در مارس 1921 بمجرد روى كار آمدن جمهوريخواهان در آمريكا، ژاپن به طور مستقيم تحت فشار قرار گرفت . سياستى كه امريكا در برابر ژاپن پيش گرفت ، اين بود كه از طرفى آن كشور را تهديد به مسابقه تسليحاتى كند، مسابقه اى كه مسلما با توجه به مقدورات ژاپن به نفع واشنگتن تمام مى شد، و از طرف ديگر آمادگى خود را براى انصراف از چنين مسابقه اى اعلام دارد. مشروط بر آن كه حكومت توكيو حرص و آز خود را در قاره آسيا محدود كند. مساله تسليحات دريايى در عهدنامه اى معروف به «عهدنامه پنج جانبه » در 6 فوريه 1922 حل و فصل گرديد و ژاپن نيز موافقت كرد كه تناسب نيروها از لحاظ واحدهاى رزمى دريايى 3 براى ژاپن ، 5 براى كشورهاى ايالات متحده و بريتانيا و 75/1 براى فرانسه و ايتاليا باشد. حكومت ژاپن مدتى از قبول اين تناسب امتناع ورزيد، اما وقتى ايالات متحده تهديد كرد كه مسابقه تسليحاتى را سرعت خواهد بخشيد و آهنگ توليد ناوهاى جنگى را چهار برابر آنچه ژاپن قدرت ساختن آن را دارد بالا خواهد برد، ژاپن تسليم شد و آمريكا با جلوگيرى از ادامه سياست گسترش ژاپن سعى كرد، جلوى پيشرفت آن كشور را سد كند. دولت آمريكا كه از ژانويه 1939، نبرد با ژاپن و آلمان را قريب الوقوع مى ديد، بر آن شد كه بخش بزرگتر و بيشتر امكانات خود را در جبهه هاى نبرد به كار گيرد. از آنجايى كه ژاپنيها در حمله به چين از تداركات آمريكايى سود برده بودند، دولت امريكا در سال 1940 روابط تجارى خود را با ژاپن محدود كرد و پس از اشغال هندوچين فرانسه توسط ژاپنيها در سال 1941، محدوديتهاى بيشترى را بر داد و ستد با ژاپن وضع كرد. در اكتبر 1941 «ژنرال توجو» كه عهده دار وزارت جنگ ژاپن بود به نخست وزيرى رسيد. در اين زمان دولت آمريكا بر عقب نشينى قواى ژاپنى از سرزمينهاى اشغالى آن كشور اصرار مى ورزيد اما به دليل حضور نظاميان در كابينه ، سياست كلى دولت ژاپن با اطمينان به خود همراه بود. در همان سال به نيروى دريايى ژاپن ، تحت فرماندهى «آدميرال يا موتو» دستور داده شد كه طرح يك حمله غافلگيرانه را به متفقين بريزد. در پى آن در 7 دسامبر، 183 هواپيماى جنگى ژاپن كه از روى ناوهاى هواپيمابر برخاسته بودند به ناوگان آمريكا در «پرل هاربر» واقع در مجمع الجزاير هاوايى يورش بردند. يورش ژاپن به اين ناوگان برترى ژاپن را در اقيانوس آرام و ورود آسيا به جنگ جهانى دوم را در پى داشت . پس از نخستين بمبى كه روى پرل هاربر افتاد، آمريكا بى درنگ آماده جنگ شد. «پرزيدنت روزولت » در ژانويه 1942 برنامه اى براى توليد جنگ افزار پيشنهاد كرد كه هرگز در جهان سابقه نداشت . حمله ناگهانى ژاپن ، در اقيانوس آرام مشكلات زيادى براى امريكا پيش آورد و اشغال جزاير گوام و «ميدوى» و «ويك » به وسيله ژاپن ، ارتباط مستقيم امريكا را با خاور دور قطع كرد. ژاپن كه در «تايلند» جا پايى براى خود به دست آورده بود از راه شبه جزيره «مالايا» به طرف «سنگاپور» حمله برد. هدف نهايى ژاپن جزاير شرقى هند و هلند بود. ژاپنيها مى خواستند از ورود كالاهاى آمريكايى به اين منطقه جلوگيرى كنند. در 8 دسامبر 1941 آمريكا و انگلستان به ژاپن اعلان جنگ دادند و از آنجا كه آلمان ، ايتاليا و ژاپن در سپتامبر 1940 پيمان سه جانبه اى در مورد دخالت در نبرد، در صورت حمله دشمن به هر يك از سه كشور امضا كرده بودند، هيتلر نيز در 11 دسامبر به آمريكا اعلان جنگ داد. ارتش ژاپن در سال 1940 و به دنبال شكست فرانسه در اروپا، منطقه هندوچين را اشغال كرد. در پنجم دسامبر 1941 هنگ كنگ به دست نيروهاى ژاپنى افتاد. پس از آن در يك رشته عمليات گسترده و سريع ، ارتش ژاپن توانست در مدت اندكى فيليپين ، مالايا، سنگاپور، برمه ، و اندونزى را اشغال كند. در اين حال ، نيروهاى انگليسى از جبهه هندوستان به ژاپنيها حمله بردند و در برمه چريكهاى اين كشور دست به عمليات پارتيزانى در پشت خطوط ژاپنيها زدند. تعرض وسيع بحرى و برى ژاپن در خاور دور، در 7 - 8 ماه مه سال 1942، هنگامى كه دسته اى از نيروهايش در «درياى كورال» واقع در شمال شرقى ايتاليا به دام افتادند، متوقف گرديد، و به وسيله ناوگان متفقين سخت در هم شكسته شد. نيروى دريايى آمريكا در 7 اوت 1942، در كانال «گودال» واقع در «سالومون» پياده شدند. در همين موقع در 8 آويل 1942، نخستين حمله هوايى ناگهانى به شهر «توكيو» به وسيله بمب افكنهاى متوسط صورت گرفت . در نوامبر 1943 سربازان امريكايى «جزاير ژيلبرت» را اشغال كردند و در ژانويه 1944، بر جزاير «مارشال» حمله بردند. افراد نيروى هوايى آمريكا نيز از پايگاههاى جديد «جزاير ماريانا» بر ژاپن حمله بردند و بدين ترتيب امپراتورى بزرگ ژاپن در اين تاريخ به دو نيم گرديد. در اكتبر 1944، نيروهاى آمريكايى ، كشتيهاى ژاپنى را در خليج ليت واقع در فيليپين منهدم كردند و در نتيجه اين سرزمين به دست ارتش آمريكا افتاد. در مارس 1945، نيروهاى آمريكايى جزاير «ايوجيما» واقع در 1200 كيلومترى توكيو را اشغال كردند و سپس در ماه ژوئن به جزيره «اوكيناوا» واقع در 550 كيلومترى سرزمين اصلى ژاپن يورش بردند. در آن زمان ژاپن به هيچ سيستم رادارى موثرى مجهز نبود و در نتيجه به هدف سهل الوصول هواپيماهاى بمب افكن بى - 29 آمريكايى بدل شده بود.كار بر روى يك جنگ افزار اتمى در حقيقت به منظور مقابله با تلاش آلمان در همين زمينه ، آغاز شد. ماجرا از اين قرار بود كه متفقين در جريان جنگ دوم جهانى دريافتند كه فيزيكدانان آلمانى ، تحقيقات مفصل و دامنه دارى را در زمينه هسته اى آغاز كرده اند و از ترس اين كه هيتلر زودتر از ديگران به اين جنگ افزار نابود كننده دست يابد و براى دستيابى به مقاصد توسعه طلبانه اش آن را به كار گيرد با سرعت زيادى دست به كار شدند. در همان ايام دو يهودى دانشمند و نابغه از ترس ماشين نابود كننده ضد يهودى فاشيسم ، از اروپا به امريكا مهاجرت كردند. پروفسور «انريكو فرمى » Fermi از ايتاليا و «آلبرت اينشتين » از آلمان در امريكا به هم رسيدند و به اتفاق هم برنامه تحقيقات اتمى امريكا را پى ريزى كردند. در سال 1940 تحقيقات در داخل لابراتوارهاى دانشگاههاى آمريكا شروع و در همان سال دانشگاه لوس آنجلس ثابت كرد كه بين دو تا صد كيلوگرم اورانيوم لازم است تا بمبى تهيه گردد كه داراى قدرتى معادل چندين هزار تن ماده منفجر تى . ان . تى باشد. در همين هنگام يكنفر از دانشمندان استراليائى با مقامات امريكايى ملاقات كرد و به آنها يادآور شد كه عنقريب انگلستان تحت تاثير بمب هاى اتمى آلمانها محو و نابود خواهد شد. در نتيجه دانشمندان اتمى آمريكا فعاليت خود را بيشتر نمودند تا جايى كه در اواخر سال 1942 بيش از يكصد هزار نفر از علماى دانشگاهى جمع شدند و با اعتبار نامحدود شروع به تحقيقات كردند. معادن اورانيوم كنگو و كانادا با جديت فوق العاده اى به كار افتاد و سرانجام در ژوئيه سال 1945 پس از پنج سال تلاش شبانه روزى اولين بمب در حضور يكصد نفر از علماى اتمى در صحراى آلاموگوردو (Alamogordo) از ايالت نيومكزيكو واقع در جنوب غربى ايالات متحده منفجر شد. سپس انفجار بمب اتمى روى شهر هيروشيما كه در ساعت 15:08 روز دوشنبه 6 اوت 1945 انجام گرفت پيدايش قدرت فوق العاده اى را به بشر اطلاع داد . چنان مردم گيتى از اين پديده عجيب مات و مبهوت شده بودند كه تا مدتها نمى توانستند تصور كنند كه يك بمب كوچك چنين معركه اى را برپا سازد . كسانى كه از اثرات اين جنگ افزار نيمه سالم مانده بودند خيال مى كردند هزاران هواپيما ميليونها تن مواد منفجره مستقيما روى سر آنها فرو ريخته اند. در آن روز جهانيان اخبار عجيبى از كشتار دسته جمعى در هيروشيما شنيدند ارقامى كه تا آن زمان سابقه نداشت . بمب اتمى كه روى شهر هيروشيما منفجر شد داراى قدرتى برابر نيروى انفجارى 20 هزار تن ماده منفجره تى . ان . تى «T.N.T» بود و مستقيما 60000 مرد و زن و بچه را كشت ، 100هزار نفر را زخمى كرد و تمام شهر هيروشيما را با 250 هزار نفر جمعيت به آتش كشيد و با خاك يكسان نمود. دو روز بعد بر طبق شرايط قرار داد «يالتا»(فوريه 1945) روسيه شوروى به ژاپن اعلان جنگ داد و به مرزهاى منچورى حمله برد. در 9اوت دومين بمب اتم روى شهر «ناكازاكى » پرتاب شد و ژاپنيها را مطمئن ساخت كه ديگر مقاومت بى فايده است . ژاپنيها در 14 اوت ، شرايط پيشنهادى متفقين را پذيرفتند و در دوم دسامبر 1945 سند تسليم بلاشرط را در كشتى آمريكايى «ميسورى » در خليج توكيو امضا كردند. استفاده از بمب اتم بر روى كشورى كه تقريبا از پاى در آمده و در پرتگاه سقوط قرار داشت ، دو نتيجه بسيار مهم به دنبال داشت : الف : اين باور كه متفقين هرگز بمب اتم را بر روى يك كشور سفيد پوست مانند آلمان فرو نمى انداختند و دليل استفاده آن عليه ژاپن ، زردپوست بودن آنها به شمار مى رفت ، نفرت آسياييها از اروپاييان و آمريكا را دو چندان كرد . ب : خوددارى ترومن از بيان جزئيات بمب اتم به استالين ، موجب سخت تر شدن موضع روسيه نسبت به غرب و نخستين گام به سوى جنگ سرد برداشته شد. چرا بمب اتم به كار برده شد؟ دولت آمريكا از اعضاى يك كميته ويژه در خواست كرده بود كه ميان استفاده از بمب اتم و يا تهاجم سراسرى به ژاپن يكى را بر گزينند. دو راه حل ديگر كه عبارت بودند از محاصره دريايى ژاپن و نيز نشان دادن اثرات ويران كننده اين بمب در يك منطقه غير مسكونى به مقامهاى ژاپنى ، هرگز مورد بررسى قرار نگرفت . عوامل مهمى كه موجب استفاده آمريكا از بمب اتمى شد به قرار زير بود: الف : پايان سريع جنگ چنين دليل آورده مى شد كه استفاده از بمب اتم ، موجب تسليم سريع ژاپن خواهد شد. آمريكاييها بر اين باور بودند كه تهاجم سراسرى به خاك ژاپن ، با تلفات بسيار سنگينى همراه خواهد بود. ب : محدود نمودن پيروزيهاى روسيه در خاور دور. در حالى كه تا 24 آوريل 1945، بسيارى از كارشناسان نظامى آمريكا به پيروزى در جنگ با ژاپن ، بدون دخالت روسيه ، باور داشتند ، ارتش روسيه در روز 8 اوت ، حمله به نيروهاى ژاپنى را آغاز كرد. آمريكا با استفاده از بمب اتم تلاش كرد كه پيش از گسترش پيروزيهاى ارتش سرخ ، ژاپن را به زانو در آورد و به اين ترتيب به فرمانرواى مطلق اقيانوس آرام و شرق آسيا بدل گردد. رهبران آمريكا بر اين انديشه بودند كه پيروزيهاى روسيه در اروپاى خاورى بيش از اندازه بزرگ است و استفاده و از بمب اتم ، قدرت چانه زدن آنان را در برابر مسكو افزايش خواهد داد. در مدت اشغال ژاپن ، دنياى غرب براى منزوى كردن هر چه بيشتر اين كشور در ميان ساير كشورهاى آسيايى و وابسته كردن آن به كشورهاى تحت سلطه آمريكا كوشش فراوانى به عمل آورد و در اين راه تا حدودى موفق شد، زيرا در حالى كه آمريكا بيش از 3/2 واردات ژاپن را تامين مى كرد فقط 4/1 صادرات آن را در بازارهاى داخلى خود مى پذيرفت به عبارت ديگر، ژاپن به صورت بازار انحصارى كالاهاى صادراتى آمريكا در آمد. از لحاظ سياسى ژنرال «مك آرتور» قانون اساسى ژاپن را مطابق قانون اساسى آمريكا و توام با آينده نگرى دقيقى تنظيم كرد و اصولى را در آن گنجانيد كه براساس آنها اولا: قدرت امپراتورى به مردم تفويض مى شد، ثانيا: (ماده 9) بدون هيچ گونه قيد و شرطى ژاپن را از داشتن نيروهاى سه گانه «هوايى - زمينى - دريائى » محروم مى كرد. طى چند پيمان و موافقنامه بين المللى ، از ژاپن نسبت به كليه سرزمينهاى متصرفى در قاره آسيا اعم از كره ، تايوان ، و جزاير اطراف خلع مالكيت شد و آمريكا نيز تعدادى از جزاير را به صورت مستعمره در اختيار خود گرفت . اثرات انفجارات اتمى در ژاپن ساكنان شهرهاى هيروشيما و ناكازاكى ژاپن نخستين قربانيان سلاحهاى اتمى مى باشند كه مستقيم در معرض اثرات كشنده و نابود كننده بمبهاى اتمى قرار گرفتند. اثرات تخريبى بمبهاى ياده شده با مقياس وسيعترى به اثرات سلاحهاى كلاسيك مانند بمبهاى هواپيماها، گلوله هاى توپخانه و موشكها كه موج انفجار، حرارت و نور دارند، شباهت داشت اما انفجارات اتمى علاوه بر آثار ياد شده داراى آثار ديگرى از جمله تشعشع هسته اى اوليه مى باشد كه از نظر زمان محدود اما بسيار خطرناك مى باشد. نسبت اثرات يك تركش هوايى اتمى به شرح زير است : اثر موج انفجار: 50 درصد اثر حرارت و نور: 35 درصد اثر تشعشع : 15 درصد در انفجارات اتمى هيروشيما و ناكازاكى كه داراى قدرت انفجارى معادل 20 كيلوتن تى . ان . تى بود، هيچ يك از ساكنان آن شهرها كه در فواصل بيش از 3 كيلو متر از نقطه صفر انفجار بوده اند در معرض هيچ گونه اثرات فورى سلاح قرار نگرفتند. اما نبايد فراموش كرد كه انفجارات هسته اى داراى اثرات باقيه مى باشند از جمله داراى ريزشهاى راديو اكتيو مى باشند. اين ريزشها به سه نوع طبقه بندى مى شوند: 1 - ريزشهاى نزديك 2 - ريزشهاى دور 3 - ريزشهاى جهانى ريزشهاى نزديك تشكيل شده اند از ذرات درشت سريع و فعال و تكه هاى خاكى كه در موقع انفجار از زمين كنده شده و تحت تاثير قوه ثقل به پايين ريزش مى كنند. اين مواد در ظرف چندين ساعت به سطح زمين مى رسند و بر حسب قدرت انفجار انجام شده در يك مسافت بين 100 تا 400 كيلومتر در جهت باد و در حدود 50 كيلومتر در جهت عمود به مسير باد تقسيم مى شوند. ريزشهاى نزديك حاوى يك سمت زياد محصولات راديو اكتيو كم عمر مى باشند. ريزشهاى دور از ذرات ريز و نرم تر تشكيل شده و در قشرهاى پايين جوى (به طور متوسط، ارتفاع 12000 مترى يا تروپسفر Tropophere) پرتاب و پخش مى شوند. تروپسفر نزديكترين قشر جوى به زمين مى باشد كه ضخامت آن 11 كيلومتر است . ريزشها به وسيله باد به گرد زمين نقل مكان پيدا مى كنند و اغلب بتدريج با پخش شدن در يك نوار وسيع جغرافيايى در اطراف زمينى كه انفجار در آن انجام شده است به وسيله ته نشينى ها جوى به زمين مى رسند. ريزشهاى جهانى از ذرات بسيار ريز و نرم تشكيل شده اند و در استراتوسفر Stratosphere (بالاتر از 12000 متر) پخش مى شوند و اثر قوه ثقل زمين روى اين ذرات بسيار ضعيف است (ضخامت استراتوسفر 30 كيلومتر مى باشد). از ميان ريزشهاى فوق تنها ريزشهاى نزديك خطرناك مى باشند انفجارات هسته اى بويژه هوايى ، در جو تعدادى زيادى محصولات فيسيون (تجزيه ) پخش مى كنند كه مى توانند براى بدن انسان زيان آور باشند. اين محصولات ، تشعشعات و ذراتى را پخش مى كنند كه با آزاد كردن انرژى خود در نسوج زنده موجودات مى توانند موجبات فاسد و ضايع شدن آنها را فراهم سازند و يا اختلالاتى در عمل آنها ايجاد نمايند كه از جمله آنها اثرات ارثى است و در نتيجه اين خطر را در بر دارد كه روى نسلهاى بعدى نيز تاثير بگذارند.