واقعه 13 آبان سال 1358 را نميتوان بدون در نظر گرفتن عوامل پيشين و ريشههاي اجتماعي و سياسي آن به بحث و بررسي نشست. در مسير بررسي ريشههاي اين اتفاق به نكات ذيل بايد اشاره كرد:
اول) پناه دادن آمريكا به شاه: تحليل افراد موثر در جنبش دانشجويي آن زمان اين بود كه وقتي آمريكا به شاه پناه داده است، بهتدريج زمينه را براي تكرار كودتاي 28 مرداد سال 1332 آماده ميكند تا بتواند شاه را به قدرت برگرداند. شايد مهمترين دليل كه دانشجويان را متقاعد كرد تا سفارت آمريكا در تهران را تسخير كنند، همين مساله بود، چرا كه مداخلههاي آمريكا در عرصه سياست داخلي ايران، خصوصاً در ماجراي كودتاي معروف، در حافظه تاريخي مردم و دانشجويان ثبت شده و از همين رو براي پيشگيري از چنين رويدادي، حركت مذكور توسط دانشجويان اجرا شد.
دوم) عملكرد دولت موقت: دانشجويان احساس ميكردند دولت موقت آنطور كه بايد و شايد، انقلابي عمل نميكند. گاها احساس ميشد كه اين دولت و افراد موثر در آن، فضا را به سمت سازش با آمريكا پيش ميبرند. اوج اين احساس عدم تطابق عملكرد دولت با روحيه انقلابي جامعه در مساله ديدار مرحوم بازرگان و برژينسكي متبلور شد؛ ديداري كه در حاشيه جشنهاي استقلال الجزاير صورت گرفت و شك و ترديد را در مورد عملكرد دولت افزايش داد. مردم نگران بودند كه دولت با اين عملكرد، زمينه را براي بازگشت آمريكا به عرصه فراهم كند، بازگشتي كه طبعا براي جامعه انقلابي آن زمان مورد قبول نبود.
سوم) موضعگيريهاي امام(ره): در بررسي سخنرانيهاي امام، اين نكته توجه ما را جلب ميكند كه ايشان تقريبا از خرداد سال 58 به بعد، خيلي بيشتر آمريكا و سياستهاي آن را مورد انتقاد قرار دادهاند، به طوري كه گويي ايشان نسبت به عملكرد آمريكا در كشور دچار نگرانيهايي شدهاند. امام به همان اندازه كه در مبارزه با استبداد داخلي جدي بودند، به مبارزه با استعمار خارجي هم اهميت ميدادند. اگرچه در آن مقطع مبارزه با استبداد داخلي به سرانجام رسيده بود، اما اگر از مبارزه با استعمار خارجي غفلت ميشد، همين استعمارگران، استبداد داخلي را دوباره به قدرت ميرساندند، چرا كه اساسا خاستگاه استبداد داخلي در خارج از كشور بود. نقطه اوج اين ملاحظات امام در پيامي كه ايشان در سال 58 صادر كردند، متبلور شد. پيامي كه امام در آن همگان را به مبارزه با مواضع آمريكا دعوت و به نوعي حجت را تمام كرد. بخشي از پيام مذكور به اين شرح بود: «بر دانشجويان، دانشآموزان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام عليه آمريكا و اسرائيل اقدام كنند تا آنها را وادار به بازگرداندن اين شاه مخلوع كنند.»
چهارم) عملكرد سفارت آمريكا: فعاليتهاي مداخلهجويانهاي كه سفارت آمريكا ميكرد بعد از انتشار اسناد لانه جاسوسي، ديگر براي همگان تبيين شده است. شايد برخي بگويند كه همه سفارتخانهها از كشور مقصد اطلاعات جمع ميكنند اما آيا همه سفارتخانهها در كنار جمعآوري اطلاعات به دنبال تغيير سيستم سياسي كشور مورد نظر هم هستند؟ اينكه در سفارتخانهاي براي كودتا ـ مانند ماجراي كودتاي نوژه ـ برنامهريزي شود، مطابق عرف ديپلماتيك است؟ طبعا اينگونه نيست، كارهايي كه سفارت آمريكا براي ايجاد شورشهاي اجتماعي در كشور انجام ميداد، همچون ماجراي گنبد، شورشهاي خلق مسلمان يا خلق عرب، قطعا از حوزه ديپلماسي خارج بود. اين گونه اقدامات سفارت آمريكا اگرچه پس از انتشار اسناد بر همگان محرز شد، اما پيش از تسخير سفارت نيز بعضا به سمع و نظر مردم و دانشجويان ميرسيد. بخشي از عملكرد غيرمسوولانه آنها از همان زمان پيش از تسخير نيز مشخص بود و همين مساله يكي از عوامل تصميم دانشجويان به شمار ميرود.
متن و حواشي رويداد
برآيند تاثير موارد ذكرشده سبب شد كه دانشجويان در تسخير سفارت آمريكا جدي شوند و براي اين كار برنامهريزي كنند. قرار بر اين بود كه سفارت پس از تسخير، تنها حدود 72 ساعت در اختيار دانشجويان باشد. چون آنها بخش دولتي نبودند، مجازات حمله به سفارت به لحاظ حقوقي گريبان دولت را نميگرفت. قرار اوليه اين بود كه زمان تسخير طولاني نباشد و بعد از به دست آوردن اسناد دخالتهاي آمريكا در ايران، پس از فيصله يافتن قضيه، يك موج ضدآمريكايي در كشور به راه بيفتد. حركت دانشجويان بعد از اشغال سفارت كاملا با مديريت امام پيش ميرود. بعد از ورود دانشجويان به سفارت و حضور احمدآقا، مشخص است كه امام در مراحل بعدي تصميمات و كارها حضور داشتهاند. در نهايت هم امام 4 محور را مشخص ميكنند و موضوع را به مجلس ميسپارند.
نكته: دانشجويان احساس ميكردند دولت موقت آنطور كه بايد و شايد، انقلابي عمل نميكند و فضا را به سمت سازش با آمريكا پيش ميبرد. اوج این احساس در مساله ديدار مرحوم بازرگان و برژينسكي متبلور شد. ديداري كه در حاشيه جشنهاي استقلال الجزاير صورت گرفت
در آن طرف ماجرا هم آمريكاييها قبل و بعد از پيروزي انقلاب، در مورد اينكه آيا با جريان انقلابي در ايران همكاري كنند يا خير، دچار اختلاف نظر عميق بودهاند. گفته ميشود افرادي مثل برژينسكي و كيسينجر هوادار شاه بودند و معتقد بودند بايد با جريان مذهبي انقلابي در ايران مبارزه كرد. در سوي مقابل، وزير خارجه وقت آمريكا و لينگن كه كاردار آمريكا در ايران بود، معتقد بودند كه امكان همكاري با طيفهاي ليبرال انقلابيون در ايران وجود دارد و آمريكا ميتواند بعد از انقلاب هم در ايران باقي بماند. كارتر مدعي است كه هايزر را براي حل اين مشكل به تهران فرستاده است كه بين اين دو تا نظر يكي را برگزيند. هر چند بسياري معتقدند هايزر مامور كودتا بوده، ولي چون ديده كه پيروزي كودتا خيلي بعيد است، به آمريكا بازگشته است. حتي در مورد رفتن شاه به آمريكا هم اين اختلاف نظر وجود داشته و در نهايت خود كارتر تصميم گرفته است كه شاه وارد آمريكا شود. جالب است كه كارتر و ديگران در خاطراتشان نوشتهاند كه آنها نگران بودهاند در بازتاب اين حركت(پذيرفتن شاه) سفارت آمريكا در ايران مورد تهاجم قرار گيرد، البته آنها پيشبيني نميكردند كه اين تهاجم از سوي دانشجويان باشد. به هر حال ماجراي تسخير لانه جاسوسي با مديريت امام در نهايت به اينجا رسيد كه 52 آمريكايي 444 روز در ايران نگاه داشته شدند.
آيا جنگ ايران و عراق نتيجه تسخير سفارت آمريكا بود؟
در خصوص تسخير لانه جاسوسي، گاهي اوقات بحثهايي مطرح ميشود مبني بر اينكه اين كار در نهايت به ضرر ايران تمام شده يا مثلا سبب حمله عراق به ايران و حتي سبب حمله شوروي به افغانستان شده است. برخي توضيحات در اين باب ضروري به نظر ميرسد. بايد توجه داشت كه در تحليل تاريخي بايد تمام جوانب در نظر گرفته شود. به عنوان مثال در مورد حمله شوروي به افغانستان بايد توجه داشت كه اين كشور پيش از حمله به افغانستان سعي كرده بود در آنجا كودتا كند، اما موفق نشده بود. يعني آنها در هر صورت به افغانستان حمله ميكردند و اين، ارتباطي به ماجراي تسخير سفارت در ايران نداشت. شوروي به دنبال گسترش نفوذ خود بود و در اين ميان اگر ميتوانست حتي به ايران هم حمله ميكرد. لذا نميتوان مدعي شد كه اين كار صرفا تحت تاثير حركت دانشجويان بوده است، البته از نظر زمانبندي، شوروي اين را در نظر گرفته بود كه آمريكا در بدترين شرايط بينالمللي قرار دارد و فرصت خوبي براي اشغال افغانستان به وجود آمده است. اما اينكه اين كار را نتيجه مستقيم اقدام دانشجويان ايراني بدانيم، درست نيست، چرا روسها مصر بودند كه در نگاه جنگ سرد به قلب زمين تسلط پيدا كنند. همانطور كه قبل از آن براي حمله به چكسلواكي هم از آمريكا اجازه نگرفته بودند. در مورد جنگ تحميلي هم بايد توجه داشت كه صدام يك رهبر بلندپرواز بود و حكومت بر تمام كشورهاي عربي را جستجو ميكرد. بحث آنها فقط اروندرود نبود. در واقع صدام به دنبال اهداف توسعهطلبانه خود بود. اينكه گفته ميشود به دليل اقدام دانشجويان، آمريكا از صدام در اين جنگ حمايت كرده است، محتاج تحقيق و بررسي است. اگرچه برخي مقامات آمريكايي مدعي هستند كه در آن دوره اگر اين ماجرا پيش نميآمد موضع آمريكا مخالفت با حمله عراق بود، اما در پذيرش اين اظهارنظر بايد دقت كرد. قرائن نشان ميدهد كه اساسا پيروزي انقلاب، معادلات منطقه را به هم زده بود. سقوط شاه و خروج ارتش شاه از معادلات منطقهاي موجب شده بود كه آمريكا موافق گوشمالي ايران به وسيله صدام باشد، بنابراين اين رويكرد از همان ابتداي پيروزي انقلاب وجود داشت و نميتوان گفت تسخير لانه جاسوسي آنها را به حمايت از صدام مجاب كرده است.
پيامدهاي انقلاب دوم
ميدانيم كه پس از گذشت چند ماه از پيروزي انقلاب، جريانهاي مختلف سياسي در كشور به سمت نوعي تشتت و اختلاف نظر رفته بودند. اولين ثمره و پيامد مثبت اقدام دانشجويان اين بود كه تشتت مورد نظر از بين رفت و اين واقعه زمينهساز وحدت گروههاي مختلف سياسي در كشور شد.
از ديگر پيامدهاي اين كار خلعسلاح چپها در كشور بود، چرا كه به هر حال جريان چپ در آن زمان در كشور فعال بود و خيلي از انقلابيون را به عنوان مهرههاي آمريكا معرفي ميكرد، با اين اقدام عملا به همگان اثبات ميشد يك جريان ضدآمريكايي قوي در كشور وجود دارد و سردمدار اين قصه چپها نيستند. به اين ترتيب چپها خلع سلاح ميشدند.
پيامد ديگر اين واقعه، كنارهگيري و حاشيهنشيني ليبرالها بود. در مجموع بعد از اين اتفاق جريانهاي انقلابي قدرت بيشتري يافتند. به طوري كه ما ميبينيم در 12 آذر سال 58 يعني كمتر از يك ماه بعد، همهپرسي قانوناساسي در ايران انجام شد و اكثريت مردم در آن شركت كردند. يكي از عمدهترين دلايل اين دستاورد همين حركت انقلابي بود.
البته ما براي اين كار هزينه هم داديم. اين گونه نيست كه چنين اقدامي در عرصه سياسي بدون هزينه بوده باشد. هر كنش سياسي در اين سطح هزينهها و فايدههايي دارد كه بايد به طور منصفانه بررسي شود. در اين گونه مواقع نبايد دچار احساسات شد و بايد از تحليلهاي سطحي و دمدستي دوري جست. يعني تمامي مسائل حول واقعه بايد جزء به جزء بررسي و تحليل شود و با اين بررسي جامع، بيطرفانه و منصفانه امكان برآورد همزمان هزينهها و فايدههاي واقعه مورد نظر فراهم شود. تنها در اين صورت است كه مي توان اطمينان داشت قضاوت عادلانه وجود خواهد داشت. بررسي همهجانبه در تحليل وقايع مهم سياسي، اصلي است كه گاهي اوقات در مورد مساله تسخير لانه جاسوسي در ايران رعايت نميشود.