صنعت «هاليوود» با استفاده از قدرت عظيم هنري و اقتصادي خود و ارائه فيلمهايي كه از فرمول شناخته شده بهرهگيري از سكس و خشونت استفاده مينمايد، سلطهاي فراگير بر سينماي ايالات متحده پيدا نموده است. همچنين در بخش توزيع و اكران فيلمهاي سينمايي نيز، مديران صنعت سينماي آمريكا با عملكردي سليقهاي، عملاً اجازه نميدهند كه هيچ فيلم مغاير با نظرات آنان در اين كشور اكران شود و يا به سودآوري اقتصادي دست يابد. نويسنده اين مقاله با نگاهي به وضعيت كنوني ساخت و اكران فيلمهاي سينمايي در آمريكا، نشان ميدهد كه در سايه سلطه مطلق هاليوود بر سينماي اين كشور، عملاً سد محكمي در برابر ارائه فيلمهاي غير هاليوودي در ايالات متحده وجود دارد. با نگاهي به وضعيت سينماي آمريكا در چند سال اخير، ممكن است چنين بيانديشيد كه تنها هاليوود، قادر به ساخت و عرضه فيلمهاي سينمايي ميباشد. هرچند به روشني ميتوان گفت كه اين تصوري نادرست است، اما اين نكته صحيح است كه تنها فيلمهاي معدودي ميتوانند بر پرده سينماهاي ايالات متحده به نمايش درآيند. در سال 2001 ميلادي، كمتر از 1% كل فيلمهاي به نمايش درآمده در اين كشور، وارداتي بودهاند. مدافعان بازار آزاد با سادهانگاري معتقدند كه آمريكاييان فيلمهاي هاليوودي را بر ساير محصولات سينمايي ترجيح ميدهند، اما دليل واقعي اين عدم توازن، بيش از دلايل فرهنگي، به علل ساختاري باز ميگردد؛ چرا كه در سي سال اخير و در سايه به وجود آمدن سينماي مستقل آمريكا، افول تئاترهاي مستقل، عدم سودآوري فيلمهاي خارجي به نمايش درآمده در ايالات متحده و در نهايت شكلگيري ادغامهاي عمودي در صنعت فيلمسازي آمريكا، ما با اين وضعيت روبهرو شدهايم. در چنين محيطي و با اجراي قواعد ويژه واردات فيلم به اين كشور از سوي توزيعكنندگان آمريكايي فيلمهاي خارجي، اين وضعيت بحرانيتر هم شده است. مدافعان سينماي جهاني مدتهاست كه در مورد تهديدات ناشي ازسلطه جهاني هاليوود بر فرهنگ شكننده سينماي ملي ساير كشورهاي دنيا، ابراز نگراني ميكنند، اما همچنان فيلمهاي آمريكايي در سراسر جهان به حكمراني خويش ادامه ميدهند. ديويد كيپن در مقالهاي كه در ژوئن 2004 ميلادي در نشريه «آتلانتيك» انتشار يافت، چنين نوشت: «هاليوود به تماشاگران آمريكايي خويش پشت نموده و در وهله نخست، فيلمهاي خود را براي بازار جذاب بينندگان خارج از خاك آمريكا تهيه مينمايد. نتيجة اين رويكرد سينماگران آمريكايي، توليد موجي از فيلمهاي جنجالي كليشهاي ساخته شده در استوديوهاي اين كشور است كه در اين محصولات، با ارائه اتفاقاتي مضحك و پر سر و صدا، گفتوگوهاي احمقانه و هنرپيشههايي كه براساس جاذبه بينالمللي آنها انتخاب گرديدهاند، فيلمهايي توليد ميشود كه با ويژگيهاي فرهنگي شهروندان آمريكايي شباهتي اندك دارند.» در فيلمهاي نظير «تروي» (Troy) كه با فروش خيرهكننده 132 ميليون دلار در آمريكا و همچنين فروش 356 ميليون دلاري در خارج از ايالات متحده روبهرو گرديد، ما شاهد اين اتفاق بوديم. اگر هاليوود براي دنيا فيلم ميسازد، بايد اين سؤال را پرسيد كه چه كساني براي خود آمريكا فيلم ميسازند؟ يك پاسخ نامعقول به اين سؤال ميتواند نام بردن از كارگرداناني خارجي باشد كه با استفاده از موضوعات مورد توجه تماشاگران آمريكايي، به فعاليت مشغولند. در اين ميان «ژانك ييمو» شناخته شدهترين كارگرداني است كه با استفاده از مفاهيم كلاسيك چيني، در ساخت فيلم «فانوس قرمز را بالا ببر» (1991) در ميان آمريكاييان كاملاً شناخته شده است. اما وي نيز نظير ساير كارگردانان خارجي، نسبت به حضور رو به رشد هاليوود در كشورهاي ديگر، نگران است. او نيز تلاش ميكند كه با تمهيدات تجاري بيشتر، تماشاگران بيشتري را به سوي آثار خود جذب نمايد، ژانگ نيز نظير ساير تهيهكنندگان فيلمهاي هاليوودي، نگاهي به بازار صادراتي محصولات سينمايي كشور خويش، چين دارد. فيلم سينمايي «قهرمان» يكي از فيلمهايي است كه با بهرهگيري از جذابيتهاي سينماي هاليوود، در سطح دنيا موفقيتهاي زيادي به دست آورد؛ هرچند از ويژگيهاي فرهنگ ملي چين نيز بهره برده بود. فيلم قهرمان نيز نظير آثار جنجالي هاليوود، داراي صحنههاي مهيج سينمايي، جلوههاي ويژه و فهرستي بلند از ستارگان شناخته شده بينالمللي نظير جتلي، توني ليرونگ، ماجي چيونگ و ژانگ ژياي بود. اين فيلم با وفاداري به آداب و رسوم ملي و فرهنگ و تاريخ مردم چين، داستاني در مورد ترور امپراتور اعظم اين كشور روايت مينمايد. نتيجة تركيب همزمان اين عناصر محلي- جهاني، ساخت فيلمي جذاب و با درون ماية چيني است كه با شكستن ركورد در چين و همچنين كشورهاي مختلف آسيايي و اروپايي و فروشي بيش از يكصد ميليون دلار، به موفقترين فيلم سينمايي تاريخ چين تبديل گشته است. البته در نقاط ديگري از دنيا نيز از تركيب عناصر هاليوودي با ويژگيهاي فرهنگ بومي بهره برده شده است. در تابستان سال 2004 ميلادي، ميتوان به فيلمهاي «تايجوكجي» (كره جنوبي)، «نگاه شبانه» (روسيه) و «حادثه رامسچيف» (آلمان) اشاره كرد كه تلاش كرده بودند، با استفاده از اين فرمول موفق، بقاي سينماي ملي خويش را تضمين نمايند، اما موفقيت نسبي اين آثار، اين پرسش را به وجود ميآورد كه آيا با توجه به جنبههاي زيبايي شناسانه و هنري، اين آثار، قابل برابري با ساير آثار هنري ساخته شده در اين كشورها هستند؟ و آيا اين آثار نشاندهندة ويژگيهاي ملي و فرهنگي كشورهاي سازنده بودهاند و يا اينكه ما تنها شاهد كپيهاي نازلي از آثار اصلي و پرفروش سينماي هاليوود هستيم كه از پارهاي عناصر ملي كشور سازنده هم بهره بردهاند؟ اما هيچكس نميداند كه چرا هيچيك از اين آثار پرفروش در سطح دنيا، در ايالات متحده كه بزرگترين بازار فيلم جهان محسوب ميشود، ساخته و عرضه نشده اند. حتي با رويكرد موفق جهاني به اين آثار، به ويژه فيلم سينمايي قهرمان، اين اثر در يكي از بدترين زمانها اكران شده و آينده تجاري آن در هالهاي از ابهام قرار دارد. عليرغم ساخت اين اثر در سال 2002 ميلادي، فيلم قهرمان تا دو سال در سينماي آمريكا به نمايش در نيامد؛ هرچند اين اثر جزء نامزدهاي فستيوال «آكادمي» ايالات متحده در بخش بهترين فيلم زبان خارجي بوده است. علاوه بر اين، منتقدان آمريكايي با انتقاد و بدگويي از اين فيلم، ارزشهاي فيلم قهرمان را ناديده انگاشتند. از سوي ديگر مشخص نيست كه آيا اين فيلم، پس از گذشت دو سال از زمان ساخت، در سالنهاي متعدد و با تبليغات مناسب نظير فيلمهاي تجاري موفق آمريكايي عرضه خواهد شد و يا اينكه نظير فيلمهاي هنري، تنها در چند شهر اكران خواهد شد. تصميمگيري در اين مورد و همچنين سرنوشت ساير فيلمهاي آمريكايي عمدتاً در دستان افراد با نفوذي است كه در سايه مديريت مراكز توزيع فيلمهاي سينمايي در ايالات متحده، در صورت تمايل خويش، موفقيتهاي تجاري يك فيلم را تضمين مينمايند. البته در سالهاي اخير، مديران اين مراكز در اكثر موارد، مانعي در برابر توزيع و نمايش فيلمهاي آسيايي در آمريكا بودهاند ولي در مواردي، با اكران مناسب و پر سرو صداي پارهاي از آثار همسو با خواستههايشان، موفقيتهاي تجاري زيادي را براي اين آثار فراهم نمودند؛ اما آثار خارجي زيادي را با دوره اكراني محدود و بدون آماده نمودن زمينه مناسب¬، اكران نمودند كه اين آثار با شكست روبهرو گرديدند. البته بايد به خاطر داشت كه توزيعكنندگان سينماي آمريكا، علاوه بر ارائه پيششرطهاي مختلف و دردسرساز، با انجام تغييرات مورد نظر خود در اين فيلمها، مدعي هستند كه تلاش ميكنند تا اين آثار را به ذائقه هنري مردم آمريكا نزديك كنند. به علاوه، اين مؤسسات با انجام دوبله موردنظر انگليسي اين آثار، سليقه خود را بر تماشاگران آمريكايي تحميل ميكنند. به عنوان مثال، مؤسسه توزيع و اكران فيلم سينمايي موفق قهرمان از كارگران اين اثر خواسته است كه نسبت به كاهش 18 دقيقهاي زمان اكران اين فيلم اقدام نمايد! هر زمان كه كارشناسان و منتقدان سينمايي تلاش ميكنند به بررسي دلايل غيبت آثار غير آمريكايي و غير هاليوودي در ايالات متحده بپردازند؛ اكثراً چنين عنوان ميكنند كه آمريكاييان علاقهاي به خواندن فيلمهاي «زيرنويسدار» ندارند، هرچند در سالهاي اخير، چند فيلم خارجي بدون دوبله انگليسي، توانستهاند با داشتن زيرنويس، در سينماهاي ايالات متحده به موفقيت مناسب تجاري دست يابند. بدين ترتيب نادرستي نظريه فوق آشكار ميگردد. كارشناسان سينماي آمريكا بايد به جاي توجه به دلايلي نظير رويگرداني مردم آمريكا نسبت به آثار خارجي، به ساز و كار حاكم بر عرضه فيلمهاي غير هاليوودي در ايالات متحده توجه كنند. به علاوه، در دهههاي اخير، ساختار سينماي آمريكا به گونهاي سازماندهي شده است كه جايي براي اكران آثار غير آمريكايي و غير هاليوودي باقي نماند. در اين ميان، تنها در مواردي معدود، چند توزيع كننده فيلمهاي سينماي خارجي، در ايالات متحده از اكران فيلمهايي با هويت جهاني- محلي استقبال كردهاند كه اكثر آن آثار در ميانه طيف آثار «هنري» و آثار «حادثهاي» (اكشن) قرار گرفتهاند. بيشك با ارائه مناسب فيلمهاي خارجي به ويژه فيلمهاي سينمايي آسيايي در سينماهاي ايالات متحده، تماشاگران آمريكاي با سينماي غيرهاليوودي آشنا شده و اعتراض خود را نسبت به رفتارهاي نامناسب پيشين عرضهكنندگان و توزيع كنندگان فيلمهاي سينمايي در اين كشور ابراز خواهند نمود. به علاوه، در سايه بروز اين تغييرات، تهيه كنندگان خارجي بيشتري ميتوانند به بازار فيلم ايالات متحده وارد گردند. بدين ترتيب، ما شاهد تنوعي يبيشتر در محصولات سينمايي اكران شده در آمريكا خواهيم بود.