كتاب خاطرات کارتر رئيس جمهور سابق آمريكا تحت عنوان "درباره افتضاح لانه جاسوسي واشنگتن" در تهران منتشر شد. جيمي کارتر در کتاب جديدش که در واقع چکيده اي از خاطرات روزانه اش در کاخ سفيد است مي نويسد: تلاش هايش براي آزادي ديپلمات هاي آمريکايي که توسط ايران گروگان گرفته شده بودند با وقوع مجموعه رويدادهاي عجيب و غريبي خنثي شد و شکست اقداماتش در اين زمينه اصلي ترين علت شکست وي در انتخابات سال 1980ميلادي بود. در بهار 1980 کارتر دستور عمليات هليکوپتري براي آزادي گروگان هاي آمريكايي در ايران صادر کرد که با شکستي فاجعه بار روبرو شد و آثار منفي آن بر رياست جمهوري وي پايدار ماند. کارتر در خاطرات خود نوشته است : اين عمليات با اتفاقاتي عجيب و غريب و غيرقابل پيش بيني شکست خورد . به نوشته وي عمليات نجات بايد با موفقيت پايان مي يافت زيرا افراد اعزامي همگي از افراد آموزش ديده بودند، طراحي عمليات با دقت و وسواس فراوان صورت گرفته بود و سامانه هاي هشدار در ايران دستکم دو ساعت پس از آنکه نظاميان امريکايي ايران را ترک کردند به صدا درآمد. از هشت هليکوپتر اعزامي ، دو هليکوپتر در مسير عزيمت به بيابانهاي دور افتاده ايران دچار مشکل فني شدند و مجبور شدند بازگردند. هليکوپتر سوم نيز پس از فرود دچار نقص فني شد. اين ماموريت لغو شد . با اين حال در جريان خروج از محل، يکي از هليکوپترها با يک هواپيماي سي يکصد وسي برخورد کرد که در پي آن هشت نفر کشته شدند. اين گروگانها بيش از يک سال بعد ، در بيستم ژانويه 1980تنها دقايقي پس از آنکه رونالد ريگان رييس جمهور بعدي امريکا سوگند ياد کرد آزاد شدند. وي همچنين در اين کتاب به کمکهاي خود به برقراري سازش ميان اسراييل و مصر در کمپ ديويد و ديگر دستاوردهاي داخلي و سياست خارجيش افتخار کرده است. کارتر در اين کتاب از چند تن از روساي جمهور امريکا از جمله هم حزبيهاي خود بيل کلينتون و باراک اوباما به علت فشار نياوردن به اسراييل براي توقف شهرک سازي در کرانه باختري رود اردن انتقاد مي کند. در اين کتاب مشکلات کارتر درهمکاري با توماس اونيل رييس وقت مجلس نمايندگان امريکا و دشواري هاي وي در پيشبرد برنامه کاريش در کنگره و نيز روابطش با رقيب سياسيش ادوارد کندي تشريح شده است. وي همچنين از بايدن به عنوان موثرترين حاميش در تبليغات انتخاباتي سال 1976ميلادي نام برده است . کارتر که هم اکنون هشتاد و پنج سال دارد نوشته است : تقريبا هر روز ، ديدگاهها و مشاهدات خود را ديکته مي کرده است و نوارهاي آنرا به منشي خود تحويل مي داد و وي نيز پس از تايپ آنها را در محلي ويژه نگهداري مي کرد. سي سال بعد وي اين يادداشت هاي روزانه را خلاصه بندي و با تفسيرهاي تازه اش بازنويسي و منتشر کرده است. وي چهارم نوامبر 1980 روز انتخابات را روز تلخي توصيف کرده است چرا که به اين نتيجه رسيد که در انتخابات شکست خواهد خورد.