آمريكا كشوري است كه قتل عام دولتي سرخپوست ها و كشتار و شكنجه بردگان را در پرونده تاريخي خود دارد و اكنون نيز به گونه هاي مشابه اما مدرن در عرصه داخلي و خارجي اين رويه را ادامه مي دهد. آمريكا به عنوان مدعي دفاع از حقوق بشر در عرصه جهاني، در حالي كشورهاي ديگر را به نقض حقوق انساني متهم مي كه بر اساس اسناد و مدارك تاريخي - حقوقي و گزارش هاي رسمي و غير رسمي داخلي و بين المللي، اصلي ترين متهم يا مجرم اين پرونده است .
بر اساس آمارهاي مستند ارايه شده توسط دانشگاه بركلي، جمعيت واقعي سرخ پوستان در سرزمين تازه كشف شده همزمان با ورود نخستين گروه از مهاجران سفيد پوست بيش از 100 ميليون نفر بوده است.
در تحقيق تكميلي «هنري دوبينز» نويسنده آمريكايي با استناد به پژوهش دانشگاه بركلي آمده است: جمعيت سرخ پوستان هنگام ورود كريستف كلمب به آمريكا حدود 112 ميليون تن بوده كه 5/18 ميليون نفر آنها ساكن ايالات متحده امروزي بوده اند. اما بر اساس آمارهاي رسمي، شمار كنوني سرخ پوستان آمريكا فقط يك درصد جمعيت 300 ميليوني اين كشور يعني سه ميليون نفر است . تحليل هاي جمعيتي نشان مي دهدكمتر از 500 هزار نفر آنان توانسته اند از قتل عام هايي كه توسط آمريكايي ها صورت گرفت جان سالم به در ببرند و بقيه قرباني تشكيل كشور آمريكا شده اند.
در تاريخ آمريكا مطالب مستند زيادي از علاقه سران اين كشور به كشتن سرخپوستان وجود دارد كه از آن جمله مي توان به يكي از رييسان جمهوري اين كشور اشاره كرد.«جكسون» كه تصويرش بر اسكناس 20 دلاري نقش بسته است به قطعه قطعه كردن جسد سرخ پوستان و بريدن سر آنان علاقه داشت و به منظور تاييد شمار سرخ پوستان كشته شده، دستور داده بود نظاميان، بيني و گوش مثله شده آنان را به مقامات مسئول تسليم كنند.
«ديويداستانارد» تاريخ نگار آمريكايي نوشته است: به مناسبت شكست قوم سرخ پوست ساندكريك، جكسون در 27 مارس سال 1814 دستور برگزاري جشن پيروزي را صادر و در همين مراسم امر كرد سربازان كار بريدن بيني و گوش 800 جسد كودك، زن و مرد سرخ پوست را انجام دهند. نظاميان سفيد پوست حتي پوست بدن سرخپوستان را كندند تا براي اسبها ريسمان ببافند.«لوييس برلاندير» زيست شناس فرانسوي پس از سفر به تگزاس و انجام تحقيقات گسترده در سال 1828 نوشت: از ميان 52 قبيله سرخ پوست كه در تحقيقات ميداني فرانسويان در سال 1678 در اين منطقه شناسايي شده بودند تنها چهار قوم باقي مانده و اثري از ديگران نيست.
فرماندهاني مانند ژنرال «كاستر» و سرگرد «چونگتون» در كنار صدها نظامي ارشد ديگر كه اكنون نام آنان به عنوان قهرمانان ملي آمريكا بر برخي اماكن عمومي اين كشور خودنمايي مي كند مسئوليت مستقيم پاكسازي سرخ پوست ها را بر عهده داشتند.
چونگتون هنگام حمله نهايي به اردوگاه هاي محاصره شده سرخپوستان، به سربازان خود مي گفت: همه، حتي نوزادان را بكشيد تا پوست شان دباغي شود زيرا از تخم شپش، شپش متولد مي شود. بر اساس همين ديدگاه پس از پايان هر حمله نهايي، گروه هايي از سربازان ماموريت داشتند زنده ماندگان احتمالي و زخمي ها حتي نوزادان سالم در آغوش مادران مرده را با شليك گلوله، ضربات قنداق تفنگ و پا بكشند. بر اساس اين شعار، آمريكايي ها حتي حاضر نبودند سرخ پوست ها را به بردگي بگيرند و سرنوشت همه فقط مرگ بود.
پرونده دوم مربوط به دوران برده داري است كه در زمان رياست جمهوري آبراهام لينكلن و پايان جنگ داخلي منجر به شكست 11 ايالت جنوبي حامي برده داري شد. اين نظام به صورت نمادين در سال 1861 پايان يافت. اين مساله نيز مانند سرخ پوست كشي، پرونده حقوق بشر آمريكا را در افكار عمومي جهان سنگين تر كرده است.
بر اساس وقايع نگاري هاي انجام شده، ميليون ها برده كه بيشتر آنها اعضاي يك خانواده بودند با حمايت مستقيم دولت هاي وقت آمريكا از آفريقا زير عرشه كشتي ها موسوم به تابوت و با غل و زنجير به اين كشور منتقل مي شدند كه 20 درصد آنان قبل از رسيدن به مقصد مي مردند. برده داران سفيدپوست آمريكايي پس از خريد بردگان، اعضاي خانواده سياه پوستان را براي كار كردن در خانه، مزارع و كارخانه ها از يكديگر جدا مي كردند تا هيچگاه همديگر را نبينند . شكنجه، شلاق، تجاوز و ... برنامه روزانه و تفريحي برده داران را تشكيل مي داد و در صورت اقدام به فرار، مرگ با ضربات شلاق تنها سرنوشت آنان بود. انتشار صدها عنوان كتاب مستند درباره وقايع قتل عام سرخ پوست ها و برده داري در آمريكا تنها روايت گوشه هايي از اين تاريخ است و بازماندگان قربانيان هم صدها دعواي قضايي را براي احقاق حق و عذرخواهي دولت مطرح كرده اند كه تاكنون رسيدگي نشده است. هنوز هم پيروان نظري گروه هايي مانند «كوكلس كلانها» (سياه پوست سوزان) و گروه موسوم به «لينچ» (مثله كردن سياهان) هر چند كه امكان فعاليت عملي ندارند اما آزادانه بر ادامه ديدگاه هاي نژادپرستي خود تاكيد مي كنند.
يكي از دلايل اثبات ماندگاري تفكر برده داري در نظام دولتي عصر مدرن آمريكا، حمايت كامل اين كشور از استعمار قاره آفريقا توسط اروپا به ويژه كشور آفريقاي جنوبي توسط انگليس است .كاخ سفيد تا سال 1994 و استقلال افريقاي جنوبي ، از مواضع استعماري لندن در اين زمينه حمايت مي كرد.
افزون بر پيشينه اين دو موضوع، در عصر كنوني نيز به گواه گزارش هاي كارشناسان آمريكايي، سازمان ملل ، اتحاديه اروپا، اسناد، مدارك و عكس هاي انتشار يافته، آمريكا بزرگترين ناقض حقوق بشر در جهان است .
افزون بر بمباران اتمي بدون هر گونه توجيه نظامي دو شهر بي دفاع ژاپن در هفته هاي پاياني جنگ دوم جهاني با صدها هزار كشته و زخمي، كارنامه آمريكا در نقض حقوق بشر در افغانستان و عراق و كشتار غيرنظاميان به ويژه زنان و كودكان تقريبا هر چند روز در متن اخبار جهاني منتشر مي شود.
تصاوير انتشار يافته از خاطرات بازجويان آمريكايي در زندان ابوغريب در بغداد و گوانتانامو كه شكنجه گسترده و نظام مند بر اساس قانون « سيا » را نشان مي دهد نيز از جمله اين كارنامه سياه كاخ سفيد است.
افشاي وجود زندان هاي سري سيا در كشورهاي اروپايي در سال 2006 نيز خشم سازمان هاي حقوق بشري در غرب را بر انگيخت و سبب شد اتحاديه اروپا پس از انجام تحقيقاتي در اين زمينه از واشنگتن بخواهد به اين اقدامات پايان دهد. انتقال هزاران فرد مورد نظر سازمان هاي جاسوسي آمريكا به عنوان متهم به اين زندان ها كه حتي دولت هاي ميزبان نيز از شمار و محل دقيق اين اماكن و زندانيان در خاك خود آگاهي نداشتند بندهايي از اين پرونده است.
كشتار روزانه فلسطينيان و شكنجه هزاران نفر از آنان در زندان هاي فلسطين اشغالي توسط رژيم صهيونيستي كه با پشتيباني سياسي و اطلاعاتي آمريكا صورت مي گيرد نيز جزيي ديگر از اين پرونده حقوق بشري واشنگتن است.
در عرصه داخلي نيز در چارچوب نظام قضايي و سياسي آمريكا صدها زن در نوبت اعدام قرار دارند، ميليون ها سياه پوست به چشم مجرم نگريسته مي شوند و با وجود اينكه سياهان فقط 9/12 درصد جمعيت در مقابل 81 درصد سفيد پوستان را تشكيل مي دهند اما بيشترين شمار زندانيان را دارند زيرا هر اتهام ساده و حتي تخلف رانندگي يا دعواي لفظي مي تواند به زنداني شدن آنان منجر شود.
تحقيقات مستند پايگاه اطلاع رساني «چرخش يك پديده بين المللي» نشان مي دهد آمريكا با بيش از سه ميليون زنداني به نسبت جمعيت بزرگترين زندان جهان است. بر اساس همين گزارش مردان بيش از 90 درصد جمعيت زندانيان را تشكيل مي دهند. 44 درصد زندانيان سياه پوست و 40 درصد سفيد پوست هستند و بقيه را نيز رنگين پوستان آمريكاي لاتين و آسيايي تباران تشكيل مي دهند.
اين پايگاه در گزارش خود از وضعيت حقوق بشر در زندان هاي آمريكا نوشته است كه تجاوز به مردان رو به افزايش است. بي گناهان اعدام مي شوند. پشت ديوارهاي بلند همه زندان ها در آمريكا دنيايي از تجاوز جريان دارد و هزاران باند درون و بيرون از زندان آزادانه اين روند را هدايت مي كنند و مسئولان نيز هيچ واكنشي نشان نمي دهند. سازمان ديده بان حقوق بشر نيز با ذكر شواهدي مستند از زندان هاي سراسر آمريكا، گزارش داده است 22 درصد زندانيان در آمريكا پس از تحمل شديدترين فشارهاي فيزيكي و روحي مجبور مي شوند بارها سوءاستفاده جنسي را تحمل كنند. بخشي از اين پژوهش نشان مي دهد در يك زندان در نبراسكا در يك دوره مورد بررسي بيش از 140 هزار زنداني مورد تجاوز و خشونت غير اخلاقي قرار گرفته اند كه از آمار خشونت هاي جنسي كل ايالت بيشتر است.
البته مقوله نقض حقوق بشر در آمريكا محدود به زندان ها نيست بلكه هزاران پرونده متوقف مانده در مراحل دادرسي حاكي از شكنجه و ضرب و شتم سياهان و حتي زنان و مردان بي پناه و خيابان خواب در آمريكا يا قربانيان گروه هاي تبهكاري نيز نشان مي دهد پرونده حقوق بشري اين كشور همچنان موضوع روز افكار عمومي در آمريكا و جهان خواهد بود. اقدامات دولتمردان واشنگتن حتي در عصر مدرن در كشورهاي اشغال شده، عمليات جاسوسي، زندان هاي خارجي و داخلي و اجتماع آمريكا بيانگر اين احتمال قوي است كه شعار كابويي « بكش تا زنده بماني» در دوران قتل عام چند ميليوني سرخ پوست ها و برده داري همچنان انگيزه مسلط اداره اين كشور و سياست خارجي آن است.