ریشه يابي خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران



نظام بین الملل در دوران بعد از جنگ دوم جهانی، بر اساس ساختار «دو قطبی» و «پارادایم جنگ سرد» مورد توجه قرار گرفت. در این سیستم بین المللی، جهان به دو قطب کاملا متضاد تقسیم گردیده بود. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، رهبری نظام جهانی را عهده دار بودند. از آنجایی که اهداف و الگو های رفتاری آنان با یکدیگر متفاوت به نظر میرسید، از این رو رقابت برای توسعه حوزه نفوذ بر اساس سطح قدرت هر یک از بازیگران و قواعد بازی در ساختار دوقطبی به انجام میرسید. در این دوران ابزار های مختلفی برای توسعه اهداف سیاست خارجی به کار گرفته می شد، اما مبنای سلطه ابر قدرت ها را باید بر اساس ابزار های نظامی و ترتیبات امنیت منطقه ای مورد توجه قرار داد.
شاخص های نظام دوقطبی را می توان بر اساس رقابت دو ابر قدرت، تلاش آنها برای توسعه حوزه نفوذ و بازدارندگی متقابل مورد توجه قرار داد. رفتار هر یک از بازیگران در ساختار دو قطبی، در راستای برقراری ثبات و صلح بین المللی توجیه می گردید. بر این اساس نوعی ستیزش و کشمکش دائمی بین دو قدرت بزرگ در حوزه های ایدئولوژیک، امنیتی، سیاست خارجی، الگوهای اقتصادی و شاخص های فرهنگی- اجتماعی به چشم می خورد. ساختار نظام دو قطبی در سال های 91 - 1988 به تدریج دگر گون گردید. جنگ دوم خلیج فارس را میتوان تحولی در رابطه با ساختار نظام جهانی دانست.
در این رابطه ایالات متحده نه تنها رهبری کشور های اروپائی و واحد های سرمایه داری در شرق آسیا را عهده دار گردید، بلکه در شورای امنیت سازمان ملل نیز قادر شد تا توافق اعضای دائمی رابرای صدور قطنامه بر علیه عراق به کار گیرد. در این راستا، ایالات متحده از دیپلماسی دو و چند جانبه بهره گرفته ودیگر واحد های قدرتمند در نظام بین الملل را در چارچوب اهداف خود، متقاعد نمود.
در راستای تحولات فوق بود که تئوری «نظم نوین جهانی» شکل گرفت و جورج بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده تأکید داشت که جهان یک قرن آمریکایی را پیش رو دارد و در راستای آن، نظم نوین جهانی وابسته به رهبری، قدرت و ارزش های آمریکا خواهد بود.
البته اروپائیان بر این امر اعتقاد داشتند که، رهبری آمریکا نمی تواند به معنای اعمال الگوهای یکجانبه گرایی در نظام بین الملل باشد زیرا کشور های غربی از جنگی بیرون می آمدند که یک مغلوب (اتحاد جماهیر شوروی) و چند فاتح داشه است. از این رو کشورهای اروپائی برای خود اقتدار و جایگاهی برابر با ایالات متحده مورد جست و جو قرار داده و به این ترتیب، ساختار سلسله مراتبی، امنیت تک قطبی و یک جانبه گرائی را به چالش فرا خواندند که این امر مشکلات ایالات متحده در برخورد با حوادث و رویدادهای نظام بین الملل را افزایش داد.
از آنجائی که آمریکا برای خود جایگاه بین المللی و نقش تعیین کننده ای قائل بود، از این رو تلاش همه جانبه ای را به انجام رساند که با بسیاری از چالش ها و تعارضات (درون ساختاری !) مقابله نماید (اقدامات آن کشور در سومالی، هائیتی و بوسنی). سطح مأموریت نیروهای آمریکایی به گونه قابل توجهی افزایش نشان می داد. علاوه بر واحدهای نظامی، می توان گسترش فعالیت دیپلمات ها و شرکت های بازرگانی آمریکا را در مناطق مختلف مورد توجه قرار داد.
اصل مداخله گری
بعد از فروپاشی ساختار دوقطبی نظام بین الملل ودر نتیجه آن، ایالات متحده نقش و کارکرد جهانی پیدا نمود. در این دوران به دلیل گسترش نقش ملی آمریکا و بسط حوزه منافع حیاتی آن کشور به مناطق فراگیرتری از نظام بین الملل، کارکرد سیاست خارجی و نقش ملی ایالات متحده در قالب «ژاندارم جهانی»شکل گرفته است. در این راستا و در قالب نقش ملی «پلیس جهانی»، هدف ایالات متحده تأثیر گذاری بر واحدهای دیگر و وادارکردن آنها به انجام رویه رفتاری ای است که با اهداف و الگوهای ایالات متحده هماهنگی داشته باشد. [اصل مداخله گری]
قدرت های سلطه گر در اوائل قرن بیستم به رغم رقابت های شدید استعماری، در اصولی چند توافق داشتند ودر اجرای این اصول نوعی هماهنگی و همبستگی میان آنان دیده می شد. آن اصول عبارت اند از:
1- تدوین قوانین برای حمایت از سرمایه گذاری های خارجی و بین المللی کردن آنها 2- همکاری در زمینه منافع مشترک مانند استقرار صهیونیست ها در سرزمین فلسطین 3- ایجاد دولت های وابسته با گرایش به سیاست های استعمار نو و... 4- ایجاد اقتصاد تک محصولی در کشور های زیر سلطه 5- مقابله با فرهنگ های بومی به ویژه فرهنگ اسلامی درجهان اسلام 6- برنامه مشترک در سرکوب جنبش های آزادی بخش و... 7- اشاعه و ترویج وسیع فرهنگ غربی در کشور های زیر سلطه.
آمریکا از اوائل قرن بیستم به تدریج در صحنه بین الملل حضوری فعال پیدا کرد و با شروع جنگ جهانی اول و مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوم قدرت بلا منازع نظام سلطه ی جهانی شد.
نظام سلطه (آمریکا) برای اینکه بتواند جمهوری اسلامی ایران را که به عنوان تهدیدی برای آرمان های لیبرال دموکراسی محسوب می شود از مقابل بردارد، راهبردهای ستیزه جویانه اش را در دو محور:
الف: مبارزه ومقابله با دین مبین اسلام به عنوان نرم افزار تمدن انقلابی و ضد سلطه ب: مقابله با نظام حکومتی و سیاسی جمهوری اسلامی طراحی و عملیاتی کرده است.
نمود رفتاری دستگاه سیاست خارجی آمریکا در قبال نظام جمهوری اسلامی
رفتار دستگاه سیاست خارجی آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران در قالب متنوع ترین و پیچیده ترین حربه ها و تاکتیک های اجرائی نظیر مهره سازی، جاسوسی، عملیات تروریستی، خرابکاری، عملیات مداخله جویانه نظامی، محاصره نظامی، براندازی وکودتا، دیپلماسی فشار، جنگ تبلیغاتی و... جلوه گر شده است که میتوان این اقدامات را در سه عنوان کلی ارائه داد:
1- جهت گیری انحراف: اقدامات مخفیانه برای انحراف انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی از محتوا ومسیر اصلی آن.
2- جهت گیری براندازی کوتاه مدت: طراحی و اجرای تاکتیک های مقطعی نظیر محاصره ی اقتصادی، توقیف دارائی ها، کودتای نوژه و...
3- جهت گیری بر اندازی دراز مدت
و طراحان سیاست های استکباری برای تضعیف اسلام، سیاست های زیر را اعمال میکنند:
1- تهاجم فرهنگی
2- ترویج و اشاعه ی سکولاریزم در راستای جدائی دین از سیاست
3- تبلیغ غرب زدگی
4- افزایش حرص به دنیا و طمع به پول با هدف دنیا پرستی
ایالات متحده آمریکا در راستای سیاست های خصمانه اش بر علیه جمهوری اسلامی ایران و تخریب چهره ی این قدرت منطقه ای از هیچ اقدامی رویگردان نبوده و نیست. اقداماتی از قبیل: متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به حمایت از تروریسم، تلاش برای دست یابی به سلاح های کشتار جمعی، هسته ای، دخالت در امور داخلی سایر کشور ها، متشنج جلوه دادن مستمر اوضاع داخلی ایران برای افکار عمومی جهانیان، تبلیغ ناکار آمدی جمهوری اسلامی ایران و پاسخگو نبودن نظریه ی حکومت دینی برای حل معضلات نوین، معرفی اسلام و نظریه ی حکومت اسلامی به عنوان تفکری قرون وسطائی و فناتیک که در تجربیات گذشته شکست خورده است وبسیاری از شیطنت های دیگر را می توان در این راستا مورد توجه قرار داد.
ایالات متحده پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکم شدن اراده مردم ایران، با بهره گیری از وحشیانه ترین روش های استعماری و سیاست های سلطه گرانه، با نقض تمام قوانین حقوقی و موازین شناخته شده بین المللی، علیه جمهوری اسلامی ایران اقدام کرد و با استفاده از انواع خط مشی های بر اندازانه نظیر کودتای نوژه، محاصره اقتصادی، حمایت از تجزیه طلبان داخلی، راه اندازی جنگ تحمیلی و... به دنبال مقابله با اراده ملت ایران و شکست جمهوری اسلامی ایران بوده است. چرا این همه خصومت و دشمنی پایانی ندارد ؟ آیا جز این است که به ایران به چشم چالشی قدرتمند می نگرد ؟...
جمهوری اسلامی ایران از جنبه های مختلفی می تواند برای جهانی سازی چالش به شمار آید.
الف: تضاد ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی با آرمان های لیبرال دموکراسی.
غرب پس از رنسانس، سعادت را در نفی خداوند از زندگی اجتماعی و عدم حاکمیت قوانین الهی منبعث از وحی در قوانین حکومتی دانست. در حالی که در حکومت اسلامی، راه سعادت فردی و اجتماعی مبتنی بر حاکمیت قوانین الهی و وحی در جامعه است، به عبارت دیگر حکومت های بر خاسته از فلسفه اومانیستی غرب و حکومت اسلامی مبتنی بر وحی، دو فلسفه حکومتی هستند که موفقیت هر یک به معنی نفی دیگری است. زیرا یکی نفی قوانین الهی را از حکومت و زندگی اجتماعی، تنها راه سعادت محسوب می کند و دیگری حاکمیت قوانین الهی را. بنا بر این استراتژی نظام سلطه جهانی برای استحاله نظام جمهوری اسلامی و شکست تئوری حکومت دینی، امری ریشه ای و زیر بنائی است زیرا موفقیت نظام حکومتی مبتنی بر قوانین الهی زمینه های فروپاشی نظام های مبتنی برا اومانیسم و اصالت انسان را فراهم می آورد. حکومت های غربی به دلیل ارائه تعریف تک بعدی از انسان و نادیده گرفتن بعد دیگر او یعنی معنویت؛ و پایه گذاری حکومت مبتنی بر اومانیسم، از نظر زیربنائی با حکومت اسلامی در تضاد و تعارض به سر می برد. به همین دلیل سرمایه گذاری های عظیم نظام سلطه جهانی و کار شکنی های مستمر و پی در پی علیه جمهوری اسلامی ایران از همان بدو انقلاب اسلامی آغاز شد و تاکنون نیز بی وقفه ادامه دارد. استراتژیست های غربی مکررا اعلام کرده اند که بقاء و موفقیت جمهوری اسلامی ایران بزرگترین چالش فرهنگی برای کشورهای غربی است و موفقیت تئوری حکومت اسلامی به مفهوم اضمحلال پایه های فکری غرب خواهد بود. به همین دلیل نیویورک تایمز نوشت: «ایران با آیت الله خمینی، مسیح وار فریاد رهائی از یوغ سلطه خارجی را سر داده و داعیه تشکیل یک حکومت گسترده مبتنی بر اصول اسلامی را دارد. این مسئله غرب را در عرصه ایدئولوژیک وسیاسی با بحران مواجه خواهد ساخت.» بعد از فروپاشی کمونیسم، تئوری حکومت اسلامی چالش اصلی برای تفکر اومانیستی و لیبرال دموکراسی غرب به شمار می رود. در سراسر دنیا هیچ تئوری دیگری لیبرال دموکراسی غرب را به چالش نخوانده است. مخالفت شدید و سرمایه گذاری های وسیع نظام سلطه جهانی برای ایجاد بحران های مختلف در ایران و سازماندهی فشار های خارجی و داخلی برای فلج ساختن اقتصاد ایران و ایجاد نارضایتی عمومی باهدف نفی تئوری حکومت اسلامی از طریق اثبات ناکارآمدی جمهوری اسلامی ایران به مرحله اجرا در می آید. حضرت امام خمینی (ره) درباره ریشه خصومت آمریکا با کشور های اسلامی را اینگونه بیان می کنند: «دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند و امروز به چنگال آمریکا و عمال آن. آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن حمایت میکند... آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند و میخواهد آن را از جلو خود بردارد. آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد» حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب نيز در این باره می فرمایند: «اگر آمریکا و قدرتمندان و قلدران عالم، با جمهوری اسلامی دشمن نمی شدند و بغض ملت ایران را در دل نمی گرفتند جای تعجب بود. اگر طراحان سیاست های موذیانه و امنیتی و تبلیغاتی صهیونیسم در سرتاسر عالم، شب و روز علیه جمهوری اسلامی توطئه نمی کردند مایه تعجب و شگفتی بود. راه اسلام، راه مقابله با این هاست . این ها از اسلام می ترسند . این ها از اسلام سیلی خورده اند . این ها از اسلام و مسلمانان مؤمن و مخلص و مبارز، درذهن خودشان خاطره تلخ دارند» تقابل گرایان که گروهی از روشنفکران و افکار سازان درباره سیاست اسلامی در آمریکا هستند و غالبا همه اسلامگرایان فعال را در قالب بنیادگرایان اسلامی طبقه بندی میکنند، مدعی هستند که اسلام و دموکراسی در عمل با یکدیگر در تضاد هستند. تقابل گرایان معتقدند که بنیاد گرایان اسلامی همانند تمامیت خواهان کمونیست، ذاتا ضد دموکراتیک و عمیقا ضد غربی هستند و بی تردید غرب را هدف قرار میدهند. گیلز کپل و لوئیس معتقدند که لیبرال دموکراسی، نه با اسلام و نه با بنیادگرائی اسلامی، سازگار نیست. ساموئل هانتینگتون از دانشگاه هاروارد معتقد است که سنت های فرهنگی ریشه دار مانع توسعه ی دموکراتیک است. هانتینگتن می افزاید: اسلام ذاتا غیر دموکراتیک است «تنها کشور عرب که گونه ای دموکراسی را طی دو دهه نسبتا طولانی تجربه کرده، لبنان مسیحی بود. با این حال وقتی مسلمانان اکثریت پیدا کردند، دموکراسی لبنانی فرو پاشید» تقابل گرایان معتقدند که مبارزه میان اسلام و غرب صرفا بر سر منافع سیاسی و مادی نیست ؛ بلکه برخورد فرهنگ ها و تمدن ها است. از منظر این گروه، اسلام به عنوان یک تهدید راهبردی عمده در دوره پس از جنگ سرد جانشین کمونیسم شده است: تهدید جدید به اندازه امپراطوری اهریمنی شوروی، شرور است.دانیل پایپز بر این نکته تأکید می ورزد که کمونیست ها صرفا با سیاست های ما مخالف بودند و نه با کل جهان بینی، شیوه لباس پوشیدن، شیوه عبادت و شیوه همسر گزینی ما. پایپز در برخی نوشته هایش تمایز روشنی میان اسلام به عنوان یک مذهب و اسلام سیاسی به عنوان یک ایدئولوژی قائل نمی شود، هر چند که وی به چنین تمایزی معتقد است. از نظر او اسلام ذاتا با غرب مخالف است . وي مي گويد : آمریکایی ها به اسلام به عنوان یک دشمن می نگرند و همانند کمونیسم دوران جنگ سرد، اسلام را تهدیدی علیه غرب می دانند.
بنیادگرائی اسلامی
بنیادگرائی اسلامی نهضتی است که ارزش های اولیه اسلامی و پیروزی و بهروزی کشور های اسلامی را در بازگشت به آن ارزش ها می داند ، نه از الگوهای کشورهای غربی پیروی می کند و نه از الگوی کشورهای شرقی. این واژه معمولا از سوی رسانه های غرب برای اشاره به جنبش های اسلامی، احیاگری اسلامی، اصولگرائی اسلامی، رستاخیز اسلامی و یا بیداری اسلامی به کار رفته است. احیاگری اسلامی به معنی بازگشت به اصول بی آلایش اسلامی، بازگشت به قرآن وسنت نبوی در سطوح مختلف فردی و جمعی است. ویژگی های آن عبارت اند از: پایگاه مردمی و سرعت انتشار آن در جوامع اسلامی و حتی در جوامع غیر اسلامی دور و نزدیک، ویژگی انقلابی گری که از آن به عنوان جهاد یاد میشود، جهانشمولی اسلامی، گستردگی بین طبقات مختلف. البته غربی ها به بنیادگرایان به دیده تحقیرآمیزی می نگرند و آنها را گروهی عقب مانده، سلفی، تحجر گرا، مقاوم در برابر حقیقت و کم فهم می نامند. بری بوزان «Barry Buzan» در جولای 1991در طی مقاله ای سعی کرد تا تصویر الگوی جدید روابط امنیتی جهان را که پس از نقل و انتقالات بزرگ سال های 90- 1989ظاهر شد ترسیم کند. او در این مقاله از تغییراتی کلیدی در کشور های صنعتی سخن گفت ؛ که این تغییرات نتائج مستقیم و غیر مستقیمی برای امنیت اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور های حاشیه(غیر صنعتی) در پی خواهد داشت. ما در اینجا به نتیجه ای خواهیم پرداخت که بوزان آن را «برخورد هویت های تمدنی رقیب»می نامد که او آن را صریح ترین رابطه بین غرب و اسلام می بیند... این موضوع، بخشی به خاطر تقابل ارزش های مذهبی و سکولار، بخشی به خاطر رقابت تاریخی بین اسلام و مسیحیت، بخشی به خاطر حسادت قدرت غربی و بخشی به خاطر تلخی و تحقیر ناشی از مقایسه منزجر کننده بین دستاورد های تمدن غرب و تمدن اسلامی در طول دو قرن می باشد. بر اساس نظر بوزان «در مورد اسلام این تهدید به قرابت جغرافیائی و خصومت تاریخی نیز به طور آشکار با نقش سیاسی ای که اسلام در زندگی طرفدارانش بازی می کند، ترکیب می شود. رقابت با غرب، با این حقیقت که اسلام هنوز هویت جمعی گسترده و قوی می باشد شدیدتر و قوی تر شده است» این نظریات بود که دو سال بعد در قالب نظریه «برخورد تمدن ها»از سوی ساموئل هانتینگتن مطرح شد.
ب - مخالفت با نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا و نظام تک قطبی
جمهوری اسلامی ایران به دلیل عدم وابستگی به نظام سلطه جهانی، اولین منتقد و افشاء کننده سیاست های سلطه گرانه حکومت های غربی به ویژه آمریکا و حکومت صهیونیستی است. اولین کشوری که در جهان پرچم مخالفت با نظم نوین و نظام تک قطبی به رهبری آمریکا را بر افراشت جمهوری اسلامی ایران بود. سیاست های تبعیض آمیز آمریکا و ناعادلانه بودن عملکرد این دولت و عدم صلاحیت آن برای رهبری جهان همواره توسط جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین المللی مورد تأکید قرارگرفته است. طبعا این امر برای نظام سلطه جهانی و فرعون های زمان خوشایند نیست. جمهوری اسلامی ایران اعلام می کند که حکومت جهانی واحد می خواهد ؛ اما نه به رهبری آمریکا، بلکه به رهبری منجی عالم بشریت و حامی مظلومان و در هم کوبنده ستمگران، حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه الشریف). طبیعتا جهان خواران و نظام سلطه جهانی که ماهیت دیکتاتوری واستبداد منش خود را در پشت شعارهای فریبنده ای چون آزادی و دموکراسی پنهان کرده اند، نمی توانند حکومتی حق گو و افشاء کننده سیاست های استعماری را تحمل کنند ؛ بنابر این یکی دیگر از ریشه های خصومت نظام سلطه با جمهوری اسلامی ایران، عدم پذیرش رهبری آنها بر جهان و افشای سیاست ها و نیات استعماری شان است. فوکویاما جهان اسلام را از عوامل تهدید کننده نظم نوین جهانی می داند ودر این میان، جمهوری اسلامی را از عوامل مشکل آفرین بر سر راه خواسته های نظام تک قطبی می شمارد. وی اذعان دارد که «اگر کشوری وجود داشته باشد که بتواند جهان اسلام را برای خروج از مخمصه فعلی هدایت کند، ایران است و اسلام حاکم بر ایران کنونی، اسلامی تندرو است که تروریسم تولید می کند. این اسلام با تساهل مذهبی و حکومت سکولار کنار نمی آید ؛ بنابراین باید تلاش کرد یک شاخص میانه رو تر از اسلام به دلیل منطق تاریخی نهفته در سکولاریسم روی کار آید. این امید وجود دارد که مردم ایران با روی آوردن به اسلام میانه رو، زمینه را برای حاکمیت لیبرال دموکراسی فراهم آورند.» منظور وی از اسلام میانه رو، نگرشی معرفتی است که به مثابه هویتی بی خاصیت، اسیر دست معرفت مدرن است و به نحوی لجام گسیخته، مطابق با واقعیت ها تغییر می یابد. فوکویاما و همراهانش در نامه روشنفکران به جورج بوش، هر گونه نظام سازی اسلامی را همسان با تروریسم می دانند آنها اعلام می کنند که با مسلمانان مشکلی ندارند ولی با اسلامگرائی مشکل دارند. اسلامگرائی وسیاست دینی همسان با تروریسم قلمداد می شود.
ج - انقلاب اسلامی، انقلابی متفاوت
تجربه انقلاب اسلامی ایران، اندیشه ایالات متحده درباره ماهیت رادیکال و ضد آمریکائی اسلام بنیادگرا را به گونه ای افراطی تقویت کرد. حکومت ایالات متحده هرگز پیش از این درمعرض اینگونه رویاروئی سازش ناپذیر قرار نگرفته بود ؛ بر این اساس کارتر مذاکرات خود با روحانیون ایرانی را اینگونه توضیف می کند: «ما با یک گروه عجیب مواجه هستیم»  انقلاب اسلامی با شعار محوری نفی سلطه و سلطه پذیری بر اساس عدم وابستگی به قدرت های مسلط جهانی و بر مبنای حق تعیین سرنوشت ملت ها به دست خودشان، پدید آمد و صراحتا اعلام نمود که با اتکاء به خداوند متعال و وحدت ملی، هر ملتی می تواند روی پای خود بأیستد و استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کند وراه سعادت را بپیماید. طبعا موفقیت ایران در تحقق این شعارها، زمینه را برای الگو ساختن انقلاب اسلامی و پیمودن راه و روش ملت ایران توسط سایر ملت ها فراهم می سازد و این امر به مفهوم شکست امپراطوری استعمارگران غربی و نظام سلطه جهانی است. ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا در کتاب پیروزی بدون جنگ می نویسد: «در جهان اسلام از مغرب (مراکش) تا اندونزی در شرق بنیادگرائی اسلامی جای کمونیسم را به عنوان وسیله اصلی دگرگون سازی قهرآمیزگرفته است. تغییر در جهان سوم آغاز شده است و بادهای آن به مرحله طوفان رسیده است. ما قادر نیستیم آن را متوقف کنیم. نظریه پردازان غربی معتقدند که آرام ساختن طوفان اسلامی تنها در سایه استحاله جمهوری اسلامی ایران یا شکست انقلاب اسلامی میسر است». چرا که انقلاب اسلامی ایران به گونه ای اعجاب انگیز افکار و آرمان های بیدار گرانه اش را به تمامی جهان صادر میکند. ریچارد نیکسون، هنری کسینجر، برژينسکی، فرانسوا میتران رئیس جمهور اسبق فرانسه، جورج شولتز، واین برگر، اسحاق رابین، جیمی کارتر، رونالد ریگان، مارگارت تاچر و برخی دیگر به عنوان رهبران ایدئولوژیک دنیای غرب از کسانی بودند که زنگ خطر را برای غرب به صدا در آوردند و صراحتا اعلام کردند که: اگر انقلاب اسلامی ایران بتواند بدون مشکل آرمان های خود را محقق سازد، طوفانی در جهان اسلام برپا خواهد ساخت که منافع غرب را در تمام آسیا، آفریقا و حتی بخش هایی از اروپا با مخاطرات جدی مواجه خواهد کرد و حتی جمهوری های آسیای میانه را هم در بر خواهد گرفت. همین امر باعث شد که برای اولین بار در تمام دوران جنگ سرد اردوگاه های غرب و شرق علیه انقلاب اسلامی موضعی واحد داشته باشند و در جریان جنگ تحمیلی، یکپارچه از عراق حمایت کنند. به اعتقاد برخی تقابل گرایان نظریه «احدی الحسنیین» (پیروزی یا مرگ )، توانست بیدارگران اسلامی را به یک جنبش انقلابی تبدیل کند که قادر است مرزها را درنوردد و به یک امت بزرگتر دست یابد. جوناتان پری معتقد است که: «یک رهبر کاریزماتیک، مسلمانان را در قالب یک ارتش شکست ناپذیر متحد خواهد کرد که آماده ی مبارزه با غرب است»
گزیده ای از آراء برخی از مستشرقین مشهور جهان درباره انقلاب اسلامی
پروفسور برنارد لوئیس، سرشناس ترین خاور شناس انگلیسی- آمریکایی، که آثارش به 23زبان ترجمه شده است، در کتاب «زبان سیاسی اسلام» می نویسد: «در سال 1979 در ایران سلسله حوادثی روی داد که نه تنها تغییراتی بنیادین و عمیق در نظام سیاسی، بلکه در کل جامعه ی ایران پدید آورد و اثرگذاری های این تحولات، از مرزهای ایران نیز فراتر رفت. کسانی که چنین تحولات را رهبری نمودند به این مجموعه از رویداد ها عنوان انقلاب را دادند و اغلب کسانی که در بیرون قرار داشتند علی رغم مقاومت های اولیه، سرانجام این انقلاب را تصدیق کردند. انقلابها به شیوه های متفاوتی خود را معرفی میکنند. هر انقلابی انتقاد خویش به گذشته و انتظارات خود از آینده را به شیوه ی ویژه خویش بیان میکند. انقلاب فرانسه که زمینه ایدئولوژیک آن بر جنبش روشنفکری سده هجدهم قرار داشت، آرمان خود را به صورت فورمول آزادی، مساوات و برادری بیان کرد. انقلاب روسیه با زمینه ای که از سوسیالیزم سده نوزده داشت، آینده خود را به وسیله مفاهیمی مربوط به یک جامعه بدون طبقه که از طریق دیکتاتوری پرولتاریا قابل دستیابی بود، طرح نمود. ولی انقلاب ایران خود را در چارچوب اسلام قرار داد و این بدین مفهوم است که انقلاب ایران خود را به عنوان یک جنبش دینی با یک رهبری دینی با یک شیوه انتقاد از نظم کهن به زبان دینی و طرح هایی برای آینده که بر مبنای براهین دینی قرار دارند، می شناسد.... انقلابیون مسلمان ظهور اسلام را به عنوان الگوی خویش می شناختند آنان خود را برانگیخته می دانستند تا علیه کفر و ظلم مبارزه کنند و به حاکمیت برسند تا نظم واقعی اسلامی را مستقر سازند یا آن را بار دیگر ایجاد نمایند» پروفسور لوئیس که معمولا مواضعی بسیار منفی نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی دارد، در بخش دیگر همین بحث خود در زمینه گستره جغرافیایی پذیرش پیام انقلاب اسلامی از دلباختگی قشرهای جوان مسلمان به انقلاب اسلامی در نقاط مختلف گیتی به ویژه در جنوب شرق آسیا، غرب آفریقا و در میان ملت های مسلمان یوگوسلاوی سابق، تأکید می کند که: «انقلاب ایران در کلیه مناطق جهان اثرگذاری نیرومندی داشت که با یک فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی توأم بود. این فرهنگ به وسیله اسلام قابل تعریف و تبیین است» پروفسور«لودیگ هاگه من» استاد کرسی «علم کلام مسیحی»دردانشگاه ورستبورگ آلمان، طی مقاله ای در یکی از روزنامه های کثیرالإنتشار چاپ سوئیس، ضمن تحلیل تاریخی نهضت های اسلامی سده های 19و20 سه اصل احیای تفکر دینی اسلامی را به عنوان رنسانس بر می شمارد:
1- اسلام باید بار دیگر با ویژگی وحدت دیانت و سیاست مطرح شود.
2- اسلام باید بار دیگر بدون استثناء کلیه بخش های حیات انسان را در برگیرد.
3- حکومت دینی اسلامی بار دیگر عنصر تعیین کننده شکل دولت باشد.
وی سپس درباره نقش انقلاب اسلامی در این زمینه می نویسد: «ایجاد نظام جمهوری اسلامی در ایران توسط آیت الله خمینی برای تحقق این آرمان یگانه، مثالی برازنده و روشن است. رهبران انقلاب اسلامی در ایران علی رغم اینکه شیعه هستند و شیعیان صرفا 15درصد جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل میدهند، هیچ گاه جای تردیدی باقی نگذاشتند که انقلاب آنان نه یک انقلاب شیعی و نه یک انقلاب ایرانی است، بلکه انقلاب امت اسلام می باشد. اصولگرائی اسلامی به طور کلی اعم از تشیع و تسنن، یک حرکت وحدت امت اسلامی است». پروفسور هاگه من در مورد پیوند امام و امت می نویسد: «توده های عظیم مردم ایران لقب عالی امام را به مسیحا نفسی دادند که رهبر آینده آنان هنوز در حال تبعید در فرانسه به سر می برد» هلموت ال مولر از نویسندگان برجسته اتریشی در یکی از شماره های روزنامه «سالز برگرنختریشتن»درباره انقلاب اسلامی نوشت: «نهضت موفقیت آمیز (امام) خمینی بر ضد رژیم شاه در ذات خود یک انقلاب فرهنگی جامع و فراگیر علیه غرب و ارزش های آن می باشد. مثال ایران مجددا نشان داد که تصورات غرب مبنی بر اینکه فرهنگ های خارج از جغرافیای اروپا و آمریکا با ماشین، تکنیک و آسمان خراش ارزش های غربی را نیز خواهند پذیرفت ؛ باطل و گمراه کننده بود. آیت الله خمینی با نوشته های خویش سنگ بنای نظری جمهوری اسلامی ایران را گذاشت. بر مبنای آن، اصل (نه شرقی نه غرب)جمهوری اسلامی ایران مناسبات با سایر جهان را برقرار ساخت. این مناسبات عالیترین هدف سیاست خارجی ایران را تشکیل میدهد.» وی در بخش دیگر مقاله خود تأکید می کند دولت جمهوری اسلامی ایران «از سال 1979 نه تنها حیات جامعه را با قرار دادن احکام شریعت اسلامی در حیطه تحولات خویش به سوی اسلام بازگرداند، بلکه اتحاد امت اسلام را نیز در دستور کار قرار داد»
د - ایران قدرتی تأثیرگذار در منطقه
خاورمیانه در زمره نقاط حساس و استراتژیک دنیا است که به لحاظ موقعیت حساس جغرافیائی و اهمیت سوق الجیشی، تجاری و بخصوص به واسطه برخورداری از ذخائر عظیم نفت و گاز و در نتیجه جهانی بودن بازتاب حوادث آن، از اهمیت و نقش فوق العاده ای در روابط بین الملل برخوردار است. منطقه خاورمیانه در مرکز تقاطع سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا واقع شده و از نظر استراتژیکی بر این سه قاره مسلط ودر جائی واقع است که شاخه های متعددی از اقیانوس ها و دریاها به داخل خشکی نفوذ کرده و کوتاهترین ومناسب ترین راه های هوائی ودریائی بین سه قاره مذکور نیز از آن می گذرد. علاوه بر این قرار گرفتن خلیج فارس در این منطقه که به سیله گذرگاه آبی تنگه استراتژیک هرمز از دریای عمان جدا می شود و کالاهای تجاری زیادی از جمله محموله های نفتی از آن میگذرد، جایگاه ویژه ای را برای خاور میانه در نزد بازیگران فرامنطقه ای و منطقه اختصاص داده است. خاورمیانه همچنین مهد سه دین بزرگ اسلام، یهود ومسیحیت و محل نزول آیات رحمانی از جانب ذات اقدس الهی بر قلب پاک برگزیدگان یعنی پیامبرانی که برای هدایت بشریت گمراه به راه سعادت مبعوث گردیدند، می باشد. این منطقه از این حیث منحصر به فرد است ؛ زیرا سه تن از پیامبران اولی العظم و صاحب شریعت در این منطقه از جهان به رسالت مبعوث گردیده اند و اماکن متبرکه این سه دین نیز در این منطقه قرار دارد که برخی از این اماکن نظیر بیت المقدس همواره مورد احترام ادیان فوق بوده است. همین امر یکی از متغیر های اساسی در بحران خاورمیانه به شمار می آید. خاورمیانه به دلیل موقعیت حساس و استراتژیک خود در طول تاریخ نقش تعیین کننده ای در امور بین المللی ایفا کرده و مرکز ثقل حوادث و تحولات مهم سیاسی در صحنه روابط بین الملل و نظام جهانی بوده است. در دوران معاصر و به طور مشخص پس از جنگ جهانی دوم از یک سو به خاطر اهمیت سیاسی، اقتصادی و مذهبی و از سوی دیگر موقعیت استراتژیکی آن سبب شد تا قدرت های بزرگ جهانی در طراحی هدف های استراتژیک خود این منطقه را در مرکز توجه سیاست های خود قرار داده و منافع حیاتی خود را با جدیت در منطقه دنبال نمایند.
اهمیت و نقش ایران در خاور میانه
با تبیین اهمیت استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی ومذهبی منطقه ی خاورمیانه اهمیت جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به موقعیت بحری (خلیج فارس)، گذرگاهی (تنگه هرمز) و برّی (اوراسیا و همسایگی با ترکیه و جمهوری های شوروی سابق)آشکار می شود. جمهوری اسلامی ایران با توجه به استقلال سیاست خارجی، ضدیت با اسرائیل و حمایت از جنبش های اسلامگرا به چالشی مقتدر برای نظام سلطه و اهداف منطقه ای آن در خاور میانه تبدیل شده است.
د- 1: استقلال در سیاست خارجی
با سقوط رژیم پهلوی در بهمن ماه 1357 ش و پیروزی انقلاب اسلامی، نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران جهت گیری اعتراضی خود را به همراه تز سیاسی «نه شرقی نه غربی» جایگزین سیاست انطباق رضایت آمیز در سیاست خارجی ساخت. این واقعه ضمن بر هم زدن توازن قوا در منطقه خلیج فارس بدون گرایش به بلوک شرق و غرب به سان قطب سومی در برابر این دو قطب ظاهر شد. استقلال در سیاستگزاری خارجی تحت لوای سیاست اعتراضی «نه شرقی نه غربی» برگرفته از عقائد اسلامی و نیز عبرت آموزی از مداخلات قدرت های جهانی در تاریخ سیاسی- اجتماعی معاصر بود که ریشه مشکلات داخلی ایران را در اعمال نفوذ خارجی جست و جو می کرد. ایالات متحده در زمره نخستین کشور هائی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی دولت جدید جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت با این وجود اجرای سیاست اعتراضی پیامدهای زیانباری برای این کشور در پی داشت. اهمیت این مطلب زمانی آشکار می شود که توجه داشته باشیم قبل از انقلاب کشور ایران مهم ترین پایگاه آمریکا در منطقه بوده است.
د- 2: ضدیت با اسرائیل
یکی از نقاط اصطکاک و برخورد ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران در راستای مناسبات منطقه ای، اختلاف نگرش و دیدگاه این دو کشور راجع به رژیم صهیونیستی می باشد. بر خلاف نظر واشنگتن سران جمهوری اسلامی ایران از ابتدای نهضت در سال 1342 ه. ش با حمایت از ملیون ها آواره فلسطینی و محکومیت اشغال این سرزمین موضع انقلابی خود را به نمایش گذاشتند. چنانکه یکی از محکومیت های سه گانه اعلام شده از طرف رژیم پهلوی برای امام خمینی (ره) عدم موضع گیری مخالف در قبال اسرائیل بود. اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان هر سال از سوی معمار انقلاب اسلامی به عنوان روز قدس نیز در همین راستا بوده است. (ضدیت با اسرائیل) مهمترین پایه استدلالی و توجیه منطقی حمایت مسئولین جمهوری اسلامی از مردم آواره فلسطین و مخالفت آن ها با دولت اسرائیل نگرش ایدئولوژیکی و متأثر از اعتقادات مذهبی است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با شیخ احمد یاسین ابراز داشت: «فلسطین خط مقدم مبارزه ی اسلام با کفر و حق با باطل است»(39)
د- 3: محرک حرکت های اسلامگرا و جنبش های آزادی بخش
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به تبع آن امواج بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا جو سیاسی منطقه را دگرگون ساخت. بیشتر محققان مسائل اسلام، خاورمیانه و جهان عرب معتقدند که انقلاب اسلامی ایران بزرگترین محرک جنبش های سیاسی اسلام و بیداری و خیزش اسلامی می باشد. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران و متخصصان امور خاورمیانه گروه ها و حرکت های اسلامگرا در کشور های این منطقه به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت تأثیر انقلاب اسلامی قرار گرفته اند. تأثیر مستقیم گروه هایی را شامل می شود که در اثر ارتباط مستقیم با ایران و گاه نیز به تشویق و تأیید جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده اند. حرکت های اسلامگرای کشورهای لبنان، عراق، عربستان سعودی، کشورهای حاشیه خلیج فارس، فلسطین اشغالی و گروه هایی از گشورهای واقع در شمال آفریقا مستقیما تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران بوده اند. اما تأثیرپذیری غیر مستقیم جنبش های اسلامی بدین صورت که وقوع انقلاب اسلامی و اهمیت آن باعث شده تا جنبش های اسلامی جدیدی به طور مستقل به وجود آیند و در پی رسیدن به جامعه سیاسی اسلام باشند. بر این اساس برخی گروه ها و حرکت های اسلامی واقع در مصر و سوریه تحت تأثیر غیر مستقیم انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده اند. علاوه بر این نباید این نکته مهم را از نظر دور نگه داشت که علاوه بر گروه های نوظهور مسلمان، انقلاب اسلامی بر جنبش های سابقه دار جهان عرب نظیر «اخوان المسلمین» و انشعابات آن نیز که سابقه آنها به قبل از وقوع انقلاب اسلامی برمی گردد تأثیرگذار بوده است. با عنایت به این تأثیرگزاری ایالات متحده از این جهت خواهان فروکش کردن موج اسلامگرائی است زیرا اسلامگرایان خواستار تنظیم سیاست، اقتصاد، فرهنگ، قانون و آداب اجتماعی جوامع اسلامی بر محور تعالیم اسلام ناب می باشند که همین امر رهائی جهان اسلام از جنبه های تقلیدی خارجی و به ویژه ارزش ها والگو های غربی را در پی دارد.
نتیجه گیری
از آنجا که جمهوری اسلامی از حیثیت های مختلفی از جمله تعارض ایدئولوژیکی در مبانی و افکار با ایالات متحده، انقلابی بودن ایران با انقلابی متفاوت و صدور یابنده، مخالفت ایران با یکجانبه گرائی آمریکا در نظام بین الملل و تأثیرگزاری مقتدرانه ایران در منطقه ؛ چالشی مهم در برابر جهانی سازی محسوب می شود ؛ زمینه های خصومت ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران فراهم شده است.

منابع و مآخذ:
- آقا بخشی، علی و افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1383
- ابوالقاسمی، محمد جواد، ریشه های ستیز در رفتار آمریکا، تهران، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، 1377
- احتشامی، انوشیروان، «بنیادگرایی اسلامی»، سایت باشگاه اندیشه
- بهروز لک، غلامرضا، «جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت ولی عصر (عج)»، خبرگزاری آینده روشن
-بهروز لک، غلامرضا، «درنگی در مفهوم شناسی بنیاد گرایی اسلامی»، سایت پرس و جو
- بیل، جیمز، «سیاست استیلا جویی؛ ایالات متحده و ایران»، با ترجمه عباس ایران پور، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 175 – 176، ص 48، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه حوزه
- ترقی جاه، مسعود، «لیبرال امپریالیسم، واپسین انگاره آخرین امپراطوری»، سایت باشگاه اندیشه
- جرجیس، فواز ای، آمریکا واسلام سیاسی، با ترجمه سید محمد کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، زمستان1382
- دبیری مهر، امیر، «اسلام سیاسی»، سایت باشگاه اندیشه
- راست بین، علی، «سیاست آمریکا در خاور میانه»، با ترجمه مریم کوثری، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 219- 220، ص28، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه حوزه
-رحیم پور ازغدی، حسن، «جهانی شدن و مسلمان معاصر»، خبرگزاری فارس
- رشتوانی، سولت، «اسلام و غرب، برخورد تمدنها، رویارویی مذاهب؟»، با ترجمه جعفر اکرمی ابر قوئی، ماهنامه اسلام و غرب، شماره 22، خرداد 78، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه حوزه
- سلیمی بنی، صادق، ارمغان دموکراسی، قم، دفتر نشر معارف، 1385
- عابد الجبری، محمد، «برخورد تمدن ها
- آینده روابط»، ماهنامه اسلام و غرب، شماره 21، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه حوزه
- کاتم، ریچارد، «واکنشهای آمریکا واتحاد شوروی و ستیزه جویی های اسلام»، با ترجمه ابراهیم متقی، نه شرقی
- کرامت خان، «علل هراس غرب از اسلام»، با ترجمه بهمن احمدی، ماهنامه اسلام و غرب، شماره 25، شهریور 78، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه حوزه
- متقی، ابراهیم، تحولات سیاست خارجی آمریکا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376
- محمدی، منوچهر، آمریکا در نگاه مقام معظم رهبری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تابستان 1385
- مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، آمریکا از دیدگاه امام (ره)، تهران، ستاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه، تابساتان 78
- مظفر پور، نعمت الله، «فوکویاما میراثدار ایدئولوژی سیاست خارجی آمریکا»، سایت باشگاه اندیشه
- نقیب زاده، احمد، تحولات روابط بین الملل، ششم، تهران، نشر قومس، 1378
- واعظی، حسن، ایران و آمریکا، تهران، سروش، 1379
- هدی، میر محمد حسین، «سنخ شناسی آراء خاور شناسان در باره انقلاب اسلامی»، ماهنامه اسلام و غرب، شماره ی 30 و31 اسفند 78، کتابخانه دیجیتالی مدرسه علمیه بناب، پایگاه ح

 

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved