به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "آنتيوار " (Antiwar.com) در مقالهاي به قلم "محمد سهيمي " به بررسي سياستهاي اتخاذ شده از سوي دولت اوباما در قبال ايران پرداخته و مينويسد: هنگامي كه "باراك اوباما " در سال 2008 براي انتخابات رياست جمهوري به ميدان آمد، اول و بيش از همه ميخواست كه با "جرج بوش " متفاوت باشد، كسي كه توسط اكثريت بزرگي از مردم كره زمين، خوار شده بود. اوباما مخالف حمله به عراق بود و در طي تبليغات انتخاباتي خود، به انتقاد از حمله و عواقب آن پرداخت.
اوباما از دولت بوش براي آنچه وي به عنوان غفلت از "جنگ حق " (اگر چنين جنگي وجود داشته باشد) در نظر ميگرفت، انتقاد كرد، مثلا جنگ در افغانستان. درحالي كه دولت بوش، براي هشت سال برنامه بيرحمانه تبليغاتي و تهديدها را عليه ايران انجام داد، اوباما پيشنهاد مذاكره بدون پيش شرط با ايران را مطرح كرد. براي اعتبار دادن به پيشنهادش، از "جان اف.كندي " نقل قول كرد: "بيايد بدون ترس مذاكره كنيم، اما هيچگاه از مذاكره نترسيم. "
اين گزارش در ادامه ميافزايد: اما پيشنهاد مذاكره با كشوري بدون هيچ پيش شرطي و بدون هيچ تغييري در ديدگاههاي بنيادين نسبت به آن كشور، بي معني است. براي مثال، دولت اوباما نميخواست كه ايران، برنامه غنيسازي اورانيم خود را پيش از ورود به مذاكره درباره مبادله اورانيوم كم غني شده با سوخت براي راكتور تحقيقاتي ايران (كه ايزوتوپهاي پزشكي را براي 850000 ايراني بيمار فراهم ميكند) تعليق كند. اما هدف دولت مثل گذشتگان همواره بياستفاده كردن ايران از تجهيزات غنيسازي اورانيوم و برنامه آن است. تفاوت ميان درخواست تعليق برنامه غنيسازي، پيش از ورود به اتاق مذاكره و درخواست همان حق بعد از ورود به اتاق چيست؟ تنها عبور از در!
اما ايرانيان همواره مشخص كردهاند كه برنامه غنيسازي اورانيوم خود را متوقف نخواهند كرد. اين ارتباطي با "محمود احمدي نژاد " و يا احزاب ديگر در ايران ندارد.
پس چرا اوباما گمان كرد كه رويكرد او به ايران همان نتيجهاي را خواهد داشت كه او تمايل دارد؟ چون او لبخند زيبايي دارد، يا يك آفريقايي - آمريكايي است، يا نام مياني او حسين است، هم اسم نوه پيامبر اسلام و يكي از مورد احترامترين اشخاص در ايران و اسلام شيعه؟ هيچ يك از اينها به آن كمك نكرد، چرا كه سياست او اشتباه درك شده است.
• تلاشهاي دولت اوباما بر تقويت تحريمها عليه ايران
سهيمي نويسنده مقاله در ادامه با اشاره به تغيير نكردن سياستهاي دولت آمريكا عليرغم وعدههاي تبليغاتي اوباما مينويسد: تلاش براي متفاوت به نظر رسيدن با جورج بوش، در حالي كه همان اهداف با ايران دنبال ميشود، مشكلات زيادي را براي اوباما ايجاد كرده است. اوباما از زماني كه به قدرت رسيد، در صدد مذاكره با ايران بوده در حالي كه بر تلاشهاي دولتش بر تقويت تحريمها عليه ايران تمركز ميشود. بهانه هم اين است كه اگر تحريمها سختتر نباشند، اسرائيل به ايران حمله خواهد كرد كه دولت ظاهرا مخالف آن است. اگرچه از حذف گزينه حمله به ايران خودداري كرده است. اين دوگانگي منجر به ارتكاب يك اشتباه در پي ديگري شده است.
اوباما يك مهلت غير واقعي در دسامبر 2009 براي رويكرد ديپلماتيكش به ايران تعيين كرد، و آن بدون در نظر گرفتن پوياييهاي سياست داخلي ايران و يا گامهاي پيشرفتي كه در ايران در برنامه غنيسازي اورانيوم خود دارد، بود.
پيشرفت ايران در توسعه برنامه غنيسازي اورانيوم همچنان ادامه دارد و امكانات غنيسازي ديگري در فوردو نزديك قم در حال ساخت است. دولت اوباما ادعا كرد كه تجهيزات فوردو نمايانگر نقض تعهدات ايران در قبال تضمينهاي آژانس انرژي اتمي است؛ اما ايران از تعهداتش تخطي نكرده است. در همان زمان مشكلات فني و ساير مشكلات، غنيسازي تجهيزات نطنز را آهسته كرد. تنها در حدود نيمي از 8000 سانتريفيوژ نصب شده در نطنز كار ميكند. مهلت غير واقعي اوباما معكوس بود و فقط براي آرام كردن لابي اسرائيل استفاده شد.
وي همچنين با اشاره به فشار ايالات متحده به ايران براي پذيرش تحريمهاي جديد ميافزايد: سپس براي رد توافقنامهاي كه ايران با تركيه و برزيل در رابطه با تبادل بيش از نيمي از ذخيره اورانيوم كم غني شده با سوخت اتمي براي راكتور تحقيقاتي تهران داشت، دولت مصمم شد كه ايران را مجازات كند و براي پذيرش قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل فشار آورد. بعد از آن ايالات متحده، تركيه را سرزنش كرد و خواست كه به امور خودش بپردازد و در امور ابرقدرتها دخالت نكند. و بعد از آن دولت اوباما، سري جديد تحريمها را بر ايران ايجاد كرده است. به نظر ميرسد تحريمها دولت ايران را هدف قرار دادهاند اما به مردم عادي صدمه ميزند.
سهيمي در ادامه مقاله خود به بررسي جنگ رواني رسانههاي غربي و صهيونيستي در زمينه حمله نظامي رژيم صهيونيستي و يا ايالات متحده به ايران پرداخته و مينويسد: دولت اوباما هيچ كاري براي پايان دادن به خيالات و تبليغات درباره حمله اسرائيل و يا آمريكا انجام نداده است. "جفري گلدبرگ " مبلغي است كه كارهاي روزنامه نگاري او هنگامي كه مقالهاي طولاني را در نشريه "نيويوركر " منتشر كرد، پايان يافت. وي مقالهاي در نشريه "آتلانتيك " نوشت درباره اينكه اسرائيل چگونه ممكن است به ايران حمله كند.
گلدبرگ در اين مقاله مدعي شد كه اين عدم وجود زرادخانههاي هستهاي ايران نيست كه نخبگان سياسي و نظامي اسرائيل را ميترساند بلكه توانايي اتمي ايران ممكن است نخبگان علمي و فناوري را براي ترك اسرائيل تشويق كند. همان نظري كه من پيش از اين داشتم. تحليلگران هوشيار و متخصصيني مثل "تريتا پارسي "، "گلن گرينوالد "، "رضا اصلان " و "برنارد آويشاي "، با قدرت نمايي لابي اسرائيلي روبرو شدند. دولت هيچ كاري براي پايان دادن تفكرات جنگ با ايران انجام نداد. اگر لابي اسرائيل نميتواند رئيس جمهور، كه احتمالا مخالف جنگ با ايران است را به جنگ با ايران ترغيب كند، ماجرا را در جايي قرار ميدهد كه به رئيس جمهور بعدي اختيار انجام آنرا ميدهد.
• هيچكس باور ندارد كه آمريكا به زودي عراق را ترك كند
وي با اشاره به نزديكي انتخابات ميان دورهاي كنگره در آمريكا مينويسد: اكنون كه به انتخابات ميان دورهاي كنگره نزديك ميشويم، اوباما انگيزهاي براي برداشتن گامهاي مثبت براي نشان دادن سردي با ايران دارد. او از نظر سياسي ضعيف است. اقتصاد همچنان آشفته است. جنگ در افغانستان - در ديدگاه اوباما جنگ برحق - نشاني از پيشرفت ندارد (بدون توجه به اينكه پيشرفت چگونه تعريف ميشود) و بيانيه پايان جنگ عراق ساختگي بود. هيچكس باور ندارد كه آمريكا به زودي عراق را ترك كند. به نظر ميرسد كه اوباما علاقه خود را در توافقات مذاكره شده با ايران و وعده سال گذشته همزيستي صلحآميز با جهان اسلام (كه هيچ نتيجه مثبتي نداشت)، را از دست داده است. پيش بينيهاي وخيمي وجود دارد كه انتخابات به پيروزي جمهوري خواهان براي به دست آوردن كاخ سفيد و سنا ميانجامد. اگر اين اتفاق بيفتد رئيس جمهور در جايگاه ضعيفتري قرار ميگيرد.
مذاكرات بين ايران و گروه وين در اين ماه در مركز آژانس بينالمللي انرژي اتمي برگزار ميگردد. اما حتي اگر مذاكرات شروع شود آمريكا و هم پيمانانش ادعا ميكنند كه آنها ديپلماسي را با ايران آزمودند اما شكست خورد و يا آيا يك تلاش واقعي براي نشان دادن اين مساله وجود دارد؟
اين نويسنده در انتها اينگونه نتيجه ميگيرد: بنابراين يكبار ديگر، يك رئيس جمهور ايالات متحده تسليم فشارهاي داخلي لابي اسرائيل و متحدانش ميشود و به جاي توافقات مذاكره شده با ايران همان سياستهاي شكست خورده گذشته را دنبال ميكند. يكبار ديگر يك رئيس جمهور ايالات متحده، تشخيص نميدهد كه توافق با ايران به نفع دولت آمريكا خواهد بود و در عوض اثرات مثبت زيادي در تمام خاورميانه دارد و يكبار ديگر يك رئيس جمهور ايالات متحده به رغم هوش قابل توجه راهي را ادامه ميدهد كه سرانجام ملتش را به جنگ با ايران خواهد برد.