"ما ظننتم ان يخرجوا و ظنوا انهم ما نعمتم حصونهم من الله فاتيهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف فى قلوبهم الرعب يحزبون بيوتهم بايديهم و ايدى المؤمنين فاعتبروا يا اولى الابصار " (1)
تاريخ دويستساله اخير مشحون از مبارزات مستمر و پيگير و موثر مستضعفين عليه مستكبرين بوده است، اين مبارزات كه از افت و خيزهاى فراوانى برخوردار بوده است اغلب به نامرادى و ناكامى مستكبرين انجاميده است. اين وضعيت تا پيدايش سلاحهاى مدرن امروزين ادامه داشت، ولى پس از تكميل سلاحهاى كلاسيك و كشتار جمعى، اين معادله تا حد زيادى به هم خورد و جبهه كفر تقويت گرديد.
يكى از مبارزات تاريخساز و پيروز، كه به رغم تواناييهاى غير قابل انكار استكبار، پيروزى از آن جبهه مستضعفين گرديد انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 بود، و در تكميل و تعميق اين پيروزى تسخير لانه جاسوسى در سيزدهم آبانماه 1358 بود. فتح لانه جاسوسى امريكا از ابعاد مختلف حايز اهميت است، ولى به نظر مىرسد كه اهميت اين كار عظيم از نظر سياسى قابل توجهتر باشد.
در شرايطى كه امريكا خود را ابرقدرت بلامنازع مىدانست و به دليل تنوع و توليد انبوه سلاحهاى استراتژيك بر رقيب خود، تفوق يافته بود، بحران گروگانگيرى و يا به زبان و بيان بهتر تسخير لانه جاسوسى كاخ سفيد در تهران، نشان ناتوانى امريكا و بلا اثر بودن سلاحهاى استراتژيك در برابر اراده ملت ايران بود.
امضاى قرارداد سالت و اوج قدرت آمريكا
آمريكا زمانى موافقت كرد كه پيمان سالت 1 (2) و سالت 2 (3) را امضا كند كه از هر نظر به توانايى خود نسبتبه شوروى اطمينان داشت و به قولى امريكاييان زمانى كه شوروى را در ضعف نسبى ديدند به امضاى معاهده محدوديتسلاحهاى استراتژيك راضى شدند لذا به ياد داريم هنگامى كه در جريان جنگ ويتنام هواپيماهاى سنگين ب - 52 امريكايى ويتنام شمالى بخصوص هانوى و بندر استراتژيك هايفونگ را بين سالهاى 68 19تا 1972 بمباران مىكردند (4) ريچارد نيكسون رئيس جمهورى وقت امريكا سفرى به شوروى داشت و سران كاخ كرملين از ترس و وحشت لب فرو بسته بودند و در ميهمانى شامى كه برژنف به احترام وى ترتيب داد سران كرملين به سلامتى رئيس جمهورى خون آشام امريكا جام به جامش مىزدند. اين فراز تاريخى براى ترسيم و تصوير قدرت جهنمى امريكا كافى است.
از طرف ديگر ايران جزيره آرامش و ثبات بود. هيچ كشورى در آسيا براى واشنگتن اهميت ايران را نداشت. اهميت موضوع زمانى روشن مىشود كه امريكا سمينار منطقهاي براى سفيرانش در آسيا را در تهران منعقد مىكرد و مقامات ارشد وزارت امور خارجه امريكا جهت توجيه سفرايش به تهران مىآمدند و با موفقيتسمينار را برگزار مىكردند.
نقش شاه نيز در سياستخارجى امريكا و بخصوص در منطقه قابل ملاحظه بود. چه شاه كشور را عملا به جولانگاه امريكاييها تبديل كرده بود. زيرا اولا امريكاييها با كنترل كامل شوروى توسط دستگاههاى مجهزى كه در ارتفاعات شمالى كشور بخصوص پايگاه بهشهر نصب كرده بودند كليه تحركات روسها را تحت نظر داشتند. ثانيا ايران به عنوان دژ تسخير ناپذير غرب بعد از اسرائيل با تمام توان از منافع آمريكا و متحدينش در منطقه حراست مىكرد.
اماپيروزى انقلاب اسلامى ناگهان پايگاه عظيم غرب را در ايران فرو ريخت و خواب راحت استكبار را آشفته ساخت. هنوز غرب در حيرت ضربه كارى انقلاب اسلامى بود كه با تسخير لانه جاسوسى امريكا، دومين ضربه دردناك و شكننده را از انقلاب اسلامى دريافت كرد. حركتى كه به تعبير بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه، بزرگتر از پيروزى انقلاب اسلامى بود. (5) و اين خود آغاز بحرانى عظيم بود كه كاخ سفيد و همپيمانان و هوادارانشان را بشدت در موضع انفعال قرار داد، و ناتوانى و زبونى امريكا را برملا ساخت. استكبار را آسيب پذير نمود و همه ترفندها و انديشهها و رايزنىهايش را ناكام گذاشت و كارى هم از سلاحهاى استراتژيكش بر نيامد.
امريكا از ماجراى گروگانگيرى يكه خورد، قلبش به تپش افتاد، گيج و منگ شد. و در يك جمله به سرگيجهاى گرفتار شد كه قدرت تصميمگيرى را نداشت.
اين ماجرا را بهتر است از زبان نزديكترين مشاوران كارتر يعنى هاميلتون جوردن، رئيس ستاد كاخ سفيد، در بحران گروگانگيرى بشنويم:
ساعت چهار و نيم صبح تلفن اتاق من زنگ زد. در حدود يك دقيقه طول كشيد تا با صداى زنگهاى مكرر تلفن از خواب بيدار شدم. در تاريكى به دنبال كليد چراغ و سپس تلفن گشتم تا اينكه توانستم گوشى را بردارم. صدايى از گوشى تلفن گفت: آقاى جوردن. . . به ما خبر دادهاند كه سفارت امريكا در تهران از طرف عدهاى اشغال شده و كاركنان سفارت به اسارت گرفته شدهاند.
گفتم: خداى من! . . . آيا كسى هم زخمى شده يا كسى كشته شده است؟ افسر نگهبان جواب داد: تا آنجايى كه ما مىدانيم نه، ولى هنوز اطلاعات كاملى در دست نداريم. (6)
هاميلتون مي نويسد : هفته تبآلود و گيجكنندهاى را پشتسر گذاشتيم. روز يكشنبه گذشته پرزيدنت كارتر در يك جلسه سرى شوراى امنيت ملى اظهار داشت كه در نظر دارد يك رشته اقدامات تنبيهى عليه ايران آغاز كند و اين كار را با قطع خريد نفت ايران از طرف امريكا آغاز مىكند. بعضى از اعضاى شوراى امنيت ملى با اين تصميم موافق نبوده و استدلال مىكردند كه اين اقدام بدون اينكه تاثير زيادى براى ايران داشته باشد موجب كمبود و افزايش بهاى سوخت در امريكا خواهد شد و نارضاييهايى به وجود خواهد آورد. با وجود اين كارتر روى تصميم خود پافشارى كرد و گفت: ايرانيها بايد بفهمند كه زندگى گروگانهاى امريكايى براى ما بيش از نفت آنها ارزش دارد و مردم امريكا هم بايد آماده فداكارى براى آزادى گروگانها باشند. (7)
بىتصميمى و بلاتكليفى، خستگى و بحران كوبنده و در يك جمله ندانم كارى را از برنامه فوق بخوبى مىتوان فهميد.
هر روز كه از اشغال لانه جاسوسى مىگذشت، اسناد غير قابل انكارى از ناحيه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام دال بر دخالت آشكار امريكا در امور داخلى كشور برملا مىگرديد و مردم سلحشور و آزاده كشورمان با حضور در مقابل در ورودى جاسوسخانه ضمن حمايت از دانشجويان شعار مىدادند: "دانشجوى خط امام افشا كن افشا كن ".
امريكا به سر گيجه عجيبى دچار شده بود. زيرا:
1- جاسوسانش به گروگان درآمده بودند و كارى براى رهايى آنها از دستش بر نمىآمد و به فرموده امام راحلمان "آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند " و الحق كه هيچ غلطى نمىتوانستبكند.
2- فشار افكار عمومى آمريكا بر روى كاخ سفيد هر روز افزايش مىيافت.
3- انتشار اسناد لانه جاسوسى كه دخالت بي چون و چراى امريكا را بروشنى در امور داخلى ايران نشان مىداد.
4- افشاى چهرههاى بظاهر مردمى ولى آمريكايى در ايران دراز مدت امريكا را به صورت وحشتناك به هم ريخت. (8)
5- معضل وجود شاه مفلوك به عنوان تبلور جنايات آمريكا در ايران و منطقه كه هيچ جاى دنيا پناهندگى نداشت.
جردن مىنويسد: "جلوگيرى كشورهاى دنيا از ورود شاه فقط به خاطر جنايتهاى بيشمار وى در طول 37 سال سلطنت نكبتبار وى نبود. شاه امروز بسان گوى سرگردانى مىمانست كه از همه لگد مىخورد و هيچكس حاضر به پذيرش وى نبود. چه، خوف آن را داشت كه كشور خود را دستخوش بحران نمايد. از طرفى دانشجويانى كه سفارت و جاسوسان را در اختيار داشتند استرداد شاه را از امريكا مىخواستند. "
حضور شاه در امريكا كه ظاهرا براى معالجه ولى در حقيقتبراى باز گرداندن وى به سلطنت و يا حداقل حمايت از جريانهاى ضد انقلابى صورت گرفته بود، بحران را تشديد كرد و با تقاضاى استرداد شاه توسط ايران مشكلى جدى بر مشكلات امريكا افزوده گرديد.
امريكا براى پايان دادن به ماجراى گروگانگيرى دستبه هر كارى مىزد. تهديد مىكرد. دلجويى مىنمود. عصبانى مىشد. ژستحمله نظامى مىگرفت. قيافه بشر دوستانه پيدا مىكرد. اما همه اين ژستها در انقلاب اسلامى و اراده خلل ناپذير حضرت امام خمينى تاثيرى نداشت. لاجرم امريكا تصميم به اخراج شاه گرفت. بخوانيد:
". . . شاه گفت: بسيار خوب، من بارها گفتهام كه حاضرم هر كارى كه از من ساخته استبراى رهايى گروگانها انجام دهم. من نمىخواهم در تاريخ به عنوان مسئول اين ماجراى وحشتناك شوم (9) گفتم: اعليحضرتا; مىخواهم با صراحتبگويم: "كه به عقيده ما تا زمانىكه شما در امريكا هستيد رهايى گروگانهاى ما در تهران ميسر نخواهد شد. . . "
پس از اين گفتگو صحبتهاى ما جدىتر شد و شاه بالاخره گفت: بسيار خوب من آماده خروج از امريكا هستم، ولى كجا مىتوانم بروم؟
در اينجا كاتلر (10) رشته سخن را به دست گرفت و گفت: عليحضرتا، در دوازده روز گذشته، رئيس جمهورى و وزير امور خارجه امريكا براى ترتيب اقامتشما به كشورهاى متعددى مراجعه كردهاند، متاسفانه پاسخ اكثر اين كشورها منفى بوده است و امكانات ما در انتخاب كشورىكه شما بايد به آن مسافرت كنيد بسيار محدود است.
شاه پرسيد: آيا به سوئيس و اتريش هم مراجعه شده است؟
كاتلر پاسخ داد: بلى، ولى هيچيك از آنها در شرايط فعلى حاضر به پذيرفتن شما نيستند. (11)
از طرف ديگر تمام هم و غم كاخ سفيد آزادى گروگانهاست. تمهيدات كاخ سفيد براى به زانو در آوردن انقلاب اسلامى بىاثر بوده استبدين جهت كاخ سفيد درصدد تهيه نقشه براى حمله نظامى به انقلاب است. جوردن مىنويسد:
"ونس افزود كه به اعتقاد او آيتالله خمينى مىخواهد ما را وسوسه كند دستبه كار حادى بزنيم تا افكار عمومى دنيا را عليه ما تحريك نمايد. . . همانطور كه انتظار مىرفتبرژينسكى به مقابله برخاست و گفت: ممكن استيكى از هدفهاى آنها تحريك و وسوسه ما باشد، ولى آنها كشور ما و رئيس جمهورى ما را هم به بدترين وجهى مورد اهانت و تحقير قرار مىدهند. . . آيا مىتوانيد مجسم كنيد كه هم اكنون در دنيا درباره ما چگونه قضاوت مىشود و اين عجز و ناتوانى ما چه عواقب خطرناكى به بار خواهد آورد. (12) جلسه در فضاى غمزده و شومى تشكيل شد. مانديل (معاون رئيس جمهور) ونس (وزير امور خارجه) ، برژينسكى (مشاور امنيت ملى) ، براون وزير دفاع، ترنر (رئيس سيا) ، پاول (سخنگوى مطبوعاتى كارتر) و خود من با چهرههاى گرفته و عبوس به دور ميز نشستيم. مانديل كه درصدر ميز نشسته بود خواست مضمون سخنان (امام) خمينى و نظر خود را بيان كند. (13)
برژينسكى كه بشدت از لحن توهين آميز سخنان آيتالله خمينى نسبتبه رئيس جمهورى امريكا خشمگين بود، بعضى از جملات آن را با صداى بلند براى ما مىخواند: "چرا ما بايد بترسيم. . . كارتر بر طبل تهى مىكوبد. . . او عرضه هيچكارى را ندارد. . . امريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند. (14) "
از مواضع مقامات امريكا در برابر اظهارات كوبنده و تحقيرآميز حضرت امام چنين بر مىآيد كه از يك طرف غرور ابرقدرتى آنها صدمه ديده و شكسته شده بود و مىخواستند بگونهاى جبران كنند و از طرف ديگر خوف و وحشتسراسر وجود آنها را گرفته بود و قدرت تصميمگيرى را از آنها سلب كرده بود.
وقتى شاه اظهارات كاتلر مشاور حقوقى كاخ سفيد، را شنيد كه حتى اتريش و سويس هم حاضر نشدند او را بپذيرند، شاه با صداى خفه و غمناكى گفت: بايد بگويم كه اين جريان مرا غافلگير و نااميد كرده است. مثل اينكه هيچ كشورى در اين دنياى بزرگ حاضر به پذيرفتن من نيست. (15)
ديگر براى شاه پناهگاهى نمانده بود. لذا موقعى كه عمر توريخوس، رئيس جمهورى پاناما از شاه دعوت كرد كه به پاناما سفر كند. شاه چند بار با خوشحالى اين جمله را تكرار كرد كه "بالاخره دريافت كردم " و سرانجام شاه با ذلت و زبونى و خفت فراوان و به رغم سى و هفتسال خدمتبه كاخ سفيد از امريكا اخراج شد.
اما هيچكدام از پيش بينيهاى ما درست از آب درنيامد، نه فقط روز بعد از خروج شاه از امريكا بلكه هفتهها بعد هم هيچ تغيير و تحول اميدبخشى در كار گروگانها رخ نداد. حكومت ايران پرواز شاه جنايتكار را از امريكا محكوم كرد و پناما را تهديد به عمليات انتقامجويانه نمود. مراسم كريسمس در محيط غم انگيزى در كاخ سفيد برگزار شد. رئيس جمهورى دستور داد چراغهاى درخت كريسمس كاخ را به علامت همدردى با خانوادههاى گروگانها روشن نكنند. كارتر براى اولين بار تعطيلات كريسمس را دور از خانواده خود به سر برد و برخلاف معمول هر ساله به زادگاه خود در جورجيا نرفت. (16)
مشغول مطالعه روزنامه واشنگتن پستبودم كه تلفن زنگ زد. وقتى گوشى را برداشتم صداى كارتر بود كه از كمپ ديويد تلفن مىكرد و با ناراحتى و عصبانيت مىگفت: " هام " باز چه خبر شده است؟ از جاى خود پريدم و گفتم: آقاى رئيس جمهور عذر مىخواهم، نمىدانم راجع به چه صحبت مىكنيد؟ كارتر گفت: ونس (وزير امور خارجه) همين الان به من تلفن كرده و مىگويد: (امام) خمينى گفته است: تصميم درباره گروگانها به مجلس ايران كه هنوز تشكيل نشده، محول خواهد شد.
از شنيدن اين خبر شوكه شدم و گفتم "نه " خداى من، نه، اين خبر خيلى وحشتناك است. من نمىدانم چه بگويم. (17)
ريچارد نيكسون، رئيس جمهورى اسبق امريكا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى اعتقاد داشت، كه دشمن اصلى امريكا اتحاد شوروى است (18) ; ولى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و بحران گروگانها همين آقاى نيكسون بدون توجه به اظهاراتش در كتاب قطور "جنگ حقيقى " با صراحت در كتاب " پيروزى بدون جنگ " اعلام مىدارد: براى شكست انقلاب اسلامى امريكا و شوروى بايد با هم متحد شوند. (19)
حال كه سخن بدين جا رسيد بد نيستشمهاى هم درباره شخصيت كارتر بنويسيم:
كارتر يكى از رؤساى جمهورى برجسته امريكاست. تنها بدشانسى كارتر در اين بود كه زمامداريش با انقلاب عظيم و توفنده اسلامى به رهبرى شخصيتبا صلابتى چون امام خمينى، رضوان الله تعالى عليه مقارن بود و اگر همين موضوع نبود، علاوه بر اينكه در دوره دوم رياست جمهورى با راى چشمگيرى بر رقيبش پيشى مىگرفتحتى وى به عنوان يكى از رؤساى جمهورى نيرومند امريكا معروفيت مىيافت. ولى تسخير لانه جاسوسى از وى يك رئيس جمهورى بىكفايت و بلا اراده ساخت.
اما كارنامه كارتر:
1- او براى حفظ شاه و بقاى سلطنت دستبه هر جنايتى زد و دستور قتل عامهاى گسترده را صادر كرد و وقتى توفان كوبنده انقلاب را مشاهده كرد، تلاش نمود كه منافع امريكا را با حمايت از بختيار حفظ كند و در اين مورد از انجام هيچ جنايتى خوددارى نكرد.
2- او كه بعد از ماجراى زشت واترگيتبه كاخ سفيد راه يافته بود، توانست تا حدى اعتبارى به كاخ سفيد بدهد.
3- دقيقا پس از جرالدفورد كه شكست در جنگ ويتنام را پذيرفته بود و ننگ بزرگى براى امريكا به بار آورده بود، رئيس جمهور شده و تلاش كرد غرور شكسته شده امريكا را ترميم كند.
4- كارتر همچنين توانستبه اقتصاد بيمار امريكا سر و سامان بدهد.
5- با شعار حقوق بشر و فضاى باز سياسى، تا حد قابل ملاحظهاى از خودسريهاى بسيارى از ديكتاتورهاى هوادار امريكا كاست (ناگفته نماند كه همين ژست نيز دقيقا در راستاى حفظ منافع امريكا بود. )
6- و از همه مهمتر و برجستهتر و يا برجستهترين كار وى تحميل معاهده كمپ ديويد به مصر بود. كارتر مصررا كه رقيب قدرتمند و ترسناكى براى اسرائيل بود، از دور خارج كرد، در كمپ ديويد دستسادات را به عنوان تسليم (20) در دستبگين آدمكش گذاشت، و پرچم رژيم اشغالگر قدس را در قاهره به اهتزاز درآورد، غرور اعراب را شكست و رژيم صهيونيستى را به انواع سلاحهاى پيشرفته و پيچيده مجهز ساخت.
اينها گوشههايى از آثار كارتر بود، تا اين سؤ تفاهم به وجود نيايد كه كارتر يك شخصيت معمولى و يا ضعيف بود. همانگونه كه گفتيم عظمت انقلاب اسلامى نگذاشت كه كارتر نفس راحتى بكشد و از توانمندى خود استفاده كند. تسخير لانه جاسوسى تير خلاصى بر مغز كارتر و همكارانش بود.
پىنوشتها:
1. سوره حشر، آيه 2
2. قرارداد سالتيك، در ماه مى 1972 بين نيكسون و برژنف در مسكو به امضا رسيد.
3. قرارداد سالت دو، در 18 ژوئن 1979 بين كارتر و برژنف امضا شد.
4. كتاب "جنگ ويتنام " و كتاب "يك ويت كنگ يك ميليون دلار ".
5. صحيفه نور
6. كتاب "بحران " اثر هاميلتون جوردن ص 19 و 20
7. همان ماخذ، ص 44
8. اسناد لانه جاسوسى از شماره 1 تا 10
9. بحران / ص 70
10. لويد كاتلر مشاور حقوقى كارتر
11. بحران / هاميلتون جوردن
12. تا 17 بحران / هاميلتون جوردن
18. جنگ حقيقى، نوشته ريچارد نيكسون
19. ماخذ / ص 75 و 134
20. پاييز خشم، نوشته حسنين هيكل