رسانه ها و جنون نظاميگري آمريكا

نورمن سلومون

تحقق سياست¬هاي جنگ افروزانه و سلطه¬طلبانه ايالات متحده، بدون نقش آفريني و همراهي رسانه¬هاي اين كشور، امكان‌پذير نمي¬باشد. در سايه همراهي و همگامي شبكه رسانه¬اي و نظامي ايالات متحده، نوعي انحصار رسانه¬اي در اين جامعه شكل گرفته و در اين شرايط است كه رفتارهاي جنگ¬طلبانه و غيرانساني دولتمردان اين كشور طبيعي و متعارف جلوه مي¬نمايد.
امروزه رسانه¬ها نوعي سياست فعال پيش¬ گرفته¬اند؛ اما باور ندارم كه آن¬ها از بررسي حقايق مرتبط با ارتباط رسانه¬ها با دولت جنگ¬طلب خود، رضايت خاطري داشته باشند.
در حال حاضر، جنگ، مهم¬ترين اصل سياست خارجي ايالات متحده است و از اين رهگذر رسانه¬ها به نمايندگان دولتمردان جنگ¬افروز مبدل شده¬اند. در سايه فعاليت اين نمايندگان جديد است كه تبليغ و ترويج نظاميگري اوج گرفته تا كشور به سمت خودكامگي و سلطه¬جويي رهنمون شود. نگاهي به اخبار مطرح و غالب رسانه¬ها حكايت از آن دارد كه چگونه ماشين جنگ را به خوبي تنظيم كنيم. در چنين شرايطي نيازمند آنيم تا اين بحث را مطرح كنيم كه به راستي چگونه مي¬توانيم اين ماشين جنگ را از كار بيندازيم.
هنگامي كه اختلاف¬ها و شكاف¬هايي بين دو حزب سياسي حاكم شكل مي¬گيرد، جريان¬هاي غالب خبري، نوعي نگرش متفاوت اتخاذ مي¬كنند، اما هنگامي كه نخبگان حكومت در مسأله جنگ با يكديگر همراه و همگام مي¬شوند و اختلاف¬هايشان را كنار مي¬گذارند، از طرح و بررسي چنين موضوعي چشم¬پوشي مي¬كنند. نمونه بارز اين مسأله به اواخر فوريه 2003 باز مي¬گردد، يعني سه هفته پيش از آن¬كه جنگ عراق آغاز شود. در اين برهه زماني بود كه شبكه NBC گزارش¬هاي شبانه گزارشگر مطرح خود (دوناهو) را ناگهان متوقف نمود، اما بعدها خبري فاش شد و مشخص ساخت كه علت اين تصميم آن بود كه برنامه¬هاي وي توانست در زمان جنگ به برنامه¬¬اي دردسرآفرين براي اين شبكه تبديل شود، چرا كه ظاهراً وي مشتاق آن بود تا مهماناني را به برنامه خود دعوت كند كه سياست¬هايي ضدجنگ و ضدبوش داشته و علاوه بر اين، نسبت به انگيزه¬هاي دولت ترديد داشته¬اند. اگر چه اين مسأله به سرعت با انكار شبكه مذكور روبرو شد، اما اين مخاطره را براي آن¬ها به همراه داشت كه اين برنامه در دوره¬اي زماني كه ديگر رقباي رسانه¬اي با سياست¬هاي دولت همگام مي¬شوند، به جايگاهي براي حضور مخالفين جنگ در داخل جامعه آمريكا تبديل شود. با كنار گذاشتن اختلاف¬هاي دو حزب عمده ايالات متحده است كه رسانه¬هاي برجسته نيز اين رفتار را پيشه مي¬كنند، اما نبايد سكوت سياست¬مداران و رسانه¬ها به مثابه سكوت و رضايت ما تلقي شود.
مارتين لوتركينگ در آخرين ماه¬هاي زندگي¬اش از ضرورت مقابله با دولت جنگ افروز صحبت مي¬كرد. در ژانويه 1968 وي گفت: «هرگز علاقه ندارم تا خود را با شرايط اقتصادي¬اي وفق دهم كه ضروريات و نيازهاي اوليه را از اكثريت جامعه مي¬ستاند تا تجملات و ناز و نعمت را به اقليت هديه دهد. من نمي¬خواهم خود را با جنون نظاميگري همراه سازم...»
همچنين در ماه مارس 1968، وي گفت: «بمب¬هايي كه در ويتنام بر سر مردم فرود آمد، در حقيقت در داخل آمريكا منفجر شده است. چنين بمب¬هايي، آمال و فرصت¬هاي ما را براي داشتن يك آمريكاي شايسته از بين برده است.»
و ما امروز مي¬گوييم، بمب¬هايي كه بر سر عراقي¬ها فرود مي¬آيد، در حقيقت در داخل آمريكا منفجر شده و اين بمب¬هاست كه آمال و فرصت¬هاي پيش¬رويمان براي داشتن آمريكايي شايسته را از بين برده است. سربازان ما از مأموريت¬هايي كه هدف آن چيزي جز قتل و خونريزي نيست، به خانه باز مي¬گردند؛ در حالي كه از لحاظ روحي و جسمي مجروحند و زماني درد و رنج ما افزون مي¬شود كه درمي¬يابيم، منابع بسياري به جاي آن كه در راستاي رفع نياز مردم هزينه شود. در جنگ تلف شده است.
امروزه ضروري است در برابر دروغ¬ها و باورهاي غلطي كه دايماً و بيش از پيش به جنگ دامن مي¬زنند، بايستيم. در اين برهه زماني شاهديم، صفحات نخست نشريه نيويورك تايمز با فريبكاري خبر از تسليحات كشتار جمعي عراق مي¬دهد تا راه را براي هجوم به اين كشور هموار سازد. در همين زمان ضروري است تا حقايق مرتبط با درد و رنج بشري كه امروزه با جنگ پيوند خورده، بر همگان آشكار شود. لازم است هم به طرح و افشاي دروغ‌پردازي‌هاي آنها و هم به نتايج هولناك رفتارهايشان بپردازيم و بي¬شك پرداختن صرف به يكي از اين دو مورد نمي¬تواند ثمربخش باشد.
در هفته¬هاي اخير نيز شاهديم كه توجه رسانه¬ها سخت به تلاش¬هاي بي¬شرمانه دولت بوش با هدف كنترل و دستكاري رسانه¬هاي عمومي جلب شده است و زمزمه¬هايي براي دفاع از شبكه PBC مي¬شنويم. اما چرا؟
مدت¬هاست كه پربيننده¬ترين و اثرگذارترين برنامه اين شبكه، برنامه خبر شبانگاهي «جيم لهرر» است. در كنار بسياري از موضوعاتي كه در اين برنامه بدان پرداخته مي¬شود، برنامه¬ها و گزارش¬هايي از جنگ به طور گسترده بر پايه منابع و اطلاعات دولت پخش مي¬شود. گروه ديده¬بان رسانه¬اي «فر» كه من هم يكي از اعضاي پيوسته آن هستم، به طور مستند اعلام نمود كه در خلال جنگ¬هاي مختلف همچون جنگ اول خليج فارس در سال 1991، بمباران يوگسلاوي در سال 1999 و حمله به عراق در سال 2003، قصور اين برنامه در طرح غيرجانبدارانه اين موضوع واقعاً زشت و شرم¬آور بوده است.
پذيرش چنين مبنايي به عنوان معياري در عرصه اطلاع¬رساني و يا به تعبير ديگر طرح آن به عنوان نوعي شيوه مطلوب در عرصه اطلاع¬رساني عمومي، نيازمند آن است تا حد امكان در خود مستحيل شويم و از خواسته¬هايمان كوتاه آييم.
چنين شبكه رسانه¬اي، نظامي و صنعتي¬اي است كه به مدد اصلاحيه قانون اساسي آمريكا شكل گرفت. با وجود چنين شبكه¬اي است كه نوعي حصر رسانه¬اي عملكردهاي جنايتكارانه اين دولت جنگ افروز را طبيعي جلوه مي¬دهد. در سايه وجود چنين رسانه¬هايي است كه ترغيب مي¬شويم اين شرايط را نه جنون كه شرايطي طبيعي ببينيم.

منبع: ماهنامة سياحت غرب / مركز پژوهش¬هاي اسلامي صداو سيما / سال چهارم/ شماره سي و هفت /مرداد 1385

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved