در 25 ژانويه 2006 مردم فلسطين در طرفداري از حماس به طور گستردهاي در سالمترين انتخابات (در مقايسه با ساير كشورهاي عرب خاورميانه) شركت كردند. دولت اسرائيل بلافاصله از به رسميت شناختن نتيجة دموكراتيك انتخابات سرباز زد؛ همچنين از بازگرداندن درآمدهاي مالياتي فلسطينيها و فعاليت تمام بازارهاي تجاري آنها كه نبض حياتشان بود، خودداري كرد. علاوه بر اين، اقدام به حملات شديد و طولاني مدت عليه شهرها و روستاهاي فلسطيني كرد كه حاصل آن دهها كشته و صدها مجروح بود. حدود دو هفته پيش از حملة انتحاري يك فلسطيني و كشته شدن نُه سرباز اسرائيلي در 17 آوريل 2006، نيروهاي اسرائيلي 26 فلسطيني را كه در ميان آنها 5 كودك نيز بودند كشتند و 161 مرد، زن و كودك را زخمي كردند. در حقيقت، بنا به گفته گروه حقوق بشر كه «مركز حقوق بشر در فلسطين» نام دارد و مورد احترام جامعه بينالملل است، تنها بين 6 تا 12 آوريل 2006، اسرائيليها 19 فلسطيني از جمله 3 كودك را كشتند. ده تن از اين كشتهشدگان «خارج از حوزه قضايي دادگاه» اعدام شده بودند و 49 فلسطيني ديگر از جمله 32 كودك زخمي شدند. نيروهاي اشغالگر اسرائيلي 27 بار به اراضي فلسطينيها در كرانه باختري حمله و طي آن 70 نفر از غيرنظاميان فلسطيني از جمله 6 كودك را دستگير كردند. شهركنشينان اسرائيلي به بسياري از مزارع فلسطينيها هجوم بردند و پس از ربودن دامهاي آنها، اموالشان را نابود كردند. در طول آن مقطع زماني، ارتش اسرائيل 369 مرتبه به كرانه باختري يورش برد. همچنين بنابر گزارشهاي سازمان ملل، بين 30 مارس تا 12 آوريل نيروهاي اسرائيلي 2300 گلوله توپ و تانك و 34 موشك به سوي غزه پرتاب كردند. «جمعيت بينالمللي دفاع از كودكان» گزارش داد كه 4000 كودك فلسطيني در پنج سال گذشته (سالهاي 2001 تا 2006) دستگير شدهاند كه 400 نفر آنها در حال حاضر در زندان به سر ميبرند. پس از اين گزارش، در 19 آوريل 2006 پس از حمله تلافيجويانة فلسطينيها، مادران و همسران مرداني كه در فهرست افراد تحت تعقيب بودند، بازداشت و در مراكز بازداشت به عنوان گروگان نگاه داشته شدند تا اين افراد مجبور به تسليم شوند. مساجد مورد هجوم قرار گرفتند و خانوادههاي بسياري پس از جستوجوي خانههايشان توسط سربازان اسرائيلي به زور از خانههايشان بيرون رانده شدند. هيچيك از كشتارهاي خشونتآميز اسرائيليها در رسانههاي گروهي، راديو ملي يا هيچيك از روزنامههاي تبليغاتي لابي يهود مانند ديلي آلرت گزارش نشد. حتي يك رهبر سياسي در امريكا يا اروپا لب به انتقاد از تروريسم دولتي اسرائيل نگشود. تنها پس از پذيرش مسئوليت عمليات انتحاري توسط گروهي فلسطيني و دفاع حماس از حق انتقام، تمام نخبگان سياسي دولت امريكا و رسانههاي گروهي، تروريسم را محكوم كردند. ترفند تبليغاتي لابي صهيونيسم در تمركز بر حملات پراكنده و نامتمركز فلسطينيها و چشمپوشي از كشتار منظم فلسطينيها، تهيه خوراك روزانه براي نخبگان سياسي و رسانههاي گروهي امريكا و مردم اين كشور است. اين اقدامات به منظور مشروع جلوه دادن و توجيه حمايت لابي صهيونيسم از سركوب مردم فلسطين و همچنين متقاعد كردن كنگره امريكا به تخصيص ده ميليارد دلار كمك براي ساكن ساختن دوباره اسرائيليها در كرانه باختري صورت ميگيرد. به رغم سياستهاي نسلكشي دولت اسرائيل، دولت حماس آتشبس را محترم شمرد و در عين حال، اعلام كرد فلسطينيها مطابق قوانين بينالمللي، حق مقاومت در برابر خشونتهاي استعماري را دارند. رسانههاي تبليغاتي امريكا علاوه بر ناديده گرفتن حملات بيامان ارتش اسرائيل عليه فلسطينيها، به دنبال حمله انتحاري يك فلسطيني، جنگي تبليغاتي عليه دولت حماس به راه انداختند و علاوه بر اين، لابي صهيونيسم به منظور تحريك امريكا براي حمله نظامي به ايران، اين كشور را با اين حادثه مرتبط ساخت. كل لابي طرفدار اسرائيل و عوامل آن در كنگره و دولت امريكا، در پاسخ به پيروزي دموكراتيك فلسطينيها و در راستاي رهنمودهاي دولت اسرائيل حمله تبليغاتي موفقيتآميزي را ترتيب دادند كه نشاندهنده موافقت امريكا با تحريم ضدبشري اسرائيل عليه مردم فلسطين و در نهايت، حمايت همهجانبه دولت اين كشور از تمام اصول سياسي اسرائيل در قبال حماس بود. تمامي كمكها (شامل كمكهاي بشردوستانه) قطع شد. مقامات امريكايي از ملاقات با تمام مقامات حماس منع شدند و در عين حال، ديپلماتهاي امريكايي در تمام كشورهاي اروپايي، آسيايي، عربي و امريكاي لاتين تحت فشار قرار گرفتند تا به تحريم همه جانبه فلسطينيها و قطع كمكهاي بشردوستانه بپيوندند. با وجود اينكه كشورهاي عربي بسياري به همراه فرانسه و روسيه كمكهاي خود را قطع نكردند، رهبران اردن، مصر و چين از ملاقات با دولت حماس امتناع كردند. امريكا با اين اقدام، سياست ظاهري خود را براي دموكراسيسازي در خاورميانه عملاً رد كرد. نخستين استقبال جورج بوش، رئيس جمهور امريكا، از انتخابات فلسطين به سرعت جايگزين استقبال از سياست اسرائيل براي تسلط بر فلسطينيها شد. اين سياستهاي متغير تا حد زيادي نتيجه قدرت لابي يهود در دولت امريكا بود، به طوري كه تمام مفسران اسرائيلي مشتاقانه به آن اشاره ميكنند. با بررسي نشريه «ديلي آلرت (كه توسط مركز روابط عمومي بيتالمقدس براي كنفرانس رؤساي سازمانهاي مهم يهودي منتشر ميشود) بين ژانويه تا مي 2006 ميتوان به شواهد بسيار زيادي در مورد تلاشهاي شديد لابي يهود براي تضعيف اقتصاد فلسطين و تحريك امريكا به حمله نظامي و تحريم عليه ايران، دست يافت. سناتور جوزف ليبرمن (رابط قاتل اتكا دفتر خارجي اسرائيل) طرفدار برجسته و دو آتشه حمله نظامي به ايران است. وي كه يكي از رهبران مهم لابي يهوديان و سخنگوي آن به شمار ميرود، در مصاحبهاي با جروزالم پست در 18 آوريل 2006 اظهار داشت: «فكر نميكنم كسي حمله به ايران را همانند حمله گسترده زميني به عراق براي سرنگوني حكومت بداند». [وي پيشبيني كرد] اين حمله تنها به مراكز مرتبط با برنامه هستهاي صورت ميگيرد. ليبرمن فرد غيرقابل اعتمادي نيست، بلكه نامزد پيشين معاونت حزب دموكرات و يكي از سخنگويان متنفذ اين حزب در امور خاورميانه بوده است. موضعگيري ليبرمن در مورد حمله به ايران دقيقاً تكرار موضعگيري كنوني اسرائيل در حمايت از جنگ عليه ايران و در هماهنگي كامل با برنامه كنگره ايپك، كنفرانس رؤساي سازمانهاي مهم يهودي، كميته يهوديان امريكا، اتحاديه ضد افترا و سازمان صهيونيستي امريكاست. لابي يهوديان علاوه بر تأثيرگذاري بر حمايت بيقيد و شرط امريكا از اسرائيل، در حمله امريكا عليه عراق، تحريك اقدام نظامي عليه ايران و جلب حمايت امريكا در استعمار فلسطين توسط اسرائيل و ريشهكني گسترده فلسطينيها نقش بسزايي داشته است. قدرت لابي يهودي در شكلدهي سياست امريكا مدتها مورد تقدير رهبران اسرائيل بوده و مطمئناً به آنها اجازه داده است تا درخواستهاي گاه و بيگاه فلسطينيها را براي توقف كشتار، ترور، تخريب خانهها، رفتارهاي خشونتآميز و ساير اعمال ضدبشري عليه فلسطينيها ناديده بگيرند. با آنكه آريل شارون، نخستوزير پيشين اسرائيل، با توجه به اعمال نفوذ خود بر جورج بوش گفته بود ما امريكا را تحت كنترل خود داريم، بسياري (غير از ناظران سياسي مستقل) به رغم آگاهي از حمايت مالي شديد، مداوم و بيسابقه امريكا از اسرائيل، با دروغپردازي سعي دارند هرگونه ارتباط ميان دولت اسرائيل با لابي يهوديان و سياست خاورميانهاي امريكا را رد كنند. بيش از 170 سال پيش الكسيس دو توكوويل، تحليلگر تيزبين سياستهاي امريكا، گفت: «از ظلم اكثريت (اكثريت سركش) كه حقوق اقليت را به نفع خود زير پا ميگذارند، ميهراسم». در حال حاضر، هواداران احزاب، تهديدكننده دموكراسي (دست كم آنچه با سياستهاي امريكا در قبال خاورميانه و مسائل جنگ و صلح مرتبط است) نيستند، بلكه حاميان مالي احزاب دموكرات و جمهوريخواه تهديدگر دموكراسي محسوب ميشوند. «جيجي گولدبرگ» در كتاب خود به نام قدرت يهوديان: درون ساختار يهوديان كه براساس اطلاعات مربوط به دهه 1990 نگاشته شده، آورده است: 45 درصد بودجه حزب دموكرات و 25 درصد بودجه حزب جمهوريخواه از سوي كميتههاي اقدام سياسي (PACS) كه نهادي تحت حمايت مالي يهوديان است، تأمين ميشود. ريچارد كوهن (از نويسندگان روزنامه واشنگتن پست) در جديدترين بررسي، آمارهاي بالاتري ارائه كرده است: 60 درصد بودجه حزب دموكرات و 35 درصد بودجه جمهوريخواهان از سوي كميتههاي اقدام سياسي تأمين ميشود. تقريباً تمام حاميان مالي احزاب وابسته به لابي يهوديان در يك موضوع با هم اشتراك نظر دارند (حتي احزاب ليبرال و نومحافظهكار كه مخالف يكديگرند) و آن حمايت بيقيد و شرط از سياستها، نهادها، اشغالگري اسرائيل و تعريف سياسي ـ نظامي دشمن مطابق معيارهاي اسرائيل است. هيچيك از لابيها مانند شركتهاي بزرگ دارويي، شركتهاي بزرگ نفتي و شركتهاي بزرگ كشاورزي ـ تجاري نميتوانند چنين نقش اقتصادي برجسته و پررنگي در حمايت مالي از احزاب ايفا كنند. آنچه دانستن آن جالب خواهد بود اين است كه بين 3 تا 10 ميليون دلار از كمكهاي امريكا به اسرائيل از طريق مبادلات پولي و قراردادهاي سودآور با شركتها و بانكهاي اسرائيلي به لابي يهوديان بازميگردد. در اين حالت، مالياتدهندگان امريكايي عملاً تحت شرايطي قرار گرفتهاند كه در آن لابيهاي محلي به نفع قدرتي خارجي عمل ميكنند. قدرت اقتصادي لابي يهوديان در برابر هر دو حزب امريكا سبب ميشود كه بتوانند وفاداران به اسرائيل را تحت نفوذ و حمايت خود قرار دهند و مخالفان خود را نيز با حذف نامزدها و جايگزيني آنها توسط نامزدهاي ديگر و نيز تبليغات شديد عليه آنها در رسانههاي وابسته به خود، مجازات كنند. لابي يهوديان امريكا به منظور كسب امتيازات خصوصي و فردي تبض اقتصاد امريكا را به دست نگرفتهاند، بلكه نيت آنها تحقق اهداف توسعهطلبانه و استعماري اسرائيل و حفظ هژموني منطقهاي آن در خاورميانه است. همانطور كه نظريهپردازان و سياستگذاران محافظهكار صهيونيست اظهار داشتهاند، هدف نهايي تبديل خاورميانه به منطقهاي براي منافع مشترك امريكا و اسرائيل است. امريكا نيز با پوشش ارتقاي دموكراسي در خاورميانه، از طريق جنگ اين هدف را دنبال ميكند. پايه و اساس قدرت لابي يهوديان (كميته اقدام سياسي) تا حد زيادي در خانوادههاي يهودي ثروتمند امريكا ريشه دارد. طبق دايرة المعارف فوربس، 25 تا 30 درصد مولتي ميليونر و ميلياردرهاي امريكا يهودي هستند. در صورتي كه ميلياردرهاي يهودي كانادايي مرتبط با لابي يهوديان امريكا را به اين آمار اضافه كنيم (داراييهاي آنها 30 درصد بازار سهم كانادا را تشكيل ميدهد)، ميتوانيم گستره و عمق قدرت لابي يهوديان را در تحميل سياستهاي خاورميانهاي به كنگره و دولت امريكا درك كنيم. خودكامگي اسرائيل در امريكا پيامدهاي شديدي بر صلح و جنگ در جهان، ثبات و بيثباتي اقتصاد جهاني و آينده دموكراسي در امريكا داشته است. اين كتاب به بررسي لابيهايي نميپردازد كه براي افزايش سوبسيد، معافيت مالياتي ويژه يا وضع قانوني كه نفع اقتصادي و منطقهاي ويژهاي در آن است به كنگره فشار ميآورند. لابي كه در اين كتاب در مورد آن بحث شده است، خواستههايي دارد كه بهطور مستقيم سبب شده است امريكا از جنگهاي اسرائيل عليه كشورهاي عربي در سالهاي 1967، 1973 و 1982، جنگهاي امريكا عليه عراق در سالهاي 1991 و 2003، از تهاجم اسرائيل به لبنان و غزه در سال 2006 و تهديدات مداوم عليه ايران و سوريه از سال 2001 تاكنون (2006) حمايت كند. جاي شگفتي نيست كه اكثريت قاطع اروپاييها اسرائيل را بزرگترين تهديد عليه صلح جهاني ميدانند. اما لابي يهوديان به كمك رسانههاي گروهي وابسته به خود با ادعاهاي بيمنطق اينطور واكنش نشان دادند كه «گرايشهاي يهوديستيزي در سراسر اروپا و در تمامي سطوح جامعه گسترش يافته است». متعاقباً اين موضوع به دليل فشار لابي يهوديان در دولت امريكا انعكاس يافت و در فشار شديد دولت بوش بر كشورهاي اروپايي براي حمايت از سياست جنگي امريكا در خاورميانه نمايان شد. موضوعات مدنظر لابي يهوديان (به عنوان نماينده اسرائيل) در سياست خاورميانهاي امريكا چنان جدي است كه در اولويت نخست قرار ميگيرد (به دليل ترس از حملات لفظي، گرفتن حقالسكوت يا طرد شدن از سوي همكاران طرفدار اسرائيل). برخي نخبگان امريكايي با وجود بيش از 20 هزار مجروح امريكايي در عراق و بيش از 250 هزار كشته عراقي و 4 ميليون گرسنه فلسطيني (به علت تحريم اقتصادي دولت حماس توسط دولت امريكا با پشتيباني لابي يهوديان)، خود را در برابر مردم امريكا مسئول ميدانند تا در مورد ثروت، اقدامات، عملياتها و نفوذ لابي يهوديان و نيز ارتباطهاي آنها با كشور نژادپرست و استعمارگر اسرائيل دست به افشاگري بزنند. (روزنامه ليبرال هاآرتص، چاپ اسرائيل، در نظرسنجيهاي خود به طور مكرر نشان داد كه تقريباً نيمي از يهوديان اسرائيل، طرفدار مهاجرت اجباري عربها از فلسطين هستند. گفتني است هر دو حزب مهم اسرائيل از طريق غصب اراضي، تقسيم جغرافيايي و تحريمهاي اقتصادي اين سياست را اجرا ميكنند.) نخبگان امريكايي براي مقابله با نفوذ اسرائيل و لابي يهودي طرفدار آن وظيفه دارند تا از آزادي بحث و انتقاد از لابي طرفدار اسرائيل حمايت و سپس از اين آزادي براي تشخيص اشتباهات، انتقاد و سازماندهي سياست خارجي دموكراتيك، فارغ از جنگهاي امپرياليستي و نيابتي بهرهبرداري كنند. نخبگان امريكا بايد آزادي خود را دوباره بازيابند تا به طور علني و جدي در مورد پيامدهاي فاجعهبار پيروزي از سياستهاي لابي يهوديان طرفدار اسرائيل كه حاصلي جز جنگ در خاورميانه نداشته است، بحث كنند. ما بايد بدون استفاده از واژههاي ملايمتر، در مورد واقعيت سيستم قدرت امريكا كه تحت سلطه لابي يهوديان است، افشاگري كنيم. وظيفه نخبگان امريكا كنار زدن كميته اقدام سياسي (كه نهادي طرفدار اسرائيل است) از سياستهاي خاورميانهاي و حذف آن از نهادهاي آكادميك و انديشهساز و نيز غلبه بر تسلط لابي يهوديان بر رسانههاي گروهي است كه آشكارا داراي گرايشهاي اسرائيلي هستند و اين وظيفه كمتر از انقلابي دموكراتيك نيست. نخبگان بايد نفوذ لابي يهوديان و تسلط آنها بر كمكهاي خارجي را به چالش بكشانند. به طور خاص نخبگان فعال بايد جنبشهاي صلحي را كه از لابي يهوديان يا سياستهاي جنگي اسرائيل انتقاد نميكنند، به چالش بكشانند. لابي يهودي و ايدئولوگهاي آن از طريق تهديد و تطميع بر فضاي عمومي زندگي مردم امريكا مسلط شدهاند و جمهوريت كشور امريكا را زير سؤال بردهاند. (در واقع، توانايي ارزيابي و پاسخ به تهديدهايي كه عليه آزادي و حق تعيين سرنوشت مردم امريكا وجود دارد، تحت تأثير نفوذ لابي يهودي و ايدئولوگهاي آن قرار گرفته است.) زمان آن فرا رسيده است كه جرياني ضد لابي صهيونيسم در امريكا به وجود آيد كه نتيجه مبارزه آن ظهور نوع متفاوتي از امپرياليسم (يا صرفاً رهايي امريكا از بند نفوذ شديد اسرائيل) نباشد، بلكه موجب بازسازي واقعي يك جمهوري دموكراتيك در امريكا شود كه در آن آزادي بيان و توانايي بحث بر سر مسائلي كه براي منافع امريكا حياتي است، تحقق يابد.
منبع: قدرت اسرائيل در آمريكا، تأليف جيمز پتراس، ترجمه: حميد نيكو، مؤسسه مطالعات انديشهسازان نور، 1387، مقدمه