پرده اول نيمه مرداد 1332 و درست چند روز قبل از انجام كودتاي 28 مرداد، پايگاه نظامي انگليسها در نيكوزياي قبرس به مركز هدايت يكي از مشهورترين كودتاهاي قرن بيستم آمريكا و انگلستان عليه دولتي ملي در يكي از كشورهاي جهان سوم تبديل شده است. روابط ايران و انگلستان كه بعد از روي كار آمدن دولت مصدق رو به وخامت گذاشته بود، سرانجام در 30 مهر 1331 بصورت يكطرفه از جانب دولت ايران قطع گرديد تا ديپلماتها و 4500 كارشناس و نيروي نظامي انگلستان از ايران خارج شوند. البته اين پايان كار نبود. از يكسو سفارت آمريكا در تهران نقش مركزي مخالفت با دولت وقت ايران را عهده دار شد و از سوي ديگر هم دولت وقت انگلستان كه از ملي شدن صنعت نفت در ايران دچار شكست شده بود و از آن بالاتر حقارت ناشي از قطع يكطرفه رابطه تهران ـ لندن را پذيرا شده بود، تصميم به حذف دولت ملي مصدق و جايگزيني دولتي نزديك به انگلستان گرفت. دولت انگلستان براي تحقق كودتا به مركزيتي در تهران نياز داشت، اما چنين مركزي با اقدام به موقع دولت وقت ايران و اخراج كاركنان انگليسي از ايران تقريبا از بين رفته بود. با اين وجود آمريكا كه از فرداي پس از جنگ جهاني دوم قدرت روز افزوني گرفته بود و براي خود ماموريت جهاني قائل بود، تمايل نشان ميداد تا به نوعي جاي انگلستان در ايران را پر كند. از همين رو سفارت آمريكا در تهران به سرعت وظايف سفارت انگلستان در تهران را متقبل شد و در عين حال مركزيت فرماندهي مشترك آمريكا و انگلستان براي سرنگوني دولت مصدق در مقر نظامي انگلستان در نيكوزياي قبرس تشكيل شد.كمتر از يكسال پس از اين ماجرا و با همراهي كامل آمريكا و انگلستان، عمليات موسوم به اژاكس با هدايت مستقيم آمريكاييها و پشتيباني كامل انگليسيها در ايران اجرا شد و دولت ملي مصدق سرنگون شد. با پيروزي آيزنهاور در انتخابات رياست جمهوري آمريكا، جان فاستردالس وزير امور خارجه و برادرش آلن دالس رئيس سازمان سيا شد و تغييرات عمدهاي در سياست خارجي آمريكا پديد آمد، كرميت روزولت، رئيس اداره خاور نزديك سازمان سيا به فرماندهي عمليات انتخاب شد و آمريكا و انگليس ستاد مشتركي را در ايستگاه اطلاعاتي انگليس، در نيكوزيا (قبرس) تشكيل دادند. ماموران 6 MI و سازمان CIA فعالانه مشغول تهيه طرح و مطالعه امكانات گرديدند. روزشنبه 24 مرداد 1332، سرلشكر فضلالله زاهدي، فرمان نخستوزيري خود را كه به امضاي شاه رسيده بود، به برخي امراي ارتش كه آماده همكاري بودند نشان داد و سرهنگ نصيري فرمانده گارد، فرمانده عمليات اجرايي كودتا شد. اقدامات عملي كودتا به قطع برق و تلفن جنوب شهرشروع شده و در ادامه دكتر فاطمي وزير امور خارجه، مهندس حقشناس وزير راه و مهندس زيركزاده را توقيف كردند، اما در بازداشت سرتيپ رياحي رئيس ستاد ارتش ناكام ماندند، نصيري با چهار كاميون نظامي، دو جيپ و يك زرهپوش به قصد اشغال خانه نخستوزير حركت كرد ولي محافظان خانه بلافاصله او را دستگير كردند و به اين ترتيب، توطئه كودتاي نظامي كه از نيمه شب آغاز شده بود، در ساعت 5 صبح بياثر ماند. با ناكام ماندن اين كودتا، شاه از كشورخارج شد و به بغداد فرار كرد و تعداد زيادي از افسران كودتاچي هم بازداشت شدند. دكتر فاطمي پس از آزادي بلافاصله به سفرا و كارداران ايران اعلام كرد كه شاه از سلطنت خلع شده است. اين وقايع واكنشها و تحولاتي را درسطح كشورسبب شد، ازجمله عكسهاي شاه و ثريا از ادارهها جمعآوري گرديد و مجسمههاي شاه و پدرش در تهران و شهرستانها پايين كشيده شد؛ لشكرگارد خلع سلاح گرديد و تعدادي از مخالفان از جمله تعدادي از نمايندگان مجلس بازداشت شدند، همچنين دكتر فاطمي و حزب توده خواستار لغو نظام سلطنتي شدند. كودتا شكست خورد، اما تشنج فروكش نكرد و حادثهاي مهم در راه بود، زاهدي از مخفيگاه خود با خبرنگاران مصاحبه كرد و خود را نخست وزير قانوني ايران ناميد. 2 روز بعد يعني 26 مرداد، هرج و مرج در سراسر تهران حكمفرما شد و مراكز توطئه نيز دوباره سازماندهي شدند، اما در عوض سران جبهه ملي سرمست از پيروزي خود، اقدامي براي بسيج مردم نكردند، البته شايد درستتر اين باشد كه بگوييم آنها ديگر قدرت بسيج مردم را نداشتند، زيرا با كنارهگيري آيتالله كاشاني و تهمتهايي كه به ايشان زده بودند، درعمل اكثريت جامعه متدينين از همكاري با نهضت ملي و ورود به سياست دلزده شده بودند. حزب توده با ايجاد تظاهرات آشوبگرايانه و پخش شعارهاي تند، بيشتر مردم را از خود دور ميساخت و به انگلستان و آمريكا فرصت ميداد كه مصدق و هواداران او را نيز تودهاي بنامند. طي 3 روز از 25 تا 28 مرداد تظاهرات خياباني احزاب و گروههاي مختلف كم و بيش برله مصدق ادامه داشت. بعدازظهر 27 مرداد 1332 كه فرمانداري نظامي ختم تظاهرات را اعلام داشته بود، عدهاي كه از قبل سازماندهي شده بودند به خيابانها ريختند و با كمك ارتشيها كه لباس شخصي پوشيده بودند به تظاهرات به نفع شاه پرداختند. در روز چهارشنبه 28 مرداد 1332، گروهي اوباش به سركردگي شعبان بيمخ، تظاهراتي به نفع شاه به راه انداختند و با همكاري معدودي نظامي عليه مصدق كودتا كردند. اين واقعه آن چنان به سادگي صورت يافت كه حيرت همگان را برانگيخت. به اين ترتيب نهضت ملي با كودتاي 28 مرداد شكست خورد و شاه به ايران بازگشت. دكتر مصدق محاكمه و زنداني شد و تا پايان عمر در ملك شخصي خود در احمدآباد در تبعيد به سر برد و در 14 اسفند 1345 درگذشت. پرده دوم 26 دي 1357 و فرار دوم و ابدي محمدرضا شاه پهلوي از ايران زمينه پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) را فراهم كرد. ايران در غوغاي انقلاب است و شيرازه امور مديريتي مملكت از هم گسيخته است. كميتههاي مردمي براي اداره كشور در جاي جاي ايران تشكيل شده و اداره كشور عملا به دست انقلابيون افتاده است. در تهران ناآراميها و درگيريهاي خياباني بيشتر از بقيه شهرهاست. سفارت آمريكا در تهران بشدت فعال است تا مانع از پيروزي نهايي انقلاب شود و بههمين دليل نظاميان كاركشته آمريكايي در تهران بشدت فعالند و هدايت نيروهاي سركوبگر اما از رمق افتاده را بر عهده دارند. سرانجام در بعدازظهر 22 بهمن آخرين تلاش آمريكاييها براي حفظ نظام شاهي در ايران با شكست مواجه ميشود و ستاد مشترك ارتش با صدور اطلاعيهاي بيطرفي خود را در وقايع سياسي اعلام ميكند و دقايقي بعد از راديو خبر پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) به اطلاع ملت ايران ميرسد. درست در همان روزها از دولت آمريكا انتظار ميرفت به خاطر نقش خيانتآلود ديگري كه در ايران ايفا كرده است، خود به تعطيلي سفارتش در تهران اقدام كند، اما نهتنها چنين نشد كه اسناد موجود نشان ميدهد دولت وقت آمريكا با استناد به اين كه تحولات داخلي ايران به آمريكا ارتباطي ندارد، خواستار تداوم فعاليت ديپلماتيكش در ايران بود. اما آمريكا در شرايطي حفظ ظاهر ديپلماتيك ميكرد كه از يكسو تحركات پيدا و پنهاني براي مسخ و سرنگوني انقلاب تازه پيروز شده اسلامي ايران نشان ميداد و از سويي خيانتهاي دوگانه آمريكا در جريان كودتاي 28 مرداد و طي سالها و ماههاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي قابل چشمپوشي نبود. از همين رو و از همان روزهاي نخستين استقرار انقلاب اسلامي ايران، نوعي نگاه منفي اما نزديك به واقعيت به نقش آمريكا و سفارتش در تهران در چگونگي مواجهه با انقلاب وجود داشت و البته رفتارهاي مشكوك آمريكاييها و تلاش آنان براي عدم تحويل شاه فراري به انقلابيون بر بدگمانيها ميافزود و بيم آن ميرفت سفارت آمريكا بار ديگر به مركزيت وقوع توطئهاي ديگر نظير كودتاي 28 مرداد تبديل شود. از همين رو انقلابيون بويژه جوانان و طيفي از دانشجويان كه بعدها به نام دانشجويان پيرو خط امام معروف شدند به رصد تحركات ديپلماتهاي آمريكا در تهران پرداختند تا اين كه نشانههايي قوي از تلاش مخفيانه سفارت آمريكا براي اقدامي مشابه كودتاي 28 مرداد و حتي بدتر از آن به دست آمد. ديگر به همگان ثابت شده بود كه سفارت آمريكا در تهران نه يك سفارتخانه معمولي كه مركز توطئه و لانه جاسوسي عليه انقلاب اسلامي ايران است. تحقيقات مفصلي كه از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي به عمل آمده است، نشان ميدهد كه در شكلگيري حادثه تسخير لانه جاسوسي آمريكا، عوامل متعددي دخيل و موثر بودند كه تقريبا همه اين عوامل، متاثر از عملكرد دولت آمريكا، درقبال انقلاب اسلامي ايران بود. واقعيت اين است كه دولت آمريكا با وجود پيروزي انقلاب، دست از مداخلهگري در امور ايران برنداشت بنابراين انگيزههاي اصلي اين حركت، مقابله با احتمال سلطه دوباره آمريكا بر ايران، اعتراض به جنايتهاي ۲۵ ساله آمريكا در ايران كه به طور مشخص با كودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ آغاز شده بود، اعتراض به حضور شاه مخلوع در آمريكا و تثبيت جريان ارزشي و اصولگرا و همچنين مقابله با حركتهاي كند و غيرانقلابي دولت موقت بود كه اندك اندك زمينه دلسردي مردم و انقلابيون واقعي را از انقلاب و دستاوردهاي آن، فراهم ميكرد. چنين به نظر ميرسد كه دانشجويان پيشبيني ميكردند كه با اين حركت، دولت موقت استعفا دهد و در عين حال تمام توطئههاي آمريكا در نطفه خفه شود. تعدادي از دانشجويان كه در تسخير سفارت آمريكا در تهران حضور داشتهاند، در تحليل چرايي اين رخداد عمدتا به همان محورهايي اشاره ميكنند كه در بالا ذكر شد. ازجمله آقاي مهندس ضرغامي ـ رئيس سازمان صداوسيما ـ كه خود در آن زمان ازدانشجويان پيرو خط امام بود، در مورد دلايل شكلگيري حركت تسخير لانهجاسوسي ميگويد: «در شكلگيري حادثه تسخير لانه جاسوسي آمريكا، عوامل متعددي دخيل و موثر بودند كه تقريبا همه اين عوامل، متاثر از عملكرد دولت آمريكا، در قبال انقلاب اسلامي ايران بود. واقعيت اين است كه دولت آمريكا با وجود پيروزي انقلاب، دست از مداخلهگري در امور ايران برنداشت. در طول ۹ ماه بين۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸، انواع و اقسام حركتهاي توطئهآميز در سراسر كشور، عليه انقلاب شكل گرفت كه بهگونهاي آشكار، دست آمريكاييها در وقوع آنها ديده ميشد و عملا سفارت آمريكا، به صورت يك مركز جاسوسي، براي سازماندهي حركتهاي تفرقهافكن و تجزيهطلبانه، درآمده بود. پيش از آن حضرت امام بر اين مساله واقف بودند و لذا در اين مدت، در تمامي سخنرانيها و اعلام مواضع خودشان، طلاب و دانشجويان و جوانان را به هشياري در برابر آمريكا و ضرورت مقابله با توطئههاي اين دولت، فرا ميخواندند. همين هشدارها باعث ميشد تا دانشجويان به اين يقين برسند كه حضرت امام، به عنوان رهبري انقلاب، اخبار و گزارشهاي دقيقي به حضورشان واصل ميشود كه اين گونه نسبت به اقدامات آمريكا، هشدار ميدهند و همگان را به مقابله با اين اقدامات، دعوت ميكنند».