پايان جنگ جهاني دوم در حقيقت آغازي بر يك جنگ ديگر بود. آغاز رقابت آمريكا و شوروي، در عرصه نظام نوين بينالمللي كه به جنگ سرد مشهور گرديد. اروپاي ضعيف شده از جنگ، برابري و توان مقابله با دو ابرقدرت تازه سر برآورده جديد جهاني را نداشت. مردم كشورهاي درهم كوبيده شده اروپايي در پي لقمه ناني بودند براي ادامه معيشت خويش و اين فرصتي بود براي شوروي كمونيست كه جنگ ايدئولوژيك خويش را در سراسر اروپاي گرسنه و جنگ زده آغاز كند.(جلال فرهمند، بهارستان، 35). كشورهاي همسايه شوروي كه اشغال شده بودند سر تسليم فرود آوردند و بلوك شرق شكل گرفت. دولتهاي اروپاي غربي توان فروخفتن اين نهضت عمومي را نداشتند و تنها پناه آنها آمريكا بود. آمريكا كه تا قبل از جنگ جهاني سياست انزواگرايي را پيشه داشت، با استمداد اروپاييان و خطر نفوذ و گسترش كمونيسم تغيير موضع داد. به دنبال خروج نيروهاي انگليس از يونان و احتمال پيروزي كمونيستها در اين كشور و حتي همسايهاش تركيه و اشغال ايران، ترومن رئيسجمهور آمريكا اعلام كرد كه كشورش جاي انگليس را در كمك به يونان و تركيه خواهد گرفت و در مارس 1947 طي نطقي در كنگره آمريكا، دكترين جديدي را اعلام كرد كه بعدها به دكترين ترومن مشهور گرديد. دكترين وي سپس پايه اصلي طرح مارشال گرديد كه كمكهاي فراواني را روانه جبهه نبرد با شوروي يعني اروپاي غربي نمود. دكترين ترومن تعهدات سياسي فراگير و پايانناپذيري را براي آمريكا به وجود آورد و از سوي ديگر آن كشور را در بسياري از نقاط جغرافيايي درگير كرد، ولي همواره هدف اصلي آن جلوگيري از توسعه نفوذ و پيشروي كمونيسم در سراسر جهان بود. روابط نوين سلطه در پايان جنگ جهانيدوم؛ ماهيت و تحليل روابط هدف از رابطه سلطهآميز ارتقاي امنيت كشور سلطهگر و حاكمان كشور سلطهپذير است. به عبارت ديگر ميتوان گفت در اين ميان كالايي به نام امنيت وجود دارد كه هر دو طرف خواهان دستيابي به آن ميباشند. منظور از امنيت، صرفا بعد نظامي آن نيست بلكه شامل ابعاد سياسي و اقتصادي نيز ميشود. حاكمان كشورهاي ضعيف ميخواهند به هر نحو ممكن قدرت و حكومت خود را ادامه دهند، در مقابل نيز كشورهاي سلطهگر نياز به حاكميت بر منابع مهم انرژي دارند. يعني در صورت تداوم سلطه در برابر تداوم امنيت صدور انرژي، رابطه سلطه شكل ميگيرد. كشورهايي كه در معرض روابط سلطهآميز قرار دارند داراي مشخصاتي هستند كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- اين كشورها كه از نظر استراتژيك مهم هستند دو دستهاند: الف) كشورهايي كه به لحاظ جغرافيايي نزديك يا هم مرز با كشور رقيب كشور سلطهگر هستند. ب) كشورهايي كه به لحاظ جغرافيايي نزديك يا هممرز با خود كشور سلطه گر هستند. ايران و كوبا براي آمريكا و شوروي از نوع كشورهاي الف بوده و تمام كشورهايي كه نزديك به شوروي بودند براي آمريكا اهميت داشت و سعي شد با سه پيمان نظامي ناتو، سنتو و سيتو راه نفوذ شوروي مسدود گردد. 2- كشورهايي كه در مسير راههاي استراتژيك حملونقل بينالمللي خصوصا راههاي دريايي قرار دارند از اهميت حياتي برخوردارند. مهمترين مناطق و آبراههاي استراتژيك عبارتند از: تنگه هرمز، تنگه بابالمندب، تنگه جبلالطارق، تنگه لومبوك، تنگه سوندا، تنگه مالدي، تنگه اسكاژراك، تنگه كاتگات، تنگه بسفر، تنگه داردانل، تنگه ماژلان، دماغه اميد نيك، كانال سوئز، كانال پاناما و كانال مانش همچنين مناطق مهمي در سراسر جهان از جمله خاورميانه به لحاظ اقتصادي، صنعتي و يا منابع انرژي از اهميت حياتي برخوردارند. بنابراين همواره در معرض روابط سلطهآميز ميباشند. 3- كشورهايي كه از نظر ايدئولوژيكي اهميت دارند و صاحب فكر، انديشه و صاحب مكتب هستند و ميتوانند بر جوامع ديگر اثرگذار باشند. (عبدالعلي قوام، اصول سياست خارجي و سياست بينالملل ص 69) بدون ترديد ميتوان گفت كه شاخصههاي كشورهاي با اهميت در ايران وجود دارد. يعني نزديكي و همسايگي با شوروي (روسيه امروز) به عنوان رقيب ايالات متحده آمريكا، در اختيار داشتن يكي از مهمترين آبراههاي جهان يعني تنگه هرمز، در اختيار داشتن منابع عظيم انرژي اعم از نفت و گاز، برخورداري از منابع عظيم مواد خام و مواد اوليه مورد نياز بسياري از صنايع استراتژيك جهان و بالاخره اينكه ايران كشوري صاحب انديشه و با مردماني فرهيخته با سابقه طولاني فرهنگي و تمدني است. دلايل پذيرش سلطه 1- دستيابي به كمكهاي اقتصادي 2- دستيابي به كمكهاي نظامي و امنيتي. حكومتي نظير رژيم پهلوي كه احساس عدم مشروعيت ميكرد، براي حفظ حكومت و قدرت خود به آمريكا پناه ميآورد. اين وضعيت در كشورهاي ديگر حوزه خليج فارس، عليرغم در اختيار داشتن امكانات وسيع مالي، به لحاظ امنيتي و فقدان پايگاه مردمي خود را نيازمند بيگانگان ميدانند. 3- كسب حمايت بيگانگان براي رويارويي با مخالفان داخلي يا دشمنان احتمالي خارجي. رژيم شاه علاوه بر نگراني از قيام مردم، از روسها بويژه ايدئولوژي ماركسيزم نگران بود و علاوه براين، خطر نظامي برخي همسايگان، توجيه رژيم شاه براي ارتباط گسترده با آمريكا بود. 4- كسب پرستيژ. بسياري از حكومتهاي ضعيف ميپندارند براي كسب يك نوع پرستيژ و احساس عظمت و قدرت بايد خود را به قدرتهاي بزرگ نزديك سازند. (عليرضا ازغندي، روابط خارجي ايران – دولت دست نشانده) پيامدهاي روابط سلطهآميز 1- سرمايهگذاري كشور سلطهگر در كشور تحت سلطه 2- روابط بازرگاني، آموزشي و فرهنگي بين دولت سلطهپذير و دولت سلطهگر افزايش مييابد. 3- تماسهاي شخصي بين مهرههاي دو حكومت افزايش مييابد. در اين وضعيت روابط خارجي گاه جاي خود را به رفتوآمدهاي خانوادگي و دوستانه ميدهد. 4- نفوذ فرهنگي نظام سلطهگر در كشورهاي تحت سلطه، بيهويت كردن جامعه، تحميل روحيه حقارت و تسليمپذيري و بالاخره از بين بردن اعتماد به نفس مردم در جوامع تحت سلطه. 5- وابستگيهاي عميق امنيتي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي به گونهاي كه همه چيز از ارتش گرفته تا سازمانهاي امنيتي و مراكز آموزش، فرهنگي و حتي مديريت و برنامهريزي كشورهاي تحت سلطه به كشور سلطهگر واگذار ميشود. حضور مشاوران و كارشناسان خارجي جهت كنترل و نظارت بر اوضاع در اين كشورها فراوان به چشم ميخورد. ايران در زمان شاه يك الگوي تمام عيار وابستگي و سرسپردگي بود. (گازيوروسكي، سياست خارجي آمريكا و شاه ص) 6- عدم تفكيك ميان امور داخلي و خارجي به نحويكه علاوه بر سياست خارجي شئونات داخلي كشور نيز تحت تأثير كشور سلطهگر تدوين و تبيين ميگردد. (منوچهر محمدي، مروري بر سياست خارجي ايران در دوره پهلوي.ص ) ايران و امنيت ملي آمريكا مطالعه و بررسي محورهاي سياست خارجي آمريكا، در دوره ظهور سيستم سلطهگري كه سياست خارجي ايران نيز ذيل آن تعريف ميشده است حائز اهميت است. (بيژن ايزدي، فصلنامه علوم سياسي، شماره 9، ويژه امنيت ملي). دكترين ترومن هاري ترومن، از حزب دموكرات آمريكا بين سالهاي 1945 تا 1953 رئيسجمهور بود. دستيابي آمريكا به بمب اتمي اين تصور را درآن كشور دامن زده بود كه آمريكا قادر است با داشتن اين بمب همه مسائل خارجي خود را به سادگي حل كند، اما خيلي زود آمريكاييها به عدم كارايي اين عامل پي بردند.خطر احتمالي سقوط دولت دست راستي يونان به دامان كمونيستها، مشكلات تركيه و خطر تسلط شوروي بر تنگه داردانل و بيرون نرفتن روسها از ايران، زنگهاي خطر را در آمريكا به صدا درآورد. هرچند نيروهاي روس بالاخره در سال 1325 ش/ 1946 م. خاك ايران را ترك كردند (حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج2، ص 149) اما خطر گسترش نفوذ كمونيسم و شوروي در كشورهاي پيرامون منجر به تدوين و اعلام دكترين ترومن در مارس 1947 در مجلس نمايندگان آمريكا شد. براساس اين دكترين، هر زمان و هرجا كه يك دولت ضد كمونيست از طريق مختلف، مانند شوراندن ياغيان بومي، دخالت خارجي و يا حتي فشار ديپلماتيك مورد تهديد قرارگيرد، آمريكا با كمكهاي اقتصادي، سياسي و مهمتر از همه نظامي از آن دولت حمايت خواهد كرد. بدين ترتيب دكترين ترومن راه را بر هر انقلابي ميبست. ترومن معتقد بود كه كمونيسم در شرايط فقر رشد ميكند و روش مقابله با آن اعطاي كمكهاي اقتصادي است. وي توانست حمايت كنگره آمريكا را براي تصويب كمكها به دست آورد. (استيفن امبروز، روند سلطهگري، ص 138-139) كنگره آمريكا بعدا ايران را نيز به دليل اهميت در رديف يونان و تركيه قرار داد. همچنين در ژوئيه 1947 جورج كنان، مسئول ستاد سياستگذاري وزارت خارجه آمريكا، در مجله فارين افيرز foreign Affairs با نام مستعار ايكس مقالهاي تحت عنوان «منشا رفتار شوروي» نوشت كه به زودي به صورت بيانيه نيمه رسمي سياست خارجي آمريكا درآمد و در نهايت در سياست «سد نفوذ» containment policy تجلي يافت، به موجب اين سياست، به تدريج چند پيمان دفاعي زنجيرهاي از اروپا تا آسياي جنوب شرقي در اطراف شوروي ايجاد شد. ايران عضو پيمان سنتو بود كه در زمان آيزنهاور تشكيل شد و ميان پيمانهاي ناتو و سيتو قرار داشت. آمريكا در چارچوب دكترين ترومن كمكها و وامهايي با بهرههاي زياد در اختيار ايران قرار ميداد؛ از جمله يك وام 250 ميليون دلاري در سال 1325 براي تشكيل سازمان برنامه (حسين فردوست، پيشين، ص 275 ) و كمكها و وامهاي نظامي به مبلغ 175 ميليون دلار بين سالهاي 1325 تا 1330 شمسي به ايران پرداخت كرد. (عليرضا ازغندي، روابط خارجي ايران؛ دولت دست نشانده، ص 180). همچنين ايران يكي از اولين كشورهايي بود كه اصل چهار ترومن در مورد آن اجرا شد. به موجب اين اصل، كه ترومن در سال 1949 ارائه كرد، آمريكا به كشورهاي خاصي در جهان سوم از جمله ايران كمكهاي فني و مالي ميكرد؛ از اينرو در ايران «كميسيون مشترك ايران و آمريكا براي بهبود امور روستايي» تشكيل شد. اسناد موجود نشان ميدهد كه آمريكا بعضي از عناصر كميسيون مانند فضل الله زاهدي، كه در پست معاونت خزانهداري مشغول بود، را در سال 1331 تحت پوشش آموزش به آمريكا برد. او همان كسي است كه در 28 مرداد 1332 دست به كودتا زد (حسين فردوست، پيشين، ص 258) كمكهاي آمريكا به ايران در اين زمان به منظور حفظ منافع ملي و امنيتي آمريكا بود، چرا كه به تصور آمريكاييها اگر ايران از دست آمريكا خارج ميشد، راه ورود شوروي به خليج فارس هموار گرديده و سراسر منطقه خليج فارس در خطر نفوذ شوروي قرار ميگرفت. (مصطفي كواكبيان، ايران و امنيت ملي آمريكا.) البته گفتني است كه فرهنگ غني ديني و تاريخي ايرانيان خود بزرگترين سد و مانع در برابر نفوذ كمونيسم در ايران بود. دكترين آيزنهاور ژنرال آيزنهاور از حزب جمهوريخواه آمريكا، به دليل شهرتي كه در جنگ جهاني دوم كسب كرده بود و نيز تبليغات مك كارتيسم مبني بر ناتواني ترومن براي مهار كمونيسم كه ناشي از نفوذ كمونيستها در حزب دموكرات و وزارت خارجه و سرويسهاي امنيتي تلقي ميشد، در انتخابات رياستجمهوري نوامبر 1952/1331 پيروز شد. جمهوريخواهان در اين زمان اعلام كردند كه ناامني شديد در آمريكا و درگيري شديد اين كشور در جنگ كره نتيجه اشتباهات روزولت و ترومن درباره شوروي در كنفرانسهاي تهران، يالتا و پوتسدام بوده است، زيرا آنها راه توسعه كمونيسم در دوره پس از جنگ را با از دست دادن اروپاي شرقي و خيانت به چيانكاي چك (رئيسجمهور سابق چين پيش از روي كارآمدن كمونيستها) هموار كردند. (عبدالرحمن عالم، سياست خارجي آمريكا بعد جنگ جهاني دوم، ص 47) به نظر جمهوريخواهان، سياست حزب دموكرات در مورد همزيستي، به دليل هزينه سنگين تسليحات و كمك اقتصادي، اقتصاد ملي را نابود كرده است و هدف شوروي اين است كه آمريكا با دست خود، خود را به افلاس بكشاند. آنها به مردم قول دادند كه يك استراتژي دفاعي موثر ( به منظور عقب راندن شوروي و تقويت دفاعي آمريكا) و يك بودجه متعادل تنظيم كنند و مالياتها را كاهش دهند براي اين كار، به نظر آنان، بايستي جنگ كره پايان مييافت، مرز روشني در اطراف شوروي و چين كشيده ميشد – كه اين كار را حكومت قبلي كرده بود، ولي بايد تقويت ميگرديد و خاورميانه و خاور دور را در برميگرفت – و اين مرز با قدرت بازدارندگي اتمي حفظ ميگرديد، به گونهاي كه هشدار داده ميشد اگر شوروي و چين از آن عبور كنند با نابودي كامل روبهرو خواهند شد. جان فاستردالس، وزير خارجه آيزنهاور، ميگفت اگر به كمونيستهاي كره اخطار ميشد كه در صورت حمله به كره شمالي، مسكو بمباران اتمي خواهد شد، از حمله خودداري ميكردند. وي تأكيد ميكرد كه حكومت ايزنهاور اين اشتباه را تكرار نخواهد كرد. (عبدالرحمن عالم، همان، ص 49). دالس دكترين سد نفوذ ترومن را سياست درجا زدن Treadmill policy خواند و گفت اين سياست آمريكا، آمريكا را آنقدر در يك موقعيت نگه ميدارد كه به دليل خسته شدن انگيزه خود را براي مقابله با توطئههاي بينالمللي و بحرانهاي منطقه از دست بدهد. (ابراهيم متقي، تحولات سياست خارجي آمريكا، مداخلهگرايي و گسترش 1945- 1997، ص55) وي معتقد بود هدف آمريكا نبايد همزيستي مسالمتآميز با كمونيسم باشد، بلكه بايد آن را از ميان بردارد. او هرگونه رفتار مداخلهگرايانه آمريكا را مشروع ميدانست. آيزنهاور و دالس از «استراتژي تلافي گسترده» كه بر مبناي آن هر كشوري كه منافع و اهداف آمريكا را در هر نقطهاي از جهان مورد تهاجم قرار ميداد، در هر نقطهاي و با هر وسيله ممكن تنبيه ميشد، پشتيباني كردند. (ابراهيم متقي، همان، ص 57). اما در خصوص خاورميانه دكترين آيزنهاور كه در سال 1957 ميلادي در كنگره آمريكا ارائه شد تاكيد داشت كه آمريكا حفظ استقلال و تماميت ارضي كشورهاي خاورميانه و خليج فارس را براي امنيت خود امري حياتي ميداند و حاضر است براي حفاظت از كشورهايي كه مورد تجاوز مسلحانه كمونيسم بينالمللي قرار ميگيرند، از نيروهاي مسلح خود استفاده كند. (ريچارد نيكسون، فرصت را دريابيم، ص 257). به طور كلي با اقدامات امنيتي آيزنهاور، حجم و ميزان حضور و مداخله آمريكا در نقاط مختلف جهان افزايش يافت؛ اما تهديد به استفاده از سلاح اتمي عليه شوروي يا چين، باتوجه به دستيابي روسها به آن، كارايي خود را از دست داد. در حالي كه اين كشور تا قبل از جنگ جهاني دوم هيچگونه پيمان اتحادي با كشورهاي خارج از نيمكره غربي امضا نكرده بود و همچنين فاقد پايگاه نظامي در ساير كشورها بود، اما تا سال 1959 داراي 1400 پايگاه در 31 كشور بود. (ابراهيم متقي، پيشين، ص 58). مداخله در ويتنام كه در تمامي دهه 1960 و نيمه اول دهه 1970 نيز به طول انجاميد، كودتاي 28 مرداد 1332/1953 در ايران، كمك به شورشيان گواتمالا در 1954، گسيل ناوگان ششم آمريكا به مديترانه شرقي در سال 1957 براي نجات ملك حسين پادشاه اردن در برابر شورش افسران طرفدار ناصر و كمك ده ميليون دلاري به وي، توسل به زور و گسيل چهارده هزار نيرو به لبنان كه به دنبال كودتاي 1958 عراق در آستانه تغييرات راديكال قرار گرفته بود و كودتا در دومينيكن در سال 1962 عليه حكومت خوان بوش از جمله اين مداخلهها هستند. (عبدالرحمن عالم، پيشين، ص 59 – ابراهيم متقي، پيشين، ص 60- استيفن امبروز، پيشين، ص 234 و ناصرالدين نشاشيبي، در خاورميانه چه گذشت، ص 351) دستگاه سياست خارجي و سرويسهاي امنيتي دولت آمريكا در زمان آيزنهاور بسيار بيشتر از زمان ترومن بر روي ايران تمركز نموده و برحفظ آن در زنجيره تأمين منافع غرب تأكيد كردند. كودتا عليه دولت دكتر مصدق، ورود ايران به پيمان بغداد (سنتو)، امضاي قراردادهاي نظامي ميان آمريكا و ايران كه ورود مستشاران نظامي آمريكايي و نفوذ آنها در ارتش ايران را به همراه داشت و تشكيل ساواك كه به كمك و همكاري سازمان سيا صورت گرفت، همه مويد اين امر هستند. (مصطفي كواكبيان، پيشين). دو هفته بعد از روي كارآمدن آيزنهاور، چند مقام بلندپايه آمريكايي و انگليسي طرحي با نام رمز «آژاكس» Ajax كه رهبري آن با كروميت روزولت، بود را تهيه كردند و سازمان سيا و اينتليخبت سرويس انگلستان براي اجراي كودتا دست به كار شدند. (عليرضا ازغندي، پيشين، ص 237) بدين ترتيب، روزولت، در پانزده تير 1332 با نام مستعار جيمز اف لاكريج مخفيانه از مرز عراق وارد ايران شد. در 10 مرداد نيز ژنرال شوارتسكف، كه قبلا يك مستشار نظامي آمريكا در ژاندارمري ايران بود، وارد تهران شد. آنها در 28 مرداد 1332 با همكاري عوامل داخلي دست به كودتا زدند. پس از كودتا، آيزنهاور پيام تبريكي به محمدرضا پهلوي فرستاد و به سرعت به تقويت نظامي، سياسي و اقتصادي دولت زاهدي پرداخت. استراتژي نگاه نو آيزنهاور تأكيد زيادي بر كشورهاي پيرامون شوروي از جمله ايران داشت. از ديدگاه آمريكاييها، جايگاه ايران در خط شمالي خاورميانه، موقعيت اين كشور را به عنوان پايگاهي براي حمله هوايي يا زميني به درون شوروي حياتي ميساخت. منابع نفت ايران و ديگر كشورهاي خليجفارس براي بازسازي اروپاي غربي و براي توانا ساختن غرب جهت دوام آوردن در يك جنگ طولاني نقش حياتي داشتند. بنابراين، حكومت آيزنهاور ايران را داراي اهميت تعيين كننده براي امنيت ملي آمريكا خواند. (كازيورسكي، ص 164). تلاش آمريكا براي سهيم شدن در نفت ايران با قرارداد پيچ – اميني در 28 شهريور 1333 در تهران به ثمر نشست. براساس اين قراردداد، چهل درصد از سهام به شركتهاي انگليسي، چهل درصد به شركتهاي آمريكايي، چهارده درصد به شركت رويال داچ شل (هلندي – انگليسي) و شش درصد به شركت نفت فرانسه داده شد. زاهدي نخستوزير كودتا در جلسه مشترك هيأت دولت و روساي دو مجلس گفت: «در واقع ما سر انگليس و آمريكا كلاه گذاشتهايم، زيرا تا هفت - هشت سال ديگر نيروي اتم جاي نفت را ميگيرد و ذخاير نفت ايران بيمصرف ميماند و بنابراين، در اين ده ساله هرچه از كنسرسيوم بگيريم وجهي بازيافتي است. (سيدجلال مدني،تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 310) كودتاي 28 مرداد، عقد قرارداد با كنسرسيوم نفتي، عضويت ايران در پيمان بغداد، قانون جلب و حمايت از سرمايههاي خارجي و قانون بانكداري مصوب 1334 كه براساس آنها دولت ايران امتيازات بيسابقه اي به سرمايهداران خارجي ميداد، باعث گسترش شديد روابط سياسي، اقتصادي و نظامي ايران و آمريكا شد. ملاقاتها و رفتو آمدهاي مكرر مقامات دو كشور در دوره آيزنهاور از شواهد اين گسترش رابطه بود. (عليرضا ازغندي، ص 376) سپس كودتاي عراق و نزديكي اين كشور به شوروي وابستگي شاه به آمريكا را بيشتر كرد و برتعداد مستشاران و ماموران سازمان سيا در ايران افزود. دكترين كندي جان افك كندي از حزب دموكرات آمريكا، از ژانويه 1961 تا نوامبر 1963 رئيسجمهور اين كشور بود كه در اين سال ترور شد و جاي خود را به ليندون جانسون داد. به نظر وي، هر چند آيزنهاور و جمهوريخواهان در برابر شوروي خصومت آشتي ناپذير نشان ميدادند، اما در عمل محتاط و محدود بودند و به اندازه كافي تهاجمي عمل نميكردند. (استيفن امبروز، ص 254) با پيروزي انقلاب كوبا در 1959، كمونيسم تا حيات خلوت آمريكا يعني آمريكاي لاتين نيز پيشروي كرده بود. در خط مشي كندي تأكيد بر اصلاحات از بالا و پشتيباني از آن از راه استفاده از نيروي نظامي براي جلوگيري از وقوع انقلاب در جهان سوم و مسابقه تسليحاتي گسترده با اتحاد شوروي ديده ميشد. كندي در تبيين دكترين خود در پيامي به كنگره در مي 1961 گفت: پيمانهاي نظامي نميتواند به كشورهايي كه بيعدالتي و هرج و مرج اقتصادي راه خرابكاري را در آنها باز كرده كمك نمايد. آمريكا نميتواند به مشكلات كشورهاي كم رشد فقط از نظر نظامي توجه كند. اين امر خاصه در مورد كشورهاي كم توسعه يافته، كه به ميدان بزرگ مبارزه تبديل شدهاند، صادق است... هيچ مقدار اسلحه و قشوني نميتواند به رژيمهايي كه نميخواهند يا نميتوانند اصلاحات اجتماعي كنند ثبات و استواري ببخشد. (سيدحميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ص 120) كانون اصلي برنامه كندي طرح «اتحاد براي پيشرفت» و شروع آن از آمريكاي لاتين بود. ايران نيز در فهرست كشورهايي قرار داشت كه بايد اصلاحات مورد نظر آمريكا را اجرا ميكرد. (جيمز بيل، شيرو عقاب، ص 161) كندي در دكترين خود از مشاور امنيتياش والت وتيمن روستو و نظريه توسعه خاص او الهام ميگرفت. روستو در كتاب مدل توسعه پنج مرحلهاياش اين جملات را آورده بود: «هماكنون كه اين رساله را در دست تأليف دارم نه به آمريكا، بلكه به جاكارتا، رانگون، دهلي نو، كراچي، تهران، بغداد و قاهره ميانديشم. (والت ويتمن روستو،؟؟ ) نتيجه يك بررسي سيا در پايان سال 1958 اين بود كه اگر محمدرضا شاه دست به اصلاحات نزند، ظرف يكي دوسال سقوط خواهد كرد. (گازيوروسكي، ص 170) مصاحبه والتر ليپمن، روزنامهنگار آمريكايي، با خروشچف رهبر شوروي نيز برنگراني مقامات آمريكايي افزود؛ خروشچف در اين مصاحبه گفت ايران مثل يك سيب رسيده است و ما منتظر افتادن آن در دامان خود هستيم. (عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تاريخ روابط خارجي ايران، ص 160) به طور كلي در اوايل دهه 1960 در آمريكا اين نگراني پديد آمده بود كه به زودي در ايران اتفاقات ناگواري خواهد افتاد. بنابراين هشدارها و پيشنهادات متفاوتي براي آغاز اصلاحات در ايران از سوي مقامات آمريكايي اظهار ميشد. (جيمز بيل، ص 185)اما محمدرضا پهلوي در برابر خواست اصلاحات مقاومت كرد و معتقد بود كه با قدرت پليس و سازمان اطلاعاتي ميتواند هر حركتي را از بين ببرد و برهمين اساس در انتخابات رياستجمهوري آمريكا با ارسال كمكهاي مالي قابلتوجهي به صندوق انتخاباتي نيكسون (رقيب كندي) از او حمايت كرده بود. (محمد طلوعي، پدر و پسر، ناگفتهها از زندگي و روزگار پهلويها، ص 817) سرانجام با اصرار كندي دكتر علي اميني به نخستوزيري رسيد و روند اصلاحات در ايران پيگيري شد. شاه به آمريكا سفر كرد (فروردين 1341) و آمريكاييها كه از شاه در حمايت از اصلاحات راضي به نظر ميرسيدند، دست او را براي انتخاب نخستوزير باز گذاشتند و او يار مطمئن خود اسدا... علم را به نخست وزيري برگزيد. شاه از اين ميترسيد كه آمريكاييها از طريق اميني به فكر تغيير او بيفتند. بدين ترتيب، اجراي اصلاحات ارضي، تدوين لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و طرح و اجراي اصول انقلاب سفيد به دنبال درخواست آمريكاييها انجام شد. بعدها اين روند در دوره جانشين كندي به احياي كاپيتولاسيون و واكنش شديد امام خميني انجاميد. دكترين نيكسون ريچارد نيكسون از حزب جمهوريخواه از سال 1969 تا 1974 رئيسجمهور آمريكا بود و در اين سال به دنبال رسوايي واترگيت استعفا داد. قبل از به قدرت رسيدن او تحولات بينالمللي مهمي اتفاق افتاده بود. اين تحولات تغيير عمدهاي را در استراتژي امنيتي آمريكا به دنبال داشت. از جمله اين تحولات، درگيري و شكست آمريكا در جنگ ويتنام و نارضايتي مردم آمريكا، پيروزيهاي بزرگ نهضتهاي رهاييبخش در آسيا و آفريقا و آمريكاي لاتين، دستيابي شوروي به بمب اتمي و تصميم انگليس به خروج از شرق سوئز تا 1971 بود. نيكسون در 22 ژوئيه 1969 در راه سفر به فيليپين در جزيره گوام دكترين خود را اعلام كرد: «گمان ميكنم وقت آن رسيده باشد كه ايالات متحده در زمينه مناسباتش با كشورهاي آسيايي به دو نكته توجه كند: اولا، ما به همه تعهدات قراردادي خود احترام خواهيم گذاشت؛ ثانيا، تا جايي كه مربوط به مسائل امنيت داخلي و مسائل دفاع نظامي باشد – صرفنظر از تهديد از جانب يك دولت بزرگ كه مسلما منجر به استفاده از سلاح هستهاي خواهد شد- دولت آمريكا، ملل آسيايي را تشويق ميكند كه مسائل امنيت داخلي و دفاعي را بين خودشان حل و فصل كنند و انتظار دارد خودشان مسووليت را به عهده بگيرند.» (آندره فونتن، يك بستر و دو رويا، ص 174 ). در سخنرانيهاي ديگر، نيكسون ميگفت كه آمريكا به كشورهاي ديگر كمك خواهد كرد تا قادر باشند از خودشان دفاع كنند. (هنري كيسينجر، سياست خارجي آمريكا، ص 7) براساس دكترين جديد، آمريكا ديگر در جنگهاي محدود در اطراف شوروي مانند جنگ ويتنام شركت نميكرد و مسووليت دفاع را به خود كشورها واگذار ميكرد و بدين منظور آنها را به پيشرفتهترين سلاحهاي غيراتمي مجهز ميكرد. بدين ترتيب هم مجتمعهاي صنعتي – نظامي آمريكا رونق يافتند و هم از بدنامي شكست در جنگها و از تلفات انساني و مادي دور ميماند. در منطقه خاورميانه و خليج فارس، نيكسون و كيسينجر، وزير خارجهاش، براي دفاع از منافع ملي و امنيتي آمريكا روي رژيم شاه در ايران دست گذاشتند و او را به صورت ژاندارم آمريكا درآوردند. در اين استراتژي ايران به عنوان ستون نظامي و عربستان سعودي به عنوان ستون مالي در منطقه در نظر گرفته شدند. تعدادي از علل مربوط به انتخاب ايران به عنوان ستون نظامي «استراتژي دوستوني» عبارت بودند از: 1- مرزهاي طولاني ايران و شوروي. 2- عضويت ايران در سنتو كه حلقه مياني پيمانهاي زنجيرهاي غرب در اطراف شوروي بود. 3- موقعيت جغرافيايي ايران كه بر سراسر سواحل شمالي خليجفارس و تنگه هرمز تسلط داشت. 4- جمعيت زياد ايران نسبت به ساير كشورهاي منطقه (به طوريكه از 55 ميليون جمعيت منطقه حدود 35 ميليون نفر در ايران بودند). 5- رژيم شاه تنها متحد مورد اعتماد اسرائيل در منطقه بود. 6- خصوصيات شخصي بلندپروازانه محمدرضا شاه. بدين ترتيب، نيكسون تسليح بدون محدوديت ايران را اعلام كرد. سپس افزايش بهاي بينالمللي نفت، كه به دنبال بستن شيرهاي نفت از سوي اعراب در جنگ 1973 اعراب و اسرائيل رخ داد، دست شاه را براي خريد تسليحات لازم باز گذارد. بدينگونه، تا اواسط دهه 1350 شمسي، ايران بزرگترين خريدار اسلحه آمريكايي، از جمله هواپيماهاي پيشرفته، تبديل شد. مخارج نظامي ايران از 241 ميليون دلار در سال 1946 به 3680 ميليون دلار در سال 1974 رسيد. و در سالهاي بعد به مراتب افزايش يافت. (مصطفي كواكبيان، ص 8) درحالي كه در دهه 1340 شمسي ايران يكي از حلقههاي زنجيره دفاعي آمريكا بوده كه بايد مواظبش بود كه از دست نرود، در دهه 1350 به گونهاي تقويت شد كه بتواند به جاي حضور مستقيم آمريكا، منافع منطقهاي اين كشور را تأمين كند. كمك شاه به سركوب شورشيان ظفار در عمان و سلطنتطلبان يمن شمالي و اردن و اتيوپي و سومالي در اين راستا ارزيابي ميگردد. دكترين كارتر جيمي كارتر از حزب دموكرات آخرين رئيسجمهور آمريكا تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي بود. كارتر براي ايجاد چهرهاي مثبت از آمريكا و زدودن آثار مداخلات اين كشور در جهان و تقويت و ايجاد ثبات در كشورهاي پيرامون با ايده «حقوق بشر» پا به ميدان گذارد. گرچه به قول نيكي كدي، آمريكا در زمان كارتر هرگز ايران را به طور جدي تهديد نكرد كه اگر محمدرضا پهلوي حقوق بشر را رعايت نكند تحريم تسليحاتي و غيره خواهد شد؛ اما ترس و نگراني شاه باعث گرايش گزينش به سمت فضاي باز سياسي شد. عليرغم اين ايران، در زمان كارتر قراردادهاي جديدي در زمينه خريدهاي تسليحاتي بين ايران و آمريكا امضا شد. كارتر نيز همانند روساي جمهور پيشين به اهميت ايران تأكيد ميكرد. وي در دي ماه 1356 در سفر به تهران، ايران را «جزيره ثبات در يكي از پرآشوبترين نقاط دنيا» خواند و گفت: در مسائل مربوط به امنيت نظامي، ديدگاههاي ما با هيچ كشوري به اندازه ايران نزديك نيست. (عبدالرضا هوشنگ مهدوي، پيشين، ص 468) در زمان وقوع انقلاب اسلامي هر دو گروه كاخ سفيد – يعني گروه سايروس ونس وزير خارجه كه سياستهاي ملايم را تجويز ميكرد و گروه برژينكسي مشاور امنيت ملي كارتر كه ايستادگي و برخورد قاطع با انقلابيون را تأكيد ميكرد – بر منافع ملي و امنيتي آمريكا نظر داشتند و توصيههاي خود را با هدف حفظ ايران در دستان آمريكا ارائه ميدادند. سپهبد على رزمآرا نخست وزير وقت ايران روز ۲۷ مهر ۱۳۲۹ قرارداد همكارى براى استفاده از اصل چهار ترومن را با سفير ايالات متحده در تهران امضا كرد. «اصل چهار» به عنوان بخشى از دكترين هرى ترومن رئيس جمهور آمريكا تلقى مىشد كه بر اساس آن كمك به «كشورهاى آزاد» براى حفظ امنيت ايالات متحده مورد توجه قرار مىگرفت. دولت ايران از زمان نخست وزيرى احمد قوام در سال ۱۳۲۵ تقاضاى يك كمك فورى ۴۵ ميليون دلارى را براى اجراى طرحهاى بازسازى ايران به آمريكا ارائه كرده بود. اما واشينگتن در پاسخ تنها يك وام ده ميليون دلارى را وعده داد. در همان هنگام يكى از معاونان وزارت امور خارجه آمريكا كه در جريان مذاكره با دولت ايران قرار داشت، نسبت به بىتوجهى دولت ايالاتمتحده به نيازهاى ايران هشدار داد و آن را زمينهساز از ميان رفتن نفوذ آمريكا در ايران به نفع قدرتهاى ديگر، بويژه شوروى دانست. در سال 1951 ويليام وارن به عنوان رئيس برنامه اصل چهار آمريكاوارد ايران شد. آمريكاييها اميدوار بودند كه كمكهايشان در ايران در محدوده همين برنامه براي نيل به هدفهايشان در ايران كافي باشد. برنامه اصل چهار در ايران شامل اقداماتي از قبيل مبارزه با مالاريا، بهبود وضع كشاورزي و افزايش توليد گندم، تأمين آب بهداشتي، احداث كارخانجات نساجي و تعليم آموزگاران بود ولي همين اصل چهار، پايهگذار دخالتهاي سياسي آينده آمريكا در ايران بود. ورود كادرهاي ايراني به بدنه كارمندان اصل چهار زمينه وابستگي هر چه بيشترايرانيان به سياستهاي آمريكابود. فردي چون اردشير زاهدي كه در جواني پا به اين سازمان گذاشته بود از جمله آنان بود كه نقش مهمي همراه با پدرش در جريان كودتاي 28 مرداد داشت. بالاخره در سال 1967 چون وضعيت رژيم شاه در ايران تثبيت شده بود ديگر از كمكهاي بلاعوض نيز خبري نبود و اين نقطه پايان اصل چهار در ايران بود. آمريكا بعد از آذر 1325 در زمينههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي همچنان به استحكام ارتباط و جايگاه خود در ايران ادامه داد. روابط و بستر سازيهاي اجتماعي و سياسي: در مجلس پانزدهم 3 فراكسيون عمده وجود داشت كه از اين 3 فراكسيون، فراكسيون حزب دموكرات با داشتن 8 كرسي، بيشترين كرسي مجلس را دارا بود. حزب دموكرات به رهبري «قوام» تاسيس شد و با بيرون آمدن قوام از حكومت عملا متلاشي گرديد. به هر حال اين حزب در صحنه سياست و در يكي از بحرانيترين مقاطع تاريخ معاصر، توانست در مجلس نقش خوبي را به نفع آمريكا بازي كند و اين مساله باعث شد تا نفوذ شوروي در ايران با شكست سختي روبه رو شود. در مجلس شانزدهم نيز عملا چهارگروه وجود داشت كه يكي از اين گروهها، گروه «جبهه ملي» بود كه تعداد نمايندگان آن اندك بود. برخي از سران جبهه ملي، مثل «مظفر بقايي» از طرفداران سياست آمريكا بودند. همچنين اين جبهه در رسيدن به اهداف ملي خود و مبارزه با استعمار پير انگليس، سعي نمود تا از رقيب تازه وارد انگلستان، يعني آمريكا استفاده نمايد كه اين مساله خود به خود باعث گسترش و نفوذ آمريكا در اين جبهه و در كشور گرديد. در ضمن بخش وسيعي از جامعه روشنفكران به دليل سياست ضد روسي و ضد انگليسي آمريكا به اين كشور گرايش داشتند. در اين مقطع عوامل سياسي نفوذ آمريكا در ايران عبارتند از: - مخالفت آمريكا با موافقت نامه «قوام – ساد چيكف» و تشويق ايران در رد آن - توصيه آمريكاييها به ايران و تشويق ايران به تجديد نظر در قرارداد «الفت» ايران و انگليس - مخالفت آمريكاييها با شاه در تغيير قانون اساسي و افزايش قدرت وي و قدرت انحلال مجلس - اعزام «گريدي» بعنوان سفير جديد آمريكا در ايران - مسافرت شاه و برادرانش به آمريكا - پشتيباني آمريكا در رد قرارداد الحاقي «گس- گلشاييان» توسط ايران - همدردي و پشتيباني آمريكا از نهضت ملي - نفوذ آمريكا بر نخست وزيراني، همچون قوام و هژير و توافق جهت رويكار آمدن رزم آرا بستر سازي اقتصادي در تاريخ 24/9/1327 قراردادي بين ايران و آمريكا مبني بر استخدام 56 نفر مستشار براي اجراي برنامههاي هفت ساله به تصويب دولت آمريكا رسيد. در 24 آبان 1328 محمدرضا پهلوي به آمريكا سفر كرد و يكي از اهداف مسافرت او به آمريكا جلب نظر و موافقت دولت آمريكا مبني بر اعطاي كمكهاي اقتصادي به ايران بود. او ميخواست هزينه اولين برنامه عمراني خود را كه بالغ بر 250ميليون دلار بود از بانك صادرات و واردات آمريكا تامين نمايد، اما آمريكا علاقهاي جهت همكاري با ايران در امور مالي از خود نشان نداد. مقامات آمريكايي توجه شاه را به اصلاحات اقتصادي و اجتماعي معطوف نمود و به او توصيه نمودند كه ارز مورد نياز خود را از طريق افزايش درآمد نفت تامين نمايد و «ترومن» در مورد اعطاي كمكهاي اقتصادي و مالي به ايران وعدههاي مبهمي داد. اين ديدگاه بدان جهت بود كه سياست مشابه آمريكا در چين با شكست روبرو شد و كمونيستها به قدرت رسيده بودند. طي كنفرانسهايي كه در سال 1328 و 1329 در قاهره و استانبول تشكيل گرديد، مساله چگونگي كمك آمريكا به ايران مورد مذاكره قرار گرفت. وزارت امور خارجه آمريكا تحت تاثير تصميمات اين كنفرانسها به دولت ايران يادآوري كرد كه ايالات متحده در صورتي آماده همكاري مالي با ايران است كه: اولا: حكومتي قدرتمند در ايران بر سر كار باشد. ثانيا : اين حكومت بتواند بي درنگ به تغيير و تحولات اداري و سياسي ضروري در دستگاه حكومتي اقدام ورزد. ظاهرا به قدرت رسيدن رزم آرا در 6 تير 1329 شرايط همكاري ايران و آمريكا در زمينه مالي بيشتر از گذشته فراهم شده بود. در 27 مهر 1329 موافقتنامهاي بين رزمآرا و «هنري گريدي» سفير آمريكا در ايران به امضا رسيد. به موجب اين قرارداد، «موسسه اصل چهار» در ايران به وجود آمد تا به رشد كشاورزي و بهبود وضعيت بهداشتي و فرهنگي روستاهاي ايران كمك كند. علاوه بر مبلغ 500 هزار دلاري كه در سالهاي 1329 و 1330 در چهارچوب برنامه اصل چهارم در اختيار ايران قرار گرفت، بانك صادرات و واردات آمريكا اعلام كرد، آماده است تا وامي به مبلغ 25 ميليون دلار در اختيار ايران قرار دهد. در واقع ايران نخستين كشوري بود كه مشمول قانون توسعه بينالمللي با استفاده از كمكهاي فني به كشورهاي كم رشد در خرداد 1329 در كنگره آمريكا قرار گرفت و اصل چهارم در آن به اجرا گذاشته شد. فعاليت اصل چهار، با تشكيل 3 مركز نمونه در «اصفهانك» نزديك اصفهان، «شبانكار» در حوالي بوشهر و «كمال آباد» در 50 كيلومتري تهران آغاز گرديد. قرار بود تا اواسط سال 1331 در سراسر ايران 10 مركز نمونه عمران روستايي تاسيس شود. دولت ايران متعهد شده بود، زمين زراعي، ساختمانهاي مورد نياز، وسايل كشاورزي و همچنين امكانات مالي را در اختيار اصل چهار قرار دهد. در مقابل آمريكاييها ميبايست 500 هزار دلار وسايل مورد نياز را در اختيار ايران قرار دهند. در سال 1329 يك هيات بررسي كننده ويژه اقتصادي براي ارزيابي نيازهاي اقتصادي كشور به ايران آمد. در ماه اكتبر يك وام بيست و پنج ميليوني دلاري بانك صادرات و واردات (گرچه عملا هرگز اعطا نشد) تصويب شد و يك برنامه كمك معتدل اصل چهار آغاز گرديد. همچنين ايالات متحده از تقاضاي وام ده ميليون دلاري ايران از بانك جهاني پشتيباني نمود. روابط و بستر سازيهاي نظامي تقاضاي جدي دريافت وسايل و تجهيزات نظامي از سوي ايران در دوره نخست وزيري احمد قوام در شهريور 1326 صورت گرفت و در نتيجه مذاكراتي كه در مهرماه همان سال در زمينه همكاريهاي نظامي انجام گرفت پيشرفت چشمگيري در روابط دو كشور حاصل شد؛ به طوري كه در 30 خرداد 1326 يك موافقت نامه واگذاري اعتبار به مبلغ حدود 10 ميليون دلار به ايران براي خريد تجهيزات نظامي بين ايران و آمريكا به امضا رسيد. دولت ايران پيش از عقد اين موافقتنامه، هياتي را به رياست «ژنرال هدايت» به واشنگتن فرستاده بود تا درباره نيازهاي اساسي ژاندارمري و ارتش با مقامات نظامي بين ايران و آمريكايي به مذاكره بپردازد. اعتبار اين موافقتنامه همانند ساير قراردادهاي دولتي، منوط به تصويب مجلس بود كه در 27 بهمن 1326 مجلس شوراي ملي آن را به تصويب رساند. اين مصوبه مدت خدمت ماموران نظامي و ژاندارمري آمريكايي را به مدت يك سال ديگر تمديد كرد. بر طبق اين مصوبه مجلس به وزارت جنگ اجازه ميدهد تا وامي به مبلغي كه از ده ميليون دلار تجاوز نكند جهت خريد تجهيزات نظامي دريافت كند تا براي تكميل وسايل و تجهيزات نيروهاي زميني، هوايي، و هم چنين ژاندارمري بكار برد. مدت بازپرداخت وام 12 سال با اقساط سالانه و با بهره 8/3 درصد تعيين شده بود. ولي با توجه به اينكه دولت ايران ارز كافي براي پرداخت بدهي خويش را نداشت، توافقنامه جديدي در 7 مرداد بين ايران و آمريكا به امضا رسيد كه بر طبق آن، دولت آمريكا يك اعتبار 10 ميليون دلاري براي خريد تجهيزات نظامي اضافي و يك اعتبار ديگر كه از 16 ميليون دلار تجاوز نمي كرد، جهت تامين هزينههاي ديگر در اختيار ايران قرار بدهد و اين توافقنامه جايگزين توافقنامه 30 خرداد شد. در اسفند 1326 بر اساس قراردادي كه در خصوص فروش جنگافزارهاي آمريكايي به ايران در 18 خرداد 1326 به امضا رسيده بود، نخستين محموله نظامي وارد ايران شد. همچنين در 13 مهرماه 1326 قرارداد جديدي با آمريكا به امضا رسيد كه اين قرارداد مهم، نحوه عمليات نيروهاي نظامي آمريكايي مستقر در ايران را مشخص مينمود. در اين قرارداد قيد شده بود كه تمامي اعضاي مستشار، نسبت به تمام نظاميان ايراني هم رديف خود حق ارشديت خواهند داشت، آنها حق بازرسي ادارات نظامي ارتش ايران را داشته و حتي ميتوانستند در امور سري نيز دخالت كنند. همچنين دولت ايران متعهد گرديد كه از هيچ كشور ديگري براي انجام وظايفي كه در ارتباط با ارتش ايران است، مستشار نظامي استخدام نكند. مگر با موافقت دو كشور آمريكا و ايران، اين قرارداد كه در زمان قوام به امضاي «محمود جم» وزير جنگ و «جرج آلن» سفير آمريكا در ايران رسيد، تا 29 اسفند 1327 اعتبار داشت و بعدها نيز تمديد شد. در ارديبهشت 1329 يك معاهده دو جانبه كمك دفاعي بين دو كشور ايران و آمريكا به امضا رسيد كه ميانگين 23 ميليون دلار كمك نظامي سالانه تا سال 1956 را براي ايران پيشبيني ميكرد. علاوه بر اين، كنگره آمريكا دو ماه بعد با افزودن اصلاحيهاي به قانون كمك به دفاع مشترك، ايران را به دليل كسب اهميت جهاني، در رديف كشورهاي يونان و تركيه قرار داد و مبلغ 131 ميليون دلار براي كمكهاي نظامي به اين سه كشور در نظر گرفت. در سال 1329 مقادير زيادي تجهيزات آموزشي آمريكا در اختيار ژاندارمري قرار گرفت كه باعث بهبود تحرك قدرت آتش و تواناييهاي ارتباطي ژاندارمري شد و همچنين فراهم نمودن تعداد زيادي كاميون، موتور سيكلت، اتومبيل ضد گلوله، دو هواپيماي سبك و انواع سلاحهاي سبك و سيستم راديويي پيچيده و گسترش تشكيلات و نفرات ژاندارمري را در پي داشت. در مجموع، از سال 1325 تا 1330 ايالات متحده 175 ميليون دلار كمك نظامي در اختيار ايران قرار داد. جنگ افزارهاي دريافتي ايران شامل هواپيماهاي جنگي، تانكهاي سبك، خمپاره اندازها، مسلسلهاي سبك و سنگين و ديگر سلاحهاي سبك بود. نظر آمريكاييان بر اين بود كه ارتش ايران را به ارتش نيم ميليون نفري افزايش دهند. بنابراين با توجه به اين مساله نيروهاي مسلح كه از 65 هزار نفر در سال 1320 به 102 هزار نفر در سال 1325 رسيده بود، در سال 1328 با كمك آمريكاييها به 120 هزار نفر رسيد و اين آمار مرتبا در حال افزايش بود. روابط و بسترسازيهاي فرهنگي دراين مقطع ما شاهد مناسبات فرهنگي ايران و آمريكا هستيم كه اين مناسبات به ازدياد نفوذ فرهنگي آمريكا در ايران ميانجامد. در 10 شهريور 1328 قراردادي فرهنگي بين ايران و آمريكا منعقد شد كه به موجب آن – كه به امضاي «جان وايلي» سفير آمريكا و «علي اصغر حكمت» وزير امور خارجه ايران رسيد – كميسيوني مركب از شش نفر عضو – سه آمريكايي و سه ايراني – به منظور همكاري فرهنگي به ويژه تامين هزينه تحصيل و تحقيق و تعليم اتباع ايالات متحده آمريكا در مدارس و موسسات عالي فرهنگي ايران و اتباع ايران در مدارس و موسسات عالي فرهنگي آمريكا و ساير كشورهايي كه آمريكا موسسات فرهنگي در آن دارد، تشكيل شد. دولت آمريكا در ظرف سي روز – از تاريخ امضاي اين موافقتنامه فرهنگي – مبلغ 10 ميليون ريالي در بانك ملي ايران به حساب كميسيون ياد شده واريز كرد و اين وجوه به منظور تامين تعهدات اين موافقتنامه در اختيار كميسيون قرار ميگرفت. اين موافقتنامه از جمله اقدامات ايالات متحده بود كه زمينه همكاري دو جانبه فرهنگي ميان دو كشور و در نتيجه امكانات نفوذ بيشتر فرهنگي و … آمريكا در ايران را فراهم مينمود. مهمترين فعاليتهايي كه سازمان اطلاعات مركزي آمريكا در اين دوره بدان دست زد، برنامه «مبادلهاي فوبرايت و صداي آمريكا» بود. برنامه فوبرايت، پيرو يك معاهده مراوده بيفرهنگي كه دربالا بدان پرداختيم كارخود را درايران آغاز نمود. اين معاهده در نهايت به 1368 نفر ايراني امكان تحصيل و تدريس در آمريكا و 293 نفر آمريكايي فرصت تدريس و تحصيل در ايران را داد. صداي آمريكا نيز طي جنگ دوم جهاني راه اندازي شد و بجز مدت كوتاهي وقفه تا سال 1960 معمولا روزي 2 تا 3 ساعت برنامه پخش كرد. در سالهاي دهه 1950 و اوايل دهه 60 دست كم نود كتاب در ايران ترجمه و توزيع گرديد كه «كالبد شكافي كمونيسم»، « هفت سال در اردوگاههاي زندانهاي شوروي »، «ايالات متحده، انقلاب مداوم»، « تاريخ جيبي ايالات متحده» و … از جمله آنها بود. در همين زمان تعداد زيادي كتابخانه از سوي آمريكاييها در ايران افتتاح و اداره ميشد روزنامه و مجلاتي نيز به زبان فارسي منتشر ميگرديد و مواد خام اطلاعاتي اكثريت روزنامهها نيز از ناحيه آنان تامين ميشد. قطعا موارد فوق الذكر بازتاب دهنده مراودات ايران و آمريكا در قبل از انقلاب نميباشد؛ ليكن ميتواند خط سير كلي اين روابط را نشان دهد. شايد اولين مطلبي كه در ذهن خواننده اين سطور تداعي گردد آن است كه چرا ايالات متحده تا به اين حد به ايران بها داده و اين همه در امور اقتصادي، سياسي، نظامي، فرهنگي و... ايران سرمايه گذاري ميكرد. شايد در آن مقطع هيچ كشوري به استثناي رژيم اشغالگر قدس – به اندازه ايران از ايالات متحده كمك دريافت نكرده است. بهنظر نگارنده كليدي ترين سوال در چيستي و ماهيت نظام شاهنشاهي ميزان عطف توجه آمريكاييها به ايران آن زمان و هزينههايي است كه در اين رابطه متحمل ميشدند. درمقابل ميزان عظمت و بزرگي انقلاب اسلامي و اقدامي كه امام خميني (ره) با اتكا به پشتيباني ملت ايران نيز انجام داد، از اينجا معلوم ميگردد. ضمن آنكه ريشه دشمني و عداوتي ديروز، امروز و فرداي آمريكا به انقلاب و مردم ايران نيز از اين جا روشن ميگردد. * سند شماره 240 ( پرونده شماره NSC - s/s، بخش 63، د 351 ) « شورای امنیت ملی 136 »، بیانیه سیاست ایالات متحده و پیشنهاد از سوی شورای امنیت ملی، وضعیت کنونی در ایران، واشنگتن، بیستم نوامبر 1952 بکلی سری ( شورای امنیت ملی 1 / 136 )، سیاستی را که حکومت ترومن اتخاذ کرده بود، تشریح می کند : 1 - برای ایالات متحده دارای اهمیت خطیر و سرنوشت سازی است که ایران به شکل یک کشور مستقل و دارای حاکمیت باقی بماند و تحت تسلط اتحاد شوروی قرار نگیرد . به مناسبت موقعیت کلیدی استراتژیکی، به جهت منابع نفتی و به لحاظ آسیب پذیری آن در قبال مداخله و یا حمله نیروهای مسلح اتحاد شوروی و شکنندگی آن در قبال براندازی سیاسی، ایران بایستی به عنوان یکی از هدفهای توسعه طلبی اتحاد شوروی تلقی شود ... 2 - گرایشها و روندهای کنونی در ایران برای حفظ کنترل آن کشور از سوی یک رژیم غیر کمونیستی برای یک مدت طولانی ناخوشایند است . با خارج ساختن ابتکار سیاسی از کف شاه، مالکان ارضی و سایر صاحبان قدرت سنتی، سیاست کاران جبهه ملی که اینک بر سر قدرت هستند، حداقل بهطور موقت هر راه و گزینه دیگری در مقابل حکومت خود را، جز حزب کمونیست، از میان برداشته اند . به هر حال، توانايی و لیاقت جبهه ملی برای کنترل وضعیت کنونی، برای مدت غیر مشخص، مورد تردید است ... ناتوانی ملیون از بکار انداختن فعالیت صنعت نفت موجب ته کشیدن ذخائر مالی دولت و توسل دولت به استفاده از روش کسر بودجه برای پرداخت هزینههای جاری شده است و احتمال دارد موجب پیدایش آشفتگی شتابنده در وضعیت مجموع اقتصاد کشور بگردد . 3 - اینک برآورد می شود که نیروهای کمونیستی احتمالاً نخواهند توانست زمام امور دولت ایران را در طول سال 1953، بدست گیرند. معالوصف، در وضعیت کنونی ایران، اجزا و عناصر مهمی برای ایجاد عدم ثبات حضور دارند . بنا بر این، هر روش سیاسی ایالات متحده، در قبال ایران، میبایستی این خطر را در نظر بگیرد که کمونیستها ممکن است بتوانند ... زمام امور کشور را بدست بگیرند . روشن است که انگلستان دیگر دارای ظرفیتی که به تنهايی ثبات منطقه را تأمین کند، نمی باشد . اگر روند کنونی، بدون ممیزی ادامه یابد، ایران ممکن است بطور قطع، از کف جهان آزاد بدر رود ... با توجه به وضعیت کنونی، ایالات متحده بایستی سیاستهای ذیل را برگزیده و آن را پیگیری کند: الف - به تلاش خویشتن برای این که به هر ترتیب که عملی باشد اختلاف ناشی از موضوع نفت به شیوه عادلانه حل شود، ادامه دهد . ب - آماده باشد تدابیر ضرور در دادن کمک به ایران، برای شروع فعالیت صنعت نفت آن کشور و در بدست آوردن بازارهايی برای نفت آن کشور، اتخاذ نماید تا ایران از درآمدهای سرشار خود بهرهمند شود . ج - آماده باشد تا کمک بودجه ای فوری از سوی ایالات متحده به ایران بنماید . تا زمانی که از سرگیری فعالیت صنعت نفت آن کشور و بدست آوردن بازارهای نفتی، دادن این کمک برای متوقف ساختن روند نارسايیها و وخامت شدید در وضعیت مالی و سیاسی ایران، ضرورت دارد . در انجام بندهای الف و ب و ج، ایالات متحده باید : 1 - با دولت انگلیس مشاوره کامل انجام دهد . 2 - از فدا نمودن و گذشت غیر لازم از منافع مشروع انگلستان و یا آسیب رساندن غیر ضرور به روابط ایالات متحده با این کشور اجتناب نماید . 3 - اجازه ندهد که انگلیس اقداماتی را که به نظر ایالات متحده برای تحقق هدفهای سیاسی بالا بیان شده است، وتو نموده و از انجام آن جلوگیری کند . 4 - آماده باشد که از اختیارات ریاست جمهوری برای تصویب توافقهای داوطلبانه و برنامهها بر اساس ماده 708 ( تبصرههای الف و ب ) قانون تولید دفاعی مصوب سال 1950 و اصلاحیه آن را مورد استفاده قرار دهد . د - توان احساسات ناسیونالیستی ایرانیان را بشناسد . سعی کند آن را به مسیرهای سازنده هدایت نماید و آماده باشد که برای این کار، از هر فرصتی استفاده نماید و مطلوبیت توانمندی و اراده مردم ایران برای مقاومت و پایداری در مقابل فشار کمونیسم را همواره در نظر داشته باشد. 5 - در صورتی که تلاش برای تسلط و یا تسلط عملی کمونیستها بر یک و یا تعداد بیشتری از استانهای ایران و یا برتهران، ایالات متحده بایستی از یک دولت غیر کمونیست ایرانی پشتیبانی نماید و بعلاوه، در پشتیبانی نظامی از آن دولت، چنانچه ضرور و مفید باشد، مشارکت کند... 6 - در صورتی که یک دولت کمونیستی بتواند تسلط کامل بر ایران را آنقدر سریع انجام دهد که هیچ دولت غیر کمونیستی در ایران باقی نماند که در خواست کمک کند، موضع ایالات متحده می بایستی با توجه به موقعیت موجود در آن هنگام تعیین و اتخاذ شود ... 7 - در صورت حمله از سوی نیروهای مسلح و سازمان یافته شوروی به ایران، ایالات متحده با حزم و احتیاط می بایستی بر اساس این فرض که جنگ جهانی احتمالاً در شرف وقوع است حرکت نماید . بنابراین، ایالات متحده می بایستی بلافاصله: الف - با توجه به اوضاع و احوال موجود در آن زمان تصمیم بگیرد و سعی نماید جنگ را به صورت یک رویداد محلی محدود نماید... (3 ) - تحصیل اختیار و مجوز از سازمان ملل متحد برای کشورهای عضو جهت مبادرت به اقدام مناسب و دادن کمک به ایران بهنام سازمان ملل متحد ( صفحات 796 - 792 ) انقلاب اسلامی : بدین قرار، در بیستم نوامبر 1952، حکومت آمریکا سیاستی را اتخاذ کرده که گزارشگر پیروزی سیاست مصدق بوده است . در این تاریخ، آیزنهاور به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده و او از 20 ژانویه 1953، مقام خویش را تصدی می کرده است . پرسش اساسی که می باید در سندهای بعدی برایش پاسخ بجويیم، این است : علت به عمل در نیامدن این سیاست و تغییر آن به سیاست همکاری با انگلستان و تدارک کودتا، در ایران و از سوی «ایرانیان» ساخته شده و یا حاصل به ریاست جمهوری رسیدن نامزد حزب جمهوریخواه آمریکا بوده است.