هدف، تهران



كتاب «هدف: تهران» كه توسط هادي سهرابي ترجمه و توسط مؤسسه انتشاراتي «نشر نو» چاپ و منتشر شده، از جمله منابعي است كه به بررسي شرح حادثه دخالت نظامي آمريكا در طبس مي‌پردازد. اين كتاب كه چاپ اول آن در سال 1362 بوده، در 176 صفحه تهيه و تنظيم شده است. در مقدمه اين كتاب به قلم دكتر حسين ابوترابيان مي‌خوانيم:
«هدف: تهران» تحقيقي است استادانه از يك روزنامه‌نگار ايتاليائي (جوليتو كيه‌زا) در باب حملة نظامي آمريكا به ايران در پنجم ارديبهشت سال 1359 براي آزادسازي گروگانها و تحقق اهدافي ديگر!... و مي‌دانيم كه اين حمله در همان مرحلة آغازش در صحراي طبس، به انتها رسيد و ايستگاه اول مهاجمان آمريكائي شاهد شكست مفتضحانة تكنولوژي پيشرفته‌اي شد كه با ضريب اطمينان 9‌ر‌99% مسافر به كرة ماه برده بود، ولي از اجراي مأموريت در يك دشت مسطح كويري ـ آنهم بدون برخورد با كوچكترين مقاومتي ـ عاجز ماند.
اين كتاب، ضمن آنكه هنر نويسنده‌اش را در گردآوري و تحقيق به اثبات مي‌رساند، درجة اهميت رويدادهاي انقلاب اسلامي را در نظر جهانيان و توجه و دقت افراد در گوشه و كنار را به مسائل اين انقلاب نيز آشكار مي‌سازد و نشان مي‌دهد كه چگونه علي‌رغم تمام تبليغات انحرافي و موذيگريهاي رسانه‌هاي استكباري، دنيا با كنجكاوي فراوان ناظر حوادث ايران است و سعي مي‌شود آنچه به عنوان «انقلاب اسلامي» در كشوري كه مدت زيادي از« سربراه بودن و اطاعتش از آمريكا» نگذشته رخ داده است، مورد بررسي قرار گيرد تا عامل اساسي اينهمه قدرتي كه ناگهان در ايران سربرافراشت و آمريكا را با آنهمه قدرت تسليحاتي و تكنيكي به درماندگي كشاند، شناخته شود.
البته بايد توجه داشته باشيم كه اگر مسئله از نظر ما حل شده است و مي‌دانيم كه آن «عامل اساسي» چيزي جز نيروي ايمان ملت نبوده و نيست، ولي براي فرنگيها كه عادت كرده‌اند، همه چيز را با معيارهاي مادي بسنجند، مسلماً كمي ثقيل است كه به سهولت ما قدرت اسلام را در همة پيروزيهاي دوران انقلاب ذي‌مدخل بدانند و به خود همان را بقبولانند كه ما اصولا جز آن اعتقادي نداريم.
در بين انبوه كتابها و مقالاتي كه طي چند سالة اخير در دنيا راجع به ايران و مسائل انقلاب اسلامي منتشر شده، غير از آنها كه جنبة هواداري و تمجيد از انقلاب را دارند، بقيه را مي‌توان در دو قسمت مجزا جا داد. يكي آنها كه با نظري خصمانه و مغرضانه به حوادث انقلاب اسلامي نگريسته‌اند و قصدي جز تخطئه و خدشه‌دار كردن انقلاب نداشته‌اند. و دستة ديگر آنها كه تقريباً با بي‌نظري خواسته‌اند به كنه قضايا پي برند و واقعاً در جست‌وجوي يافتن «عامل اساسي» برآمده‌اند.
دستة‌ اول حسابشان پاك است چون روند انقلاب بهترين سند بطلان نظراتشان را به دست داده است و خود به عيان ديده‌اند كه هرچه سروده‌اند ياوه از آب درآمده است. دستة دوم هم ـ كه كتاب حاضر از آن زمره بشمار مي‌آيد ـ چون ماجراها را صرفاً به صورت مواد يك تحقيق خشك و مجرد در نظر گرفته و ‌قصدي جز نتيجه‌گيري عالمانه نداشته‌اند، اكثراً در پايان كار سردرگم مانده‌اند و بهر حال نتوانسته‌اند، آن «عامل اساسي» را به شكلي كه سبب ارضاي خواننده شود مشخص كنند. ولي جالب اينجاست كه نويسندة اين كتاب با تمام كوششي كه بكار برده و حقاً نيز تحقيق جامعي در باب مقولة مورد نظرش ارائه داده است، نتوانسته اين حقيقت آشكار را ناديده بگيرد كه: «الله‌اكبر» تنها سلاح ملت ايران است و «الله‌اكبر همان ساروجي بود كه توانست رو در روي ارتش شاه ديواري از انسانها بسازد» و يا در جايي ديگر مجبور به اعتراف مي‌شود كه «كارتر اصلاً نمي‌توانست درك كند كه برخورد، برخورد بين دو فرهنگ و تمدن است. ملت شهيد‌پرور  احساسات، شجاعت، ‌اميد، نااميدي و بالاخره ايمان، همگي عليه دنيائي برخاسته‌اند كه ارزشها را نابود مي‌كند و ضد ارزش مي‌آفريند؛ دنياي هيولاهاي تكنولژيك كه تنها با اختناق و شكنجه قابل تحمل است....»
ولي علي‌رقم اين اعتراف ضمني، نويسندة كتاب هنگام نتيجه‌گيري از بحث گسترده و بررسي همه‌ جانبه‌اي كه راجع به شكست حملة نظامي آمريكا در صحراي طبس داشته، آنقدرها تمايلي به قبول اين واقعيت كه دست خدا در كار بوده، ‌نشان نمي‌دهد و مي‌خواهد به هر صورتي كه باشد علت شكست و رسوائي آمريكا را در چارچوب مسائل مادي و نقايص برنامه‌ريزي و اشكالات تكنيكي محدود كند و از شناخت آن قدرت لايزالي كه در اين چند سال همواره حامي ايران و انقلاب و ملت با ايمان ما بوده، طفره روند.

آنچه سبب ارزش اين كتاب است، جستجوي همه‌جانبة نويسنده براي يافتن ارتباطهاي مخفي بين آمريكا و كشورهاي ديگر در جريان حمله به صحراي طبس، و نيز ارائة دلايل مستند در زمينة توطئة گسترده‌اي است كه آمريكا قصد داشت در جهت انهدام جمهوري اسلامي ايران با همكاري بعضي از متحدانش باجرا درآورد. نويسنده نقش مهم مصر و سلطان‌نشين عمان در اين عمليات را افشاء مي‌كند و بخصوص از بازيگري دولت انگليس در كمك به آمريكائيها پرده برمي‌دارد. ما هم با توجه به اقدام برق‌آسا و ناگهاني انگليسيها در تخلية سفارتشان و فرار مأموران (جاسوسان) انگليسي از ايران (كه واقعاً با هيچ منطقي قابل توجيه نبود) و در بحبوحة حملة نظامي آمريكا صورت گرفت، مي‌توانيم بسهولت استدلال نويسندة كتاب را بپذيريم كه چرا كارتر از بين تمام سران كشورهاي اروپائي فقط مارگارت تاچر: (نخست‌وزير جزيرة انگليس) را از تصميم خود در حملة نظامي به ايران مطلع كرد؟ و نيز قبول كنيم كه بسياري از عوامل آمريكائي براي هموار كردن راه مهاجمان، قبلاً با گذرنامه‌هاي جعلي صادره از سوي دولت انگليس و به عنوان «توريست انگليسي» وارد ايران شده‌ بودند.
در اين كتاب همچنين انواع و اقسام شايعاتي كه بعد از رسوائي شكست آمريكا، در جهان پراكنده شد مورد بررسي قرار گرفته است و بخصوص به اين شايعه كه «گويا شوروي سبب شكست اين تهاجم شده باشد» برمي‌خوريم، كه نشان مي‌دهد ماشين تبليغاتي غرب چگونه به دنبال شكست آمريكا از شنهاي صحراي طبس! به حركت در‌مي‌آيد تا هر چه زودتر اثر معجزه‌آسا و ارزش الهي اين حادثه را لوث كند و آن را به صورتي جلوه دهد كه گمان شود بر اثر مقابلة تكنولوژيك و يا مخالفت شوروي اتفاق افتاده است. و اين اصولاً روية دو قدرت استكباري شرق و غرب است كه همواره سعي دارند تمام حوادث جهان را ناشي از اقدامات آمريكا يا شوروي معرفي كنند و به ملل دنيا بفهمانند كه سرنوشتشان جز در دست سران اين دو قطب نيست. چنانكه آمريكا هميشه كوشش داشت اشغال لانة جاسوسي خود در تهران را نيز كار كمونيستها اعلام كند و با تبليغات كركننده چنين وانمود سازد كه اگر آمريكا در دنيا يك دشمن داشته باشد،‌ آنهم جز كمونيسم نيست! و در مقابل، همانطور كه ديده‌ايم، شوروي نيز پس از انهدام شبكة جاسوسي حزب توده در ايران فرياد برآورد كه اين كار به دست آمريكاييها صورت گرفته است!

اوايل فروردين 1359 بود كه جيمي‌كارتر تصميم گرفت نقشه‌اي را كه از مدتها پيش (و به قول مولف كتاب، از 18 آبان 58، يعني فقط 5 روز پس از حملة دانشجويان به لانة جاسوسي) به صورت يك حملة نظامي براي آزادسازي گروگانها طرح شده بود به اجرا بگذارد. دليل مهم تصميم كارتر به چنين اقدامي، مشاهدة وضع نامطلوب موقعيتش در مراحل مقدماتي انتخابات رياست جمهوري بود و احساس مي‌كرد اگر با دست ‌زدن به اين كار بتواند ضربه‌اي به جمهوري اسلامي وارد آورد و مسئلة گروگانها را ـ ولو به صورت كشته شدن همة آنها ـ فيصله دهد، وجهة فراواني خواهد يافت. چون در همان زمان، اعلام نتايج انتخابات حزب دموكرات نشان داده بود كه رقيب هم‌حزبي كارتر (ادوارد كندي) در دو ايالت رأي‌ساز آمريكا (نيويورك و كانكتيكت) به پيروزي چشم‌گيري دست يافته است.
كارتر قبل از اقدام به حملة نظامي، با اجراي چند مانور منحرف‌كننده ابتدا مسائلي را مطرح كرد تا هيچكس تصور حملة قريب‌الوقوع آمريكا به ايران را به مخيله راه ندهد و همراه با آن به دستياري عوامل و ايادي آمريكا در ايران، سلسله عملياتي را به اجرا گذاشت تا با ايجاد تشنج داخلي ذهن مقامات ايراني را به حد كافي از ماجراي اصلي دور كرده باشد.
انتشار شايعاتي دربارة احتمال نرم‌ كردن رهبران جمهوري اسلامي، اخبار مربوط به مذاكرات آمريكا و كشورهاي بازار مشترك اروپائي براي اعمال مجازاتهاي اقتصادي و سياسي عليه ايران، صدور اعلاميه‌هاي پشت سر هم كاخ سفيد در جهت دفاع و پشتيباني از بيداري اسلام در افغانستان، و نيز بيانات برژينسكي راجع به خطر شوروي در ايران و تهديد تماميت ايران توسط شوروي، همه از اقداماتي بود كه تصور مي‌شد به حد كافي مي‌تواند ذهن مقامات ايراني را از توجه به حادثه‌اي كه در راه است منحرف كند.
بعد از آن، چون احتمال مي‌رفت كه حملة نظامي آمريكا به ايران يك سلسله دشواريهاي سياسي بوجود آورد، كارتر روز 18 فروردين 1359 روابط سياسي دو كشور را قطع كرد و درست فرداي آن روز از سوي نيروهاي عراقي تجاوزاتي به مرزهاي ايران در غرب و جنوب صورت گرفت. سپس در روز 25 فروردين دو تن از نمايندگان صليب سرخ بين‌المللي به بهانه‌هاي انسان دوستانه وارد تهران شدند تا به اصطلاح از سلامت گروگانها مطلع شوند و گزارش اين دو تن پس از بازگشت، ‌آمريكائيها را از حضور گروگانها در محل لانة جاسوسي مطمئن مي‌كند. آنگاه در روز 29 فروردين در اغلب دانشگاههاي ايران درگيريهاي شديدي ايجاد شد كه اكثراً دست منافقين در ايجاد آن دخالت داشته است. و روز سوم ارديبهشت نيز اوضاع كردستان به حدي متشنج شد كه دولت ايران ناچار مقدار زيادي از نيروي خود را براي آرام ساختن منطقه مصروف داشت. و بالاخره در همان روز سرلشكر باقري فرماندة نيروي هوائي (كه منصوب بني‌صدر بود) دستور داد تسليحات ضدهوائي از فرودگاههاي مهم كشور تخليه شود.
سرانجام پس از آنهمه برنامه‌ريزي بسيار دقيق و حساب‌شده كه علاوه بر نكات ظريف فني و بررسيهاي همه جانبة تكنيكي، كليه احتمالات سياسي را نيز در بر‌مي‌گرفت و بخصوص از نظر زمينه‌سازي داخلي و توانائي ستون پنجم هم هيچ ايراد و اشكالي به چشم نمي‌خورد، حملة نظامي آمريكا ـ آنگونه كه در متن كتاب به تفصيل آمده ـ در شب پنجم ارديبهشت 1359 انجام گرفت و نتيجه‌اش به آن رسوائي و خفت انجاميد كه همگان مطلعيم.

نكتة مهمي كه هنگام مطالعة اين كتاب جلب نظر مي‌كند،‌ بعضي اظهارات غير واقعي و ناپختة نويسنده دربارة مسائل جمهوري اسلامي است كه البته با توجه به تاريخ انتشار كتاب در ژوئية 1980 (تير ماه 1359) نمي‌توان آنقدرها هم نويسنده را از اين بابت سرزنش كرد. چون همانگونه كه مي‌دانيم در آن زمان به دليل جوسازيهاي گسترده و شايعه‌پراكنيهاي مخرب توسط باند بني‌صدر و منافقين، طبيعتاً بسياري از گفته‌ها و نوشته‌هاي آنان به سبب مقبوليت مضمون در نظر محافل استكباري،‌ با شدت هر چه تمام‌تر توسط بوقهاي صهيونيسم ـ امپرياليسم در جهان پراكنده مي‌شد و انحراف ذهن بسياري از افراد ـ حتي بي‌نظر و بي‌غرض ـ را سبب مي‌گرديد. ولي گذشت زمان و افشا شدن ماهيت واقعي عواملي كه قصدي جز فاسد كردن نظام جمهوري اسلامي نداشتند، حقايق را روشن ساخت و به همه نشان داد چه كساني بودند كه جزء «متعصبين باب دندان آمريكا» بحساب مي‌آمدند و «گرايش به ياري رساندن آمريكا براي احياي حاكميتش بر ايران داشتند».
با اين حال، در متن كتاب هر جا كه به عباراتي غير واقعي و ناپخته برخورد شده،‌ توضيحي در پانويس آمده كه براي جلوگيري از تداخل آن با پانويسهاي اصلي مؤلف، اين توضيحات با علامت * مشخص گرديده است.

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved