بر اساس اسناد و مدارك موجود، روابط سياسى ايران و امريكا رسما از سال 1262 ش. /1883م. شكل گرفت و سياست اعلام شده امريكا مبنى بر عدم مداخله در امور داخلى كشورها تا مدتى پىگيرى مىشد. امريكايىها درست زمانى كه ايران منطقه قابتشديد دولتهاى روس و انگليس بود، سعى كردند با اعمال اين سياست، اعتماد دولت و ملت ايران را به خود جلب كنند. اين اعتمادسازى به طور چشمگيرى در جريان جنگ جهانى دوم بروز داشت.
در ماجراى اشغال ايران به دست ارتش روس، امريكايىها تلاشى جدى در عرصههاى بينالمللى در حمايت از ايران و اخراج سربازان روسى از اين كشور به عمل آوردند و اين سياستها و حمايتها به جلب اعتماد ملت و دولت ايران بيش از پيش كمك كرد. البته حمايت و جانبدارى امريكا از ايران نه از سر خيرخواهى و مهرورزى، بلكه به لحاظ اهميتى بود كه امريكايىها براى اين منطقه حساس، كه منبع و ذخيره عظيم انرژى است، قائل بودند. (2)
دولت امريكا پس از جلب اعتماد، بتدريجسياستخود را حدودا از سال 1320 به بعدتغيير داد و در پوشش روابط دوستانه با دولت ايران، به دخالت مستقيم در تمامى امور داخلى كشور ما روى آورد و به شكل يك مستعمره با آن برخورد كرد و ستمهاى بىشمارى در حق ملت ايران مرتكب شد. شرح همه شرارتها و اقدامات نفرتانگيز دولت امريكا طولانى است و در اين مجال محدود نمىگنجد؛ از اين رو، فقط به شرح مختصر برخى از مهمترين آنها مىپردازيم و جويندگان محترم را به كتابهايى كه به طور مستقل در اين زمينه نگاشته شده است، ارجاع مىدهيم (3):
پارهاى از اقدامات آمريكا عليه ايران
1 - كودتاى 28 مرداد 1332
دكتر مصدق در ارديبهشت ماه 1330 (مه 1951 م). با پشتيبانى و حمايت قاطع آيت الله كاشانى به نخستوزيرى رسيد. او پس از احراز نخست وزيرى، سياست «ملى كردن صنعت نفت» را با جديت تمام دنبال كرد و سرانجام، در 29 اسفند 1330 موفق به تحقق آن شد. در جريان ملى شدن صنعت نفت، دست انگليسىها به طور خاص كه از مدتها مشغول غارت منابع نفتى ايران بودند، كوتاه شد. آنان كه ادامه اين روند را براى منافع خود بسيار زيانبار مىدانستند، به فكر توطئهاى براى ساقط كردن دولت دكتر مصدق مىافتند.
بنابر اعتراف امريكايىها، كه در اسناد منتشر شده توسط سازمان سيا (CIA) و وزارت خارجه امريكا در سال 1379 منعكس شده است، نمايندگان دستگاه امنيتى انگليس، موضوع براندازى دولت مصدق و جايگزين كردن يك حكومت كاملا وابسته را به نمايندگان سيا پيشنهاد كردند كه با پاسخ مثبت امريكايىها در فروردين 1332/مارس 1952 مواجه شدند.
تحليلگران مسائل سياسى دو عامل عمده را علت اين رويكرد و تغيير سياست امريكا در حمايت از جبهه ملى مىدانند: خستياس دولت امريكا از فريفتن يا به سازش رسيدن با آيةالله كاشانى؛ رهبرى اصيل اسلامى و مردمى نهضت و ديگرى توافق با انگليس در يك كنسرسيوم كه به موجب آن، قرار شد چهل درصد از منابع نفتى و ساير سرمايههاى ملى ايران به امريكا و چهل درصد آن نيز به انگليس تخصيص يابد. (4)
طرح كودتاى 28 مرداد پس از مطالعات فراوان و بازنگريهاى مكرر توسط طراحان انگليسى و امريكايى، در قالب طرح تىپى آژاكس ( (T.P Ajaax در تاريخ 21 تير ماه توسط رئيس سازمان سيا، وزير خارجه امريكا و رئيس جمهور امريكا (آيزنهاور) به امضاى نهايى رسيد و با اختصاص بودجهاى هنگفت، سرانجام پس از فراهم شدن مقدمات امر، در 28 مرداد 1332 كودتا با موفقيت انجام پذيرفت. (5)
در نتيجه اين كودتا، دكتر مصدق از نخستوزيرى بركنار شد و حكومت مردمى وى سقوط كرد. شاه، كه از بيم اعتراضات و شورشهاى مردمى، از قبل به ايتاليا گريخته بود، پس از كودتا مجددا به ايران بازگشت و به اين صورت، سلطه همه جانبه امريكا بر اين كشور آغاز شد. امريكايىها تا اين اواخر، دخالت مستقيم خود در كودتاى 28 مرداد 1332 را كتمان مىكردند (هر چند بر اساس اسناد و مدارك فراوان، دخالت آنها براى ملت ما محرز بود)، تا اين كه مادلين آلبرايت، وزير خارجه دولتبيل كلينتون، براى نخستين بار در يكى از سخنرانيهاى رسمى خود، در 27 اسفند 1378 بدون هيچ گونه عذرخواهى از ملت ايران، از نقش مستقيم و محورى ايالات متحده امريكا در كودتاى 28 مرداد به صراحت پرده برداشت و گفت:
«در سال 1332 ايالات متحده امريكا نقش مهمى در هماهنگى براى سرنگون كردن رژيم مردمى نخست وزير محمد مصدق ايفا كرد و دولت آيزنهاور بر اين باور بود كه اين عمل به خاطر دلايلى استراتژيك، قابل توجيه است.»
پس از اين اعتراف مهم، دولت امريكا در خرداد 1379 اسنادى را كه در آن از نقش مهم دولت امريكا در كودتاى 28 مرداد سخن به ميان آمده است، منتشر ساخت.
2 - حمايت و تحكيم پايههاى حكومت استبدادى شاه
حمايت دولت امريكا از شاه پس از 28 مراد 1332 وارد مرحله جديدى شد و امريكايىها با تمام توان، از شاه حمايت كردند. حمايت مالى امريكا پس از كودتا به طرز شگفتانگيزى افزايش يافت. دقيقا 12 روز پس از كودتاى 28 مرداد، شاه از امريكا درخواست وام كرد و امريكا نيز با پرداختيك وام 45 ميليون دلارى به ايران موافقت نمود.
در سال 1330 كمك مالى امريكا به ايران بالغ بر 3/1 ميليون دلار بود، اما اين رقم در سال پس از كودتا به 70 ميليون دلار يعنى 60 برابر رقم قبلى رسيد و سه سال بعد به 250 ميليون دلار افزايش يافت. (6)
رژيم شاه هر چه پيش مىرفت، وابستهتر مىشد و نفوذ امريكا روزبهروز در دستگاه حاكميت ايران افزونتر مىگشت. امريكايىها، كه ايران را «جزيره ثبات» خود مىدانستند، تا آخرين روزهاى حيات سياسى شاه، دست از حمايت وى برنداشتند. آنها حتى پس از اوجگيرى انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينىقدس سره، در حالى كه ملت ايران از جنايات بى حد و حصر رژيم شاه به تنگ آمده بود و يكپارچه و يكصدا نابودى شاه را فرياد مىكرد، تلاش كردند به هر شكل ممكن، رژيم شاه را پابرجا دارند.
كارتر، يك سال قبل از پيروزى انقلاب اسلامى (دى ماه 1356) با ناديده گرفتن واقعيتهاى جامعه ايرانى، در جريان يك سفر به ايران، اين كشور را «جزيره ثبات» در يكى از آشوبزدهترين نقاط جهان توصيف كرد و علاقه خود را نسبتبه رژيم ديكتاتورى شاه چنين بيان نمود:
«هيچ كشور ديگرى در جهان براى برنامهريزى مشترك، از ايران به امريكا و ما نزديك نيست. هيچ كشور ديگرى براى بررسى مشكلات منطقهاى، كه مورد علاقه هر دو طرف ما نيز هست، ارتباط نزديكترى از ايران با ما ندارد و هيچ رهبر ديگرى نزد من احترامى عميقتر و رابطهاى دوستانهتر از شاه ندارد.» (7)
كارتر، كه همواره در سخنرانيهاى خود، بر رعايتحقوق بشر و فضاى باز سياسى تاكيد داشت، در برابر جنايات شاه سكوت اختيار مىكرد. در جريان حادثه 17 شهريور 1357 كه هزاران زن و مرد مسلمان به دست مزدوران شاه به شهادت رسيدند، دولت امريكا نه تنها سكوت پيشه كرد، بلكه كارتر يك شب پس از فاجعه خونين 17 شهريور، طى تماس تلفنى با شاه، در حالى كه از عواقب رفتار خشونتبارش در اين روز و اوجگيرى مخالفتها بشدت نگران و مضطرب بود، حمايت كامل خود را از حكومت وى اعلام كرد و در تماسى ديگر، ضمن توصيه به خويشتندارى بيشتر، به شاه قول داد كه طى اعلاميهاى به طور جدى از او حمايتخواهد كرد. (8)
3 - تحميل قانون كاپيتولاسيون و تحقير ملتبزرگ ايران
يكى از اقدامات تحقيرآميز دولت ايالات متحده امريكا عليه ملت ايران، فشار بر حكومت وابسته شاه براى تصويب لايحه اعطاى مصونيت قضايى به اتباع امريكايى، در مجلس شوراى ملى ايران بود.به موجب اين لايحه، كه «كاپيتولاسيون» نام داشت، دستگاه قضايى ايران حق نداشت هيچيك از مستشاران، نظاميان، كارمندان و كاركنان امريكايى و نيز خانوادهها و وابستگانشان را (كه در زمان تصويب قانون بالغ بر چهل هزار نفر مىشدند)، تحت پيگرد قانونى قرار دهد. اين لايحه در ايران زمانى به تصويب رسيد كه حتى كشورهاى عقبمانده افريقايى و كشورهاى نيمه مستعمره به آن تن نمىدادند.(9)
لايحه مذكور ابتدا با فشار دولت امريكا در دوران كابينه اسدالله علم و سپس در مجلس شوراى ملى در 13 مهر ماه 1342 به تصويب رسيد و مجلس سنا نيز بر آن صحه گذاشت. در زمان نخستوزيرى حسنعلى منصور، در بيست و يكم مهرماه 1343 مجددا اين لايحه به مجلس شوراى ملى برده شد و به تصويب نمايندگان مجلس شوراى ملى رسيد. (10)
زشتى كاپيتولاسيون به حدى بود كه در سالهاى 1342 و 1343 دولت امريكا و ايران اصرار داشتند كه اين قانون علنى نشود و تا پيش از سخنرانى امام خمينى رحمه الله در چهارم آبان 1343 نيز كسى از آن اطلاع نداشت.امام خمينىقدس سره پس از اطلاع از اصل مصوبه و مفاد آن، چندى بعد در تاريخ چهارم آبان 1343 طى يك سخنرانى مهم و تاريخى به افشاى آن پرداخت و شاه را به دليل تن دادن به اين قانون ذلتبار سخت مورد سرزنش و نكوهش قرار داد.
حضرت امامقدس سره در آن سخنرانى كه منجر به دستگيرى و سپس تبعيد آن حضرت به كشور تركيه شد، تحميل كاپيتولاسيون بر ملت مظلوم ايران را بزرگترين جنايت امريكا در حق ملت ايران برشمرد و در بخشى از اين سخنرانى افشاگرانه، خطاب به ملت ايران فرمود:
«[مجلس] با كمال وقاحت اين طرح را از تصويب گذراند. دولتبا كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگهاى امريكايى پستتر كردند! اگر كسى يك سگ امريكايى را با اتومبيل زير بگيرد، او را بازخواست مىكنند، ولى چنانچه يك آشپز امريكايى شاه ايران را زير بگيرد، بزرگترين مقام را زير بگيرد، كسى حق تعرض ندارد. چرا؟ براى اين كه مىخواستند وام بگيرند، امريكا خواست اين كار انجام شود. بعد از چند روز، يك وام دويست ميليون دلارى از امريكا تقاضا كردند؛ در ظرف 5 سال، به منظور هزينههاى نظامى به دولت ايران وام بدهند و در ظرف ده سال سيصد ميليون دلار پس بگيرند. مع ذلك، ايران براى اين دلارها خودش را فروخت، استقلال را فروخت، ما را جزو دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلمان ايران را در دنيا از وحشيها عقب ماندهتر معرفى نمود.» (11)
4 - حمله نظامى به طبس
پس از ماجراى تسخير لانه جاسوسى در تهران توسط دانشجويان و در پى آن به اسارت درآمدن تعدادى از كاركنان و كارمندان سفارت، كه حيثيت جهانى امريكا را به شدت خدشهدار و ابهت اين ابرقدرت را در هم شكست، امريكايىها براى حل بحران گروگانگيرى از طريق سياسى، از هر درى كه وارد شدند، ناكام بازگشتند. پيش شرط امام خمينىقدس سره براى مذاكره، تحويل شاه معدوم به ايران بود و امريكايىها به جاى تمكين در برابر خواست ملتبزرگ ايران، در فاز نظامى قدم نهادند.
برژينسكى در كتاب توطئه در ايران مىنويسد:«طرح عمليات نجات را من ابتدا به عنوان آخرين چاره يا يك اقدام اضطرارى در صورت به خطر افتادن جان گروگانها تعقيب مىكردم و به مؤثر بودن عمليات نظامى، نظير محاصره دريايى ايران، تصرف جزيره خارك و حملات هوايى به هدفهايى در داخل خاك ايران، بيشتر اعتقاد داشتم.» (12)
امريكايىها پس از بررسيهاى فراوان و با اتكا به عناصر ضد انقلاب و وابسته به رژيم منحوس محمدرضا شاه، كه همچنان در داخل كشور به توطئه اشتغال داشتند، در حمله نظامى به ايران مصمم شدند و سرانجام، پس از حصول اطمينان از موفقيت در عمليات نظامى، در پنجم ارديبهشت ماه 1359 شبانه تعدادى از نيروهاى آموزش ديده و ويژه خود را توسط پنج فروند بالگرد و هواپيماى پيشرفته امريكايى در يكى از فرودگاههاى دور افتاده و متروكه، واقع در صحراى طبس پياده كردند تا از آنجا بر اساس برنامهريزى قبلى و يك زمانبندى دقيق، عمليات نظامى خود را شروع كنند اما در نهايت اعجاب و ناباورى، به امر خداوند، هواپيماها و بالگردهاى پيشرفته امريكايى در دام طوفانى سهمگين از شنهاى طبس گرفتار شدند و بشدت به هم برخورد كردند و ناگهان با انفجارهاى مهيب، طبس به جهنمى هولناك و گورستانى وحشتانگيز براى امريكايىها تبديل شد و عمليات نظامى امريكا به طور مفتضحانهاى به شكست انجاميد.
5 - كودتاى نوژه
از جمله اقدامات براندازانه امريكا پس از شكستحمله نظامى به طبس، طرحريزى كودتاى «نوژه» در هجدهم تيرماه 1359 بود كه قبل از هر اقدامى با شكست مواجه شد. دولت امريكا براى طرحريزى و اجراى اين كودتا، هزينههاى سنگينى در نظر گرفته بود. كودتاى نوژه توسط يك ستاد از پاريس به رهبرى شاهپور بختيار هدايت مىشد. اين ستاد داراى شاخههاى متعدد سياسى، نظامى و مالى - لجستيكى بود.
شاخه سياسى ستاد تحت نظارت رضا مرزبان و ابوالقاسم خادم با هدف جذب يكى از علماى وقت و برخى از طرفداران وى فعاليت مىكرد. شاخه نظامى آن نيز زير نظر احسان بنى عامرى (با هدف نفوذ در ارتش، نيروى هوايى، جذب عناصر نظامى و نيروهاى سازمان اطلاعاتى ساواك) و شاخه مالى - لجستيكى با مسؤوليت منوچهر قربانىفر (و با هدف تامين مخارج مالى كودتا، تهيه و ارسال كمكهاى تسليحاتى و تداركاتى از طريق عراق و قاچاقچيان به عوامل كودتا در داخل كشور) انجام وظيفه مىكردند. (13)
امريكايىها براى اجراى موفقيتآميز اين طرح، دهها ميليون دلار و صدها ميليون تومان هزينه كردند. كارشناسان، اين كودتا را از لحاظ تجهيزات نظامى، كه قرار بود از داخل و خارج آن به كار گرفته شود، در تاريخ كودتاهاى جهان بىسابقه و كودتاى 28 مرداد 1332 را در مقايسه با آن يك بازى كودكانه مىدانند. از اين رو، آژانس جاسوسى بينالمللى امريكا به موفقيت اين كودتا بىاندازه مطمئن بود. آنها حتى پيامى را كه پس از كودتا در روز 21 تير 1359 از طريق رسانهها مىبايستخوانده شود، تهيه كرده بودند! در اين پيام آمده بود:
«همقطاران عزيز، ساعت موعود فرا رسيد... كليه واحدهاى ارتش، ژاندارمرى، شهربانى اعلام همبستگى نمودند. هرگونه قاومتبه شدت سركوب خواهد شد. آماده اخذ دستورات بعدى باشيد. (شوراى نظامى كشور)»
كودتاگران همچنين خانهاى را براى استقرار كاظم شريعتمدارى در تهران در نظر گرفته بودند تا وى به عنوان يك رهبر مذهبى، در آنجا مستقر شود و كودتا را تاييد كند.
اما به لطف خداوند، قبل از اين كه كودتا وارد فاز اجرايى خود شود، طى يك عمليات بسيار دقيق و موفقيتآميز، كشف شد و تمامى عوامل آن در داخل كشور دستگير شدند. (14)
6 - حصر اقتصادى و اقدامات تحريمى عليه نظام جمهورى اسلامى
دولت امريكا از اوائل سال 1359 اقدام به محاصره اقتصادى ايران كرد و تا كنون ادامه يافت و هر سال با جعل قوانين تحريمى بيشتر، حلقه محاصره را تنگتر نمود. امريكايىها يك ماه پس از شروع حصر اقتصادى، به دستور كارتر، تمام اموال و داراييهاى ايران را، كه در مؤسسات مالى و بانكهاى امريكايى نگهدارى مىشدند، مصادره كردند و حسابهاى بانكى ايران را به طور كامل مسدود نمودند. در تداوم اين سياست، دولت ايالات متحده امريكا با هدف تضعيف قدرت اقتصادى و مالى ايران و به زانو درآوردن نظام نوپاى اسلامى، سياست «مهار» را در پيش گرفت. در دوران رياست جمهورى ريگان، مجازاتهاى سنگينى براى مؤسسات و شركتهاى امريكايى، كه قصد سرمايهگذارى در بخشهاى نفت و گاز ايران را داشتند، در نظر گرفته شد. دولت امريكا همچنين از تصويب و پرداخت وامها توسط مؤسسات مالى جهانى به ايران جلوگيرى كرد و انتقال فناوريهاى دو منظوره پيشرفته به ايران را در سطح جهانى ممنوع ساخت.
با تصويب و اجراى طرح «داماتو» در زمان رياست جمهورى كلينتون، تحريم اقتصادى ايران وارد مرحله نوينى شد؛ زيرا نه تنها شركتها و مؤسسات امريكايى از هر گونه فعاليت مالى و اقتصادى همچون خريد نفت، انتقال اعتبارات و مبادله ارز، ورود كالا و خدمات ايرانى به امريكا و سرمايهگذارى در توسعه و بازسازى صنايع نفتى ايران محروم شدند، بلكه به موجب آن، شركتهاى غيرامريكايى كه بيش از چهل ميليون دلار در سال در صنايع نفتى ايران سرمايهگذارى كنند، مشمول تحريمهاى سنگين امريكا قرار مىگرفتند.
وارن كريستوفر، وزير امور خارجه امريكا، در تاريخ 20 ارديبهشت 1373 در اجلاس ويژه امريكاييان - يهوديان كه در واشنگتن برگزار شد، اعلام كرد:
«ايران به اعتقاد من، كشورى متمرد است و از اين رو، بايد اين كشور را تحريم و در سطح جهانى منزوى كرد... واشنگتن تلاش خواهد كرد تا متحدان اروپايى و آسيايى روابط خود با ايران را به شدت تقليل دهند و امتيازى براى ايران قائل نشوند و از پيوستن اين كشور به جامعه ملل استقبال نكنند. ايالات متحده سخت مىكوشد تا بر مبناى احساس ضرورتى كه به انزواى ايران مىكند، اين كشور را منزوى نمايد و از نظر اقتصادى و مالى تحت فشار قرار دهد.» (15)
اين بار نيز به لطف خداوند و تدبير و درايت رهبر معظم انقلاب و تلاش متخصصان داخلى در تمامى عرصههاى اقتصادى، علىرغم تلاش وسيع امريكا، اين تحريمها نتيجه عكس داد و امريكاييان را كه در صدد به زانو درآوردن ايران اسلامى بودند، ناكام گذاشت. برژينسكى، معاون امنيتى رئيس جمهور وقت امريكا در يكى از سخنرانيهاى خود صريحا اعلام كرد:
«تحريمهاى امريكا عليه ايران به دستاوردهاى مهمى نرسيده است و باعث اختلاف بين امريكا و متحدان او شده است. شايد اين سياست را ديگر نتوان ادامه داد و بهتر استبه منافع دراز مدت امريكا توجه كرد.» (16)
7 - تحريك عراق به جنگ عليه ايران
امريكايىها پس از شكستسنگين در كودتاى «نوژه»، تحركات شديدى را براى ترغيب صدام به جنگ با ايران آغاز كردند. برژينسكى، مشاور امنيت ملى امريكا، براى آماده سازى عراق براى شروع جنگ و اطلاعرسانى به اين كشور، سفرهاى محرمانه متعددى به بغداد كرد كه مجله ژورنال استريت، مورخ 8 فوريه 1980 يكى از اين سفرهاى محرمانه را فاش ساخت. علاوه بر اين، مطبوعات اروپايى نيز در همان زمان، از ملاقاتهاى متعدد برژينسكى با صدام حسين خبر دادند. (17)
صدام حسين كه پس از سقوط شاه، علاقه وافرى به ژاندارمى امريكا در منطقه از خود نشان مىداد، براى تحقق اين رؤياى شيرين، در پى تحريكات و تحركات سياسى امريكايىها در نهايت در سى و يكم شهريور 1359 حملات وسيع و گستردهاى را به ايران آغاز نمود و هشتسال تمام، نظام نوپاى جمهورى اسلامى را درگير خطرناكترين و طولانىترين نبرد پس از جنگ جهانى دوم كرد. هر چند امريكايىها تاكنون كوشيدهاند كه نقش خود را در تحريك صدام براى حمله به ايران كتمان كنند، اما تجهيز صدام به انواع سلاحهاى جديد جنگى و كشتار جمعى و نيز حمايتهاى رسانهاى، سياسى و بينالمللى از سوى امريكا و همپيمانان وى، چيزى نيست كه بتوان آن را كتمان يا انكار كرد. از اين رو، امريكايىها خود ناچار به اعتراف آن شدند.
آلبرايت در سخنرانى مهم خود در كنفرانس شوراى همكارى امريكاييان - ايرانيان، به صراحت اعتراف كرد:
«اكنون به نظر مىرسد كه جنبههايى از سياست امريكا در رابطه با عراق، در جريان درگيرى عراق با ايران، به طور قابل تاسفى، بويژه با در نظر گرفتن تجربيات ما با صدام حسين، كوته بينانهتر بوده است.»
سايروس ونس، مشاور سابق امنيت ملى كاخ سفيد هم رسما اعلام كرد:
«ما در جنگ طولانى و پر خسارت ايران و عراق، عليه ايران بوديم.» (18)
هيچ بعيد نيست كه در آيندهاى نزديك، امريكايىها تحتشرايطى، در اعترافاتى مشابه اعترافات گذشته، ناگزير شوند به نقش مهم خود در راهاندازى جنگ عليه ايران اسلامى تصريح كنند؛ جنگى كه حاصل آن تحميل خسارتهاى سنگين جانى، مالى و معنوى بر نظام نوپاى اسلامى بود.
8 - درگيريهاى نظامى مستقيم در حمايت از رژيم صدام
دولت امريكا در شرايطى كه ايران به يك برترى نظامى نسبتبه عراق دستيافته بود، حتى مداخله مستقيم نظامى را نيز از نظر دور نداشت. حمايت امريكا از عراق در جنگ، علاوه بر تجهيز تسليحاتى عراق، به حضور نظامى در خليج فارس و سپس درگيرى نظامى منجر شد. در تاريخ 30 شهريور 1366 هنگامى كه مقام معظم رهبرى، حضرت آيةالله خامنهاى، به عنوان رئيس جمهور وقتبراى شركت در چهل و دومين اجلاس مجمع عمومى سازمان ملل متحد و براى ايراد يك سخنرانى عازم نيويورك بود، امريكايىها براى تحت الشعاع قرار دادن تلاشهاى سياسى جمهورى اسلامى ايران در عرصه بينالمللى و در آستانه ايراد سخنرانى ايشان، كشتى تداركاتى هشتصد تنى «ايران اجر» را توسط دو فروند بالگرد نظامى، كه از عرشه كشتى «فريگت جارت» پرواز كرده بودند، مورد حمله قرار دادند. در جريان اين حمله، از مجموع 31 سرنشين كشتى، 3 تن شهيد، 2 تن مفقود و 26 تن ديگر كه تعدادى از آنها زخمى بودند به اسارت نيروهاى امريكايى درآمدند و كشتى نيز پس از مدتى در آبهاى خليج فارس غرق شد. (19)
دو هفته بعد (16 مهر 1366) نيز بالگردهاى امريكايى در تهاجمى ديگر، قايقهاى گشتى سپاه پاسداران را كه در آبهاى خليجفارس مشغول گشتزنى بودند، مورد حمله قرار دادند. (20) همچنين تهاجم وحشيانه ناوهاى امريكايى به ناوچه «سهند» و حمله نظامى امريكا به سكوهاى نفتى ايران از ديگر اقدامات مستقيم نظامى امريكا در طول جنگ تحميلى بود. (21)
9 - انهدام هواپيماى مسافربرى جمهورى اسلامى ايران
يكى از اقدامات وحشيانه امريكا در اواخر جنگ تحميلى، كه از عمق خصومت امريكايىها نسبتبه نظام جمهورى اسلامى حكايت مىكند، حمله ناو امريكايى به هواپيماى مسافربرى جمهورى اسلامى ايران در تاريخ 12 تير ماه 1367/3 ژوئيه 1988 است. اين هواپيماى مسافربرى، كه از نوع ايرباس و متعلق به شركت هواپيمايى جمهورى اسلامى ايران (ايران اير) بود، در يك پرواز معمولى از بندر عباس به مقصد دبى در حالى كه هنوز سقف ارتفاع پرواز مورد نظر را به دست نياورده بود، در حركتبود كه ناگهان بر فراز آبهاى ايران و در حوالى جزيره «هنگام»، هدف دو فروند موشك قرار گرفت و منهدم شد. در جريان اين حمله غير انسانى، تمامى 290 نفر مسافر و خدمه هواپيما، كه 118 نفر از آنها را فقط زن و كودك تشكيل مىدادند، به شهادت رسيدند. اين موشكها از يك ناو امريكايى مستقر در خليج فارس، موسوم به «وينسنس» كه خود نيز به آبهاى سرزمين ايران تجاوز كرده بود، شليك شدند. (22)
سران كاخ سفيد نه تنها بابت اين جنايت از ملت ايران عذرخواهى نكردند، بلكه در اقدامى بهتانگيز به فرمانده ناو «وينسنس» به خاطر ارتكاب اين جنايت، مدال افتخار دادند.
10 - سازماندهى، هدايت و پشتيبانى نيروهاى ضد انقلاب
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، دولت امريكا براى سلطه مجدد بر ايران، كوشيد در كادر مديريت كلان نظام نفوذ كند. اين امر با توجه به تركيب خاص دولت موقت، كه عمدتا از طرفداران ارتباط دوستانه و نزديك با امريكا بودند، كار دشوارى نبود. ايالات متحده از سوى ديگر، تلاش كرد تا جنبشهايى تحت عنوان «جنبشهاى تجزيه طلبانه» در غرب، جنوب و شمال كشور سازماندهى و عليه نظام تحريك كند. به همين دليل، نظام جمهورى اسلامى در بخشهايى از كشور همچون كردستان، خوزستان، تركمن صحرا، آذربايجان، سيستان و بلوچستان تا مدتها با چنين جريانهايى درگير بود.
علاوه بر اين، منافقين نيز از هنگام ورود به فاز شورشهاى مسلحانه و عملياتهاى تروريستى بسيار وسيع از سال 1360 به بعد، حتحمايتخاص دولت امريكا قرار گرفتند و امريكا در طول 25 سال پس از پيروزى انقلاب، با تقويت و پشتيبانى مادى و معنوى گروههاى تروريستى، كه به ايجاد رعب و وحشت، گسترش دامنه ناامنى در كشور و حذف شخصيتهاى برجسته نظام روى آوردهاند، سعى كرده است جمهورى اسلامى را با يك بحران امنيتى و مديريتى مواجه سازد.
پس از ناكامى منافقين نيز امريكايىها با اعطاى پناهندگى سياسى و در اختيار نهادن امكانات رفاهى، تبليغى و رسانهاى، همواره مزاحمتهايى براى نظام ايجاد كردند. كنگره امريكا رسما براى حمايت از منافقين و براندازان نظام، 20 ميليون دلار تصويب كرد و دو فرستنده پر قدرت به نام «راديو آزادى» و «راديو فردا» را تاسيس نمود و در اختيار آنها قرار داد. دروغگويى امريكا در مبارزه با تروريسم زمانى آشكارتر شد كه امريكايىها به اين بهانه، عراق را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، اما در مقابل ديدگان جهانيان، پس از تسلط بر عراق، با منافقين مستقر در عراق معاهداتى عليه نظام جمهورى اسلامى برقرار كردند كه يك بار ديگر، عدم صداقت آنها را در مبارزه با تروريسم در معرض قضاوت جهانيان قرار داد.
11 - فضاسازى سياسى و تبليغاتى عليه نظام جمهورى اسلامى
دولت امريكا، كه از حمايت هشتسالهاش در طول تهاجم عراق و درگيريهاى مستقيم با نيروهاى ايران و ديگر اقدامات تخريبى طرفى نبسته بود، پس از قبول قطعنامه، به جنگ روانى عليه ايران روى آورد و به فضاسازى سياسى و بمباران تبليغاتى شديد عليه ايران پرداخت.
از آن سال به بعد دولت امريكا با طرح مستمر ادعاهايى بىاساس و واهى، همچون «نقض حقوق بشر» در ايران، «حمايت ايران از تروريسم و گروههاى تروريستى در جهان»، «تلاش ايران براى دستيابى به سلاحهاى كشتار جمعى» (سلاحهاى هستهاى، شيميايى و ميكروبى) و «اختلال در روند صلح خاورميانه»، كوشيد تا هم نظام مقدس جمهورى اسلامى را از لحاظ سياسى منزوى سازد و هم مانع پيشرفت ايران در زمينه تكنولوژى هستهاى و فناوريهاى نوين در زمينههاى فضايى، موشكى و دفاعى شود. از اين رو، با قرارداد تكميل نيروگاه اتمى بوشهر توسط روسيه شديدا مخالفت كرد و تحريم فناوريهاى هستهاى و موشكى ايران را در كنگره امريكا در خرداد 1377 به تصويب رساند و با تحميل راى خود در اجلاس سران هفت كشور صنعتى اروپا، ايران را از برخوردارى فناورى دو منظوره (23) محروم ساخت، هر چند در خلال اين مدت، دانشمندان و مغزهاى مبتكر و خلاق ايرانى در سايه توكل به خدا، اعتماد به نفس و تلاش نستوهانه خود، به تكنولوژى حساس و ارزشمند هستهاى دستيافتند.
موفقيت ايران در دستيابى به فناورى هستهاى موجب شد تا امريكايىها بار ديگر يك جنجال بىسابقه و جنگ روانى شديد عليه ايران را در آستانه سفر هيات تحقيق آژانس بينالمللى اتمى به ايران به راه بيندازند كه البته بىارتباط با رسوايى و ناكامى امريكا و انگليس از كشف سلاحهاى كشتار جمعى در عراق نبود. اين موضوع، كه مهمترين دستاويز و بهانه امريكا و انگليس در تهاجم به عراق بود، اكنون به يك عامل بحرانزا و اهرم فشار براى دولت امريكا و انگليس تبديل شده است و امريكا براى برونرفت از اين بحران بزرگ، تلاش مىكند تا با تشديد جنگ روانى عليه ايران، توجه افكار عمومى جهان و مردم امريكا را از داخل به سوى ايران معطوف سازد. آخرين شرارت امريكاييان در اين راستا فشار بر شوراى حكام آژانس انرژى اتمى براى صدور قطعنامه عليه ايران بود كه در پى اين فشارها امريكايىها موفق شدند علىرغم اعلان رضايت «البرادعى» دبير كل آژانس انرژى اتمى در جريان ديدار اخيرش از تاسيسات هستهاى ايران، در اقدامى كاملا سياسى و غيرمتعارف بدون اخذ راى، قطعنامه شديداللحنى را عليه ايران به تصويب برسانند.
ادعاهاى بىاساس ديگر، مانند دخالت ايران در انفجارهاى «ظهران» عربستان در آبان 1374، طراحى انفجار مركز تجارت جهانى در نيويورك، انفجار هواپيما بر فراز «لاكربى»، پناه دادن به اعضاى شبكه تروريستى القاعده، كارشكنى در امور افغانستان و در نهايت، نفوذ نگران كننده و تهديدآميز ايران در عراق از ديگر محورهاى جنگ تبليغاتى امريكا عليه ايران هستند كه علىرغم طرح مكرر آنها، تاكنون هيچ مدرك و سند متقن و قابل قبولى براى اثبات دعاوى خود اقامه نكرده است.
مواردى ديگر از شرارتها و اقدامات خصمانه امريكا
12 - توقيف اموال، دارايىها و تجهيزات پيشرفته نظامى كه قبل از انقلاب خريدارى شده و در زمان جنگ به شدت مورد نياز جمهورى اسلامى ايران بودند؛
13 - مخالفت و ممانعت از عبور خطوط لوله نفت و گاز آسياى ميانه از خاك ايران؛
14 - اعمال فشار بر تركيه براى لغو قرارداد 20 ميليارد دلارى خريد گاز از ايران؛
15 - تحريك همسايگان، بخصوص امارات متحده عربى، براى طرح ادعاهاى ارضى در خصوص جزاير سه گانه ايرانى در خليج فارس؛
16 - بازسازى طرح فروپاشى شوروى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى؛
17 - مسلط كردن طالبان بر افغانستان براى مخدوش جلوه دادن چهره اسلام و ايجاد مزاحمتبراى ايران؛
18 - تحريك آشوبگران و حمايت علنى و رسمى از شورشهاى خيابانى 18 تير 1378 و خرداد 1382.
پىنوشت:
1) مدرس حوزه، كارشناس ارشد فلسفه، محقق و نويسنده.
2) در سايت اينترنتى سازمان جاسوسى امريكا (CIA)، به صراحت از ايران به عنوان يك منطقه استراتژيك نام برده شده است:[strategic location on the persian Gulf and strait of Hormuz, which are vital maritime pathways for crude oil transport.]منطقه استراتژيك خليج فارس و تنگه هرمز كه گذر راه حياتى دريايى براى حمل نفتخام است.
3) ر.ك.: كامران غضنفرى، امريكا و براندازى جمهورى اسلامى ايران؛ حسن واعظى، ايران و امريكا (بررسى سياستهاى امريكا در ايران).
4) شهريار زرشناس، اشاراتى درباره ليبراليسم در ايران.
5) براى آگاهى بيشتر از مشروح ماجراى كودتا بر اساس اسناد سازمان سيا و وزارت خارجه امريكا ر. ك.: حسن واعظى، پيشين، ص 57؛ اسرار كودتاى 28 مرداد شرح عمليات آژاكس پى. ام. وود هاوس، ترجمه نظام دربندى؛ حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى.
6) حسن واعظى، پيشين، صص 65 - 64.
7) همان، ص 77.
8) مايكل لدين و ويليان لوئيس، كارتر و سقوط شاه، ترجمه ناصر ايرانى، ص 39.
9) سيد جلال الدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، دفتر انتشارات اسلامى، ج 2، ص 95.
10) عباسعلى عميد زنجانى، انقلاب اسلامى و ريشههاى آن، نشر كتاب سياسى، ص 466.
11) صحيفه امام، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام خمينى رحمه الله، 1371، ج 1، ص 415.
12) توطئه در ايران، ترجمه محمود مشرقى، انتشارات هفته، 1362، ص 188.
13) موسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، كودتاى نوژه، چاپ دوم، 1368، بخش دوم (تدارك كودتا - برنامه و سازمان كودتا) از ص 101 به بعد.
14) همان، صص 39 - 32.
15) حسن واعظى، پيشين، ص 185.
16) رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ايران و امريكا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)، ناشر روزنامه سلام، ص 153.
17) تايمز لندن، 17 ژوئن 1980 به نقل از حسن واعظى، پيشين، ص 100.
18) رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ايران و امريكا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)، ناشر روزنامه سلام، ص 151.
19) مركز مطالعات وتحقيقات جنگ، روز شمار جنگ ايران و عراق، اسكورت نفتكشها (دخالت مستقيم امريكا در جنگ)، ج 50، صص 715 - 714.
20) همان، (مقدمه) ص 10.
21) عباس هدايتخمينى، شوراى امنيت و جنگ تحميلى، دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى، 1370، ص 22.
22) همان، ص 223.
23) فناورى دو منظوره» به فناوريهايى اطلاق مىشود كه هم مىتوان از آنها استفاده صلحآميز كرد و هم مىتوان آنها را در جهت اقدامات تخريبى و جنگطلبانه به كار گرفت؛ مانند فناورى هستهاى و فناوريهاى مربوط به علم شيمى يا هوا – فضا.