داخلی قرار میگرفت. وقتی سفارت تسخیر شد ما از طریق مستنداتی که در لانه به دست آوردیم، دیدیم این تحلیل درست و منطبق با واقعیت است. *فارس: میخواستم در مورد این مجموعه و افرادی که چهره شاخص این جریان بودند، توضیح بیشتری دهید که این البته میتواند شامل دانشگاهیان و طیفی که در بیرون از مجموعه دانشجویی بودند، باشد. سیفاللهی: یک شورای پنج نفرهای بود که طراحی اصلی قضیه را به عهده داشتند و قبل از اینکه مسایل به سایر دانشجویان منتقل شود و توسعه پیدا کند در این شورای پنج نفره که شامل دانشگاه صنعتی شریف دو نفر و از دانشگاه تهران، امیرکبیر و شهید بهشتی هر کدام یک نفر بودند مسایل مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. این شورا، تصمیمگیر اصلی قضیه بود و اعضای آن به این جمعبندی رسیده بودند که باید این کار صورت گیرد. *فارس: همزمان با این، آیا با طیفهای سیاسی خارج از مجموعه دانشجویی از جمله روحانیون ارتباط داشتید؟ سیفاللهی: از نظر ما افرادی که در این حرکت میتوانستند قرار بگیرند شامل چند دسته میشدند. یک عده، افرادی که باید در صحنه حضور میداشتند و میبایست در تظاهرات شرکت می کردند و حتی اقدام به تسخیر سفارت و ادامه دادن کار بعد از تسخیر سفارت میکردند. بنابراین یک سازماندهی مربوط به نیروهایی میشد که به صورت صددرصد فقط متشکل از دانشجویان بود. هر دانشگاهی سهمیهای داشت که باید میرفت با افراد به صورت انفرادی صحبت میکرد و اگر آنها را همراه و معتقد به برنامه ها میدید میتوانست آن فرد را وارد مجموعه ما بکند و اگراعتقادی به این کار نداشتند به این سازماندهی دعوت نمیشدند، چون در این صورت زمینه اختلاف نظر بوجود میآمد. پس بنابراین یک طیف مرکب از دانشجویان، سازماندهی و تقسیمبندی آنها به تشکلهای مرتبط بود که دقیقاً ساعت «سین» روز «ر» را رعایت میکردند. یک جریان این بود که ما نیروهایی که انقلابی و معتقد هستند، باید توجیه کنیم که از جمله آنها شخصیتهای کارآمد نظام بودند که عمدتاً شامل نمایندگان خبرگان قانون اساسی میشد که در آن هنگام مشغول تدوین قانون اساسی در مجلس بودند. این افراد شامل مقامات روحانی و غیر روحانی میشدند. ما در اینجا دو محظور داشتیم. یک محظور این بود که اگر ما میرفتیم قبل از اقدام به تسخیر لانه جاسوسی مسئله را با آقایان درمیان میگذاشتیم، احتمال داشت که موضوع به نوعی فاش شود و این درحالی بود که دولت موقت هنوز بر سر کار بود و ما یقین داشتیم که دولت موقت با این کار مخالفت جدی خواهد کرد. اصرار ما این بود كه طرحها و برنامههای ما بهگوش اصحاب دولت موقت نرسد که اگر این چنین میشد آنها از این اقدام به هر وسیلهای جلوگیری میکردند. از طرف دیگر ما نمیتوانستیم این کار را نکنیم چون گروههایی مثل چریکهای فدایی خلق تجمعاتی به صورت مشابه در مقابل سفارتخانههای دیگر برگزار میکردند و ما باید به گونهای عنوان میکردیم که دانشجویان مسلمان، معتقد و پیرو خط امام با دیگر گروهها فرق دارند. ما یک تقسیم کاری کردیم. دانشجویان همراه ما بر اساس این تقسیم کار به سراغ تمام شخصیتهای روحانی حاضر در مجلس خبرگان رفتند. مثلاً من با توجه به شناخت و روابطی که با شهید بهشتی داشتم به سراغ ایشان رفتم. طبیعی بود که من وقتی با اطمینان از گروهی که در آن عضویت داشتم سخن میگفتم ایشان نیز اطمینان میکرد. در مورد دیگران مثل حضرت آیتالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی نیز چنین تقسیمکاری صورت گرفته بود.البته ما فقط به توجیه کلی این شخصیتها پرداختیم. *فارس: این توجیه در حین تسخیر صورت گرفت؟ سیفاللهی: بله. قبل از تسخیر ما یک نفر را در جریان گذاشتیم و آن هم فقط آقای موسوی خویینی ها بود. *فارس: از چه بابت؟ سیفاللهی: به این خاطر که ما میخواستیم حضرت امام(ره) در جریان قرار بگیرد و حضرت امام(ره) روی ما شناخت مستقیم نداشتند و ما میدانستیم که آقای موسوی خویینی ها ارتباط خوبی با حضرت امام(ره) دارد. ما برای این که ایشان مطلب را به حضرت امام(ره) منتقل کند با ایشان وارد بحث شدیم. *فارس: قبل از تسخیر یا هنگام تسخیر؟ سیفاللهی:قبل از تسخیر. *فارس: به طور دقیق از کی با ایشان صحبت شد؟ سیفاللهی: دو سه روز قبل. ما میخواستیم این حرکت را انجام بدهیم و برای اینکه بدانیم نظر حضرت امام(ره) چیست باید یک نفر را پیدا میکردیم که مسئله را به ايشان منعکس کند و اگر امام ناراضی باشند این کار را نکنیم. وقتی که با آقای موسوی خویینی ها مسئله در میان گذاشته شد، ایشان ما را متقاعد کرد و گفت نیازی نیست که این مسئله را با حضرت امام(ره) در میان بگذاریم. مواضع ایشان در مورد امپریالیسم مشخص است و بعید است که مخالف این اقدام باشند، اما اگر مطرح شود ممکن است که بعدها بگویند این اقدام یک حرکت دولتی است و شما با این کارتان ممکن است حضرت امام (ره) را در محظور قرار دهید. البته محظورمان این بود که اگر حضرت امام (ره) ناراضی باشند، این حرکت به هیچ دردی نمیخورد و این حرکت را زمانی مفید تلقی میکردیم که مورد رضایت ايشان باشد. به هر حال دغدغههایی در این زمینه وجود داشت و حل نشد، اما ما متقاعد شدیم که این حرکت با مواضع حضرت امام(ره) سازگاری دارد . دو روز قبل از تسخیر لانه، حضرت امام(ره) پیامی را صادر کردند که در آن قرینهای بود با این مضمون که بر همه و بخصوص دانشجویان فرض است که حملات خود را علیه آمریکا و صهیونیسم باید افزایش دهند. *فارس: بسیج عمومی علیه امپریالیسم؟ سیفاللهی: بله. همین بود. ما از این پیام به این نتیجه رسیدیم که حضرت امام(ره) نیز به لحاظ تحلیلی با این اقدام موافق هستند. علت دیگری که مسئله را به صورت مستقیم با حضرت امام(ره) در میان نگذاشتیم، این بود که در صورت اشغال لانه جاسوسی، اگر حضرت امام (ره) نارضایتی خود را به این اقدام اعلام میکردند، نهایتاً ما معتقد بودیم بعد از یک عذرخواهی از سفارت بیرون میآمدیم. بالاخره این یک ریسک بود و ما مطمئن بودیم که بعد از اشغال لانه جاسوسی اگر حضرت امام(ره) اعلام میکردند که کار درستی نبود، ما میگفتیم که فرمان شما مطاع است و از سفارت بیرون میآمدیم. بالاخره هر حرکت بزرگ، ریسکی هم دارد، اما از طرف دیگر این خاصیت را هم دارد که اقدام ما دولتی و حکومتی تلقی نمیشد و کاملاً دانشجویی بود. پیشبینی 444 روز را هم نداشتیم و نمیدانستیم که کار به اینجا میرسد. *فارس: تسخیر یک سفارت خارجی در عرف بینالمللی به هر حال یک ناهنجاری تلقی میشود. آیا شما پیشبینی بازتابها و پیامدها و تحقیر آمریکا را میکردید؟ یا اینکه حضرت امام(ره) هم پیامی در این زمینه صادر کنند و شما ۴۴4 روز در سفارت بمانید؟ سیفاللهی: پیشبینی اولیه ما این بود که یک حرکت سه روزه یا پنج روزه یا کمتر و بیشتر در اعتراض به آمریکا و سیاستهای این کشور در قبال ایران و پناه دادن به شاه و فتنههای داخلی و ابراز نارضایتی از حرکات دولت موقت در ملاقات با برژینسکی مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا و نشان دادن خشم و توفندگی دانشجویان پیرو خط امام علیه آمریکا در جریان تسخیر سفارت آمریکا صورت میگیرد. ما میخواستیم این مسئله را عنوان کنیم که خط سازشی با آمریکا وجود ندارد. بر اساس همین پیشبینی سه یا پنجروزه اعلامیهها و اطلاعیههای خود را تهیه کرده بودیم اما وقتی که اقدام صورت گرفت با مسایل خاصی مواجه شدیم. در ابعاد سیاسی ما بلافاصله به دفتر حضرت امام(ره) و حاج احمد آقا اطلاع دادیم و انعکاسی که از طرف حضرت امام (ره) آمد نشاندهنده خوشحالی ایشان بود و این ابراز رضایت بهترین هدیه برای ما بود، ولی هنوز حضرت امام (ره) موضعگیری نکرده بودند و ما به صورت غیر رسمی و تلفنی مواضع حضرت امام(ره) را مبنی بر خوشحال شدن جدی دریافت کردیم. بعد از شنیدن این خبر ما دیگر در پوست خود نمیگنجیدیم؛ چون این مسئله برای ما خیلی مهم و استراتژیک بود و تنها ریسک ما هم همین بود. حتی این مسئله که در صورت بالا رفتن از دیوار سفارت ممکن بود که برخوردی با تفنگدارهای آمریکایی پیدا کرده و مورد اصابت گلوله قرار گیریم، برای ما اهمیتی نداشت. برای ما مهم موافقت یا مخالفت حضرت امام (ره) بود و اساساً در اهمیت حیاتی این موضوع همینقدر بگویم که ما وقتی میخواستیم عنوانی را برای مجموعه خودمان انتخاب کنیم با اسامی مختلفی مثل سازمان اسلامی یا انجمنهای اسلامی برخورد کردیم اما دیدیم چنین عنوانی منظور نظر ما نیست. ما میخواستیم بگوییم که حضرت امام (ره) یک خط مبارزه با آمریکا به صورت جدی و عمیق دارد که فرمالیته و سازشکارانه نیست و به همین خاطر ما عنوان کردیم که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هستیم. انتخاب این عنوان با چند هدف صورت گرفت. اول اینکه میخواستیم اعلام کنیم که مسلمان هستیم و با گروههای دیگر دانشجویی که به اسلام اعتقادی ندارند، تفاوت داریم. دوم اینکه پیرو خط امام هستیم و خط حضرت امام(ره) اولین چیزی بود که مطرح میشد. علت این بود که در جریان گفتگویهایی که با سایر گروههای غیر اسلامی از جمله چپیها داشتیم، آنها مطرح میکردند که حضرت امام(ره) خط سیاسی مشخصی ندارد. آنها خط سیاسی را فقط در مبارزه با امپریالیسم میدانستند. ما با انتخاب این عنوان میخواستیم بگوییم که حضرت امام(ره) خط، چارچوب، استراتژی و مبانی دارد. به عبارت دیگر ما مقلد هستیم و از خود اجتهادی نداریم و تابع حضرت امام(ره) هستیم. وقتی که ابراز خوشحالی حضرت امام(ره) را در مورد تسخير سفارت از طریق تماس تلفنی دریافت کردیم، نمیدانستیم که ايشان در مواضع رسمی خود چه واکنشی را ابراز میکنند و به مثابه یک دنیا انتظار بود. وقتی حضرت امام(ره) رسماً این حرکت را به عنوان یک حرکت انقلابی و باصلابت تایید کردند و حتی در سخنرانی دوم خود از آن به عنوان «انقلاب دوم» و مهمتر از انقلاب اول یاد کردند، دیدیم که دیگر در این جریان خودمان نمیتوانیم نقش اصلی را ایفا کنیم بلکه نقش دوم را پذیرفتیم. در جامعه، امواج خروشان ملت شامل همه اقشار و بخصوص دانشجویان به تلاطم درآمد. از طرفی دیگر گروههای چپی که ما را متهم میکردند که مبارزه با امپریالیسم را بلد نیستیم، با این اقدام منفعل شدند. اینها گروه گروه به محل سفارت میآمدند و با پرچم خودشان با ما اظهار همبستگی میکردند که البته در میان آنها هم برخی از افراد نفاق وجود داشتند. این حرکت بساط توطئهها را جمع کرد و تمام این توطئهها تبدیل شد به شور انقلابی و وحدت و یکپارچگی و ابهاماتی که بر سر ملاقات دولت موقت با برژینسکی وجود داشت، با این اقدام مرتفع شد و مشخص شد که انقلاب در مسیر واقعی خودش قرار دارد. دولت موقت هم اینجا مواضع خود را باید تبیین میکرد. یا باید همراهی میکرد یا باید میگفت که من مخالف هستم. تسخير لانه جاسوسی باعث شد که مواضع دولت موقت و تمام شخصیتهایی که در انقلاب کم و بیش حضور داشتند، تبیین شود. این حرکت به صورت یک شاقولی درآمده بود که ملاک انقلابی به شمار میرفت. چون این حرکت چیزی کم نداشت. از یک طرف حضرت امام(ره) از آن حمایت کرد که به نوبه خود معیار و شاخص بود و از طرف دیگر یک حرکت سیاسی مفهومدار و معنادار در نظام بینالمللی بود. دولت موقت تهدید کرد و به حضرت امام (ره) پیام داد که اگر مسئله حل نشود ما استعفا میدهیم و قادر به اداره انقلاب نیستیم. حضرت امام(ره) هم فرمودند که استعفا بدهید. با استعفای دولت موقت زمام امور بدست شورای انقلاب افتاد که این یک قدم بزرگ در تحولات داخلی بود و آثار و پیامدهای دیگری هم داشت. حرکتهای دانشجویی گاهی وقتها درست به هدف میرسد و گاهی در برخی از این حرکتها تضمینی به درستی صددرصد آنها نیست و احتمال خطا نیز وجود دارد. ما در دو مسئله از نظر تحلیلی به هدف رسیدیم. اول اینکه تحلیل میکردیم که توطئههایی که در کشور به وقوع میپیوندد ریشه آن در سفارت آمریکا است. بر اساس این تحلیل باور داشتیم که منافع آمریکا به واسطه انقلاب دچار ضرر و زیان شده و این کشور تنها در صورت به هم زدن این قاعده خواهد بود تا دوباره به منافع گذشته دسترسی پیدا کند. بعد از اشغال سفارت و بررسی مدارک و اسناد دیدیم که تحلیل درستی را ارائه کردیم. نکته دوم فکر میکردیم که حضرت امام (ره) نیز با این اقدام موافق باشند که این اتفاق افتاد و بعد از ملاقات با حضرت امام (ره) در روزهای اول بعد از اشغال، دیدیم که حضرت امام(ره) بسیار خوشحال هستند و میگویند که جای خوبی را گرفتید. ايشان با تمام وجودشان به این حرکت اعتقاد داشتند. علاقه ايشان و امواج خروشان ملت آن چیزی شد که حضرت امام(ره) فرمودند انقلاب بزرگتر از انقلاب اول. چرا؟ انقلاب بزرگتر از انقلاب اول، نه به عنوان اینکه ما یک چهار دیواری به نام سفارت و چند نفر را به عنوان گروگان گرفتیم . این یک سمبل و علامت بود. این علامت کاشف از این بود که حضرت امام(ره) به عنوان پیشوای یک ملت تا چه اندازه بر سر این موضع که روابط ما با آمریکا باید در همه زمینههای قطع شود ایستاده بود. ما به ناچار عضو جامعه بینالمللی هستیم و آمریکا هم همینطور. نظام بینالملل آن زمان دو قطبی بود اما با تفوق آمریکا. الان هم یک نظام یک جانبهگرایی است و ماهیت نظام بینالمللی نیز از سوی آمریکا، یکدستی تبلیغ میشود. رژیم شاه از نظر نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وابسته به طرحهای آمریکا بود و ما دکترین نظامی مستقل و از آن خود نداشتیم. شاه از طرف خود نمیتوانست ساختار تعریف کند و حتی نمیتوانست بومیسازی انجام دهد. کارشناسان ما در آن زمان نیز قادر به طرحریزی برای بومیسازی در همه سطوح اجتماعی نبودند. وقتی ما اعلام میکنیم که باید این سیستم را در همه ابعاد قطع کنیم، یک کار بسیار بزرگ و عظیم چندجانبه است و کار یک روز و دو روز نیست. این یک برنامه چندسالهای را میطلبد که از زمانی که تسخير سفارت صورت گرفت آهنگش نواخته شد و تا امروز ادامه دارد .اگر دستاوردی در عرصههای نظامی ،فناوری، علم، انرژی صلحآمیز هستهای داشتیم، به خاطر این است که روی پای خودمان سعی و خطا را تجربه کردیم و منتظر نبودیم که مثل رژیم گذشته همه طراحیها از خارج صورت بگیرد. بلکه روی پای خود ایستادیم و البته مشکلاتی هم داشتهایم اما سیر تکاملی را طی کردیم و این مسئله را معلول این میدانیم که نظام ایران آهنگ جدی کرد تا هزینههای این استقلال سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی را بدهد. امروز در عرصههای زیادی در جایی قرار داریم که در منطقه کشورهای دیگر در سطح ما نیستند. طي مدت هشت سال جنگي را اداره كرديم كه در آن آمریکا از عراق حمایت میکرد. هیچ کدام از اهداف اعلام شده توسط صدام و حاميان غربيش محقق نشد. حتي یک متر زمین ما در تصرف دشمن باقی نماند. سازمان ملل هم مجبور شد که عراق را به عنوان متجاوز بشناسد. در واقع ما به تمام اهداف خود رسیدیم، اما آنها نتوانستند اهداف خود را تامین کنند. این انقلاب بزرگتر از انقلاب اول هنوز هم ادامه دارد. تا مادامی که عزمی که در جریان تسخیر سفارت بوجود آمد و روابط ایران و آمریکا را قطع كرد باقي باشد، این سیر ادامه دارد و روز به روز هم محکمتر میشود. اساساً ماهیت حرکتهای سیاسی که آمریکا در دنیا و بویژه خاورمیانه دارد امکان هرگونه منافع مشترکی را منتفي مي سازد . حتی در جاهایی که به ظاهر آنها به ما نیاز دارند مثل عراق، میبینیم که آنها در عراق دنبال تحقق خاورمیانه بزرگ هستند و در صورت تحقق این هدف، رژیمی که منطبق با اسلام باشد در آن جایگاهی ندارد. آنها خواهان ترویج سکولاریسم در مدل خاورمیانه بزرگ هستند و ما هم دنبال مردمسالاری دینی هستیم. این دو با هم قابل انطباق نیستند. هر کمکی که ما در زمینه خاورمیانه بزرگ به آمریکاییها بکنیم، به ضرر ما تمام خواهد شد. چون آنها در نهایت میخواهند حکومت سکولار را ترویج دهند و با مبانی ما که از حکومت دینی حمایت میکنند تفاوت دارد. بنابراین امکان اینکه ما منافع مشترک با آمریکاییها داشته باشيم، وجود ندارد. اگر بخواهیم که یک کار دیپلماتیک مشترک برای تنشجزدایی و کاهش آن انجام دهیم، کاهش تنش امکانپذیر نیست. آنها میگویند که حرکت ایران باعث صدور انقلاب شده است. یا اینکه لبنان از انقلاب ایران الگو گرفته است. خوب چکار کنیم؟ نمیشود که خودمان را وارد عرصه بکنیم و طبق خواست آمریکا با کشورهای منطقه اعلام کنیم که دیگر از انقلاب ایران تاثیر نگیرید. این مسئله اساساً با پیام حضرت امام (ره) و انقلاب سازگار نیست. ما میگوییم که این اسلام، این مکتب و این انقلاب راه خود را در افکار و عقاید و فرهنگ در هر جایی که ممکن است پیدا مي كند . با حالت نظامی که نمیشود انقلاب را صادر کرد. باید به لحاظ فکری وارد این مسئله شد. ما امکان طراحی مشترک و تعریف منافع مشترک با آمریکا را نداریم. آنها هم هر روز روی حرکات ایران حساستر میشوند به خاطر اینکه ایران هر روز اقتدار بیشتری پیدا میکند.البته در نظام بینالملل موجود آمریکا میخواهد به صورت تکقطبی آن را اداره کند . در بسیاری از مناطق هم این مسئله بصورت یک توهم پذیرفته شده است و به همین خاطر آمریکا براساس همین توهم، در منطقهای مثل عراق وارد عمل شده و برای خود و مردم منطقه مشکلاتی را فراهم کردند. این اوضاع در حال حاضر مطابق میل آمریکا نیست و باید با شیوههایی آن را بر هم زند. شیوه ناامنی را در عراق در پیش گرفت و نسبت به این مقوله نیز بیتفاوت است. *فارس: طبیعی بود که بعد از تسخیر سفارت، دولت موقت و لیبرالها با اقدام شما مخالفت کنند،اما در بین انقلابیون نیز افرادی بودند که منتقد این حرکت بودند.حتی شایعهای نیز در مورد مخالفت شهید بهشتی با این اقدام وجود دارد؛ آیا چنین است؟ سیفاللهی: با مرحوم شهید بهشتی که خود من مرتبط بودم و ایشان از موافقان بود. سردمداران مخالفت با تسخیر لانه، تقسیمبندی میشوند. بنیصدر از موضع طبیعی با این کار مخالف بود، اما نوع مخالفت خود را به گونهای دیگر جلوه میداد. مثلاً میگفت دولت در دولت شده است و دانشجویان کشور به صورت قطب درآمدند. این در حالی بود که وی قبل از ریاست جمهوری به لانه آمد و با ما اعلام همبستگی کرد. شهید بهشتی از همان لحظات اول که در جریان قرار گرفتند مانند حضرت امام (ره) موضع گرفتند و هیچگونه ابهامی در مورد تسخیر لانه جاسوسی نداشت. از صدر تا ذیل دولت موقت هم مخالفت خود را با ما اعلام کرده بود که البته شدت و ضعفهایی داشت . مرحوم بازرگان که به لانه آمد به ما توصیه کرد که اینجا را ترک کنیم؛ چون ممکن است توسط آمریکا بمباران شود. چون یکی از ناوهای آمریکایی نیز به منطقه آمد و حضرت امام (ره) هم در همین ایام در پاسخگویی به تهدید آمریکا اعلام تشکیل بسیج عمومی را دادند. *فارس:شایعهای هم مطرح شده بود که بعد از تسخیر سفارت، دانشجویان در آن مکان قصد برگزاری نماز جماعت را داشتند که یکی از آقایان اعلام کرد که چون این زمین غصبی است نباید نماز خواند.این شایعه را شنیده بودید؟ سیف اللهی: بله؛ولی نمیدانم چه کسی گفت. *فارس: مسئلهای که آن جا مطرح میشود دو دستگی و چند دستگی نه به لحاظ عقیده بلکه به لحاظ روش در نوع مواجهه با گروگانها بود. نقل شده که در میان دانشجویان عدهای معتقد به افراط، عدهای معتقد به تفریط و آقای موسوی خوئینی ها معتقد به روش میانه بود. راجع به افراط و تفریطها در نحوه مواجهه با گروگانها هم توضیح دهید؟ سیف اللهی: در رفتار با گروگانها یا در استمرار زمان؟ *فارس: خانم ابتکار در کتابش مطرح میکند که بعضی از کسانی که لانه را تسخیر کردند، رفتار ملایمی را با گروگانها دارند و این مسئله باعث اعتراض بعضیها شده بود. سیف اللهی: اتفاقاً من این را رد میکنم. ایشان اگر این را در کتاب گفته اشتباه کرده است. ما علیرغم این که یک آدمهای انقلابی تند و تیز بودیم و حرکتمان هم یک اعتراض بود، اما با همدیگر کاملاً اتفاق نظر داشتیم که رفتار ما با گروگانها در دید جهانی انعکاس مییابد و روی جزء جزء حرکات تصمیمگیری میکردیم. مثلاً در اولین لحظات سیاه پوستها را به خاطر همبستگی با سیاه پوستان مظلوم جهان آزادشان کردیم. در همان ابتدا هر تعدادی از زنان هم که بودند، آزاد کردیم؛ چون گفتیم زن هستند و باید مورد ترحم قرار گیرند. این دو حرکت یک جریان از ترحم و مواضع انسانی ایجاد کرد. زنها و سیاه پوستها را همان اول آزاد کردیم و فرستادیم رفتند. با بقیه خوب رفتار میشد به نحوی که وقتي از صلیب سرخ و سازمانهای بینالمللی برای نظارت میآمدند، آنها را در اتاقهای خودشان نگهداری میکردیم. زندان که نبود . ما تلنگر هم به آنها نمیزدیم. غذا و نوشابه آنها مطابق منوی خودشان بود که از انباری که خودشان داشتند به همین منظور استفاده میکردیم. *فارس: زمانی که به سفارت وارد شدند آیا نیروهای آمریکایی واکنش نشان ندادند؟ سیف اللهی: چرا. *فارس: در ابتدا چه نفراتی وارد سفارت شدند؟ سیف اللهی:من خودم قبل از اشغال، مامور شناسایی از ساختمانهای روبرویی لانه جاسوسی بودم. با استقرار در ساختمانهای بلند در خیابان طالقانی و از طریق دوربین تا آن جایی که میشد در مورد تعداد ساختمانها و افرادی که رفت و آمد میکنند، عددی اجمالی به دست آورده و برآوردی تخمینی نسبت به چگونگی اوضاع داشتیم. من خودم مسئول این تیم بودم. *فارس: گروهی که حفاظت از سفارت را برعهده گرفته بود، هیچ واکنشی نشان ندادند؟ سیف اللهی: چرا. آنها چون غافلگیر شدند؛ بلافاصله برنامه آماده باششان را پیاده کردند. آنها تفنگدار به عنوان مستحفظ ساختمان داشتند که این تفنگدارها بلافاصله در چند دقیقهای که دیدند ما میخواهیم وارد محوطه لانه جاسوسی شویم، وارد ساختمان اصلی شدند و موضع گرفتند و درب ساختمانهای اصلی را بستند و ما برای نفوذ به ساختمان اصلی هیچ راهی نداشتیم. دو ساعت تلاش کردیم تا منفذی از زیرزمین پیدا کردیم و از طریق زیرزمین به طبقات بالاتر رفتیم. آمریکاییها همه جا با تفنگها و گاز اشکآور آماده باش بودند. *فارس: اولین کسی که وارد محوطه داخلی شد چه کسی بود؟ سیف اللهی: تا سه ربعی میگشتیم تا راهی پیدا کنیم ولی حقیقتاً الان یادم نیست چه کسی از آن پنجره زیرزمین به داخل رفت. *فارس:چه کسی اولین بار با کاردار مواجه شد؟ سیف اللهی: کاردار آن موقع آن جا نبود. کاردار بیرون بود و زمانی كه خبر تسخير لانه را شنید، به وزارت خارجه رفت و پناهنده شد که دیگر مورد تعرض قرار نگیرد. *فارس: وابسته مطبوعاتی در آن جا حضور داشت؟ سیف اللهی: بله؛ بروس لینگن. *فارس: شما کتاب خانم ابتکار را خواندهاید؟ سیف اللهی: یک تورقی کردهام. *فارس : روایت ایشان را تا چقدر به ماجرا نزدیک میدانید؟ سیف اللهی: آنهایی که از مواضع آمریکا جمع آوری شده درست است. آنها گفتهاند ایشان نوشتهاند. آنهایی که به ماجراهای داخلی برمیگردد تا آن جایی که من دیدم بعضی از روایتها بعضاً درست است و بعضی از آنها هم نیازمند تکمیل نمودن است. *فارس: کدام بخشهای آن؟ سیف اللهی: الان حضور ذهن ندارم. *فارس: آیا به دنبال این هستید که خاطراتتان و یا مجموعهای از وقایع را بنگارید؟ سیف اللهی: من به شخصه انگیزه دارم و دنبال این هستم و بناست تا آخر امسال بیرون بیاید. *فارس: ما روایت دست اولی از آن پنج نفر نداریم. سیف اللهی: اکثر اطلاعیههای لانه را من مینوشتم و لازمه نوشتن آنها داشتن تمام اطلاعات بود و یکی از سخنگوها نیز خودم بودم. *فارس: دعوت شما از گروه ۵۰ نفرهای از آمریکا برای مشاهده جنایات حکومت پهلوی و آمریکا با مخالفتهایی در داخل مواجه شد ؛ به نحوی که آقای میناچی هم میخواست درخصوص این موضوع اعلام جرم کند. آیا اطلاعاتی در این زمینه در اختیار ما قرار میدهید؟ سیف اللهی: اعلام جرم علیه چه کسی؟ *فارس: ظاهراً علیه دانشجویان. سیف اللهی: برای چی؟ *فارس: شاید بحث انتشار اسناد در این زمینه مطرح باشد. سیف اللهی: ما با شبکههای آمریکایی مثل سی.ان.ان قرار گذاشتیم. این شبکه در آن زمان به این صورت شناخته شده نبود؛ چون به لحاظ کار لانه با موضوعات مرتبط آمریکا ارتباط داشتیم و تحولات آمریکا را زیر نظر داشتیم. ما برای این که اخبار مبنی بر مداخلات آمریکا بعد از پیروزی انقلاب در مسائل داخلی کشور را مطرح کنیم، امتیازی برای هر شبکهای که حاضر باشد مستقیم روی آنتن برود ما آن امتیاز را به آن شبکه میدهیم و آنها برای این که در عالم خبرگزاری خودشان مطلب دست اول را بفرستند با ما طرف قرارداد میشدند و ما با آنها تعامل میکردیم. *فارس: مدیریت سیاسی ۴۴۴ روز با تیم ۵ نفره بود؟ سیف اللهی: همان پنج نفر بودند. ما زمانی که پیام خود را نزد حضرت امام(ره) قرائت کردیم، کشور نمیتوانست بیشتر از این بلاتکلیفی را تحمل کند، یک جا تصمیم میگرفتند چون سمپاشیهایی که برای ما میکردند و میگفتند دولت در دولت. در سالگرد لانه خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم و گفتیم ما تا این جا آمدهایم و مسائل هم به این جا کشیده شده و از این به بعد راجع به گروگانها تعیین تکلیف شود و ما درخواست میکنیم ما را راهنمایی کنید که حضرت امام(ره) تشکر کردند و بعد فرمودند مجلس این مسئله را رسیدگی و تعیین تکلیف کند. آنها هم قانون گذراندند و کمیتهای را برای این کار مشخص کردند و مصوبات آن کمیته معلوم شد و از طرف دولت هم یک هیئتی مشخص شد و مصوبات مجلس را در مورد گروگانها پیاده کرد و به تدریج از ما تحویل گرفتند. *فارس: بعد از رفتن گروگانها و پایان ۴۴۴ روز چه احساسی داشتید؟ سیفاللهی: همه ما عمدتاً به سمت جنگ رفتیم. *فارس: چه تاریخی؟ سیفاللهی: جنگ شروع شده بود. همه ما جذب سپاه شدیم. البته افرادی هم بودند که جاهای دیگر رفتند. *فارس:شبههای وجود دارد که لیبرالها مطرح میکنند که تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا را به سمتی برد که دست عراق را برای تهاجم به ایران باز بگذارد،آیا قبول دارید؟ سیفاللهی: عراق خودش باید این را در لیست اتهامی ما قرار دهد. چون عراق که حمله کرده- چه زمانی که صدام سر کار بود و چه الان که آبها از آسیاب ریخته- باید یک جایی مطرح شود که چون این دانشجویان این کار را کردند، من به تلافی این کار را کردم. چنین چیزی نیست. اگر بگوییم آمریکاییها به دلیل زخمی که از پیروزی انقلاب خوردند، افتضاح در طبس و اشغال لانه جاسوسی و شکسته شدن هیبت آمریکاییها در دنیا میخواستند به یک نحوی جبران کنند و به صدام گفتند حمله کن. آن به اصل انقلاب و تضاد منافع برمیگردد و ما این را نمیتوانیم رد کنیم. *فارس: دولت در آن زمان به شما فشاری وارد آورد؟ سیفاللهی: بنیصدر بعد از ریاست جمهوری به لانه آمد و گفت شما از چریکهای فدایی هم بدترید؛ به همین صراحت. ما گفتیم از شما انتظاری جز این حرف نداریم. ما با شما عقد اخوتی نبستهایم ، مراد و مرشد ما حضرت امام(ره) هستند. ایشان بگوید بروید بیرون میرویم، بگوید بایستید میایستیم، بگوید آب بخورید، میخوریم. ما با شما هیچ عقد اخوتی نداریم. شما با حضرت امام(ره) مسائلتان را حل کنید. حضرت امام(ره) هر دستوری دادند ما اجرا میکنیم. از آن طرف هم به حضرت امام(ره) گفتیم بنیصدر این گونه میگوید که ایشان فرمود کاری به افکار ایشان نداشته باشید؛ کار خودتان را انجام دهید. *فارس : ما به عنوان نسل جوان حرفهای حضرت امام(ره) را که میخوانیم گفتمان حضرت امام(ره) بعد از ماجرای لانه جاسوسی بال و پر باز میکند و گونه دیگری میشود. سیف اللهی: بله، واقعاً حضرت امام(ره) از جریان تسخیر لانه جاسوسی بسیار خوشحال شدند و بویژه با حمایتها و آثار مترتب بر آن معتقد بودند که یک جهت اصولی، بهصورت مجدد در مواضع انقلاب اسلامی ظهور پیدا کرده است و آن را معنا و عمق دادند.