روابط تهران واشنگتن / گزارشی از مناظره زيباكلام، شكوهي و ساداتيان
فراز و فرود روابط ايرن و آمريكا موضوع برنامه «يك بررسي» در راديو گفتگو بود كه با حضور دكتر سيدجلال ساداتيان، از سفراي سابق ايران در دفتر سازمان ملل و استاد روابط بينالملل؛ دكتر صادق زيباكلام، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران و علي شكوهي، پژوهشگر تاريخ سياسي برگزار شد. متن حاضر خلاصه اين گفت و گو است . مجري: در سالهاي پس از انقلاب هيچگاه روابط ايران و آمريكا به پايداري نرسيده است؟ يعني حتي خصومتآميز بودن اين روابط هم بدون فراز و نشيب نبوده است . چه عاملي در اين روابط نوسانات گوناگون و ابهام تاريخي ايجاد كرده است؟ شكوهي: از نظر من آمريكا به علت موقعيت جهاني كه يك دوره طولاني داشته و بلوك غرب را در ضديت با شرق هدايت كرده، سيطره جهاني او را بايد يك واقعيت تلقي كنيم. بعد از فروپاشي شوروي، اين كشور مدل ديگري را براي خود طراحي كرد و از نظر من آمريكا در حال حاضر تنها كشوري است كه منافع ملي خود را حتي در نوع رژيمهاي سياسي كشورهاي مختلف تعريف كرده و سرنگون كردن و تغيير نظامها و رفتارهاي سياسي در دستور كار سياست آنهاست. زيباكلام: من در حالت تعارض منافع ملي ايران و آمريكا، به مناسبات اين دو كشور نگاه ميكنم. يعني برداشت من اين است كه جمهوري اسلامي و آمريكا براي خود تعاريف و چارچوبي در مناسبات داخلي و منطقهاي و بينالمللي دارند كه اينها با هم انطباق ندارند و در تعارض قرار ميگيرند. مجري: چه ويژگيهايي در انقلاب اسلامي وجود دارد كه درباره ايران منحصربهفرد است و منشا تضاد ايران و آمريكاست؟ شكوهي: جمهوري اسلامي منادي انديشههاي تازه در اداره كشور است و در تعريف و بازتوليد منطقهاي، اعتقادي به اسرائيل ندارد و معتقد به حذف آن در يك فرآيند دموكراتيك است. جرياني كه با عنوان بيداري اسلامي در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي تشكيل شده است به نوعي تعارض جدي با آمريكا دارد كه تحت عنوان حمايت از تروريسم از سوي آنان مطرح ميشود و از نظر ما حمايت از جنبشهاي اسلامي و انقلابي است. مجري: اين حمايت در سطح ملتها و جنبشهاي اجتماعي است يا در سطح دولتها؟ شكوهي: دولتها گاهي با ما همسو هستند و تحت فشار قرار ميگيرند و اساسا در سطح قدرت بينالمللي و جهاني اگر دستمان برسد، بيترديد اين ظلم نهادينه شده در سطح بينالمللي و حق وتو را نميپسنديم و معتقديم امكان تصميم جمعي به نفع ملتها در سازمان ملل وجود داشته باشد، نه اين كه تمام كشورها درباره دفاع از حقوق مردم فلسطين تصميم ميگيرند، اما يك اراده يعني آمريكا اين را خنثي ميكند. مجموعه اينها را كه كنار هم بگذاريم به اين معناست كه آمريكا در سطح بينالمللي ممكن است رقيب زياد داشته باشد، اما دشمن يكي بيشتر ندارد و آن ايران و جنبش اسلامي همسو با آن است. نكته ديگر اين كه پس از فروپاشي شوروي، جورج بوش پدر يك استراتژي را براي جهان تعريف كرد كه به نام نظم نوين جهاني شناخته شد. جورج بوش پدر در يك سخنراني به اين نكته اشاره كرد كه ما در جنگ سرد بيشترين خسارت را پرداختيم و الان هم بايد بيشترين منافع را به دست آوريم و تاكيد كرد كه براي ابرقدرتي نظير آمريكا شايسته نيست سرنوشت خود را به سازمان ملل بسپارد، بلكه اين سازمان ملل است كه بايد آنگونه عمل كند كه ما ميخواهيم و بر همين مبنا تئوري نظم نوين جهاني آمريكا بايد محقق شود و ديگر كشورها منفعلانه آن را بپذيرند. اما خود آمريكا و استراتژيستهاي آنها قبول دارند كه اگر كشوري ميخواهد ابرقدرت شود به خاورميانه و منابع انرژي آن نياز دارد و سلطه بر اين منطقه هم بدون تعيين تكليف ايران شدني نيست. آمريكاييها اين استراتژي را به دست گرفتند كه يا ايران حذف ميشود يا سر ميز مذاكره مينشيند و منافع آمريكا را به رسميت ميشناسد. ايران با استراتژي خاصي سعي كرد نه سر ميز مذاكره بنشيند و نه بهانه مداخله را به اين كشور بدهد و با يك حالتكجدار و مريز تلاش كرد كه از منفذهاي جهاني استفاده كرده و در دراز مدت از منافع خود دفاع كند. مجري: اين رابطه كجدار و مريز 30 سال ادامه پيدا كرده است. شكوهي: ممكن است سالهاي سال هم ادامه پيدا كند و من اين را به مصلحت جمهوري اسلامي ميدانم. مجري: آقاي ساداتيان! شما اين رابطه كجدار و مريز را چگونه ميبينيد؟ ساداتيان: تحليلي كه ميخواهد بشود با رويكردهاي مختلفي است كه يك رويكرد تحليل رفتار سياستمداران است كه اگر در اين چارچوب به قضيه نگاه كنيم، حوادثي كه از اول انقلاب اتفاق افتاده بارها ما را به اين رسانده كه به آمريكا نزديك شويم. در سفري كه مرحوم رجايي به نيويورك داشت آنجا اتفاقاتي افتاد كه اين مساله را حل كرد. قبل از او، مرحوم بازرگان كه به الجزاير رفت. ناگفتههاي داستان آقاي رجايي را آقاي دكتر شمس اردكاني و بهزاد نبوي بهتر ميتوانند توضيح دهند. كمي جلوتر هم داستان مكفارلين شكل ميگيرد. مجري: خيلي از اين مقدمات هم نتيجه ابتكارات شخصي است و ساختاري نبوده است؟ ساداتيان: بعد از فروپاشي شوروي بحث نظام جهاني پيش كشيده شد كه 5 منطقه ژئوپلتيك را براي دنيا با منطق ژئواكونومي اين دوران تبيين ميكند و هر كشوري كه كلام بالاتري دارد نقش مهمتري ايفا ميكند و آمريكا، اروپا، آسيا و شرق دور، حوزه كارائيب و خاورميانه اين حوزهها هستند. منطقه خاورميانه به عنوان موتور اقتصاد جهاني است و اينجا چند نقطه بحراني وجود دارد. افغانستان، عراق، فلسطين، اسرائيل و ايران. كشورهاي منطقه به دنبال اين هستند كه مسائل را به گونهاي حل كنند كه يك نوع آرامش برقرار شود؛ اما برخي قدرتها در آنجا رقيب هستند و نميخواهند قدرت برتر يا هژموني در اين منطقه ايجاد شود و اين شاهراه به دست آن بيفتد و در اينجا با كارت ايران بازي ميكنند. اين تحليل مطرح ميشود كه ايران دارد با اين كارتها بازي ميكند كه اين هژمون ايجاد نشود. آمريكاييها افغانستان و عراق را زدند كه محاصره ايران را تكميل كنند، اما ايران قدرت بيشتري پيدا كرد. اين دو بازيگر كه قدرت يكساني ندارند و هركدام مولفههاي خودشان را دارند، اما پشت پرده حمايتهايي كه ميشود آنها را در وزن نزديك به هم قرار ميدهد. مجري: آقاي شكوهي اشاره ميكنند اين وضعيت كجدار و مريز خودش يك سياست است نه يك معلول. به نظر جنابعالي اين وضعيت به نفع كيست و چگونه اين وضعيت را تحليل ميكنيد؟ و در نهايت به نفع چه دولتهايي است؟ زيباكلام: اين كجدار و مريز كه آقاي شكوهي ميگويند به نفع ماست، من خيريتي در آن نميبينم و بجز ضرر و ضرر و هزينه از منافع ملي چيزي در آن نيست. خوشحال ميشدم كه آقاي شكوهي اين منافع را براي من توضيح ميدادند. من در نتيجه اين دشمني با آمريكا و اين وضعيت كجدار و مريز هرچه ميبينم هزينه وحشتناك از منافع ملي است. پرسش اين است كه ريشه تضاد ميان آمريكا و ايران اسلامي در كجاست و چگونه به وجود آمده؟ آقاي شكوهي گفتند اين امر اجتنابناپذير است، چون ما انقلاب كرديم و استقلالمان را نميتوانيم كنار بگذاريم و وتو را قبول نداريم، اسرائيل را قبول نداريم و اين باعث تيرگي روابط ميشود، آقاي ساداتيان بحث را به ژئوپلتيك كشاندند، اما چيزي كه من ميفهمم اين است كه ما و نظام ما به دشمني به نام آمريكا نياز دارد. مجري: چرا؟ زيباكلام: من غربستيزي اسامه بن لادن و القاعده را ميفهمم هر چند قبول ندارم ميفهمم ميگويد غرب كفر و يك امت واحده است و در انگليس و اسپانيا و تركيه انفجار انجام ميدهد؛ اما چيزي كه براي من عجيب است اين كه دشمني ما با آمريكا را نميفهمم، چون روابط ما با انگليس خوب است و با فرانسه و آلمان و ايتاليا و كره بد نيست. اگر ما معتقديم جمهوري اسلامي ايران و انقلاب ما يك تضاد بنيادي با تمدن غرب دارد و چون آمريكا بخشي از آن تمدن است با آن دشمن است، اما با بخشي از اين تمدن روابط خوبي دارد و نميشود اين تمدن را تقسيمبندي كرد. مجري: آقاي شكوهي گفتند آمريكا قائل به براندازي است، اما ديگر كشورها قائل به براندازي نيستند. زيباكلام: قابل بحث است. شكوهي: چرا قابل بحث است؟ كدام كشور براي سرنگوني جمهوري اسلامي بودجه تخصيص داده؟ صادق زيباكلام: ما به ذات آمريكا نياز داريم، چون اين تفكر آمريكاستيزي كه از ماركسيسم به ما رسيد يك امر ترقيخواهانه بود. اين آمريكاستيزي وجاهت ميآورد و اين خودش را به انقلاب تحميل كرد. من معتقدم انقلاب اسلامي آمريكاستيز نبود، اما پس از 22 بهمن آمريكاستيز شد. پس از اشغال سفارت و داستانهاي ديگر كه اتفاق افتاد مهم نيست كه در عالم واقع چه اتفاقي ميافتد بخش مهمي از صحبتهاي آقاي شكوهي به اين برميگردد كه جورج بوش پدر اين را گفت و بعد از فروپاشي نظام دوقطبي اين اتفاق افتاد در حالي كه ما از 22 بهمن 57 آمريكاستيز بوديم. شكوهي: ما از 28 مرداد آمريكاستيز بوديم. زيباكلام: احسنت پس نبايد برويم پشت نظام دوقطبي و اسرائيل و اينها پنهان شويم و به دليل وجههاي كه آمريكاستيزي به دنبال داشت، اين مساله پيش آمد. هر چند امروزه وجههاي ندارد. همچنين يكي از مواردي كه به آمريكاستيزي انقلاب كمك كرد، وجههاي بود كه اين مساله داشت و بحثهايي كه سلطنتطلبان و مجاهدين كردند كه مذاكرات و زد و بندهايي با آمريكا ميشده. 11 سپتامبر كه شد، بعضيها گفتند اين حمله را خود آمريكاييها ترتيب دادند و دليل آنها واضح است براي اين كه عراق و افغانستان را اشغال كنند و بيايند ايران اسلامي را محاصره كند. سر قضيه هستهاي گفتند آمريكا ميخواهد جلوي پيشرفت ما را بگيرد و فناوري پيشرفته را بگيرد. مهم نبوده در 30 سال گذشته عالم واقع آمريكا چه كرده و چه نكرده. مهم اين است كه هر چه اتفاق افتاده آن را دفورمه كرديد كه كمك كنيد به فرهنگ آمريكاستيزي كه ايران دارد. اين سوال مطرح ميشود كه اگر روزي با آمريكا كنار بياييم و مثل روابط انگليس باشد چه بگوييم؟ در اين روز ما راجع به چه صحبت كنيم؟ راجع به كدام رسالت تاريخي انقلاب اسلامي صحبت كنيم؟ به لحاظ روحي و رواني ما به آمريكا احتياج داريم. مهم نيست كه آمريكا در ايران چه ميكند. 30 سال گذشته عدهاي به دنبال اين بودند كه اين مساله روابط ايران و آمريكا را حل كنند. آمريكاييها هم تلاش كردند، مثل كلينتون، آلبرايت و.... اينها نشان ميدهد تفكري وجود دارد كه تنشزدايي با آمريكا را برنميتابد. در مورد كشورهايي كه با آمريكا رابطه دارند ميتوان مثالهاي زيادي را آورد كه اين مساله موجب عدم استقلال آنها نشده، مثلا هند را نميتوان مستعمره به حساب آورد. اين همه كشور كه با آمريكا رابطه دارند، نوكرند؟ يا ما كه با انگليس و چين رابطه داشته باشيم نوكر آنها به حساب ميآييم؟ مجري: شما در رابطه با سياستهاي آمريكا راجع به ايران چه ميگوييد؟ زيباكلام: شما با اين رفتار كه با آمريكا داريد، انتظار چه واكنشي داريد؟ مجري: يعني شما معتقديد رفتار ايران علت است و آنها واكنش هستند؟ زيباكلام: در آن طرف هم كساني هستند و جرياناتي كه به دليل بغض و كينه ما نسبت به اسرائيل به كمتر از محو جمهوري اسلامي ايران راضي نميشوند و كساني هم هستند كه اين نظر را ندارند. ديدگاه مك كين و اوباما متفاوت است. مثل اين كه ديدگاه آقاي شكوهي و خاتمي نيز با هم كاملا درباره آمريكا متفاوت است. مجري: شما نقش لابيهاي موثر را در مناسبات ايران و آمريكا چقدر مهم ميدانيد؟ شكوهي: من اصلا اينگونه فكر نميكنم كه نگاه ايدئولوژيك دارم، چون در فكر عمومي، كسي كه نگاه ايدئولوژيك دارد كسي است كه اصول جزمي دارد و به واقعيتها توجه نميكند. در حالي كه من اين گونه فكر نميكنم. اصولي كه من به آنها پايبندم براساس واقعيتهاست و موضع من در برابر آمريكا به علت رفتار آمريكا نسبت به ايران است. من معتقدم تا زماني كه اين رفتارها ادامه پيدا كند، براساس مباني ديني و اعتقادي ما با آمريكا تعارض منافع داريم و مادامي كه اين تلقي هست تعارض منافع هست. من اين روابط را يك مساله زميني ميدانم و معتقدم قطع رابطه با آمريكا تابع منافع ماست. يك وقتي آقاي زيباكلام در دولت خاتمي مصاحبه ميكردند كه رابطه با آمريكا به نفع منافع ماست، من به ايشان گفتم آقاي زيباكلام با هم بحث كنيم كه اين در نشريه ارزشها چاپ شد و به صورت كتاب نيز درآمد. من معتقدم بر روابط ايران و آمريكا نگاه ايدئولوژيك حاكم نيست و براساس منافع، ايجاد رابطه به صلاح ما نيست. زيباكلام: شما چند تا از منافع را ميتوانيد بگوييد؟ شكوهي: ما معتقد به اين نيستيم كه روابط دشمنانه داريم، بلكه معتقديم آمريكا دشمن است و براساس آنچه صلاح ميدانيم، رفتار ميكنيم. در انرژي هستهاي آيا ما واقعا ميخواهيم بمب اتم بسازيم و اگر الان مطالعاتش را انجام ندهيم، در آينده متضرر نميشويم؟ زيباكلام: در همين بحث انرژي هستهاي اگر اين تعارض با آمريكا نبود آيا ضررهاي آن كمتر نميشد؟ شكوهي: ما نميخواهيم در اين قضيه آمريكا با ما دشمني كند، بلكه شما معتقديد ما بايد از يك سري مصالح ديگر بگذريم تا به اين منافع برسيم. زيباكلام: چه مصالحي منظور شماست؟ شكوهي: مثلا شما معتقديد كه ما بايد در رويكردمان نسبت به اسرائيل تجديد نظر كنيم. زيباكلام: ما كه نميتوانيم از پاپ كاتوليكتر باشيم. وقتي خود فلسطينيها موجوديت اسرائيل را پذيرفتهاند ما بگوييم نميپذيريم. شكوهي: حماس به رسميت نشناخته است. زيباكلام: حماس هر دو دولت را به رسميت شناخته است. شكوهي: شما حمايت ما از حزبالله و ديگران را لحاظ كنيد. مجموعهاي از اتفاقات در خاورميانه را بايد در نظر گرفت. شما معتقديد ما بايد از برخي چيزها صرفنظر كنيم به اين اميد كه در جاهاي ديگر چيزهايي را به دست آوريم. بنده فكر ميكنم نياز به عقبنشيني نداريم و بايد با استراتژي ديگري به اهدافمان برسيم. من معتقد به پيشقدمي در دشمني با آمريكا نيستم اما آنان با ما دشمني ميكنند و ما چارهاي جز دفاع نداريم. ساداتيان: همانطور كه من اشاره كردم، بخشي از قضيه رفتارها بود. يعني من يادم ميآيد در زمان امام راحل سفرايي كه ميآمدند، امام فرمودند ما با همه كشورهاي دنيا به غير از اسرائيل رابطه برقرار ميكنيم؛ يعني ما تضاد ايدئولوژيك با آمريكا نداريم و در مقاطع ديگري آقاي مهاجراني و رجايي خراساني بحثهايي را در اين باره مطرح كردند. بحثي كه من مطرح كردم اين است كه ايران الان تبديل به مركز مقاومت در برابر آمريكا در منطقه شده است و كشورهاي ديگر فكر ميكنند اگر آمريكا در آنجا توسعه پيدا كند، گلوگاه انرژي را به دست ميآورد و آنها خفه ميشوند و اين استراتژي امروز هم هست كه هر كس در توليد و انتقال و توزيع نظارت داشته باشد، ميتواند رهبر دنيا باشد و از همين لحاظ است كه آمريكا اين همه در عراق هزينه ميكند. ضمن اين كه زمان نظام دوقطبي هم كه به عنوان كشور مستقل بوديم رفتارها تعيينكننده بود و امروز هم به همين ترتيب است. زيباكلام: اتفاقا اين مساله براي من قابل فهم است و آن اين است كه سودش را چين و روسيه ميبرد و ما هزينهاش را ميپردازيم. اين چيزي است كه آقاي ساداتيان ميگويد و اين وحشتناك است كه ما داريم پادويي براي چين و روسيه و انگليس ميكنيم و اين چه كاري است؟ ساداتيان: مگر در سايه مقاومتي كه ما براي افزايش قيمت نفت انجام داديم، روسيه فرصت پيدا نكرد با مديريت آقاي پوتين و با درآمدهاي بالا به عنوان قدرتي در برابر آمريكا قد علم كند؟ زيباكلام: تبعات اين براي ما هولناك است و ما هزينه ميكنيم تا قدرتهاي ديگر از ما بهرهبرداري كنند. ساداتيان: عملي آن، اين شده است مگر نشده؟ زيباكلام: مردم ايران اين را قبول كردند، رفراندوم دادند و اين مسووليت را به حكومت دادند كه چنين رسالتي را انجام دهد؟ شكوهي: تحليل كلان براي ما دلايل حضور آمريكا در منطقه است. نميتوان گفت كه آمريكا به دنبال آزادسازي عراق و افغانستان بوده و وقتي اين را نميتوانيم بگوييم بايد بپرسيم كه پس آمريكاييها در منطقه چه ميكنند؟ اگر آن استراتژي كلان را نداشته باشيم، در جزئيات گم ميشويد آقاي زيباكلام. زيباكلام: گم نميشويم، چون سال 58 هم كه آمريكاييها هنوز وارد افغانستان نشده بودند و به خليج فارس نيامده بودند، شما ميگفتيد بايد ضديت با آمريكا داشته باشيم. شكوهي: دليل اين را گفتم. ما سال 32 تعارض منافع با آمريكا پيدا كرديم. زيباكلام: پس اين را به افغانستان ربط ندهيم. شكوهي: اين بخشي از دلايل است، آن روز دلايلي وجود داشت و امروز دلايل ديگري به آنها اضافه شده. ما كه فقط دلمان براي ملت افغانستان يا لبنان نميسوزد بلكه تصور ميكنيم حزبالله دارد به نوعي از منافع مشترك از ما دفاع ميكند يعني يك همسرنوشتي با آنها احساس ميكنيم و براي همين است كه فكر ميكنيم آمريكا براي مقابله با ايران و جنبش اسلامي و سيطره بر خاورميانه، به منطقه آمده است. ساداتيان: فكر نميكنيد خواستههاي ما از ابتدا شفاف نبود؟ شكوهي: ما در اوايل انقلاب از اينكه آمريكا از شاه حمايت كرده و در ايران مداخله ميكند و اينكه بودجه تخصيص ميدهد ناراضي بوديم و بتدريج عوامل اضافه شد. يعني به گفته شما ما پيش از انقلاب هيچ حرف ضد آمريكايي نداشتيم؟ زيباكلام: ماركسيستها داشتند و بقيه به تبع آنها بودند. شكوهي: اصلا اينطور نيست. امام در سال 42 فرمودند كه آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروي از هردو بدتر اما ما امروز سر و كارمان با آمريكا است. امام در سال 42 اين را گفتند و ديگر كشورها اراده مقابله با آمريكا را ندارند. لابيهايي هم كه شما فرموديد در هر دو كشور ديدگاه متفاوتي وجود دارد و آنچه مسلم است، اين است كه يك جمعبندي كلان وجود دارد. در سطح بينالمللي ما بايد ديدگاه آقاي خاتمي را جدي بگيريم و بنده هم اعتقاد ندارم ما هزينه هولوكاست را بپردازيم و اينكه ما بايد ويترين جمهوري اسلامي را مثبت كنيم و ما بايد از حقوق بشر حرف بزنيم. من قبول ندارم كه بگوييم يهوديها را نكشتند، اتفاقا بگوييم كشتند، خيلي بيشتر هم كشتند، اما ما نكشتيم و مسلمانها نكشتند، بلكه اروپاييها كشتند. بنابراين بنده هم فكر ميكنم ادبيات بينالملليمان را عوض كنيم ولي باور نميكنم ما (ايران و آمريكا) در منافعمان توافق داريم بلكه معتقدم تعارض جدي در منافع داريم ولي اصلا از درگيري با آمريكا استقبال نميكنم. من قائل به كثرتم و مثلا بين آمريكا و فرانسه فرق ميگذارم در عين حال فكر نميكنم امثال ما ميتوانيم رابطه لابي صهيونسيت و هيات حاكمه آمريكا را به هم بزنيم. شكوهي: جرياني كه با عنوان بيداري اسلامي در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي تشكيل شده است به نوعي تعارض جدي با آمريكا دارد. آمريكا در سطح بينالمللي ممكن است رقيب زياد داشته باشد، اما دشمن يكي بيشتر ندارد و آن ايران و جنبش اسلامي همسو با آن است. ساداتيان: كشورهاي منطقه به دنبال اين هستند كه مسائل را به گونهاي حل كنند كه يك نوع آرامش برقرار شود؛ اما برخي قدرتها در آنجا رقيب هستند و نميخواهند قدرت برتر يا هژموني در اين منطقه ايجاد شود و اين شاهراه به دست آن بيفتد و در اينجا با كارت ايران بازي ميكنند. زيباكلام: در آن طرف هم افراد و جرياناتي هستند كه به كمتر از محو جمهوري اسلامي ايران راضي نميشوند و كساني هم هستند كه اين نظر را ندارند. ديدگاه مك كين و اوباما متفاوت است و گفتن اينكه جمهوريخواهان و دموكراتها يكي هستند درست نيست.