دانشجويان پيرو خط امام، تنها نيرويي بودند كه در كنار برخي نيروهاي انقلابي كه در شوراي انقلاب و نهادهاي انقلابي مستقر بودند، يك تنه در برابر تهاجمات و كارشكنيهاي آمريكا و همفكران داخلي آنها و به ويژه قطبزاده و بنيصدر و نيز جريانهاي انحرافي سياسي، ايستادگي كردند و پس از تسخير سفارت تلاش كردند تا با پيروي از رهنمودهاي امام راحل، نهايت سعي خود را براي استيفاي حقوق ملت ايران و بازگرداندن شاه مخلوع و اموال به يغما رفتهي كشور، به كار بگيرند. پس از اشغال لانهي جاسوسي آمريكا، دانشجويان به سرعت نسبت به سازماندهي خود اقدام كردند. اين سازماندهي به شرح زير بود:
«همهي تصميمات اصلي را شوراي مركزي ميگرفت. اين نهاد متشكل از پنج نماينده، از چهار دانشگاهي كه در اشغال سفارت شركت داشتند و آقاي موسوي خوئينيها بود.
پس از شوراي مركزي 6 كميتهي فرعي قرار داشت. كميتهي عمليات، مسايل امنيتي داخل سفارت را اداره ميكرد؛ كميتهي اسناد، مسؤوليت ترجمه، افشا و انتشار اسناد به دست آمده و بازسازي شده را برعهده داشت؛ كميتهي خدمات، غذا و ساير ملزومات اساسي را تهيه ميكرد؛ كميتهي اطلاعات مسؤول اطلاعات و امنيت بود؛ كميتهي امور گروگانها نيز با كليهي مسايل مربوط به گروگانها سر و كار داشت.
هر يك از اعضاي شوراي مركزي، بايد از طريق جلسات مداوم كه هر هفته يكبار برگزار ميشد، نظرات دانشگاه خود را جمعآوري ميكرد. در اين جلسات، پرسشهايي دربارهي مسايل داخلي يا خارجي مطرح و دربارهي آنها تصميمگيري ميشد. به هر يك از دانشگاهها، محلي در داخل سفارت اختصاص داده شده بود. برادران و خواهران در دو گروه روي زمين مينشستند و دربارهي مسايل جاري بحث و تبادل نظر ميكردند.»
دانشجويان پيرو خط امام، به دنبال اشغال سفارت آمريكا، با هماهنگي و نظارت امام، دست به انتشار اطلاعيههاي متعددي زدند كه در آنها به تشريح مواضع، بيان وقايع مختلف و موضعگيري در مورد مسايل روز پرداختند.
يكي از دانشجويان پيرو خط امام در توضيح تفاوت حركت دانشجويان پيرو خط امام با ديگر اقدامات مشابه، كه از سوي گروههاي ديگر و بخصوص گروههاي چپ انجام ميشد، ميگويد:
«حركتي كه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، در اشغال سفارت آمريكا در سال 58 انجام دادند، از جهت نوع حركت، حركت تازهاي نبود. چون پيش از آن، يك بار اقدام مشابهي توسط گروههاي چپ، انجام شده بود و افشاگريهايي هم انجام شده بود. اما آنچه باعث شد، حركت دانشجويان مسلمان به عنوان يك حركت بزرگ و انقلاب دوم، از جانب شخص حضرت امام، مطرح شود، صورت حركت نبود، بلكه شكسته شدن بت آمريكا به لحاظ سياسي بود. البته صرف حمله به سفارت آمريكا و تصرف آن نميتوانست به شكسته شدن بت آمريكا منجر شود. چيزي كه باعث شد اين بت شكسته شود، عنصر بتشكن بود... در واقع حضور و نقش حضرت امام، به عنوان رهبر انقلاب اسلامي، در تأييد اقدام دانشجويان بود، كه آن را به يك اقدام ويژه و ممتاز در تاريخ انقلاب تبديل كرد.»
به دنبال تصرف سفارت، كارهاي مختلفي از سوي دانشجويان آغاز شد. آنان كه با تبليغات رسانهاي و پرحجم آمريكاييها و طرفدارانشان مواجه شده بودند، به منظور ارائهي تصويري درست از وضعيت حاكم بر سفارت و نيز تشريح مواضع خود، در همان ابتدا از سفراي كشورهايي مانند: سوريه، الجزاير، فرانسه و سوئد دعوت كردند تا از سفارت بازديد نمايند.
اقدام ديگري كه در همان هفتههاي اول انجام شد، آزادي گروگانهاي زن و سياهپوستي بود كه در جاسوسي بر ضد ايران شركت نداشتند. اين اقدام كه بنا بر دستور امام انجام شد، شگردهاي تبليغاتي در برابر غرب بود، تا با طرفداري نمادين از زنان و سياهپوستان آمريكايي، به اين نكته اشاره شود كه در آمريكا، هنوز جنسيت و رنگ پوست دليلي براي تبعيض است. دانشجويان قبل از آزادي اين عده، به منظور آشنا ساختن آنان با واقعيت ايران، فيلمهايي از انقلاب و جنايات شاه را برايشان به نمايش ميگذارند و به غير از چند نفر از زنها و سياهپوستان، كه مظنون به جاسوسي بودند، بقيه را آزاد ميكنند.
به هر حال، مسلّم آنكه مهمترين هدف دانشجويان آن بود كه آمريكاييها را متقاعد كنند به خاطر رنجهايي كه ايران از سوي دولت آمريكا متحمل شده، حق دارند ديپلماتهاي آمريكايي را به گروگان بگيرند. هر چند كه به نظر ميرسد، تبليغات مسموم دولت آمريكا و فضاي سنگين رسانهاي، مانع از رسيدن اين پيام به گوش مردم آمريكا شده باشد.
دانشجويان پيرو خط امام، در جريان ادامهي فعاليتهاي خود، تلاش گستردهاي را براي مطالعه، طبقهبندي و انتشار اسناد لانهي جاسوسي آغاز كردند. در جريان انتشار اين اسناد، اطلاعات فراواني در ارتباط با شخصيتهاي ليبرال ـ كه در ميان نيروهاي انقلابي نفوذ كرده بودند ـ به دست آمد. دانشجويان انقلابي، باز هم براي تعيين تكليف به امام مراجعه كردند:
«امام از ايشان خواستند، هر چه پيدا شده، بدون ملاحظهي اينكه دربارهي چه كسي است، افشا شود و فرمودند، خود به دقت اوضاع را دنبال ميكنند.»
دانشجويان با وجود آنكه در زمينهي امور اطلاعاتي و كشف رمز اسناد پيچيده تجربهي فراواني نداشتند، اما همانطور كه از مجموعهي كتب منتشره حاوي اسناد سفارتخانه برميآيد، به خوبي از عهدهي اين كار برآمدند. آنان همچنين، سعي داشتند تا اصولي را در جريان افشاگريهاي خود رعايت كنند. معصومه ابتكار در اين باره ميگويد:
«ما نام افرادي را كه تماس مستقيم با آمريكا نداشتند، حذف ميكرديم. در واقع، تنها نام افرادي افشا ميشد كه در خيانت به كشور خود، دست داشتند. مسلماً نميخواستيم حيثيت و شهرت افراد را لكهدار كنيم. بسيار مراقب بوديم نام افراد را تنها به واسطهي ذكر در اسناد مختلف اعلام نكنيم. مگر اينكه دليل روشن و غيرقابل انكاري موجود باشد.»
شايد بتوان شاخصترين فردي را كه ماهيت وي، به دنبال افشاگري دانشجويان، افشا شد عباس اميرانتظام ـ سخنگوي دولت موقت ـ دانست كه به دنبال برگزاري محاكمه، به حبس ابد محكوم شد.
افشاگريهاي دانشجويان، اثرات سياسي و اجتماعي گستردهاي به دنبال داشت. ملت هر روز بيش از پيش متوجه ميشد كه استراتژي آمريكا، كمك به نفوذ و پيشرفت طرفداران غرب، براي انحراف انقلاب از مسير خود است. در واقع افشاي اسناد، آموزشي مهم ـ گرچه مختصر ـ در مورد سياست قدرتهاي بينالمللي بود و مردمي را كه قبل از انقلاب از هرگونه اطلاعات مفيد سياسي محروم بودند، بيدار ميكرد.
مسلّم بود كه اين افشاگري، موجب شد تا كساني كه خود را در معرض خطر ميديدند، براي مقابله با روند موجود به دست و پا بيفتند. آقاي موسوي خوئينيها ميگويد:
«... عدهاي به مخالفت برخاستند و از آن جمله، بنيصدر كه هم با اصل قضيه مخالف بود و هم با افشاي اسناد، و اصرار داشت كه بايد اين اسناد در اختيار شوراي انقلاب قرار گيرد... ما كه فشارها را رو به افزايش ديديم، خدمت حضرت امام (ره) در قم رسيديم و كسب تكليف كرديم و ايشان گفتند: «اسناد را به هيچ كس و هيچ مقامي تحويل ندهيد و خودتان آنها را منتشر كنيد.» و ضمناً يك توضيح و يك توصيهاي نيز فرمودند. توضيح اين بود كه فرمودند: «اين مطالبي كه شما از طريق اسناد به دست آوردهايد، من قبلاً در مورد اين آقايان [مقصود سران نهضت آزادي بود] ميدانستم. اينها در پاريس هم كه پيش من آمدند و يا در آنجا بودند، مطالبي ميگفتند كه همين چيزهايي است كه شما از اين اسناد استفاده ميكنيد. اين آقايان، حرفشان اين بود كه ما براي ادامهي حيات و ادارهي كشور يا بايد به سمت شوروي برويم و يا به سمت آمريكا وليكن با توجه به تجربهاي كه از شورويها در حمايت از دوستانشان و سپس دست برداشتن از حمايت آنها وجود دارد، ما بايد به دامن آمريكا بچسبيم و اين، نوع تفكر اين آقايان بود. اما توصيهاي كه فرمودند اين بود كه سعي كنيد در افشاگريها جوري اين آقايان را لجنمال نكنيد، كه ديگر نتوانيم از وجود آنها استفاده كنيم.»
در جريان بررسي اسناد و مدارك سفارت، همچنين مشخص ميشود آمريكاييها كه، به دنبال اشغال سفارت، ادعاي نقض قوانين بينالمللي را داشتهاند، خود به نحوي گسترده قوانين و مقررات بينالمللي را نقض كرده بودند. به عنوان مثال، مهرهاي تقلبي ويزاي ورود و خروج فرودگاههاي كشورهاي اروپايي، آسيايي، آفريقايي و آمريكاي لاتين را براي خود آماده كرده بودند. آنان همچنين هزاران گذرنامهي تقلبي را با نام و مليتهاي مختلف، براي كارمندان خود آماده ميكردند.
اسناد سفارت، همچنين از دخالتهاي آمريكا در امور داخلي ايران ـ به منظور بيثبات كردن انقلاب ـ خبر ميداد. به عنوان مثال، سازمان سيا، از طريق عراق، به ناآراميهايي كه در اوايل انقلاب در كردستان جريان داشت، دامن ميزد. در بخش بعد، به اسناد سفارت آمريكا نگاه دقيقتر و جديتري خواهيم داشت.
مسألهي ديگري كه دانشجويان پيرو خط امام با آن مواجه بودند، هيأتهاي مختلف مذاكرهكنندهاي بودند كه در پوششهاي مختلفي اعم از: هيأتهاي رسمي، خبرنگاران، كشيش و كارمندان صليب سرخ به سفارت مراجعه ميكردند. اين گروهها به بهانههاي مختلف سعي ميكردند، در هنگام ملاقات با دانشجويان، پيشنهاد معامله، مذاكره يا حتي تباني به آنها بدهند. معصومه ابتكار، در خاطرات خود از دوران اشغال لانهي جاسوسي، كه تنها سند مكتوبي است كه تاكنون از سوي دانشجويان شركتكننده در واقعهي «انقلاب دوم» منتشر شده، از تلاشهاي هنري پرشت ـ مسؤول دفتر ايران در وزارت خارجه آمريكا ـ براي مذاكره با دانشجويان، خبر ميدهد كه هر شب به سفارتخانه زنگ ميزد و تلاش ميكرد تا دانشجويان را به صحبت با خود ترغيب كند. عليرغم بياعتنايي اكثر دانشجويان، مشخص ميشود كه:
«صحبت تلفني يكي از دانشجويان با پرشت و ساير آمريكاييهايي كه با سفارت تماس ميگيرند، بيش از حد طول ميكشد... بعداً يكي دو نفر از دانشجويان، تلفنخانه را تغيير داده، در نهايت در اسفند ماه، ترديدها برطرف شد. يك روز صبح پاكتي را... يافتيم. در داخل اين پاكت، نامهي دستنويس و بدون نام يكي از دانشجويان قرار داشت. وي اعتراف كرده بود، به طور مرتب، با مقامات آمريكايي مكالمهي تلفني داشته و طي آن اطلاعاتي دربارهي ديدگاه دانشجويان، شرايط و محل نگهداري گروگانها و ساير اطلاعاتي كه به نظر او استراتژيك نبوده، در اختيار آمريكاييها قرار داده است. وي تأكيد كرده بود، كه به شدت متأثر و پشيمان است... ولي هيچ اشارهاي به دلايل يا انگيزههاي اين كار و يا پاداشي كه وي را به فروختن اصول و دوستانش وسوسه كرده بود، نداشت... به دليل عذرخواهي او، شوراي مركزي تصميم گرفت هويتش را پنهان نگهدارد و هيچ اقدامي عليه وي انجام ندهد.»
پس از مدتي هيأتي از نمايندگان كنگرهي آمريكا، به سرپرستي جورج هانسن، به ايران ميآيند و دانشجويان با اين استدلال كه آنان نمايندگان ملت و نه دولت آمريكا هستند، اين افراد را ميپذيرند. اما هانسن نيز درصدد برميآيد تا به طور محرمانه، با برخي دانشجويان صحبت كند، ولي آنان اعلام ميكنند كه دولت آمريكا جنايتهاي بيشماري در ايران انجام داده و بايد بهاي آن را بپردازد.
در اوايل اسفندماه و به دنبال سفر كميسيون حقيقتياب سازمان ملل به تهران، فشارهاي آمريكا و ليبرالهاي داخلي به ويژه قطبزاده و بنيصدر براي تحويل گرفتن گروگانها از دانشجويان تشديد ميشود. آنان كه با گروگانگيري مخالف بودند، براي آزادسازي گروگانها و انتقالشان به دولت، نهايت تلاش خود را انجام ميدهند، اما دانشجويان از استراتژي واقعي كميسيون سازمان ملل، كه توسط آمريكا تدوين شده بود، آگاه ميشوند.
«كميسيون شرط ارائهي گزارش را در مورد مصائبي كه به ملت ايران از ناحيهي آمريكا رفته، بستري كردن گروگانها براي بررسي كامل سلامت آنها ميدانست. اين شرط به دنبال گزارشهاي نادرست همين كميسيون، دربارهي وضع نامناسب سلامتي گروگانها گذاشته شد. گروگانها پس از بستري شدن، به دستان «امني» سپرده شده و آزاد ميشدند.»
به هر حال، موضعگيري هوشمندانهي امام(ره)، موضع دانشجويان را در برابر ليبرالهايي همچون قطبزاده و بنيصدر تقويت كرد. ايشان فرمودند، در صورتي كه اعضاي كميسيون موافقت كنند قبل از ترك تهران نظرات خود را دربارهي جنايات آمريكا و شاه منتشر كنند، به آنان اجازه داده ميشود تا با همهي گروگانها ديدار كنند. همين شرط باعث شد تا كميسيون، دست خالي ايران را ترك كند.
در جريان همين كشمكشها، دانشجويان به كارهاي مهمتري نيز اشتغال داشتند. آنان تلاش ميكردند تا با مصاحبه با رسانههاي گوناگون داخلي و خارجي، اهداف خود را از اشغال سفارت به درستي تعيين كنند. هر چند كه رسانههاي آمريكايي، با حذف و تقطيع گفتههاي دانشجويان، تلاش ميكردند تا آنچه را كه خود ميپسندند به مردم آمريكا برسانند و بدون اشاره به انگيزههاي دانشجويان از اشغال سفارت، از ابتدا آنها را كمونيست و سپس يك عده متعصب مذهبي معرفي كنند.
كار مهم ديگر دانشجويان، برگزاري كنفرانس جهاني «نهضتهاي آزاديبخش» در تهران بود كه از 14 تا 20 دي ماه 1358 با حضور 16 گروه از خاورميانه، آفريقا و آمريكاي لاتين در تهران برگزار شد. اهداف اصلي اين كنفرانس عبارت بودند از: اول، شناسايي ماهيت غيرانساني امپرياليسم آمريكا و افشاي رفتار جنايتكارانهي او؛ دوم، آشنايي مهمانان با جمهوري اسلامي ايران و سوم، تبادل نظر و مبادلهي اطلاعات در مورد مسايل مورد علاقهي جنبشها.
دانشجويان پس از برگزاري اين كنفرانس، دست به اقدام مهمتري زدند و نمايندگان سازمانهاي مردمي آمريكا را براي بازديد به ايران دعوت كردند. سرانجام اعضاي اين هيأت 50 نفره، از صنوف و گروههاي مختلف نژادي، مذهبي و قومي آمريكا، براي آنكه داستان را از زبان دانشجويان بشنوند، به ايران آمدند و با بحث و گفتوگو با دانشجويان از بهشتزهرا، مناطق فقيرنشين اطراف تهران و زندان اوين و سفارت بازديد كرده و با برخي مقامات انقلابي نيز گفتوگو ميكنند. جالب آنكه رسانههاي آمريكايي، هيچ گزارشي در اين مورد منتشر نميكنند.
به دنبال حملهي نظامي آمريكا به طبس، به بهانهي آزادي گروگانها، دانشجويان به سرعت واكنش نشان داده و گروگانها را به گروههاي چهار نفره تقسيم و آنها را در شهرهاي مختلف، پراكنده مينمايند تا توطئههاي مشابه آمريكا با شكست مواجه شود. نگرش ديني ـ معنوي دانشجويان به اين واقعه و عبرتهاي آن، از پيام آنان در مورد واقعهي طبس مشخص است. در بخشي از پيام دانشجويان پيرو خط امام، به مناسبت واقعهي طبس آمده است:
«و بدينسان، خداوند پرندگان ابابيل را فرستاد تا ريگهايي را كه در منقار داشتند بر سر متجاوزين بريزند و آنان همچون برگهاي خزان بر زمين ريختند... و ارادهي خدا بر اين قرار گرفت كه كعبه، آسيبي نبيند تا منبع الهام و الگوي نوع بشر باشد.»
دانشجويان همچنين به دنبال اين واقعه، نامهاي را كه از سوي يكي از طرفداران انقلاب اسلامي در آمريكا دريافت كرده بودند، به طور رسمي فاش كردند. نويسندهي اين نامه كه در تهران زندگي كرده بود، با رنجهاي مردم ايران آشنا شده و از رژيم شاه نفرت پيدا كرده بود و اطلاعاتي را كه از يكي از افسران امنيتي اسرائيلي به دست آورده بود، براي اطلاع دانشجويان ارسال كرده بود. در اين نامه، جزئياتي در مورد حملهي طبس و كودتاي نوژه افشا شده بود.
به دنبال آغاز به كار مجلس شوراي اسلامي در خرداد 1359، امام تعيين تكليف گروگانها را به مجلس سپردند، اما بنا بر اصرار امام، تا زماني كه مجلس شوراي اسلامي تكليف گروگانها را روشن كند، در اختيار دانشجويان بودند. تصميمگيري مجلس در مورد گروگانها به دنبال تجاوز عراق به ايران ـ تا مهرماه ـ به تعويق افتاد. طي اين مدت، دانشجويان زيادي از ميان دانشجويان پيرو خط امام به جبههها شتافتند و برخي از آنان نيز به شهادت رسيدند.
به دنبال ارائهي شرايط امام براي آزادي گروگانها كه قبلاً بيان شد، در آبان ماه 1359، 48 ساعت قبل از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، كميسيون ويژهي مجلس براي بررسي وضعيت گروگانها طرح مورد نظر خود در اين مورد را به تصويب رساند. اين طرح كه براساس شرايط امام به تصويب رسيده بود، در زماني طرح شد كه كارتر نتواند از آن به نفع خود استفاده كند و ناتواني وي در حل مسألهي گروگانگيري، بيش از پيش آشكار شود. علاوه بر اين، تنظيم جزئيات طرح مذكور نيز به درازا كشيد و در نهايت گروگانها در نخستين ساعات رياست جمهوري ريگان، آزاد شدند و دموكراتها نتوانستند در آخرين ساعات حضور خود در كاخ سفيد نيز از اين مسأله، بهرهبرداري سياسي كنند.
دانشجويان در جريان اجراي فرايند مذكور در مجلس و نيز عقد قرارداد الجزاير، دخالت داده نشدند و تنها پس از تكميل همهي كارها، بهزاد نبوي ـ از سوي دولت شهيد رجايي ـ با دانشجويان ملاقات كرد و از آنان پرسيد كه دربارهي توافق الجزاير چه نظري دارند. ولي چون قبلاً همهي تصميمها اتخاذ شده بود، دانشجويان در پاسخ تنها لبخند ميزنند.
معصومه ابتكار دربارهي موضعگيري دانشجويان پيرو خط امام، دربارهي مذاكرات مجلس و قرارداد الجزاير ميگويد:
«بسياري از ما، از شيوهي اجراي شرايط مجلس توسط دولت ناخشنود بوديم. برخي ديگر راهبردهاي كلي را تأييد ميكردند، ولي انتقاداتي دربارهي جزئيات آن داشتند. اما به طور كلي، احساس ميكرديم تا زماني كه امام و مجلس از اين فرايند آگاه باشند و آن را تأييد كنند، هيچ امري بر خلاف مصالح ملت امضا نخواهد شد. راز اين اعتماد در شخصيت امام و شيوهي سياستگذاري ايشان نهفته بود.»
به دنبال آزادي گروگانها، 300 دانشجوي پيرو خط امام كه در مناطق مختلف كشور پراكنده شده بودند و به جنگ يا تحصيل اشتغال داشتند، براي آخرين بار گردهم ميآيند و برخي از آنان ايدهي تشكيل يك سازمان رسمي يا حزب سياسي به نام «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» را مطرح ميكنند؛ ولي اين ايده در اقليت قرار ميگيرد و كنار گذاشته ميشود. خانم ابتكار دلايل اين انحلال را چنين توضيح ميدهد:
«نميخواستيم راه احزاب سياسي را كه به تدريج از اهداف اوليهي خود منحرف شدند و در نهايت براي منافع حقير خود، عليه منافع مملكت اقدام كردند، دنبال كنيم. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، برخلاف رويهي گروههاي سياسي، توانستند اعتماد بدون قيد و شرط ملت را جلب كنند. اين جنبشي مقدس بود، ولي آيا كسي ميتوانست آينده را تضمين كند؟ علاوه بر اين... ما تنها به يك دليل نيروهايمان را متحد ساختيم. اجراي تعهدي كه به انقلاب و ملت داريم. نه چيزي ديگر. جنبش ما مقدس بود. مقدس به اين معنا كه هيچ انگيزهي دنيوي نداشتيم... بلكه آرزوهاي آرمانگرايانهي ما بر سعادت و رفاه هم ميهنانمان استوار بود.»
آخرين بيانيهي دانشجويان پيرو خط امام حاوي تصميم نهايي آنان است:
«ما بايد در جبهههاي جنگ، بازسازي كشور و كلاسهاي درس به ملت بپيونديم... دانشجويان از ابتدا فرزندان اين ملت به شمار آمده و هرگز عضوي جدا نبودهاند. اكنون كه وظيفهي خود را انجام دادهايم به آغوش ملت باز ميگرديم.»
در پايان ميتوان رويكرد دانشجويان تسخيركنندهي سفارت را به شرح زير خلاصه كرد: اشغال لانهي جاسوسي اقدامي در اعتراض به پناه دادن شاه خائن، تبليغات نادرست آمريكا و حمايت از ضد انقلاب فراري، توطئهها و دسيسههاي كاخ سفيد در مناطق مختلف كشور و همچنين تلاش براي تثبيت جريانهاي طرفدار امام در كل كشور بود. بايد گفت كه دانشجويان در رسيدن به اهداف خود موفق بودند و تداوم جريان پرخروش انقلاب اسلامي نتيجهي اين موفقيت است.
۱ . معصومه ابتكار، تسخير، اطلاعات، 1379 صص 268ـ269.
۲ . اشاره به حملهي چريكهاي فدايي خلق به سفارت آمريكا؛ جهت كسب اطلاعات بيشتر به روزنامهي كيهان، مورخ 25/11/57 مراجعه شود.
۳ . اميررضا ستوده و حميد كاوياني، بحران 444 روزه در تهران، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر، تهران 1379 صص 114ـ115.
۴ . معصومه ابتكار، همان، ص 113.
۵ . همان، ص 117.
۶ . همان، ص 124.
۷ . همان، ص 132.
۸ . همان، ص 134.
۹ . همان، ص 139.
۱۰ . حجةالاسلام موسوي خوينيها، متن سخنراني، «لانه جاسوسي چگونه تسخير شد» ابرار، 9/8/79.
۱۱ . معصومه ابتكار، همان، ص 144.
۱۲ . همان، ص 135.
۱۳ . همان، صص 165ـ 166.
۱۴ . همان، ص 169.
۱۵ . همان، صص 179ـ180.
۱۶ . كيهان، مورخ 14/10/58.
۱۷ . همان، 22/10/58.
۱۸ . همان، 6/2/59.
۱۹ . معصومه ابتكار، همان، صص 297ـ299.
۲۰ . همان، ص 319.
۲۱ . همان، ص 323.
۲۲ . همان، ص 325.
۲۳ همان.