مداخله آشكار از طریق پیاده كردن نظامیان، تهدید و یا توسل به كودتای نظامی و اقدام به براندازی به منظور سرنگون كردن دولتهای ملی و مردمی كه حاضر نیستند به برنامهها و خواستههای یکجانبه گرایانه تن دردهند و جایگزین كردن آنها توسط دولتهای مجری منافع سرمایهداری، از جمله روشهایی است كه ایالات متحده امریکا، در یک قرن اخیر و بویژه از اوایل دهه پنجاه میلادی جهت اجرا و پیشبرد منافع خود در كشورهای جهان و خصوصاً جهان سوم به كار برده است. اگرچه با توجه به شکل گیری اولیه سیاست خارجی امریکا بر اساس انزوای سیاسی و همچنین مشکلات داخلی در دو دهه اول قرن بیست، این کشور تا پایان جنگ جهانی اول در عرصه بین المللی حضور جدی پیدا نکرد و بیشتر به حوزه امریکای مرکزی و جنوبی معطوف بود، اما شالوده حضور ایالات متحده و حذف و تضعیف دیگر رقبا در عرصه بین المللی در همین زمان بنا نهاده شد. تنها درنیمه دوم قرن بیستم آمریكا حدود 100 كودتای نظامی و براندازی حکومت ها را طراحی و رهبری کرده است و دهها بار بطور مستقیم دست به اشغال نظامی كشورها زده است و یا آنها را تهدید به مداخله نظامی كرده است. از جنگ جهانی دوم، كشورهای زیر سلطه، صحنه اصلی دخالتها و كودتاهای نظامی یا شبه كودتا و ضد كودتا و استقرار دیكتاتوریهای نظامی بودهاند و به سادگی میتوان برآورد كرد كه كاربرد گسترده شیوههایی چون تهدید، كودتا، اشغال نظامی و غیره، تا چه اندازه به استقلال كشورها و به فرایند تصمیمگیری دولتها صدمه و زیان وارد میآورد. بدون تردید، دستگاهها و آژانس های مختلف جاسوسی آمریكا فعالانه در طرح و اجرای كودتاها و توطئهها، برای سرنگونی حکومت های مردمی، فعالانه مشغولاند و مسئول كودتاهای بیشمار در جهان هستند. البته در این راستا و برای دستیابی موفقیتآمیز به اهداف، امریکا از كمك و پشتیبانی سیاستمداران طرفدار سیاست غرب استفادههای زیادی برده است. مداخلات امریکا در عرصه جهانی، در دوران ریاست جمهوری دموکرات ها و جمهوریخواه ها همواره وجود داشته است. لذا نگارنده سعی دارد با مرور روند مداخلات امریکا در کشورهای جهان طی یک قرن گذشته که مقارن با ریاست جمهوری 16 نفر از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نیز می باشد، به بررسی چگونگی این مداخلات و تبعات آن در عرصه بین المللی بپردازد. در این راستا نگارنده 5 دوره زمانی را مدنظر قرار می دهد. -- دوره اول: از ابتدای قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی اول (مداخله در امریکای مرکزی و جنوبی) 1901 تا 1909 تئودور روزولت از حزب جمهوریخواه *در 12 فوریه 1901 روزولت طرح Platt Amendment را پایه ریزی كرد. این طرح به امریكا اجازه می داد نه تنها سیاست های داخلی، بلكه سیاست خارجی و تمام قرارداد های بین المللی كوبا را دیكته كند. طبق این طرح امریكا اجازه یافت كه منطقه موسوم به گوانتانامو را از كوبا به مبلغ 4000 دلار در ماه اجاره نماید و در آنجا پایگاه نظامی ایجاد كند و تاكنون هم امریكا نیروی نظامی خود را در این منطقه حفظ كرده است. * در سال 1903 نیروی دریایی امریكا در زمان انقلاب هندوراس وارد آن كشور شد. *در سال 1904 ارتش امریكا با عنوان حمایت ازمنافع امریكا وارد جمهوری دومینیكن شد. *در سال 1904 ، بعد از موفقیت در كوبا، روزولت سیاست خارجی خود را بر پایه دكترین مونروئه بنا نهاد. بر اساس این دكترین امریكا می بایست نقش"پلیس بین المللی" را در امریكای مركزی ايفا نمايد. * در سال 1907 ارتش امریكا وارد نیكاراگوئه شد . در همین سال امریكا در خلال جنگ هندوراس با نیكاراگوئه، دوباره وارد هندوراس شد. 1909تا 1913 ويليام هاوارد تافت از حزب جمهوریخواه ویلیام تافت سیاست های خارجی روزولت را دنبال كرد و مجموعه ای از جنگ ها و دخالت های نظامی در كشور های امریكای مركزی را تدارك دید . * در سال 1910 نیروی دریایی امریكا برای بار دوم نیكاراگوئه را اشغال كرد. *در سال 1912، آمریکا خانواده سوموزا را در نیكاراگوئه به قدرت رساند كه تا سال 1979 با سركوب و اختناق حكومت كردند . این سیاست را روسای جمهور دیگر، چه از حزب دمكرات و چه از حزب جمهوریخواه، دنبال كردند. بطور مثال می توان از دخالت های نظامی امریكا در هائیتی 1915، جمهوری دومینیكن در سال 1916 و پاناما در سال 1918 نام برد. *در سال 1911 و در خلال جنگ داخلی هندوراس، بار دیگر امریكا ارتش خود را به آن كشور فرستاد تا از منافع خود در آن كشور حفاظت كند. *بین سال های 1912 تا 1933 ارتش امریكا، نیكاراگوئه را در اشغال خود داشت و در جنگ داخلی 20 ساله آن كشور، در پشتیبانی از سوموزا، شركت داشت. 1913 تا 1921 وودرو ويلسون از حزب دموکرات *در سال 1915، ایالات متحده به دخالت نظامی در هائیتی پرداخت. *در سال 1916، ارتش امریکا وارد جمهوری دومنیکن شد. *ویلسون عامل دخالت امریکا در جنگ جهانی اول بود و در 7 دسامبر 1917 نیروهای امریکایی بطور محدود با امپراتوری اتریش ـ مجارستان وارد جنگ شدند. *در سال 1918، امریکا قسمت هایی از پاناما راتصرف نمود. پس از پایان جنگ جهانی اول، ویلسون در اعلامیه ای 14 ماده ای، با عنوان (حق تعیین سرنوشت خود، توسط ملت ها) برای تجزیه امپراتوری ها، مخصوصا امپراتوری اتریش ـ مجارستان تلاش کرد. (به گفته معاون ویلسون، وی اعتقاد راسخی به حق تعیین سرنوشت برای ملت ها نداشت و این اقدام در جهت تضعیف قدرت امپراتوری ها در برابر قدرت امریکا بود.) در مجموع در دوره یاد شده، امریكا با این دخالت ها در واقع دو هدف اصلی را دنبال می كرد. اول اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی در كشور های امریكای مركزی و جنوبی با حمایت از رژیم های وابسته به آنها و یا كنترل مستقیم توسط افراد دست نشانده خود. دوم، از آنجائی كه امریكا فرصت ها را در جهت به مستعمره گرفتن كشورهای جهان سوم شرق و آفریقا از دست داده بود، همزمان با تلاش برای تجزیه و تضعیف امپراتوری های اروپایی درپی ایجاد امپراتوری خود در قسمت غربی كره زمین بود. دكترین مونروئه در واقع مانع نفوذ كشور های اروپایی به این منطقه از جهان شد و دست ایالات متحده را در این حوزه بازگذاشت و باعث وابستگی سیاسی و اقتصادی کشورهای این منطقه شد که تا کنون نیز با آن دست به گریبان هستند . از طرفی ایالات متحده با تکیه بر سیاست انزوا درسال 1920 در جامع ملل که خود یکی از طراحان آن بود حضور نیافت و باعث بی اعتباری و خروج دیگر کشورهای عضو در سالهای بعدی و نهایتاً انحلال جامعه ملل با آغاز جنگ جهانی دوم شد . -- دوره دوم : از 1921 تا پایان جنگ جهانی دوم ( راهیابی و زمینه سازی مداخله در عرصه بین الملل ) 1921-1923 وارن هاردينگ از حزب جمهوریخواه *در سال 1921، درزمان ریاست جمهوری هاردینگ، نیروهای ارتش امریكا به خاطر اختلافات مرزی دو كشور پاناما و كاستاریكا بار دیگر پاناما را به اشغال خود در آوردند. *در سال 1922 ارتش امریكا با ناسیونالیستهای تركیه در ازمیر درگیر شد. *در سال 1922 نیروی دریایی امریكا به چین فرستاده شد تا با قیام ناسیونالیستهای چینی مقابله كند. این اقدام تا سال 1927 ادامه داشت . *در سال 1923 ارتش امریكا در جهت حفظ منافع یك شركت امریكایی هندوراس را به اشغال خود در آورد. 1923-1929 كالوين كوليج از حزب جمهوریخواه * در سال 1925 نیروی دریایی ارتش امریكا وارد پاناما شدو اعتصابات عمومی را درهم شكست. *در ماههای اول سال 1926 جنگهای داخلی در نیكاراگوئه شروع شد. نیروهای ارتش امریكا سریعا وارد عمل شدند و خاك آن كشور را اشغال نمودندو منطقه بی طرفی را برای حفظ سرمایه داران امریكا ایجاد نمودند. *در ژانویه سال 1927 ارتش امریكا به بهانه تقویت نیروی خود با وارد كردن 7 ناوشكن و 2 كشتی جنگی سبك زمینه حضور طولانی مدت را درنیكاراگوئه فراهم کرد . 1929-1933 هربرت هوور از حزب جمهوریخواه در دوران ریاست جمهوری هوور ارتش امریكا چندان فعال نبود. وی معتقد بود كه " مردان سنین بالا اعلام جنگ می كنند ، اما این جوانان هستند كه می باید به جنگ بروند و كشته شوند." همچنین در سال 1929 ، ركود بی سابقه اقتصادی گریبان گیر امریكا شد. در این ركود اقتصادی 12 میلیون نفر بیكار شدند ، 20 هزار كمپانی و 1616 بانك ورشكست شدند و تنها در یك سال 23 هزار نفر دست به خود كشی زدند. *با توجه به آنچه ذکر شد ، در زمان هوور توجه امریکا به داخل معطوف شد و فقط در سال 1932 ، وی كشتی های جنگی ارتش را برای حفظ منافع امریكا به السالوادور فرستاد. 1933-1945 فرانكلين روزولت از حزب دموکرات *دوره ریاست جمهوری فرانکلین روزولت مقارن با آغاز و پایان جنگ جهانی دوم بود و لذا امریکا بر خلاف جنگ جهانی اول ، درکنار متفقین وارد جنگ شد . روزولت دخالت در اروپا را به نفع آمریکا تشخیص داد زیرا اولاً اروپاییان را مقروض آمریکا می کرد و ثانیاً بعد از سقوط هیتلر در طرح بازسازی اروپا که بعدها به « طرح مارشال» معروف شد، شرکت می کرد و در تصمیم گیری های سیاسیون اروپا، دولت آمریکا می توانست دخالت مستقیم داشته باشد . * در 8 دسامبر سال 1941 آمریکا درکنار انگلستان به ژاپن اعلان جنگ داد و از آنجا که آلمان، ایتالیا و ژاپن در سپتامبر 1940 پیمان سه جانبه ای در مورد همکاری در نبرد در صورت حمله دشمن به هر یک از سه کشور امضا کرده بودند، هیتلر نیز در 11 دسامبر به آمریکا اعلان جنگ کرد. *در 7 اوت 1942 ، نیروی دریایی آمریکا در کانال "گودال" واقع در سالومون پیاده شدند . *در 8 آوریل 1942 نخستین حمله هوایی ناگهانی به شهر توکیو به وسیله بمب افکن های آمریکایی صورت گرفت. *بین سالهای 1943 و 1944 نیروهای آمریکایی با تفوق بر ژاپن این کشور را به دو نیم تقسیم کردند. *در 6 ژوییه 1944 قوای تازه نفس آمریکایی همراه با تجهیزات بسیار زیاد به همراه نیروهای انگلیسی و کانادایی در ساحل نرماندی فرانسه پیاده شدند و با آلمان وارد جنگ شدند . 1945-1953 هاري ترومن ازحزب دموکرات در16 ژوییه سال 1945 پس از پنج سال تلاش شبانه روزی در قالب طرحهای سری لوس آلاموس ، نخستین بمب اتمی با نام « Gadget » در حضور یکصد نفر از دانشمندان در صحرای آلاموگودور در صحرای نیو مکزیکو واقع درجنوب غربی ایالات متحده آزمایش شد، تا برتری قدرت امریکا در عرصه بین الملل تثبیت شود . *پس از تسلیم آلمان در ماه مه 1945 ، ترومن در جولای همان سال درکنفرانس ( پوتسدام ) پیرامون اروپای پس از جنگ شرکت کرد و زمینه های حضور امریکا در اروپا تثبیت شد . *به دستور ترومن، رییس جمهور وقت آمریکا و با هدف تسلیم کردن امپراتوری ژاپن، هواپیمای آمریکایی ،هیروشیمارا درساعت 8:15 صبح در تاریخ 6 اگوست 1945 و ناكازاكی را در 9 اگوست سال 1945 در ساعت حدود 11:15 با بمب اتم ويران شد، طی اين بمباران صدها هزار نفر فورا جان باختند. ترومن چند روز بعد در مصاحبه ای، با اعلام خبر استفاده آمریکا از بمب اتم، در توجیه این اقدام آمریکا گفت: « اگر اين كار را نميكرديم جنگ تمام نميشد!». *در سال 1947 طی عملیات سرکوب چیانکایچک (درچین) که با حمایت همه جانبه امریکا صورت گرفت، بیش از 10000 نفر جان باختند. *در سال 1950، امریکا در برافروختن جنگ كره و دخالت در جنگ هند و چین شرکت داشت که تا سال 1953 نیز ادامه داشت. «در دوره زمامداري روزولت و با آغاز جنگ دوم جهانی در اروپا در سال 1939، امریکا توانسته بود در زمینه تولید هواپیما، كشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانك و صنایع جنبی نظامی بیش از كشورهای روسیه، انگلستان، فرانسه و آلمان جنگ افزار تولید نماید. این حركت در آمریكا باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریكا شد؛ اما محصولات تولید شده می بایستی در جایی مصرف شود تا روند تولید متوقف نشود. روزولت رئیس جمهور آمریكا در ابتدای جنگ، اعلان بی طرفی كرد اما به فكر مصرف سلاح های تولید شده بود. به این جهت در 11 مارس 1941 قانونی از كنگره آمریكا به نام «قانون وام و اجاره» به تصویب رسید. به دنبال تصویب این قانون بود كه زیردریایی های آلمان در اقیانوس اطلس مزاحم كشتی های آمریكا شدند كه برای انگلستان ملزومات نظامی حمل می كردند. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان به روسیه در 22 ژوییه1941 و پیشرفت سریع ارتش هیتلر به سمت مسكو، لنینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز نازیسم، چرچیل از فرصت استفاده كرد و ضمن ملاقات با روزولت در عرشه كشتی « پرنس آف ولز» ضمن محكوم كردن تجاوز به شوروی، روسها را به كمك آمریكا امیدوار ساخت. از آن پس عملاً دولت آمریكا نیز به متفقین پیوست و در 25 اوت 1941 برای انتقال كمك های انگلیس و آمریكا به شوروی، خاك ایران اشغال شد و سیل كمك های تسلیحاتی آمریكا به سوی روسیه شوروی سرازیر شد. واقعه حمله ژاپن كه متحد آلمان بود به بندر «پرل هاربور» در هاوایی باعث شد كه آمریكا در دسامبر 1941 به آلمان اعلان جنگ داده و كشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ شود . در نتيجه جنگ از محدوده اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا كرد که طی آن بیش از 20 میلیون نفر جان باختند و شهرهای بسیاری ویران شد. با پایان جنگ جهانی دوم، امریکا در قالب « طرح مارشال » وارد اروپا شد و با در دست گرفتن سیستم اقتصادی و صنعتی کشورهای آسیب دیده، زمینه را برای مداخلات بیشتر در آینده مهیا کرد. به همین جهت، صنایع این کشور توانست صنایع مشابه کشورهای دیگر را حتی در بازارهای داخلی آنها تحت الشعاع قرار دهد. این برتری اقتصادی در مراحل بعد منجر به برتری سیاسی، فرهنگی، و نظامی امریکا نیز گردید. سنگ بنای مداخله سیاسی امریکا در جهان نیز در این دوره نهاده شد. با تأسیس سازمان ملل متحد بعد ازجنگ، امریکا با بدست آوردن حق وتو در این سازمان برتری و زمینه مداخله آشکار در امور جهانی را ایجاد نمود. تنها تهدیدکننده جدی منافع امریکا در این دوره، اتحاد جماهیر شوروری بود و از این زمان دوره معروف به جنگ سرد بین این دو قدرت در دنیا آغاز شد و جهان به دو قطب و بلوک شرق و غرب تقسیم شد. در این زمان امریکا با انعقاد پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) حضور نظامی خود را در امریکای شمالی و اروپای غربی تثبیت کرد و با مداخله در استقرار پلیس سازمان ملل در شبه جزیره کره، در این منطقه نیز حضور یافت که بحران های دوکره در سالهای بعد متأثر از آن بود. همچنین از سال 1947 و اشغال فلسطین، عملاً مرکز نفوذ صهیونیزم به ایالات متحده انتقال یافت و امریکا حمایت های آشکار خود را از اسرائیل به طرق مختلف از قبیل حمایت های سیاسی، مالی و نظامی ـ وتو قطعنامه ها علیه اسرائیل ـ طرح قیمومیت برای فلسطین و ... آغاز کرد.