گروگانگيري و تشكيل «نيروي واكنش سريع»



به گروگان گرفته شدن كارمندان سفارت امريكا در تهران، گسترش موج ضد امريكايي در كشورهاي اسلامي، و ظهور اصول‌گرايي اسلامي در كشورهاي خاورميانه منافع و اهداف ايالات متحده را با شرايط بحراني روبرو كرد. چالش‌هاي فوق هنوز دستگاه ديپلماتيك امريكا و شوراي امنيت ملي آن كشور را به حالت عادي بازنگردانده بود كه اتحاد شوروي در دسامبر 1979 افغانستان را اشغال نظامي نمود. اين امر سطح تهديد منطقه‌اي و بين‌المللي را براي اهداف و منافع حياتي امريكا گسترش داد. در اين مقطع كارتر براي خروج از بحران مبادرت به تصميم‌هاي افراطي نموده و در نتيجه:
«راست‌گرايي جديدي» كه هدف آن اعادة قدرت و موقعيت بين‌المللي امريكا در نظام بين‌الملل بود، در داخل ايالات متحده پديدار گرديد.
در نتيجة حوادث شكل‌گرفته، كارتر توافقنامة سالت 2 كه براي تصويب نهايي تقديم مجلس سنا نموده بود را پس گرفت و در ژانوية 1980 دكترين خود را براي خليج‌فارس اعلام كرد. وي اين دكترين را در مقابل اجلاسية مشترك مجلس سنا و نمايندگان ايالت متحده ارائه داد. هدف وي مقابله‌جويي جديدي در برخورد با بحران‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي تلقي مي‌گردد. در اين رابطه وي اعلام داشت:
«هرگونه تلاشي بوسيلة نيروهاي خارجي كه براي كنترل منطقة خليج‌فارس به انجام رسد، به عنوان تهاجمي به منافع حياتي ايالات متحده تلقي مي‌گردد. اين تهاجم با استفاده از هرگونه ابزار ممكن از جمله بكارگيري نيروي نظامي پاسخ داده خواهد شد.»
دكترين فوق بيان‌كنندة آن است كه ايالات متحده براي خود مسئوليت جهاني قايل بوده و جهت اجراي موفقيت‌آميز آن بار ديگر به «سياست قدرت» بازمي‌گردد. «سياست قدرت» و «مسئوليت جهاني» بيان‌كنندة آن مي‌باشد كه كشورها براي تأمين و تحقق اهداف خود الگوهاي مداخله‌گرايانه را در نظام بين‌الملل مورد پيگيري و بهره‌گيري قرار خواهند داد.
در اين راستا كارتر دستور تشكيل «نيروي واكنش سريع Rapid Reaction Force» را صادر نمود. از سوي ديگر پايگاه‌هاي جديدي براي استقرار نيروهاي واكنش سريع مورد توجه قرار گرفت و سازماندهي نويني به اين منظور شكل گرفت. اين نيروها وظيفه داشتند تا منافع امريكا در حوزة اقيانوس هند و خليج‌فارس را به عنوان خط مقدم منافع استراتژيك امريكا در دهة 1980 تأمين نمايند. در راستاي چنين فرايندي نيروهاي امريكايي براي نجات گروگان‌ها طرح‌هايي را به انجام رساندند. عملياتي كه با دستور رئيس جمهور و تصويب شوراي امنيت ملي به انجام رسيد، با شكست تكنيكي روبرو شد. اين امر مطلوبيت و سطح سياسي امريكا به گونة قابل توجهي كاهش داد. در نتيجه كارتر نتوانست «اصول‌گرايي امريكايي» را تا پايان دوران حكومت 4 سالة خود ادامه دهد و در نتيجه خود وي قرباني چنين سياست و الگوي رفتاري گرديد. در پايان دهة 1970 نه تنها ايالات متحده بخش قابل توجهي از مناطق ژئوپليتيكي و حوزه‌هاي امنيتي خود را از دست داده بود، بلكه نظام بين‌الملل نيز دچار بي‌ثباتي فزاينده‌تري گرديده بود.

منبع: دكتر ابراهيم متقي،تحولات سياست خارجي امريكا،مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، ص 75 و 76

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved