هرچند مؤلف در تدوین مقاله از بایگانیهای اسنادی امریکا سود جسته،اما نمیتوان آن را سخن پایانی درباره این موضوع دانست،چرا که هنوز پروندههای پر حجم مستشاری،بهویژه مستشاران نظامی امریکا در تهران که با عنوان«اسناد لانه جاسوسی»طبع و منتشر گردیده،در این مقاله خالی است.بههرحال اگر بپذیریم که نویسنده توانسته باشد همه اسناد در دسترس خود را وفادارانه نقل کرده و از مصلحت مرسومی که نمیگذارد منافع معنوی کشورش را به هنگام سیطره سیاسی-نظامی امریکا در ایران زمان شاه به خطر اندازد،چشم پوشانده باشد میشود گفت تحقیقی به دست داده که در روشن شدن علت حضور نظامیان امریکا در ایران مفید خواهد بود.]
کمک به ایران اساسا نه به خاطر نیاز ایران به کمک اقتصادی بلکه به خاطر این توصیه شده است که مؤثرترین ابزار فشار آوردن به ایرانیان است تا بدون اینکه خودشان بخواهند، خانهشان را مرتب کنند.(آقای مکگی3خطاب به وزیر امور خارجه[امریکا]در 21 آوریل
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 132)
--------------------------------------------------------------------------------
1950)4
بزرگترین و فراگیرترین منبع کمک فنی برای رفع مشکلات نیروی انسانی،برنامه کودک خارجی ایالات متحده،چه به صورت غیر نظامی چه به صورت نظامی،بوده است.کمتر اداره یا برنامهای از دولت ایران بود که به تربیت یا آموزش مربوط میشد اما کارشناسان اصل چهار یا تیم قرارداد امریکا در آن حضور نداشت.(جورج بالدوین)5
روی هم رفته تمام کمک خارجی ایالات متحده در نهایت ماهیتا نظامی یا شبه نظامی است، حتی کمک ظاهرا اقتصادیاش:اساسا قرار داشت برای کشورهای خارجی،روساختی نظامی به وجود آورد تا ایالات متحده مجبور نشود برای خدمات نظامی نیروهای مسلح خودش هزینه کند.(مایکل هادسن)6
از ماه می تا نوامبر 1942[از حدود اردیبهشت تا آبان 1321]،وزیر امور خارجه ایالات متحده و دولت ایران درباره اعزام مستشاران امریکایی به ایران به توافقهایی دست یافتند.با وجود دشواری پیدا کردن افراد ماهر در گیرودار جنگ جهانی دوم سه هیأت برای اعزام فوری به ایران در نظر گرفته شد.در اکتبر 1942[مهر 1321]،سرلشکر کلارنس ریدلی7در مقام رایزن و جانشین ژنرال8جانی گریلی9در ارتش ایران،وارد تهران شد.سرهنگ نورمن شوآرتسکوف10به همراه سرهنگ دوم فیلیپ بون11و سروان ویلیان پرستون12به عنوان مشاور ژاندامری شاهنشاهی ایران پیش از هیأت ریدلی در اوت 1942[مرداد 1321]وارد تهران شده بودند.دکتر آرتور میلسپو13نیز اندی پس از آنها در ژانویه 1943[دی 1321]به همراه شش دستیار به عنوان مستشار در«عملا همه زمینههای مالی دولت ایرانرسیدند.14این سه گروه مستشاری امریکایی فقط آغاز روند اعزام چنین هیأتهایی به ایران در زمان جنگ جهانی دوم و پس از آن بود.
ماهیت و اهداف هیأتهای نظامی و مالی ریدلی،شوآرتسکوف و میلسپو در کوتاهمدت مستقیما به مقتضیات اقدامات جنگی متفقین علیه آلمان نازی در خاورمیانه،مانند مرکز تدارکات خاورمیانه تحت نظارت بریتانیا مستقر در مصر و فرماندهی نیروهای تحت نظارت امریکا در خلیج فارس،مربوط میشد.فرماندهی نیروهای یاد شده در خلیج فارس را ژنرال دونالد کانلی15بر عهده داشت.اما هدف بلند مدت این سه هیأت مستقیما به روابط ایالات متحده و ایران پس از جنگ جهانی دوم مربوط میشد.والس مری16،رئیس بخش امور خاور نزدیک و بعدها سفیر امریکا در ایران،در اوت 1942[مرداد 1321]اظهار داشت که«بزودی در موقعیت اداره واقعی ایران از طریق بدنه عظمیی از مستشاران امریکایی قرار خواهیم گرفت که دولت ایران مشتاقانه به دنبال آنهاست و دولت بریتانیا به شدت آنها را توصیه میکند.»17صریحتر از مری سامنزولز18،معاون وزیر امور خارجه بود که در نامهای به رئیس جمهور روزولت در اکتبر
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 133)
--------------------------------------------------------------------------------
1942[مهر 1321]شش هیأت از جمله هیأتهای ریدلی،شوآرتسکو و میلسپو را به تفصیل شرح داد و به اهمیت ویژه هیأت نظامی ژنرال ریدلی اشاره کرد:
کار این هیأتهای مختلف منافع زیادی خواهد داشت چون افسران و کارشناسانی که به ایران فرستادهایم نه تنها میتوانند تأثیر شخصی زیادی بر تفکر ایرانیها بگذارند و که به نفع هدف کلی سازمان ملل باشد بلکه میتوانند به بازسازی کشور،که به نظر میرسد که برای تبدیل نهایی ایران به عنصری فعال و مشتاق در طرف ما ضرورتی اساسی است،کمک کنند.اکنون بیش از همیشه حس میکنم مأموریت ارتش ایالات متحده برای همکاری با ارتش ایران در واقع نقش بسیار مهمی در ایران کار دارد.19
مکاتبه وزارت امور خارجه امریکا و وزیر امور خارجه ایران درباره دیگر هیأتهای امریکایی به درخواستهای گسترده[ایران]برای متخصصان حشرهشناسی،پرورش کائوچو و شهرداری، مشاور بانک ملی ایران،معلم مکانیک برای مدارس کشاورزی،متخصص حفاری و چاههای آرتزین،مهندسان آبیاری و«یک امریکایی برای هدایت پسران پیشاهنگ ایران»اشاره دارد!با اینکه لیست خرید ایران در سال 1942 و یاری طلبیدن از امریکا را میتوان جزء«درخواستهای کم اهمیتتر ایران»به حساب آورد،اما عملا همه بخشهای نهادهای دولتی و مالی ایران را، افزون بر شهربانی و ژاندامری و نیروهای شبه نظامی و نظامی،دربر میگرفت.ولی مأموریت ریدلی در ارتش ایران و مأموریت شوآرتسکوف در پلیس روستایی یا ژاندارمری،برخلاف اغلب مأموریتها،مدتها پس از جنگ دوم جهانی هم ادامه پیدا کرد؛مأموریت میلسپو از طریق شرکتهای مشاوره امریکایی و سازمان برنامه ادامه یافت.
بنابراین میتوان دورههای تاریخ روابط ایالات متحده و ایران را براساس منشأ مأموریت، منافع اقتصادی و سیاسی ایالات متحده در ایران و منطقه و مقتضیات منافع جهانی امریکا، اینگونه دستهبندی کرد:
1-1943 تا 1946.جنگ دوم جهانی؛ایران«پل پیروزی»؛امتیازات نفتی سالهای 1944 تا 1946؛و بحران آذربایجان.
هیأت نظامی ژاندارمری20/جنمیش21در 1943.
فرماندهی ژنرال دونالد کانلی بر نیروهای مستقر در خلیج فارس در 1943.
هیأت مالی امریکایی دکتر آرتور میلسپو در 1943.
2-1947 تا 1949.دکتر ین ترومن در 1947؛برنامه مارشال برای اروپا در 1948؛تأسیس سیا در 1847،تأسیس ناتو در 1949؛اصل چهار در 1949؛و برنامه هفت ساله ایران در 1949.
هیأت نظامی ارتش[نیروی زمینی]امریکا22/آرمیش23در 1947.
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 134)
--------------------------------------------------------------------------------
3-1950 تا 1962.جنگ کره در 1950؛کودتای سیا در 1953؛تأسیس ساواک در 1957؛ دکترین آیزینهاور در 1957؛سنتو در 1958؛گروه مستشاری هاروارد از 1958 تا 1962.
گروه مشاوره کمک نظامی24/ماگ25در 1950.
تحکیم آرمیش و ماگ از 1958 تا 1962.
جایگاه حقوقی فرا سرزمینی برای مستشاران نظامی امریکا[کاپیتولاسیون]از 1962 تا 1964.
4-1963 تا 1978.جنگ ویتنام در 1965؛جنبشهای آزادیبخش ملی در افریقا و آسیا؛«انقلاب سفید»شاه در 1963؛قیام خرداد 1342،خیزش جنبشهای چریکی ایران از 1963 تا 1965 [1342 تا 1344]،دکتر ین نیکسون-کیسینجر در 1969؛رخدادهای 1973(در مارس،آغاز فروشهای تسلیحاتی پنج میلیارد دلاری؛در ژوئن،کشته شدن سرهنگ دوم هاوکینز26؛در اکتبر، افزایش بهای نفت؛و در دسامبر،سربازان ایرانی در ظفار عمان).
گروههای میدانی کمک فنی27/تافت28در 1973.
مزدبگیران«کارمند»در ایران از 1973 تا 1978.
«اداره»ایران در زمان جنگ که والس مری به آن اشاره میکند تنها بخشی از این آرزو است تا به قول سامنر ولز،ایران«عنصری فعال و مشتاق در طرف ما»شود.این برداشت معاون وزیر امور خارجه[امریکا]که«مأموریت ارتش ایالات متحده برای همکاری با ارتش ایران در واقع نقش بسیار مهمی در این کار دارد»،هم نویدبخش بود هم شوم.در هر صورت،ولز نمیتوانست همه پیامدهای برداشتش را پیشبینی کند.اما آرزویش نه در جهت مشارکت با مردم ایران بلکه در جهت ائتلاف با سلطنت علیه مردم ایران،و نه در جهت پیشرفت قابل توجه برای اکثریت بلکه در جهت پیشرفت برای اقلیت«طبقه متوسط»و نخبه نوظهور بود بود.تا حد زیادی،هیأتهای نظامی امریکا در ایران،همانند کودتای انجام گرفته به حمایت سیا علیه دولت مردمی مصدق در سال 1953[1332]،به بازسازی اقتصاد برای شرکتهای زراعی و شرکتهای چند ملیتی،و نیز به بازسازی توسط آنها،به گسترش دیکتاتوری سلطنت،و سرانجام به وقوع انقلاب ایران در سالهای 1979-1978[1357]کمک کردند.افزایش تعداد هیأتهای نظامی امریکا از 1943 تا 1978[از 1322 تا 1357]به همراه کمک اقتصادی و نظامی از سوی نهادهای دولتی،نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده شاخصی عالی برای افزایش مداخله امریکا در ایران و به همان نسبت،افزایش مقاومت و مبارزه اکثریت مردم ایران است.هیأتهای نظامی سالهای 1943 تا 1978 مداخله از نوع دیگری است.طبق نظر وزیر امور خارجه،جیمز بایرنز29در نامهای به وزیر جنگ،رابرت پترسن30در 17 اکتبر 1945،مسئله هیأتهای نظامی امریکا در ایران برای سیاست خارجی امریکا پس از جنگ دوم جهانی بود:
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 135)
--------------------------------------------------------------------------------
ادامه اعزام هیأتهای نظامی به ایران،به درخواست دولت ایران،در جهت منافع ملی ایالات متحده ارزیابی میشود.تقویت نیروهای امنیت داخلی ایران به واسطه هیأت امریکایی به تثبیت ایران و در نتیجه به بازسازیاش به عنوان عضو سالمی از جامعه بین الملل کمک میکند.امید آن میرود که با افزایش توانایی دولت ایران در حفظ نظم و امنیت،هیچ بهانهای برای مداخله بریتانیا و شوروی در امور داخلی ایران باقی نماند....از این گذشته، تثبیت ایران به ایجاد زیربنایی سالم برای گسترش منافع تجاری،نفتی و هوانوردی امریکا در خاورمیانه کمک خواهد کرد.31
1-در 27 نوامبر 1943[حدود 7 آذر 1322]،ایالات متحده با گسیل هیأتی از ارتش ایران کشور،که از 2 اکتبر 1942 شکل گرفته بود،به ایران موافقت کرد«تا به وزیر کشور[ایران]در سازماندهی مجدد ژاندارمری شاهنشاهی ایران مشاوره و یاری دهد»با این شرط که افسران امریکایی»بر همه افسران هم رتبه خود در ژاندارمری ایران»تفوق داشته باشند.32به وزیر کشور [ایران]مسئولیت داده شد تا رئیس هیأت را از میان افسران امریکایی«به عناون رئیس سازمان شاهنشاهی ژاندارمری ایران»منصوب کند و همچنین برتری آنها را بر همه افسران همدرجهشان در ژاندارمری شاهنشاهی ایران حفظ کند.33براساس بند 20 از توافقنامه نوامبر،به رئیس امریکایی این هیأت حق توصیه به وزیر کشور ایران در«انتصاب،ترفیع،تنزل یا اخراج همه کارمندان ژاندارمری»بدون«حق دخالت»هیچ مقام دیگری داده شد.34سرانجام ایران پذیرفت مادامی که هیأت نظامی ایالات متحده مشغول به کار است،هیچ افسری از کشورهای دیگر در ژاندامری خدمت نکند.
توافق نوامبر 1943 باعث شکلگیری جنمیش یا هیأت نظامی ژاندارمری شد که نام آن نخستینبار در اسناد دیپلماتیک وزارت امور خارجه[امریکا]در 6 ژانویه 1942 در پاسخ به درخواست ایران برای ارسال مستشار برای نیروهای پلیس ذکر شده است.سپس چند بار طی ژانویه تا اکتبر 1942 اشاره شده است که مشاور پلیس ایران برای هیأت ویلر35در دسامبر 1941،برای انتقال تدارکات آن هیأت به اتحاد شوروی و به عنوان«منبعی ارزشمند برای اطلاعرسانی به هیأت نمایندگی ما در تهران در ارتباط با شرایط ایران»سودمند است.36با اینکه اختیارات اعطا شده به هیأت نظامی ژاندارمری(جنمیش)در نوابر 1943 نه فقط«مشاورهای» بلکه«اجرایی»نیز بود،اما کاربردهای این هیأت و اعضایش به طرح«پل پیروزی»متفقین در زمان جنگ محدود نمیشد.جنمیش باعث افزایش اعتراض ایرانیان به فعالیتهای«اطلاعاتی»و نیز کارکرد«اجرایی»آن در داخل مملکت ایران شد.
هدف اصلی مخالفتهای مردمی و سازمانیافته،سرهنگ نورمن شوارتسکوف،نخستین
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 136)
--------------------------------------------------------------------------------
رئیس جنمیش بود.والس مری،مشاور روابط سیاسی وزارت امور خارجه،ویژگیهای سرهنگ شوارتسکوف را برای لوئیس دریفس37،کاردار امریکا در ایران در نامهای در 24 اوت 1942 توصیف کرده است.به گفته شو آرتسکوف به خاطر شخصیتش،پانزده سال تجربه در مقام «بنیانگذار و رئیس پلیس ایالتی نیوجرزی»و تحصیل در وست پوینست38که به تازگی به ارتش منظم بازگشته است،«فردی استثنایی برای این کار»بوده است.39شو آرتسکوف همراه با دستیارانی به همان اندازه با صلاحیت-سرهنگ دوم فیلیپ بون و سروان ویلیام پرستون- ماههای ژوئن و ژولای 1942[حدودا خرداد و تیر 1321]را در واشنگتن گذراندند تا برای اعزام هیأت در ماه اوت آماده شوند.در ضمن،وزارت امور خارجه به دریفوس در تهران اطلاع داد که استفن تیمرمن40،در مقام مشاور شهربانی در سپتامبر 1942[شهریور 1321]آماده حرکت به سوی تهران است درحالیکه که شوآرتسکوف به عنوان مشاور ژاندارمری منصوب شده است؛کار درخواست شده در ژانویه 1942[حدود دی 1320]در نهایت میان تیمرمن و شوآرتسکوف تقسیم شد.همراه تیمرمن،جیمز شریدان41نیز در سپتامبر 1942 به عنوان مشاور خوراک و تدارکات اعزام شد.اما ورود این دو مشاور امریکایی مانع از«شورشهای نان»در تهران در دسامبر 1942[آذر 1321]نشد.تیمرمن حتی گزارش داد که خود پلیس تهران خوب عمل کرد.مأموریت سرهنگ شوآرتسکوف در اوت 1942 نیز که در ماه اکتبر 1942 تعریف شد و سرانجام رسما در نوامبر 1943 به تصویب رسید،نتوانست مانع از شورشهای عشایر و روستاییان شود.تأثیر کلی هیأت نظامی ژاندارمری(جنمیش)بلند مدت بود درحالیکه بد گمانی و مخالفت سیاسی و مردمی تقریبا بلافاصله حس میشد.
از 1942 تا 1946[1321 تا 1325]،شوآرتسکوف و دستیارانش که در قرارگاههای ژاندارمری در تهران مستقر بودند،نیروی بیست هزار نفری نیمه نظامی ژاندارمری را از نو سازماندهی کردند،آموزش دادند،مسلح و فرماندهی کردند.در مارس 1943[اسفند 1321]،شوآرتسکوف و دستیارانش طرح سازماندهی مجدد ژاندارمری را با جزییات زیاد درباره«سازمان دهی مبانی و کارکنان»و نیز«سازماندهی حوزهها و هنگها»به وزارت کشور[ایران]در دویست صفحه ارائه دادند.شوآرتسکوف که در آن زمان به سبب طول کشیدن تشریفات مأموریتش هزار مستشاری«غیر رسمی»بود،دریافته بود که رابطهاش با برخی نظامیان ایرانی دشوار خواهد بود. برای مثال در مارس 1943،تیمسار اقوالی،رئیس ژاندارمری،به زیردستانش گوشزد کرد با شوآرتسکوف«کار نکنند»،از پیشنهادهای هیأت او حمایت نکرد،و با شایعهپراکنی درباره این مستشار امریکایی اطلاعات حساس را در اختیار او و دستیارانش قرار نداد.42
با اینکه در 27 نوامبر 1943[آبان 1322]،توافق جنمیش مشکلات سلسله مراتب فرماندهی
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 137)
--------------------------------------------------------------------------------
شوآرتسکوف را با دادن قدرت«اجرایی»به او و قرار دادن ژاندارمری در مجموعه وزارت کشور حل کرد،اما شاه و فرماندهی ارتش ایران از این امر بسیار ناخشنود شدند.طبق نظر اداره خدمات استراتژیک43،شاه از اعطای«اختیارات بسیار گسترده»به شوآرتسکوف«خشمگین» شد درحالیکه تیمسار ریاضی،تیمسار رزمآرا،تیمسار انصاری و تیمسار هدایت(وزیران و رؤسای سابق و آینده جنگ و ستاد مشترک)همچنان به تلاش برای بازگرداندن ژاندارمری و مجموعه ارتش ادامه میدادند.44
با این حال علیرغم مخالفت شدید از درون ایران،حمایت بیوقفه وزارت امور خارجه [امریکا]و فرماندهی متفقین برای اجرای مأموریت نظامی شوآرتسکوف در ژاندارمری به عنوان یک یگان پلیس/نیمه نظامی مستقل و نیز به این خاطر که هیأت او یکی از موفقترین هیأتهای«مستشاری»در ایران بود،در زمان جنگ کافی به نظر میرسید.سازماندهی مجدد، سربازگیری و برنامههای آموزشی موفق بویژه مورد توجه سرکلارمونت استرایک قرار گرفت. او با سفرهای خود در ماه آوریل 1343[فروردین 1322]از مشهد(مرکز استان خراسان در شمال شرق)به تهران،به«گستردگی و فراگیری»مداخله امریکاییها تا بهار 1943[1322]پی برد.استرایک پس از توجه به کار فرماندهی خلیج فارس،هیأت ژنرال ریدلی در ارتش ایران و دیگر هیأتهای امریکایی در شهربانی و دستاندر کار در آبیاری،آموزش کشاورزی و بهداشت عمومی،نوشت:
اما تا حد زیادی موفقترین هیأت اعزامی امریکا برای کمک به ایران گرفتار بلاهای زمان جنگ،هیأت سرهنگ نورمن شوآرتسکوف بوده است...مأموریت او سازماندهی مجدد ژاندارمری بود که او و گروه افسران امریکایی برگزیدهاش در مدت زمانی بسیار کوتاه این مأموریت را بهطور کامل انجام دادهاند.45
تا 1944[1323]،هیأت شوآرتسکوف در کنار هیأت مستشاری ژنرال ریدلی در ارتش ایران به مناطق روستایی و شهری ایران ثبات بخشید.در دو گزارش به سال 1944[1323]از قاهره و تهران،بر همکاری هیأتهای ریدلی و شوآرتسکوف و نیز پیشرفت چشمگیر ارتش و ژاندارمری تأکید شده بود.در نوامبر 1943[آبان 1322]،و بار دیگر در مارس 1944[اسفند 1323]،ارتش شوروی به نیت سرهنگ شوآرتسکوف در عقبنشینی سربازان روسی از مرز شمال غربی ایران از ماکو تا مهاباد و جدایی گستردهتر کردستان در شمال ایران از کردستان عراق و ترکیه پی برد.شوآرتسکوف طرحی برای استقرار شش گردان از ارتش ایران در«پاسگاههای مرزی برای تضمین آرامش مناطق مرزی که اکثریت جمعیت ان را کردهای مسلح تشکیل میدادند» ارائه کرد.بر این اساس،شش گروهان(هریک مرکب از 150 نفر)از ژاندارمری«در جادهها
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 138)
--------------------------------------------------------------------------------
و پاسگاههای روستایی»گشت میزدند.46هدف کلی طرح شوآرتسکوف استفاده از ارتش ایران برای آرام کردن منطقه از طریق خلع سلاح کردها و ایجاد پاسگاه بود.زمانی ژاندارمری میتواند«امنیت را حفظ کند که منطقه تحت کنترل ارتش درآید.»47
این رخداد برای توضیح دادن نقش ژاندارمری ایران شایان ذکر است که شوآرتسکوف در زمان اشغال آذربایجان توسط شوروی و در دوران افزایش ملیگرایی کردها تصور شده بود. اما در پایان،درحالیکه روسها دو بار پیشنهاد کردند تا منطقه مرزی استراتژیک کردستان ایران را به نیروهای ژاندارمری ایران واگذارند،پیشنهاد شوروی و طرحهای سرهنگ شوآرتسکوف اساسا به خاطر«بیمیلی شاه و رئیس ستاد مشترک،تیمسار ریاضی»،بیثمر ماند.48آزردگی قبلی بر سر جدایی ژاندارمری از وزارت جنگ و اختیارات«اجرایی»اعطا شده به شورآتسکوف بیش از همه دلیل آن بیمیلی بود.
در دسامبر 1944[آذر 1323]،وابسته نظامی سفارت ایالات متحده در تهران گزارش داد که با وجود عشایر شورشی در بخشهای مختلف دورافتاده کشور و عقبنشینی سربازان متفقین، ثبات دولت مرکزی به خاطر وجود«ارتش و نیز ژاندارمری که خیلی بهتر شده است»به هم نمیخورد.49
بنابراین گزارش هیأت«ژنرال ریدلی»با ماهیتی مشاورهای که عمدتا با ارتقای عملکرد اداری ارتش ایران سروکار داشت،ارتش را به عنوان«محافظ اصلی دولت مرکزی و بویژه شاه»تبدیل کرد؛هیأت سرهنگ شوآرتسکوف«بهطور قطع اشرار را دلسرد و امنیت جادهها را بیشتر کرد» و بنابراین یک«عامل قاطع قدرتمندی برای حفظ ثبات و قانون و نظم در کشور»است.50این گزارش نتیجه میگیرد که«ارتش و ژاندارمری قادرند در نهایت هرگونه ناآرامی یا شورشی را سرکوب کنند[و]...قادرند به خوبی با هرگونه بینظمی یا اغتشاشی که مراکز شهری را برهم زند مقابله کنند.»51
جنبشهای ملیگرای ترکی و کردی برای خودمختاری در سال 1946[1325]،تأخیرهای شوروی در عقب کشیدن سربازانش از شمال ایران و تشدید فعالیت حزب توده ایران همگی مشکلاتی برای دولت مرکزی و شاه بود؛همچنین مشکلاتی برای منافع متفقین و بویژه منافع ایالات متحده.درحالیکه مجلس ایران با حزب توده،امتیازات نفتی متفقین و شوروی،و مسئله آذربایجان مبارزه میکرد،ارتش و ژاندارمری سازماندهی شده و آموزش دیده توسط نیروهای آمریکایی در پایان دادن به این امور در سالهای 1944 تا 1946[حدودا 1323 تا 1325] به خوبی مؤثر واقع شدند.مشاهدات سرکلارمونت استرایک خیلی آموزنده است.او با تأمل بر حوادث سال 1946،میگوید:
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 139)
--------------------------------------------------------------------------------
این مداخله قدرتمندانه امریکا،هیأتهای مالی،نظامی و ژاندارمری[میلسپو،ریدلی و شوآرتسکوف]،تلاش آشکار امریکا برای تسخیر بازار ایران و مهمتر از همه،اقدامات شرکتهای سوکونی-وکیوم52و شل53برای رسیدن به حقوق نویدبخش نفتی بود که روسها را در ایران از متفقین جنگ گرمبه،اگر نگوییم دشمن،به رقیبان جنگ سرد تبدیل کرد...
ژاندارمری سرهنگ شوآرتسکوف و تقویت انضباط و تسلیحات ارتش منظم دو مورد از بهترین کارتهای برنده نخستوزیر بود.54
2-در 6 اکتبر 1947[حدود 16 مهر 1326]،هیأت نظامی ارتش امریکا،یا آرمیش،به هیأت نظامی رسمی در ارتش ایران تبدیل شد و جای هیأت مستشاری محدود ژنرال کلارنس ریدلی را گرفت.ژنرال رابرت گرو،در مقام جانشین ریدلی و رئیس این هیأت،براساس امضای توافقنامه آرمیش و ایران،نخستین رئیس هیأت نظامی ارتش در تهران شد.هدف از این توافق،تقویت«کارایی ارتش ایران»از طریق همکاری با وزارت جنگ و فرماندهی ارتش ایران بود.افسران امریکایی،که به تأیید مشترک ایران و ایالات متحده میرسیدند،در اداره مستشاری وزارت جنگ ایران مشغول به کار میشدند؛این اداره تحت فرماندهی رئیس امریکایی این هیأت اداره میشد.قرار بود درجه این افسران همان درجه آنها در ارتش امریکا باشد،اما هنگام اجرای مأموریت«در مشاوره و کمک به وزارت جنگ ایران...در خصوص طرحها،مشکلات مربوط به سازماندهی،اصولداری و روشهای آموزش،بر همه افسران ایرانی همرتبهشان تفوق»داشته باشند.55وظایف افسران امریکایی به ستاد کل و تمام ادارات وزارت جنگ در تهران مربوط میشد،«به جز طرحها یا عملیات تاکتیکی و استراتژیک در مقابل دشمن خارجی که به وظایف این هیأت مربوط نمیشد.»56همچون توافقنامه جنمیش در نوامبر 1943،توافقنامه آرمیش نیز دولت ایران را ملزم به مشورت با ایالات متحده درباره اعزام هر فردی از سوی«دیگر دولتهای خارجی برای انجام هر کاری با هر ماهیتی در ارتباط با ارتش ایران»میکرد.57
در 1949[1328]،تغییراتی چند در توافقنامه آرمیش بهوجود آمد که لازمه جایگزینی وزارتخانه جنگ با وزارتخانه دفاع،نیروی زمینی،نیروی دریایی و نیروی هوایی بود.تغییر اصلی اضافه شدن عبارت«نیروی دریایی ایالات متحده»در کنار نیروی زمینی ایالات متحده در متن اصلی و در نتیجه بسط(و مشخص شدن)گروه افسران این هیأت بود.58هیأت نیروی زمینی و هوایی در ارتش ایران همچنان حتی پس از سال 1958 تا 1962[1337 تا 1341] آرمیش[هیأت نظامی ارتش]نامیده میشد تا اینکه با ماگ یا گروه مشاوره کمک نظامی ادغام شد؛از 1962 تا 1978[1341 تا 1357]،این دو هیأت مستشاری را آرمیش-ماگ مینامیدند
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 140)
--------------------------------------------------------------------------------
و اساسا همان وظایفی را داشتند که از ابتدا تا فوریه 1979 و فروپاشی سلطنت پهلوی و گارد شاهنشاهی تجویز شده بود.
طبق نظر وزارت امور خارجه[ایالات متحده]،سه دلیل اصلی برای ایجاد آرمیش وجود داشت:1)«بسط دکترین ترومن»تا ایران نیز«هم به معنای سیاسی و هم به معنای استراتژیک به دژی تبدیل شود که اگر فرو میریخت،پیامد ناگزیرش،استیلای شوروی بر کل شرق مدیترانه و خاورمیانه بود»؛259)گنجاندن ایران در برنامه کمک نظامی شبیه برنامه کره و فیلیپین در سال 1947 [1326]؛و3)ادامه کمک نظامی امریکا«با هدف امنیت داخلی،نه دفاع ملی ایران.»60آمیزهای از موقعیت استراتژیک[ایران]در حاشیه شوروی،اقتصاد مبتنی بر نفت و متمایل به کسب اعتبار و وام از بانک بازسازی و توسعه بین الملل60یا«بانک جهانی»،و تاریخی از مبارزه سیاسی برای استقلال ملی علیه سلطنت و سرمایه خارجی،انجام تغییرات در هیأت مستشاری ژنرال ریدلی در 1942 تا تغییرات در هیأت نظامی ژنرال گرو در ارتش به سال 1947 را ضرورت بخشید.
از این گذشته در کنار آرمیش،وزارت امور خارجه[ایالات متحده]پیوسته اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی را به جای افزایش بودجه نظامی و پلیس تجویز کرد که پیشرفت اقتصادی داخلی را محدود مینمود،در طرح مارشال برای بازسازی اروپا محدودیتهایی دیده میشد.نخستین گام به سوی چنین اصلاحاتی در 17 دسامبر 1946[حدود 27 آذر 1325]زمانی انجام گرفت که ایران قراردادی را با یک شرکت امریکایی به نام شرکت مهندسی بین المللی موریسون-کاندسن62امضا کرد.این شرکت که با افغانستان نیز قرارداد داشت،قرار بود قابلیتهای اقتصادی ایران را بررسی کند و ظرف شش ماه گزارشی را آماده سازد؛هزینه این بررسی(صد هزار دلار)برای تأمین هزینههای هفت یا هشت کارشناس تحقیق درباره آبیاری،سدها،کشاورزی،ترابری،نیرو و سوخت،صنعت، معدن و ارتباطات به منظور تضمین وامهای بانک صادرات واردات63یا بانک جهانی کافی بود.64
در گزارش شرکت موریسون-کاندسن در ژوئیه 1947 درباره«برنامههای توسعه ایران»،تمرکز بر کشاورزی سپس جادهها،راهآهن،بندرهای دریایی و هوایی و یک شرکت نفتی خصوصی ایرانی توصیه شد.درحالیکه کمیسیون دائمی نخستوزیر به ریاست دکتر علی امینی،این گزارش را در سال 1949[1328]بازبینی میکرد،بحثهای وزارت امور خارجه[امریکا]با شرکت موریسون -کاندسن و بانک جهانی تا اوت 1948[مرداد 1327]ادامه یافت تا اینکه توافق شد توصیههای بیشتری در مورد شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران توسط گروه بازبین دیگری ارائه گردد.
در 7 اکتبر 1948[حدود 17 مهر 1327]،شرکت مشاوران برونمرزی یا اسیآی65قراردادی را با ایران امضا کرد تا بررسی دیگری در مورد شرایط اقتصادی و اجتماعی انجام دهد؛شرکتهای مهندسی امریکایی مشارکتکننده در اسیآی در آلمان و ژاپن پس از جنگ دوم جهانی
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 141)
--------------------------------------------------------------------------------
بررسیهایشان را به پایان رسانده بودند.ریاست اسیآی،همکار گروه استاندارد66شرکتهای نفتی،را معاون سابق رئیس شرکت نفت تگزاش و مشاور نفت سابق وزارت امور خارجه، مکس وستون تورنبرگ بر عهده داشت.تورنبرگ مانند بسیاری از دیگر«مردان نفتی»امریکایی سمتهای اجرایی در بنگاههای نفتی داشت و همزمان درباره سیاست نفت در دوران پس از جنگ دوم جهانی به وزارت امور خارجه مشورت میداد.67او همچنین،مانند مردانی چون ترکیلد68 ،ریبر69،جورج مکگی70،کرتیس71،هربرت هوور72و والترلوی73،از نزدیک در«بازسازی و توسعه»کشورهای خاورمیانه مشارکت داشت؛تورنبرگ و دیگران همگی از نزدیک در امر توسعه طی سالهای بحرانی 1945 تا 1955[1324 تا 1334]مشارکت داشتند.همزمان،تورنبرگ و دیگر«مردان نفتی»به وزارت امور خارجه،شرکتهای خصوصی،بانک جهانی و حتی خود ایران مشورت میدادند.74مکس تورنبرگ به خاطر سابقه مشاورت در وزارت امور خارجه[امریکا]در سالهای 1940 تا 1943 و نیز شورای عالی برنامهریزی ایران از 1946 تا 1948،نه تنها پیشنهاد داد شرکت موریسون-نادسن75را به کار گیرند بلکه ریاست شرکت مشاوران برونمرزی76را نیز در سال 1948 بر عهده گرفت و آن را ارتقا داد.
در 22 سپتامبر 1949،وزیر امور خارجه،دین ایچسون77به سفیر ایران در ایالات متحده نوشت که ایران براساس برنامه اسمیت-مانت78و برنامه اصل چهار،هم کمک اقتصادی و هم کمک نظامی از جمله مستشاران فنی در زمینه کشاورزی،بهداشت عمومی،آموزش و پرورش، و آموزش صنعتی دریافت خواهد کرد.از این گذشته،ایچسون یادآور شد که:
نظر این دولت این است که اجرای برنامه هفت ساله توسط دولت ایران با استفاده از منابعی که اکنون در اختیار دارد ابزار احتمالی بعدی برای بالا بردن سطح زندگی مردم ایران و در نتیجه تقویت مقاومت ایران در برابر تهاجم مذکور در یادداشت اشاره شده سفیر است.79
اطمیناندهی وزیر امور خارجه[امریکا]به حمایت از درآمد نفتی براساس برنامه هفت ساله با بودجه بانک مرکزی برای تقویت ایران در برابر تهاجم شوروی،شبیه نامه سفیر[امریکا]جان وایلی در 1949 به وزیر امور خارجه،ایچسون،درباره آرمیش و اهداف برنامه کمک نظامی به ایران بود.وایلی با اشاره به اهمیت هیأتهای مستشاری امریکا در ایران و نیاز به برنامه کمک نظامی،یادآور میشود که:
هیچ کس تصور نمیکند که اکنون یا در آینده ارتش ایران بتواند جلو تجاوز شوروی را بگیرد.ما گمان میکنیم هدف از برنامه کمک نظامی از منظر نظامی تضمین امنیت داخلی برای افزایش هزینه تجاوز چه از نظر نفرات و چه از نظر زمان است.که با کمک عشایر به شکل مقاومت طولانی بویژه در کوهستانهای جنوب ممکن میشود.80
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 142)
--------------------------------------------------------------------------------
دو رخداد در سال 1950 نشان داد که هیأتهای نظامی امریکا در ایران وارد مرحله سوم توسعه شدهاند.در می 1950،برنامه کمک دفاعی دو جانبه،و گروه مشاوره کمک نظامی یا ماگ شکل گرفت؛گروه مشاوره برای اجرای برنامه دو جانبه ایجاد شده بود.در اکتبر 1950، مأموریت همکاری فنی به ایران،یا«اصل چهار»توسط ایالات متحده و ایران به اجرا گذشته شد.همچون آرامیش و برنامه هفت ساله بین سالهای 1947 تا 1949،توافقهای ماگ و اصل چهار تعداد دیگری برای«ثبات»و«امنیت داخلی»ایران بود؛یعنی تعهداتی برای تقویت توسعه سرمایهبر و حفظ سلطنت.
چنین سیاستی،به مرور زمان،به معنای برخورد و رویارویی با هرگونه جنبش ملی،خواهان تغییر و توسعه پرکار به سوی خوداتکایی بود.از این گذشته چنین تغییرات و پیشرفتهایی پیوسته«گواهی»بر نفوذ شوروی به حساب میآمد و در نتیجه از همان آغاز با مخالفت وزارت امور خارجه[امریکا]و شرکتهای چند ملیتی روبهرو میشد.
بنابراین،طبق نظر گابریل کولکو،ملیگرایی و اصلاحات متعادل اما راستین دقیقا دشمنی به بزرگی بلشویسم بودند.81
3-گروه مشاوره کمک نظامی یا ماگ،در مقایسه با جنمیش و آرمیش،تا حد زیادی مهمترین هیأت نظامی امریکا در ایران بود.ماگ،مانند هیأتهای پیشین،ساختار فرماندهی نظامی موجود را تقویت میکرد و کارآمدی ارتش و ژاندارمری را از طریق برنامههای آموزشی و خریدهای تسلیحاتی افزایش میداد.اما ماگ برخلاف هیأتهای پیشین،کمک نظامی و مالی گستردهای را ممکن میساخت،ساختارهای فرماندهی نظامی و شبه نظامی جدیدی را ایجاد میکرد و در فروشهای تجاری و نیز فروشهای تسلیحاتی دولت[امریکا]مشارکت میجست. از 1953 تا 1979،ماگ در همه شعبات نیروهای نظامی و پلیس ایران وارد شد و تقریبا بر همه جنبههای اقتصاد ایران تأثیر گذاشت.
در نتیجه عملکرد ماگ،ایران-پس از سالها تردید وزارت امور خارجه[امریکا]درباره اینکه آیا ایران به کشورهای شرق مدیترانه تعلق دارد یا ملتهای کره،تایوان و فیلیپین در شرق آسیا -در نهایت کاملا در همان مقولهای از کمک نظامی امریکا قرار گرفت که یونان و ترکیه قرار داشتند.موقعیت منطقهای ایران با شکلگیری ماگ در سال 1950 بیش از هر زمانی با شفافیت بیشتری تعریف شد و ایران در ائتلافهایی چون پیمان بغداد(1955)و سازمان پیمان مرکزی (1958)اهمیت بیشتری پیدا کرد.هیأتهای نظامی امریکا،تا حد زیادی،با شکلگیری ماگ «کهنه شدند»و ایران به«قدرتی منطقهای»تبدیل شد.
در 23 می 1950،توافقنامه کمک دو جانبه امریکا و ایران به امضا رسید و گروه مشاوره کمک
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 143)
--------------------------------------------------------------------------------
نظامی[ماگ]تشکیل شد.اساسا این توافقنامه ایالات متحده را ملزم به اعطای«تجهیزات،مواد و خدمات مجاز از سوی دولت ایالات متحده»به ایران میکرد که مبتنی بر شرایط و مفاد قانون کمک دفاع دو جانبه82در سال 1949 بود.83در عوض ایران طبق اصل چهار توافق کرد که:
دولت ایران،پس از توجه لازم به مقتضیات معقول برای استفاده داخلی و صادرات تجاری ایران،که باید توسط خود دولت ایران تعیین شود،توافق میکند تولید،حمل و نقل،صدور و انتقال مواد خام و نیمه فرآوری شده مورد نیاز ایالات متحده امریکا را به خاطر کمبود یا کمبود بالقوه آن منابع در امریکا که ممکن است در ایران موجود باشد،در دورهای از زمان و به میزان و با شرایطی که در مورد ارزش،روش پرداخت و موارد دیگر آن توافق حاصل خواهد شد،تسهیل کند.84
سرانجام به منظور اجرای این توافقنامه تسهیل کمک نظامی،ماگ طبق ماده 7 با جایگاهی دائمی در ایران به عنوان«نیروی فنی»ایجاد شد.
اهمیت ماگ به کارکرد آن در ارائه مشاوره فنی در خریدهای تسلیحاتی جدید،پروژهای آموزشی جدید و برنامههای نگهداری تجهیزات مربوط،مربوط میشد که کمک نظامی و اقتصادی رو به گسترش امریکا مستلزم آن بود.دوم اینکه وظایف ماگ به شکل جدیدی از کمک نظامی-یعنی به کمک بلاعوض85نظامی برمبنای منابع طبیعی ایران و عمدتا نفت- پیونده خورده بود و همچون توافقنامههای پیشین برنامه کمک نظامی صرفا برمبنای وام نبود. بنابراین ماگ چیزی بیش از یک هیأت مستشاری بود؛ماگ از همان آغاز بخشی از یک برنامه فروش نظامی بلند مدت شامل آموزش و نگهداری سلاحهای روزبهروز پیشرفتهتر در دفاع از منافع ناتو و نیز منافع ایالات متحده و ایران بود.86از این گذشته برنامه کمک نظامیای که ماگ آن را اداره میکرد تنها در عوض مواد خام و کالاهای نیمه فرآوری شده ایران میسر میشد.
بنابراین سلطنت،خانواده حاکم و نظامیان ایران،منابع اصلی و کالاها و نیز فرآوریهای اصلی ایران را در عوض آینده خودشان و به اعتقاد خودشان آینده ایران،وثیقه قرار دادند.در گیرودار مشکلات فزایند با انگلستان بر سر هیأتهای مستشاری امریکایی،منافع نفتی امریکا و برنامه هفت ساله مورد حمایت امریکا،امضای توافقنامه کمک دفاع دو جانبه از سوی ایران را میتوان گریز این کشور از مخمصه رقابت انگلیسو روسیه و در آغوشگیری«قدرتی خنثی»تفسیر کرد؛بسیاری از رخدادهای سالهای 1950 تا 1962 را دقیقا به همین ترتیب تفسیر میکنند.اما همکاری فزایندهو کاهنده انگلیس و ایالات متحده از یک سو و دشمنی فزاینده اتحاد شوروی و ایالات متحده از سوی دیگر تا حدی سیاست خارجی جهانی تهاجمی واشنگتن را آشکار کرد.گواه دیگر بر نقش قدرتمندانه ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم در ایران،علاوه بر
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 144)
--------------------------------------------------------------------------------
دکتر ین ترومن،توافقنامه آرمیش و برنامه هفت ساله ایران،مطمئنا مأموریت ماگ و آغاز تبادل منابع و کالاهای نیمه فرآوری شده با سلاح بود؛مبادلهای که آشکارا بخشی از برنامه ماگ بعدی و دیگر کوههای کمک در سرتاسر دهه 1970 بود.
بنابراین در اکتبر 1970،امضای یک برنامه کمک فنی دیگر،اگرچه برنامهای غیرنظامی بود، برای ناظران تعجببرانگیز نبود.هیأت همکاری فنی87یا آنگونه که عموم میشناسند،«اصل چهار»،مانند ماگ یک برنامه بلاعوض کمک فنی در ازای کار کارگران ماهر ایرانی و استفاده از منابع داخلی[ایران]بود.
در ژانویه 1952،اصل چهار آماده آغاز مأموریت فنی با هدایت ویلیام وارن88و اعطای 23 میلیون دلار بود؛این مأموریت«بخشی از مأموریت دیپلماتیک...با هدف بهرهبرداری از امتیازات و مصونیتهای اعطا شده به این هیأت»در نظر گرفته میشد.89
وارن،که نقشش از 1951 تا 1955 به عنوان نخستین مدیر کشور به خوبی در گزارش شخصیاش توصیفشد بیان داشته است که«اساسا اصل چهار طراحی شد تا اقتصاد ایران را تقویت کند و تمامیت سیاسیاش را تضمین نماید.»90از این گذشته وزارت امور خارجه [امریکا]از رابطه اصل چهار با سرمایهگذاری خصوصی صحبت میکرد چون یادآور شد که:
سرمایهگذاری خصوصی از سوی ایالات متحده میتواند کمکی اساسی به توسعه اقتصادی در خارج باشد.اما در ارتباط با درآمد و پساندازهای ایالات متحده و در ارتباط با نیاز به سرمایه توسعه امریکا در خارج،سطح تازه جریان سرمایه خصوصی به خارج از کشور پایین به نظر میرسد.مشخصا لازم است میزان سرمایهگذاری خصوصی ایالات متحده در خارج بیشتر از میزان کنونی شود و اگر قرار است گامی اساسی به سوی اهداف برنامه اصل چهار برداشته شود،لازم است در مناطق متنوعتری سرمایهگذاری شود.91
سرانجام رئیس جمهور ترومن،با اینکه ویژگی دوگانه اصل چهار را دانش فنی،علمی و مدیریتی و نیز ایجاد پروژههای تولیدی توصیف میکرد،در پیام خود در 24 ژوئن 1949 به کنگره نوشت که:
کمک فنی برای نهادن سنگ بنای سرمایهگذاری تولیدی ضروری است.سرمایهگذاری،در عوض،کمک فنی را میطلبد.اما در کل بررسیهای فنی منابع و امکانات توسعه اقتصادی باید پیش از سرمایهگذاری اساسی انجام گیرد.از این گذشته،در بسیاری از مناطق موردنظر، کمک فنی در ارتقای بهداشت،ارتباطات یا آموزش برای ایجاد شرایطی لازم است که سرمایهگذاری سودمند باشد.92
بنابراین ماگ و اصل چهار در ایران نه تنها به کمک نظامی و پیشرفت روستاها بلکه به
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 145)
--------------------------------------------------------------------------------
سرمایهگذاری امریکا در اقتصاد ایران برای منافع شرکتهای امریکایی و«تمامیت»سلطنت مربوط میشد.با اینکه ایران متحدی مورد اطمینان برای ایالات متحده بود،کمکهای بلاعوض به ایران محدود و با نظارت سفارت یا تکنیک«قطره چشم»انجام میگرفت.وزارت امور خارجه[امریکا]در یادداشتی بر«عوامل سیاسی و اقتصادی دخیل در کمک نظامی به ایران در سال مالی 1951»،آورده است:
نخستین هدف سیاست ما در قبال ایران ممانعت از استیلای روسیه شوروی و تقویت گرایش ایران به غرب است.سیاست ما نخست بر پیشرفت اقتصادی و اجتماعی برای تقویت مقاومت کشور در برابر کمونیسم تأکید دارد.تأکید اصلی در این ارتباط برنامه هفت ساله ایران است که انتظار میرود تا حد زیادی از منابع مالی خود کشور در اجرای آن استفاده شود.کمک امریکا به ایران در زمینههای اقتصادی و اجتماعی،آنگونه که اکنون برنامهریزی شده است،به کمک فنی براساس اصل چهار،برنامه اسمیت-مانت و برنامه فالبرایت93محدود میشود.جنبه دوم اجرای سیاست ما تقویت اعتماد به نفس و قدرت ایران در مقاومت از طریق ارائه کمک نظامی براساس برنامه کمک نظامی(ماپ)94است.95
در می 1954،سرلشکر جورج استوارت از ارتش امریکا و مدیر اداره کمک نظامی پنتاگون نزد کمیته امور خارجی کنگره شهادت داد که:
فکر میکنم میشود گفت-و میگویم-که اگر به خاطر کار ماگ و هیأت ارتش[امریکا] در ایجاد اعتماد به نفس و دوستی میان نیروهای مسلح ایران نبود،این ایران امروز پشت پرده آهنین قرار داشت.96
ژنرال استوارت در توصیف مفصل رخدادهای 19 اوت 1953[28 مرداد 1332]و نقشی که ماگ در سرنگونی دولت مصدق ایفا کرد،شهادت میدهد که:
حال وقتی این بحران بهوجود آمد و آن چیز[دولت مصدق]داشت سرنگون میشد، معیارهای عادیمان را نقض کردیم و از جمله کارهای دیگری که کردیم این بود که فورا براساس شرایط اضطراری،پتو،چکمه،یونیفورم،ژنراتور برق و وسایل درمانی در اختیار ارتش قرار دادیم که فضایی را بهوجود آورد که توانستند از شاه حمایت کنند....سلاحهایی که در دست داشتند،کامیونهایی که سوارشان بودند،خودروهای مسلحی که با آنها از خیابانها میگذشتند و ارتباطات رادیوییای که نظامرت آنها را ممکن میکرد،همه و همه از طریق برنامه کمک دفاعی نظامی فراهم شد....اگر به خاطر این برنامه نبود،احتمالا دولتی غیر دوست با ایالات متحده اکنون بر مسند قدرت بود.97
با اینکه شهادت ژنرال استوارت بر اهمیت کوتاهمدت آرمیش و ماگ صحه گذاشت،اما سخنان
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 146)
--------------------------------------------------------------------------------
سناتور هوبرت هامفری درآوریل 1961 که بارها نقل شده تأثیر کلی بیست سال برنامههای کمک مالی و سیاسی از سوی جنمیش و آرمیش-مگ را نشان داد.سناتورها مفری در واکنش به سخنان یکی از تیمسارهای ایرانی،اظهار داشت:
میدانید فرمانده ارتش ایران به یکی از افراد ما چه گفت؟گفت ارتش،به لطف کمک امریکا،شکل خوبی دارد-الآن قادر است از پس مردم غیرنظامی برآید.این ارتش قرار نیست با روسها بجنگد.برنامه این است که با مردم ایران بجنگد.98
بین سالهای 1958 تا 1962[1337 تا 1341]،در واقعه نشان داد که تعهد هیأتهای نظامی امریکا به امنیت داخلی ایران و توانایی ارتش در«برآمدن از پس مردم غیرنظامی»روزبهروز برای ایالات متحده و سلطنت مهمتر میشود.تأسیس ساواک،سازمان اطلاعات و امنیت کشور، در سال1957[1336]«با کمک فنی و یاری امریکا»99در کنار تحکیم آرمیش-ماگ طی سالهای 1958 تا 1962 به سه دلیل برای امنیت داخلی ایران اساسی بود:1)«برای افشا و مبارزه با فعالیتهای ضد رژیم در داخل کشور»مثل گردآوری اطلاعات درباره کارهای ضد جاسوسی، فعالیتهای ضد حکومت،حزبهای سیاسی،خشونتهای گروهی نو ظهور و سازمانها و افراد خرابکار؛2100)«ارائه مشاوره و کمک درباره امور نظامی به دولت ایران»از طریق مستشاران آرمیش-ماگ؛و3)کمک به ایران در«اداره کمکهای امنیتی امریکا»(فروشهای نظامی خارجی101و ماپ[برنامه کمک نظامی]،عمدتا از طریق معاون وزیر جنگ.102
در اوایل دهه 1970،کارکردهای اصلی آرمیش-ماگ بهطور خاص مشاوره داده به نیروهای مسلح ایران درباره تهیه سلاح،کمک به فروشهای نظامی خارجی و کمک به ایران در یادگیری تجهیزات خریداری شده از امریکا بود.103
تأسیس ساواک و تحکیم هیأتهای نظامی امریکا در ایران با علاقه شدید و تازه به اصلاحات اجتماعی تکمیل شد.از 1958 تا 1962،گروه مستشاری هاروارد،104با هدایت ادوارد میسون105از دانشگاه هاروارد،ضمن ارائه مشاوره به اداره اقتصادی ایران در سازمان برنامه با آن همکاری کردند؛سازمان برنامه نیز در سال 1958[1337]به ریاست خسرو فرمانفرماییان،بنیان نهاده شد.گروه مستشاری هاروارد،با هزینه چهار ساله بنیاد فورد،روی برنامه هفت ساله سوم سازمان برنامه(1967-1962)106[1346-1341]در کنار گروههای مستشاری امریکایی، مانند مؤسسه امور دولتی107،مؤسسه همکاران جورج فرای108و اصل چهار،کار کرد.109در سپتامبر 1962[شهریور 1341]،برنامه سوم آغاز شد.
با اینکه کار این گروه تا 1967[1346]ادامه یافت و یکی از جنجالبرانگیزترین دورانهای مستشاری امریکا-یعنی دوران اصلاحات پهلوی و زد و خوردهای خیابانی با مردم غیر نظامی
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 147)
--------------------------------------------------------------------------------
-را تشکیل داد،مستشاران برنامه سوم با برنامهها،بودجهها و کارکنان به اندازه«پدران بنیانگذارشان»در سالهای 1949-1945[1328-1324]مشکل داشتند.از این گذشته،یکی از اعضای گروه مستشاری هاروارد یادآور شد که:
طی پانزده سال گذشته،ایران مقادیر زیادی کمک اقتصادی،از جمله کمک مالی دریافت کرده است.به ایران بیش از هر کشور دیگری در نیم کره غربی،افریقا یا هر کشور دیگری در خاورمیانه به جز ترکیه کمک شده است.110
با وجود کمک اقتصادی و نظامی چند میلیارد دلاری فقط از سوی ایالات متحده بین سالهای 1950 تا 1964[1329 تا 1343]،از جمله کمک فنی اصل چهار،و نیز این مسئله که «کمتر حوزهای از نهادها یا ساختمانها بود که از این منفعت بهرهمند نبود یا دست کم یک یا چند کارشناس خارجی در آن حضور نداشتند.»111،ایران«به اندازه هندوستان،مکزیک،برزیل، مصر،چین ملیگرا یا حتی ترکیه مسیر مدرنسازی صنعتی را طی نکرد.»112
4-از این گذشته در ژانویه 1973[دی 1352]،دولت ایران آخرین هیأت نظامی امریکایی را پذیرفت.گروه میدانی کمک فنی113یا توافقنامه تافت114ایالات متحده را ملزم به اعزام «552 نفر با هزینه 6/16 میلیون دلار»کرد تا«به کارکنان خارجی درباره تجهیزات،فنآوری، سلاحها و دستگاههای پشتیبانی در داخل کشور[ایران]»در مقیاسی فراتر از گروههای آموزشی سیار115یا امتیتی و آرمیش-ماگ آموزش دهند.116وجود تافت در سال 1973[1356]در پی درخواست ایران برای افزایش فروش تسلیحات امریکا به ایران و سفر رئیس جمهور نیکسون به ایران در می 1972[تیر 1351]ضرورت پیدا کرد.این سفر و درخواست کنگره در سال 1972 برای محدود کردن کارکنان ماگ با تمایل شاه به افزایش فروش سلاح همزمان شد. سرانجام برای پرهیز از احتمال سردرگمی در اهداف،وزارت دفاع[امریکا]تافتها را در سه حوزه حساس از ماگها متمایز کرد:
1)آرمیش-ماگ در ایران همچنان کار خود را معطوف به مشاوره بلند مدت و عملکرد کارکنان کرد،حال آنکه تافتها گروههای«کوتاه مدتی»بودند که به«معرفی تجهیزات جدید»میپرداختند و«با دستگاههای لجستیک ارتباط»داشتند؛2)ایران هفتاد درصد از هزینههای ماگ را تقبل کرد و«همه هزینههای مربوط به تافتها»را پرداخت؛و3)درحالیکه ماگ معمولا در تهران مستقر بود،چهل درصد تافتها در استانها مستقر بودند.117
اهمیت تافتها در ایران در سال 1973[1352]روشن نمیشود مگر اینکه گفته شود تافتها روزبهروز بیش و پیش از هر چیز در کار سلاحهای چند میلیون دلاری پیشرفته درگیر شدند.با اینکه ایران میتوانست با درآمدهای نفتیاش در سال 1972[1351]تجهیزات پلیس و سلاح
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 148)
--------------------------------------------------------------------------------
از ایالات متحده،اروپا و اتحاد شوروی خریداری کند،اما تا بهای نفت بهطور اساسی افزایش نیافت،نتوانست از پس خرید سلاحهای پیشرفتهتر و دستگاههای لجستیکیای برآید که از 1973 تا 1978[1352 تا 1357]خریداری کرد.دوم اینکه تافتها،مانند آرمیش-ماگ،تحت فرماندهی رئیس آرمیش-ماگ یا کارمیش108در تهران بودند که به نوبه خود«تحت فرماندهی مستقیم فرمانده کل قوای امریکا-اروپا (USCINCEUR) »و تحت سرپرستی سفیر امریکا در ایران» و نیز نماینده وزارت دفاع[امریکا]عمل میکرد.119
سرانجام به لطف تغییرات سیستمهای دفاع جهانی و جنگ در ویتنام،رئیس جمهور نیکسون در کنار مشور اصلیاش،هنری کیسینجر،«دکتر کیسینجر»را در ژوئیه 1969 در گوآم120 اعلام کرد.«نیاز»به امنیت بین المللی در خلیج فارس و پیرامون اقیانوس هند بهطور خاص، توجه سیاستگذاران امریکا را به«نیازها»ی ایران برای تسلیحات پیشرفته و امکانات ایران در مقام نیروی جایگزین امریکا در منطقه،یا در مقام یک«قدرت منطقهای»جلب کرد.فروش سلاح،که بودجه آن برای مثال از طریق برنامههای هفت ساله و هیأتهای مستشاری نظامی امریکا و به واسطه درآمدهای نفتی تأمین میشد،مستلزم این بود که در پایان،گروههای میدانی کمک فنی آنها را معرفی کنند.
از 1973 تا 1978[1351 تا 1357]،ورود تافتها به عنوان مستشاران فنی«کوتاهمدت»(دوازده تا هجده ماه)با درگیر شدن شرکتهای خصوصی امریکایی در فروش سلاح،دستگاههای لجستیکی، آموزش سلاحها و تجهیزات و فنآوری همراه شد.121با اینکه کنگره به خاطر فروش هواپیماهایی چون هواپیمای کنترل و هشدار هوابرد E-3 (آواکس)یا چندین اف-16 با اینکه کنگره به خاطر فروش هواپیماهایی داد،در کل روشن بود که برنامه تافتها،به عنوان عناصر اساسی دکتر ین نیکسون-کیسینجر، «کوتاهمدت»نیست.بلکه اگر قرار بود برنامههای نظامی عمدهای در ایران با موفقیت به انجام برسد؛روشن بود که تافتها«همچنان نقشی اساسی در حوزههای آموزش،لجستیک و نگهداری تا دهه 1980 ایفا میکردند.»122افزون بر آن،همچنین روشن بود که شرکتهای خصوصی و نیز تافتها اساسا در مرکز و جنوب ایران با هدف خلیج فارس و اقیانوس هند مستقر بودند نه در شمال ایران و با هدف اتحاد شوروی.
با افزایش بهای نفت و درآمدها پس از سال 1973[1352]،«فهرست درخواستی»چند میلیارد دلاری ایران نیز جهش و پرش داشت.با گسترش مأموریت هیأن نظامی تافت امریکا، و نیز تقویت نقش آرمیش-ماگ در عقد قرارداد و فروش سلاحهای امریکایی و برنامههای آموزشی برای ایران،طبیعی است که کاروانی از کارکنان امریکایی و وابستگانشان به راه افتد. در گزارش سناتور ریبیکاف123در 10 فوریه 1977[21 بهمن 1355]به سنا،چند مسئله مهم در
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 149)
--------------------------------------------------------------------------------
ارتباط با هیأتهای نظامی امریکا در ایران ذکر شده است.
از جمله چند مسئلهای که سناتور کالور124و سناتور ایگلتون125مطرح کردند عبارت بود از افزایش ناگهانی کارکنان و وابستگان امریکایی در ایران که تورم در هزینه مسکن و اجاره، ظهور«طبقه جدیدی از کارکنان نظامی بازنشسته»در پستهای کلیدی دولتی و حجم زیادی از فروش زرّادخانه تسلیحاتی بسیار پیشرفته امریکایی،126مهمترین اعتراض به سیاست امریکا در فروس سلاح به ایران این سخن است:
به جز چند استثناء میبینیم که نیروهای نظامی ایران نمیتوانند بدون کمک فنی بسیار فراوان امریکا از سلاحهای امریکایی خریداری شده برای آنها بهرهبرداری مؤثری داشته باشند.نظر ما این است که تجهیزات دریافتی که نتواند توسط نیروهای ایرانی به کار رود و نگهداری شود در تقویت توانایی دفاعی ایران در زمان جنگ،یعنی زمانی که ایالات متحده شهروندانش را با شروع رفتارهای خصومتبار خارج میکنند،تأثیر چندانی نخواهد داشت.127
خلاصه آنکه درحالیکه ماگ امنیت داخلی برای ایران به ارمغان آورد تا«تمامیت سیاسی»اش را در برابر«تهدیدهای»داخلی و خارجی حفظ کند،تافت در کنار«کارمندان مزدبگیر»،امنیت خارجی را برای منافع منطقهای خلیج فارس و اقیانوس هند به ارمغان آورد. در هر دو مورد،کمک نظامی با تغییرات اقتصادی حاصل از درآمدهای نفتی ایران همراه بود؛ در مورد نخست،تغییر ساختار شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1954[1333]به شرکت ملی نفت ایران تحت استیلای انگیس و امریکا؛و در مورد دوم،صعود بهای نفت در سال 1973[1352]و توان خرید تسلیحات و دستگاههای لجستیکی بسیار پیشرفته و گران از ارتش و صنایع تکنولوژیک امریکا.درحالیکه توافق ماگ در 1950[1331]سلطنت را تقویت کرد، ضمن کمک به سرنگونی دولت مصدق با همراهی سیا،پلیس امنیتی(ساواک)و نیز نیروی ضد چریکی هوابرد(رینجرها)128را ایجاد نمود،توافقنامه تافت در 1973[1352]منافع صنعتی و مالی امریکا،یک بازار و منافع حاصل از صادرات نفت،کالاهای سرمایهای،واردات و فروش سلاح را تضمین کرد.بنابراین عملکرد تافت را باید عامل افزایش حضور امریکا نه تنها در ایران بلکه در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند دانست.
هیأتهای نظامی امریکا در ایران از 1943 تا 1978[1322 تا 1357]چند نقش کلیدی را هم برای شاه و خانوادههای حاکم بر ایران،و هم برای شرکتها و منافع نظامی امریکا ایفا کردند.از آنجا که اعضای داخل هیأتهای نظامی شوآرتسکوف ریدلی،آرمیش،ماگ و تافت را ضد انقلاب یا سرکوبگر،یا صرفا حامی سلطنت منفور و شرکتهای امریکایی نمیدانستند،اما این هیأتها در عمل در خدمت چند هدف و مقصود بودند.یکی از ناظران ایران یادآور میشود
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 150)
--------------------------------------------------------------------------------
با اینکه بسیاری از منتقدان شاه همه جنبههای هیأتهای یاریرسان را با پیامدهای سیاسی چون «اصلاحات ارضی،آموزشی پلیس،پژوهش کشاورزی و حتی خدمت پزشکی روستایی»همراه میدانستند و معنای آن را«تعهد به اقتصاد بازار آزاد و معمولا پیوند با نهادهای غربی»در نظر میگرفتند،اما:
وقتی سلاحهای امریکایی در خاک یک ملت میزبان قرار میگیرد،ولی هنوز در عمل تحت کنترل مستشاران امریکایی(خصوصی یا دولتی)است،محدودیتی بر حاکمیت ملی میزبان تحمیل میشود...مجموعهای که در آن بعضی اجزا انساناند و بعضی دیگر برقی-مکانیکی... یک سلاح خاص را میتوان به شکلهای متفاوت برای شلیک به سرمایهداران و کمونیستها استفاده کرد،ولی دستگاه مراقبتکننده،شبکه دفاع هوایی و سیستم ضد زیردریایی همه و همه سرسپردگیهای سیاسی اجزای انسانیشان را در پی دارد.129
بنابراین روشن است که هیأتهای نظامی امریکا در ایران از 1943 تا 1978[1322 تا 1357] -نه تنها در شرایط جنگ جهانی دوم بلکه در دوران ائتلافهای مجدد پس از جنگ،نظامهای ائتلافی،نمایندگیهای بین المللی و برنامههای بازیابی و بازسازی به منافع اقتصادی و سیاسی ایالات متحده،اروپا و دیگر کشورهای صنعتی مربوط میشد.از این گذشته،این هیأتها در نهایت مسلتزم مداخله مستشاران امریکایی-خواه غیر نظامی خواه نظامی-در تقریبا همه بخشهای نهادهای دولتی و مالی ایران و براساس قدیمیترین تعبیر،در امنیت داخلی و خارجی ایران بود.هیأتهای امریکایی،از جنمیش گرفته تا تافت،به بازسازی اقتصادی و سیاسی جامعه ایران کمک کردند؛در زمان مناسب،این هیأتهای نظامی بر ساختار اجتماعی نیز تأثیر گذاشتند. در عمل،این هیأتها مداخلهای از نوع دیگر بودند.
پانوشتها
*عضو هیأت عملی دانشگاه الزهرا. (1)-برگرفته از منبع زیر:
Thomas M.Ricks,U.S.mjlitary missions to Iran,1943-1978:The political economy of military" assistance",iranian Studies,Vol.12,nos.3-4(1979).pp.163-193. نسخه قدیمیتر این مقاله در سیزدهمین نشست سالیانه انجمن مطالعات خاورمیانه در نوامبر 1979 در سالت لیک سیتی ایالت یوتا و در دوازدهمین نشست سالیانه انجمن فارغ التحصیلان عرب امریکایی در نوامبر 1979 در واشنگتن ارائه شده است.نسخه بلندتر مقاله کنونی در مجله زیر به چاپ رسیده است:
A.A.U.G..U.S.Intervention in the Middle East(1981).
(2)-تامس.م.ریکس استادیار تاریخ دانشگاه جورج تاون است.
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 151)
--------------------------------------------------------------------------------
()-
(3)- McGhee.
(4)- UMD-97.in Foreign Relations of the United States:1950,vol.V(Washington.D.C.,1978),p.615.
(5)- George Baldwin.Planning and Development in Iran(New York,1967),p.145.
(6)- Michael Hudson,"The Political economy of foreign aid".in The Myth of Aid,ed.Denis Goulet Michael Hudson(New York,1971).p.p.80.
(7)- Clarence S.Ridley.
(8)-ژنرال در ارتش امریکا معادل ارتشبد در ارتش ایران است،اما به دلیل اینکه این لفظ در زبان فارسی برای نظامیان خارجی شناخته شده است.معادل فارسی آن به کار نرفت.م(مترجم).
(9)- John Greely.
(10)- H.Norman Scwarzkopf.
(11)- Philip T.Boone.
(12)- William Preston.
(13)- Arthur C.Millspaugh.
(14)- United States,State Department,Foreign Relations of the United States:1942,volume 17(Washington,D.C.,1963),P.262. از این پس با عنوان روابط خارجی:1942.
(15)- Donald H.Connolly.
(16)- Wallace Murray.
(17)-همان،ص 242.
(18)- Sumner Welles.
(19)-همان،ص 259.
(20)- Gendarmerie Military Mission.
(21)-از هیأت یاد شده در متن انگلیسی و ظاهرا در اسناد امریکایی،به صورت مخفف و GENMISH (جنمیش)یاد شده است.در ادامه ترجمه متن همچون متن اصلی،از هر دو عبارت استفاده شده است.م.
(22)- U.S.Army Military Mission.
(23)-از هیأت یاد شده در متن انگلیسی و ظاهرا در اسناد امریکایی،به صورت مخفف و ARAMISH (آرمیش)یاد شده است.در ادامه ترجمه،همچون متن اصلـ،از هر دو عبارت استفاده شده است.م.
(24)- Military Assistance Advisory Group.
(25)-از هیأت یاد شده در متن انگلیسی و ظاهرا در اسناد امریکایی،به صورت مخفف و MAAG (ماگ)یاد شده است. در ادامه ترجمه،همچون متن اصلی،از هر دو عبارت استفاده شده است.م.
(26)- Hawkins.
(27)- Technical Assistance Field Teams.
(28)-از هیأت یاد ده در متن انگلیسی و ظاهرا در اسناد امریکایی،به صورت محفف و TAFT (تافت)یاد شده است. در ادامه ترجمه،همچون متن اصلی،از هر دو عبارت استفاده شده است.م.
(29)- James F.Byrnes.
(30)- Robert P.Patterson.
(31)- United States,State Department,Foreign,Relations of the United States:1945.volume VIII (Washington,D.C..1969).P.534.
(32)- United State,State Department,Executive Agreement Series,nos.351-400(Washington,D.C.,) 1963).p.262.
(33)-همان،ص 6.
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 152)
--------------------------------------------------------------------------------
(34)-همانجا.
(35)- Wheeler.
(36)- Foreiggn Relations:1942,P 223.
(37)- Louis Dreyfus.
(38)- West Point.
(39)-همان،ص 248.
(40)- L.Stephen Timmerman.
(41)- James P,Sheridan.
(42)- United Dtates,State Department,Foreign Relstion of the United States:1943,volume IV (Washington,D.C.,1964),P.514. از این پس با عنوان روابط خارجی:1943.
(43)- Office of Strategic Services,.
(44)- United States,National Archive,Records of the Office of Strategic Services,NO.61233,"Police." Gendarmerie,and Army".February 1944.fol.Jno.76263."The Army and the Gendarmerie",16 May 1944.fol.1.
(45)- Sir Clarmont p.Sjrine,World War in Iran(London,1962),p.170. از این پس با عنوان جنگ جهانی در ایران.
(46)- United State,National Archive,Recorde of the Office of Strategic Services.no.73660."USSRin " the Middle East-activities in spring 1944",8 May 1944,fol.2.
(47)-همانجا.
(48)-همانجا.
(49)- United States,National Archive,Records of the Office of Strategic Services,no.109456,"Annual estimate of political stability".19 December 1944,fol.2.
(50)-همان،برگهای 3-2 و 7.
(51)-همان،برگ 7.
(52)- Socony-Vacuum.
(53)- Shell.
(54)-جنگ جهانی در ایران،صص 227 و 236.
(55)- United States,State Department,Treaties and Other international Acts,series 1650-1699 (Washington,D.C.,1974).PP.3-4.
(56)همان،ص 3.
(57)-همان،ص 10.
(58)-در واقع در عبارت آرمیش یا هیأت نظامی ارتش (Army Military Mission) لفظ Army دلالت بر نیروی زمینی ارتش امریکا دارد.بنابراین با تغییر یاد شده،افزون بر نیروی زمینی،نیروی دریایی نیز در این هیأت وارد شده است.م.
(59)-روابط خارجی:1947:
"The Pentagon Talks of 1947",p.577.
ر.ک:
Michael K.Sheehan,IranThe Impact pf United States Interests and Policies,1941-1954(Brooklyn, N.Y.,1968).PP.32-43.
(60)- United States.State Department,Foreign Relations of the United States:1948.volume V (Washington,D.C.,1975).P.88.
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 153)
--------------------------------------------------------------------------------
قاز این پس با عنوان روابط خارجی:2948.
(61)- International Bank of Reconstruction and Development(IBRD)
(62)- Morrison-Kundsen International Engineering Company.
(63)- Export-Import Bank.
(46)-روابط خارجی:1947،ص 4.ر.ک:
L.P.Elwell-Sutton.Persian Oil:A Study in Power Politics(London,1955).p.159. از این پس با عنوان نفت ایران.
(56)- Overseas Consultants,Inc.(OCI)
(66)- Standard.
(67)-ماکس وستون تورن برگ (Max Weston Thrnburg) در 1917 از دانشگاه کالیفرنیا مدرک مهندسی گرفت.پس از سه سال خدمت در ارتش،در 1920 به استاندارد ایل (Standard Refinery) کالیفرنیا پیوست و از 1924 تا 1929 سرمهندس بخش ساخت،از 1929 تا 1931 مدیر پالایشگاه ریچموند (Richmond Refinery) و از 1931 تا 1936 رئیس هیأت مهندسان شد؛سمت آخر وی طی سالهای بحرانی کار سوکال (SOCAL) در میدانهای نفتی عربستان سعودی بود. اندی پس از آن،تورن برگ معاون شرکت نفت بحرین شد(که مالک آن شرکت تگزاس و استاندارد کالیفرنیا بود)و از 1940 تا 1943 همزمان مشاور نفتی وزارت خارجه[امریکا]بود؛همان شرکتی که از نزدیک درگیر«رقابت»بر سر امتیاز نفت جنوب شرق ایران در سال 1944 بود.در 1946،تورن برگ به تهران آمد تا درباره برنامه هفت ساله«بازسازی و توسعه ایران»در کنار برنامههای صنعتیسازی به دولت ایران مشورت دهد.در همان هنگام که هنوز در حاشیه خلیج فارس زندگی میکرد،ارتباطش با شورای عالی برنامهریزی موجب شد تا او شرکت بین المللی موریسون-کاندسن را به عنوان گروه بازبینی مرکب از ده مهندس امریکایی پیشنهاد کند.از 1948 تا 1951،رئیس شرکت مشاوران برونمرزی بود و کمک کرد تا برنامه هفت ساله ایران کامل شود.از 1955-1954 به ترکیه رفت تا به برنامه صنعتی آنجا کمک کند.تورن برگ بین سالهای 1954 تا 1960،کتابش-مردم و سیاست در خاورمیانه:مطالعه تغییر اجتماعی و سیاسی به مثابه مبنایی برای سیاست ایالات متحده-را آماده کرد و با گروه مشاوره هاروارد و در تنظیم پیشنویس آنها برای برنامه سوم ایران با هدایت ادوارد میسون (Masson Edward) همکاری کرد.ر.ک:
Max Weston Thornburg,People and Policy in the Middle East A Study of Social and Political Change: as a Basis for United States Polisy(New York,1964),PP.ix-xii;George Baldwin,Planning and Development in Iran(Baltimore,1967).PP.25-28;Engler,Politics of Oil,pp.281-282;Elwell-Sutton, Persian Oil,pp.141.159-161.
(68)- Torkild.
(69)- Rieber.
(70)- George C.McGhee.
(71)- A.A.Curtice.
(72)- Herbert Hoover.jr.
(73)- Walter Levy.
(74)-ترکیلد ریبر،مانند ماکس تورن برگ،با کسب و کار بین المللی از نزدیک سروکار داشت و در عین حال با یک شرکت نفتی کار میکرد و بعدها به دولت ایران نیز مشورت میداد.ریبر«کاسبی با علایق فراوان»بود که از سال 1905 و در دوران ریاستش از 1935 تا 1940 با شرکت تگزاس ارتباط داشت.در 31 دسامبر 1951،ریبر در مقام مشاور نفتی برای بانک جهانی در شرکت هکتور پردهوم (Hector Purdhomme) و مدیر اداره وام بانک بازسازی و توسعه بین الملل[بانک جهانی]وارد تهران شد.در پی سرنگونسازی دولت مصدق توسط سیا،ریبر در سال 1955 در مقام مشاور نفتی تیمسار زاهدی به ایران بازگشت.ر.ک:
Edward S.Mason Robert E.Ahser.The World Bank since Bretton Woods(Washington.D.C..1973).
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 154)
--------------------------------------------------------------------------------
ق PP.602,FN.11602-609. همچنین ر.ک:
Elwellsutton,Persian Oil,PP.276-277:kOLKO,limits of Power,p.419Engler,Politics of Oil,PP.200: 431.
(75)- Morrison-Knudsen.
(76)- Oversras Consultants.Inc.
(77)- Dean Acheson.
(78)- Smith-Mundt.
(79)-روابط خارجی:1949،ص 559.
(80)-همان،ص 554.همچنین ر.ک:
Sheehan.Iran,p.49.
(81)- Gabriel Kolko.The Roots of American Foreign Policy(Boston,1969),p.79.
(82)- Mutual Defense Assistance Act.
(83)- United States,State Depatment,United Treaties and Other International Agreements:1950. vol,I(Washington,D.C.,1952),P.420.
(84)-همان،ص 421.(تأکید افزوده شده است.
(58)- grant
(68)-در مورد دامنه کار ماگ و ارتباطش با فرمانده کل قوای امریکا،اروپا،ر.ک:اداره حسابداری کل ایالات متحده:
United States,Ceneral Accounting Office.Profits of Military Assistance Advisory Groups in 15 Countries(Washing,D.C.,1978),PP.26-37Paul Hammond,David J.LoucherMichael D. Salomon,"Growing dilemmas for the management of arms sales".Armed Forces and Society(Fall.) 1979),pp.1-20.
(87)- Technical Couperation Mission.
(88)- William E.Warne.
(89)- United States,State Depautment,United States Treaties and Other International Agreements:1952, vol.III,Part 4(Washington,D.C.,1955).P.4742.
(90)- William E.Warne,Mission for Furope:Point 4 in Iran(New York,1965),p.60.
(91)- United States,State Department,Point Four:Cooperative Program for Aid in the Development of
Economically Underdeloped Areas.Publication 3719,Economic Cooperation Series 25(Washington,) D.C.,1950.P.54.
(92)-همان،ص 99.
(93)- Fulbright.
(94)- MAP.
(95)-روابط خارجی:1950،ص 465.
(96)- United States,House of Representatives,The Mutual Security Act of 1954,Hearings of the Committee on Foreugn Affairs.83 Congress,2 Session(Washington,D.C.,1954).P.503.
(97)-همان،صص 504 و 570-569.ر.ک:
Sheehan,Iran.pp.55-65.
(98)-آنگونه که در کتاب زیر نقل شده است:
David Horowitz,From Yalta to Vietnam(New York,1965),p.186.
(99)- Marvin Zonis,The Political Elite of Iran(Princeton,1971).p.85.
مطالعات تاریخی » شماره 19 (صفحه 155)
--------------------------------------------------------------------------------
(100)- Harvey H.Smith et al,Area Handbook for Iran(Washington,D.C.,1971),P.574.
(101)- Foreign Military Sales(FMS)
(102)- United States,General Accounting Office,Issues Related to U.S.Military Sales and Assistance to Iran(Washington,D.C.,1974),P.9.
(103)- United States Senate,U.S.Military Sales to Iran,A Staff Report to the Subcommittee on Foreign Assistnce of the Committee on Foreign Relations,95 Congress.2 Session,July 1976(Washington.d.) C.,1976),P.34. از این پس با عنوان فروشهای نظامی امریکا.
(104)- Harvard Advisory Group.
(105)- Edward S.Mason.
(106)-در متن اصلی به همین ترتیب از برنامه«هفت ساله»یاد شده اما سالهای این برنامه پنج سال(1967-1962) را نشان میدهد.م.
(107)- Governmental Affairs Institute.
(108)- George Fry Associates.
(109)- George Baldwin,Planning and Development in Iran(Baltmore,1967).Pp.ix-x.
(110)-همان،ص 200.
(111)-همان،ص 201،ر.ک:
Sheehan,Iran,p.49.
(112)-همان،ص 99.
(113)- Technical Assistance Team(TAFT).
(114)- TAFT Agreement.
(115)- Mobile training teams(TMT).
(116)- United States of Representatives,United States Arms Policies in the Persian Gulf and Res Sea AreasPast,Present,and Future,Report of a Staff Survey Mission to Ethiopia,Iran and the Arabian: Peninsula,95 Congress.1 Session,December 1977(Washington,D.C.,1977),P.141. از این پس با عنوان سیاستهای تسلیحاتی امریکا.
(117)-فروشهای نظامی امریکا،ص 35.
(118)- CARMISH.
(119)-سیاستهای تسلیحاتی امریکا.
(120)- Guam.
(121)-همان،صص 175-145.همچنین ر.ک:فروشهای نظامی امریکا،ص 36.
(122)-همان،ص 143.
(123)- Ribicoff.
(124)- Culvor.
(125)- Eagleton.
(126)- United States Senate."The Middle East and Iran",Congressional Rercord,Proceedings,95 Congress,1 Session,February 10,1977(Washington,D.C.,1977).P.12.
(127)-همان،ص 13.
(128)- Rangers.
(129)- E.A.Bayne Richard O.Collin,"Arms and Advisors:Views from Saudi Arabia and Iran". American Universities Field Staff Reports:Southwest Asia Series,XIX,i(January,1976).p.13.
پایان مقاله