در جلد دوم كتاب چريكهاي فدائي خلق، راجع به مواضع اين سازمان نسبت به حادثه تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران چنين ميخوانيم: چريكها كه در جزميات خود غوطهور بودند براي اثبات گزارههاي خود به خوانش وارونه تحولات سياسي روي ميآورند. تسخير سفارت آمريكا در سيزده آبان 58 كه به قطع روابط ايران و آمريكا و سقوط دولت بازرگان منتهي گرديد، خود دليل مهمي بر وابستگي حاكميت به آمريكا دانسته شد. «حادثه اخير نيز درسهاي آموزندهاي دارد. سفارت آمريكا ابتدا به وسيله پاسداران وارسي ميشود. بعد عدهاي وارد آن ميشوند . درها را ميبندند و از ورود مردم جلوگيري ميكنند. در حقيقت اشغال سفارت با محاسبه كامل انجام پذيرفت.» اشغال سفارت آمريكا «فريبي» دانسته شد كه حاكميت براي غلبه بر بحرانها و تضادهاي درونياش به كار گرفت. چريكها يك سر اين «فريبكاري» را در داخل و يك سر ديگر آن را در آمريكا ميدانستند: اگر توجه كنيم كه انتخابات رياست جمهوري آمريكا نزديك است و همواره در آستانه انتخابات درگيريهاي گروههاي مالي آمريكا تشديد ميگردد؛ اگر به ياد آوريم كه كارتر؛ اين تجسم تمامي جنايتهاي امپرياليسم محبوبيت خويش را هرچه بيشتر از دست داده بود و حال با استفاده از موضوع تسخير سفارت آمريكا در ايران در اوج محبوبيت بسر ميبرد درخواهيم يافت كه اشغال سفارت را نبايد تنها در محدوده ايران مورد بررسي قرار داد بلكه بايد آن را در ارتباط با تضادهاي بين امپرياليست و انعكاس اين تضادها در ايران دانست. و اين در حالي بود كه پس از تسخير سفارت آمريكا، كارتر نتوانست موقعيت خود را در نزد افكار عمومي آمريكا ترميم كند، در نتيجه در دوره بعدي انتخابات رياست جمهوري، جاي خود را به جمهوريخواهان داد. چريكها همچنين ادعا ميكنند كه حاكميت با مشاهده عدم استقبال مردم از انتخابات شوراي شهر، و «جو انفجاري حاكم در جامعه» بدين نتيجه رسيد كه بايد با قرباني كردن بازرگان مسئوليت «تمام فجايع» را به گردن او بگذارد و چون اين امر اگر با «مانور جديدي» توأم نميشد موفقيتي به دست نميآورد، آن را با «تسخير سفارت آمريكا» با «تمام عواقب خطرناكش» همراه كرد. در پروسه اختلافات اكثريت با اقليت چه پيش از انشعاب و چه پس از آن، دو رويداد به ياري اكثريت آمد تا آنان بتوانند با استناد به آن درستي نظر خود را به اقليت نشان دهند. اولين رويداد بلافاصله پس از برگزاري پلنوم مهر 58 رخ داد. در سيزدهم آبان ماه همان سال «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» سفارت آمريكا را تصرف كردند و كادر مستقر در آنجا را به عنوان جاسوس به گروگان گرفتند. نخستوزير مهندس مهدي بازرگان در اعتراض به اين اقدام استعفا داد. گرچه مركزيت سازمان شايد تحت تأثير اقليت در اولين واكنش خود تصميم به محكوميت اين عمل گرفت و حتي اعلاميه آن نوشته و به چاپ سپرده شده بود. اما پس از دريافت اخبار تكميلي، مركزيت سازمان با انتشار بيانيهاي به حمايت از دانشجويان برخاست. اقليت براي آنكه تحليلش درباره حاكميت مخدوش نشود، اصالت اين اقدام را مورد انكار قرار داده و آن را ناشي از شدتيابي تضاد بين دو جناح بورژوازي دانست. اما اكثريت اين عمل را بازتاب ستيز ضد امپرياليستي خرده بورژوازي سنتي ميدانست كه چون مشاهده كرد بورژوازي ليبرال درصدد سازش با امپرياليسم و قبضه تمام قدرت سياسي است بدين طريق واكنش نشان داد. هنگامي كه مجلس شوراي اسلامي از سوي رهبري انقلاب مأموريت يافت كه به مسئله گروگانگيري خاتمه دهد، اكثريت اين اقدام را خردمندانه توصيف كرد و ضمناً تعريضي نيز به اقليت دشت. اكثريت نوشت كه اقليت براي اثبات تئوريهاي ورشكستهاش چشم و گوش خود را بر روي واقعيات بسته است و هر اقدام جمهوري اسلامي را دليلي بر وابستگياش ميداند. در گذشته تسخير سفارت را توطئه ميدانست و آن را محكوم ميكرد و اينك تصميم درست و منطقي حكومت براي تعيين تكليف گروگانها را قطعاً به عنوان سازش و توطئه محكوم خواهد نمود. اين امر بياعتقادي «بينش چپ» به ابتداييترين اصول ماركسيسم ـ لنينيسم را نشان ميدهد «و همين بياعتقادي است كه امروز چپروها را در سياست و تاكتيك در كنار بورژوازي يعني دشمن طبقاتي طبقه كارگر قرار داده است.»
منبع: چريكهاي فدائي خلق، محمود نادري، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، صفحات 46، 47، 380 و 381