روابط خارجي ايران و ايالات متحده آمريكا از پيروزي انقلاب اسلامي تا تسخير لانه جاسوسي، قطعاً به بررسي پيشينه اين روابط نياز دارد. اصل موضوع و مقدمات آن در پنج مرحله تدوين شده است كه خلاصه آن به اين شرح است: 1. روابط خارجي ايران و آمريكا قبل از جنگ جهاني دوم بيشتر جنبه فرهنگي داشت. سلطه آمريكا بر ايران به خاطر حضور قدرتمند انگليس و روسيه كه به اشكال اقتصادي، سياسي و گاه نظامي نقش فعال و تعيينكنندهاي در عرصههاي مختلف ايران داشتند، نمودي نداشت. آمريكائيها بيشتر در حاشيه قرار داشتند. 2. با وقوع جنگ جهاني دوم سرنوشت مناطق وسيعي از جهان دگرگون گشت و به تبع آن تغييرات بنيادي نيز در ايران ايجاد گرديد. با ايجاد تغييرات و تحولات بنيادين در نظام بينالملل و اوضاع داخلي ايران، روابط ايران و آمريكا نيز از آن تأثير پذيرفت. بعد از پايان جنگ جهاني دوم و آغاز جنگ سرد بين بلوك غرب به رهبري ايالات متحده و بلوك شرق به رهبري اتحاد جماهير شوروي، ايران به دليل موقعيت ژئوپولتيك (همسايگي با شوروي و سواحل خليجفارس) و ژئواكونوميك (ذخاير انرژي) مورد توجه ويژهايالات متحده قرار گرفت. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 روابط ايران و آمريكا وارد مرحله نويني شد و سياست خارجي ايالات متحده، با سياست داخلي و خارجي ايران گره خورد. به طوري كه بررسي دكترينهاي اعلام شده از سوي ايالات متحده، سياست داخلي و خارجي ايران را تحت تأثير خود قرار داد و اين توسعه و همبستگي روابط ايران و آمريكا، در طول دوران حكومت محمدرضا پهلوي ادامه داشت. 3. به دنبال انتشار مقاله روزنامهي اطلاعات در 17 دي 1356 و تظاهرات ملت ايران در 19 دي 1356 اوضاع داخلي ايران متحول گشت و جرقه اصلي انقلاب اسلامي زده شد. با آغاز و تشديد تحولات انقلابي در ايران روابط خارجي ايران و آمريكا نيز متحول گرديد. در آغاز بحران دولتمردان ايالات متحده از درك تحولات ايران عاجز بودند و در ميان تصميمگيران نوعي تشتت آرا و اختلاف نظر درباره نحوه برخورد با تحولات انقلابي وجود داشت كه به اختلاف ونس ـ برژينسكي مصطلح ميباشد. زماني كه مقامات آمريكايي دريافتند كه اوضاع ايران بحراني، تحولات انقلابي رو به اوج و حكومت محمدرضا شاه رو به افول است، براي حفظ منافع خود درصدد برآمدند با حمايت از شاه، وي را بر مسند قدرت حفظ كنند. اما اوضاع ايران بحرانيتر از آن بود كه محمدرضا شاه توان مقاومت و كنترل آن را داشته باشد. زماني كه آمريكاييها دريافتند انقلاب ايران به اوج خود رسيده و اوضاع از كنترل محمدرضا خارج شده است، درصدد برآمدند با گردش در مواضع خود نسبت به اوضاع ايران، به طور غيرمستقيم با رهبري انقلاب، ارتباط برقرار نموده و شرايط را براي حفظ منافع خود پس از تغيير رژيم آماده نمايند. 4. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل دولت موقت به نخستوزيري مهندس بازرگان و شكلگيري جمهوري اسلامي ايران، ايالات متحده، حكومت جديد را در روزهاي آغازين به طور رسمي مورد شناسايي قرار داد. مقامات آمريكايي بر اين تصور بودند كه با به قدرت رسيدن ليبرالها و ميانهروها، شرايط براي برقراري و توسعه روابط فراهم خواهد شد. به همين جهت درصدد برآمدند تا با اتخاذ مواضع دوستانه و مسالمتآميز، روابط سياسي و اقتصادي را توسعه داده و منافع خود را در ايران حفظ نمايند. از سوي ديگر كابينه مهندس بازرگان نيز به دليل حضور افراد ميانهرو و ليبرال، به توسعه روابط سياسي و اقتصادي با ايالات متحده تمايل داشت. اما صدور قطعنامه سناي آمريكا در مخالفت با اعدامهاي انقلابي در ايران، اولين بحران را در مسير توسعه روابط دو كشور ايجاد كرد. همچنين تلاش ايالات متحده و تمايل دولت موقت جهت توسعه روابط، با مخالفت نيروهاي مذهبي و انقلابي روبهرو شد. به همين جهت پس از پذيرش محمدرضا پهلوي از سوي ايالات متحده و ديدار مهندس بازرگان و دكتر يزدي با برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر، دانشجويان پيرو خط امام، براي پايان بخشيدن تلاش آمريكا جهت سلطه مجدد به ايران، سفارت آمريكا را تسخير كردند و كاركنان سفارت را به گروگان گرفتند. 5. با اشغال سفارت آمريكا در تهران توسط دانشجويان پيرو خط امام و آغاز بحران گروگانگيري، روابط ايران و آمريكا وارد مرحلهي جديدي شد. چرا كه با آغاز اين بحران، دولت موقت سقوط كرد و اميد ايالات متحده براي ترميم و توسعه روابط ايران و آمريكا به يأس مبدل شد. در روزهاي آغازين بحران، آمريكا بر اين تصور بود كه به روش مسالمتآميز، مذاكره و ميانجيگري خواهد توانست بحران گروگانگيري را حل و فصل نمايد. زماني كه روشن گرديد كه بحران، بسيار عميق است، آمريكا با توسل به اعمال فشارهاي اقتصادي و طرح موضوع در شوراي امنيت و ديوان بينالمللي دادگستري، درصدد برآمد بحران را حل و فصل نمايد، اما اين راهكارها نيز موفقيتي براي آمريكا به همراه نداشت تا زماني كه كارتر قطع روابط سياسي ـ اقتصادي ايران و آمريكا را اعلام كرد كه با استقبال ايران و حضرت امام خميني روبهرو گرديد. در نهايت آمريكا متوسل به روشهاي قهرآميز نظير حمله به طبس، طرح كودتاي نوژه و حمايت از صدام حسين جهت حمله به ايران، در تلاش بود كه گروگانها را آزاد نمايد. سرانجام با ميانجيگري وزير امور خارجه الجزاير و با امضاي بيانيه الجزاير، بحران گروگانگيري خاتمه يافت. اما آثار و عواقب اين بحران همچنان بر روابط دو كشور سايه افكنده است.
منبع: حسن خداوردي، روابط ايران و آمريكا، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 219 تا 221.