پنجم ارديبهشت 59 در تاريخ معاصر نه تنها به عنوان روز «شكست عمليات دلتا» بلكه به عنوان روز قطع شدن پنجه عقاب و در هم شكسته شدن هيمنه نظامي آمريكا پس از فروريختن ابهت جهاني اين كشور در حمله دانشجويان مسلمان خط امام به لانه جاسوسي آمريكا شناخته ميشود.
آمريكا پس از تسخير سفارتش در تهران توسط دانشجويان مسلمان خط امام و به گروگان گرفته شدن جاسوساني كه در لباس ديپلمات مشغول توطئه و سازماندهي كودتا عليه انقلاب نوپاي اسلامي ايران بودند، نه تنها به بدترين شكل تحقير شد بلكه اسناد دخالتهايش در ايران پنبه ديپلماسي آمريكايي را در سراسر جهان زد.
بيشك بيابان طبس، بهترين راوي معجزهاي است كه دل تاريخ را به لرزه درآورد. تفسير آيه «و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين» را بايد از كوير تفتيده طبس پرسيد. بيابان خشك طبس، تبلور مرصاد الهي شد براي گرگهاي در كمين نشستهاي كه راوي سياه مرگ بودند.
از بحثهاي مهم قرآني كه به جنبههاي ويژهاي از نصرت الهي اشاره دارد، امدادهاي غيبي است. اصولاً از نظر جهانبيني اسلامي، هستي و واقعيتهاي زندگي به مسايل مادي و طبيعي محدود نميگردد، بلكه هستي به دو عالم غيب و شهود يا نهان و آشكار تقسيم ميشود. برخلاف آن كه عالم طبيعت به وسيله زمان و مكان، حدودي پيدا ميكند و به قوه و استعداد، حركت و تكامل بستگي دارد، عالم غيب منحصر به اين ابعاد و محدوديتها نميباشد و از واقعيتي مطلق منشا ميگيرد.
البته بايد اين حقيقت را هم دانست كه تمامي موجودات به حمايت و امداد غيبي نياز دارند و تدبير امور جهان هستي در عالم غيب صورت ميگيرد. در زندگي بشري به يك سلسله مددهاي غيبي برميخوريم كه مويد لطف و عنايت الهي به يك اجتماع يا فرد خاصي است. بديهي است كه اين حمايتهاي غيبي، گزف و بدون قيد و شرط و خارج از سنت الهي نميباشد، بلكه براساس شايستگيها، لياقتها و فراهم بودن شرايط ويژه، آدمي مشمول الطاف مخفي پروردگار خويش گشته و خداوند او را در گرفتاريها، ظلمتها و شدايد مدد مينمايد:
«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»
اگر به حوادث و جريانهاي انقلاب اسلامي نيك نظر افكنيم و با ژرفانديشي مسايل آن را بازخواني نماييم، به وضوح مشاهده ميكنيم كه الطاف الهي، توطئههايي را نابود كرده كه هركدام از آنها به تنهايي قادر بودهاند يك نظام اجتماعي و سياسي را از بين ببرند؛ مثلاً موضوع نزاع داخلي و شورش ناحيهاي كه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي از گوشه و كنار سرزمين اسلامي ايران شعلهور گرديد، گاه از كردستان و در مواقعي از تركمنصحرا، خوزستان، بلوچستان و آذربايجان سر بر ميآورد كه اگر پشتيباني خداوند از امت بپا خاسته ايران به رهبري امام خميني نبود، تضعيف و تحليل نهضت اسلامي را به دنبال ميآورد.
جريانهاي گوناگون فكري، حزبي و قومي به بهانههاي مليگرايي، حمايت از مردم، جانبداري از محرومان و ادعاي دموكراسي و آزادي كه از سوي ابرقدرتهاي شرقي و غربي تغذيه فكري و ارائه ميشدند، در پي آن بودند و هستند كه مسير اصيل اسلام ناب محمدي(ص) را كه ستونهاي اصلي انقلاب اسلامي بر آن استوار گرديده، مخدوش يا منحرف كرده و به سوي ابرقدرتها بكشانند و شعار قرآني انقلاب را كه نه شرقي و نه غربي بوده از تاب و توان بيندازند كه با حمايت الهي نقشههاي مزبور نقش بر آب گرديد.
مصداقي براي سوره فيل
شبانگاهان كه شب تيره بر پهنه زمين گسترده شد، ابرهه سوار بر فيل و همراه فيل سوارانش با تمامي توش و توان و ساز و برگ، عزم ويرانگري خانه خداي كرده و به سوي كعبه روانه شد. سپاهيانش متكبرانه سايه شوم خود را بر هر راه و مسيري در صحرا و بيابان افكندند. در آن لحظات حساس نه كسي را ياراي ايستادن و نه فردي بيدار بود، جز مردي كهنسال، دلسوخته و بيدار از سلاله پاك ابراهيم خليل كه در دل شب به نيايش ايستاده و اينگونه با معبود خويش زمزمه ميكند:
«اي خداي كعبه اگر اين سرزمين را به لطف خود كرامت و قداست بخشيدهاي تا در آن بر سر هر مناره و ماذنه بانگ پرستش تو بلند باشد، پس حافظ و نگهبان آن باش كه صاحب اين خانه تو هستي».
چنين شد كه خداوند بر آن سپاه فرو رفته در غفلت و غرور، ابابيل را با سنگهايي از جنس گل فرستاد كه به سويشان پرتاب كرده و آنان را همچون برگهاي خرد شده از درون و برون متلاشي نمود. كيد و حيله آنان را به تباهي و نابودي كشانيد و آنها كه تصور مينمودند تمامي اهل زمين مقابل قدرت و ساز و برگشان تسليماند ديگر باره ديدند آنچه بر سرزمين ايران حاكم است ايمان ميباشد و آنچه خود به آن اتكا دارند جز آهن خرد شده و پوسيده چيزي نيست و خدا خواست اين بارقه الهي باقي بماند تا در پرتو نور الهي به قيام «الله اكبر» ايستاده و جهانيان را به اعجاب و شگفتي وا دارد. شرق و غرب را در بهت و تحير فرو برده و به همگان ثابت كند: «آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند»
آنچه در طبس گذشت با تمامي زواياي حركت و انجام، مصداقي ديگر بر سوره فيل بود و پنجم ارديبهشت 1359 يومالفيل ديگر و كارتر، مظهر استكبار جهاني و ابرههاي ديگر. بدينگونه عنايت، لطف و رحمت الهي بر مؤمنين گسترانيده شد. آنچه در اين ماجرا گذشت نه واقعهاي ساده و زودگذر و فراموششونده بود ـ آنچنان كه عوامل نفاق داخلي كوشيدند تا خاموشش گذارند ـ بلكه تمثيلي و تذكري است ماندگار براي كساني كه با چشمان و دلهاي خويش جز آنچه هست هم مشاهده كرده و ميشنوند و اعتقاد دارند كه تذكر ديگري بود بر اثبات قدرت لايزال خداوندي و سستي عزم دشمنان خدا.
آن شب هنگامي كه مردم ايران در خواب به سر ميبردند، چندين هواپيما و بالگرد آمريكايي با آرم ارتش ايران، حمل نفرات و تجهيزات جنگي قصد داشتند در اطراف تهران بر زمين نشسته و چندين نقطه حساس و حياتي را نابود كنند.
راستي اگر خداوند تبارك و تعالي به انقلاب اسلامي، رهبر و مردم ايران عنايت ويژهاي نداشت، اين تهاجم وسيع كه از ماهها قبل تدارك ديده شده و به ميزان قابل توجهي براي آن نيرو و وقت صرف شده بود، به اين سادگي و با توفاني از شن خنثي نميگرديد. به راستي اگر آن دانههاي كوچك شن جلوي ديد خلبان هواپيما را نميگرفت و آن برخورد و آتشسوزي به وجود نميآمد، چه كسي توانايي آن را داشت كه از اجراي اين نقشه شوم و گسترده جلوگيري كند؟
چنين بود كه شنهاي كوچك بيابان بر نشانههاي بزرگ قدرت مادي مستكبران فائق آمد و مسلمانان مشاهده كردند كه خداوند با هواپيماي غولپيكر جنايتكاران چه كرد و چگونه كيدشان را تباه نمود و مزدورانشان را روسياه ساخت.
اگر استكبار جهاني در مقابل نظام اسلامي ايران ايستاده و با هزاران نيرنگ با انقلاب اسلامي مبارزه ميكند بيجهت نيست، زيرا هرگز بدينسان تحقير نگرديد و به اين اندازه طبل رسوائيش نواخته نشده بود.
آمريكا چنين در سر ميپرورانيد كه كسي را ياراي رويارويي با او نميباشد، ولي با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني اين بت موهوم، شكسته شد، به ويژه پس از منهدم گرديدن آمريكا در جريان حمله چتربازانش به ايران آنچنان ضربهاي خورد كه به قول جيمي كارتر: «هنوز هر شب كابوس شكست طبس را مشاهده ميكنم»