گفت و گو با رضا سيف اللهي، عضو شوراي مديريت لانه جاسوسي؛
عباس طهماسبيزاده
به همين اعتبار ميتواند پاسخگوي برخي شبهات سياسي حول مساله تسخير سفارت از جمله انتقادات وارد بر تقدم و تاخير مديريت اسناد باشد. از همين رو با او قرار گذاشتيم و به دفترش كه هماكنون در دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام است، رفتيم. سيفاللهي بعد از تسخير سفارت آمريكا و فيصله يافتن ماجرا، به گفته خودش راهي جبههها شده و بعد از آن بوده كه قدم در راه مسووليتهاي مهم كشوري گذارده است. او اولين فرمانده نيروي انتظامي ايران بوده و سمتهاي ديگري نيز در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ساير نهادهاي انقلابي داشته است. با او از هر دري سخن گفتيم؛ از تحليل گفتمان جريان دانشجويان خط امام گرفته تا تبعات سياسي تسخير سفارت در كشور، حتي بحث به مباحث شخصي در مورد او نيز كشيده شد؛ بحثهايي كه شايد خواندن آن خالي از لطف نباشد. مشروح گفتوگوي ما با دانشجوي خط امامي سابق و معاون فعلي دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام را در ادامه بخوانيد. جناب سيفاللهي شما به عنوان فردي كه در تسخير لانه جاسوسي نقش و دررده هاي مديريتي هم حضور داشتيد، ميخواستم بدانم كه دانشجويان چه تفكر و انگيزههايي براي اين كار داشتند؟ ضمن تبريك اين روز، آن لحظات و ايامي كه تحت اين عنوان كشور تحت تاثير يك موج عظيم سياسي قرار گرفت، بايد بگويم كه اين حركت بزرگ تسخير لانه جاسوسي همانطور كه از اسم و عنواني كه دانشجويان براي خود انتخاب كردند، ميتوان فهميد كه فضاي فكري دانشجويان در آن مقطع چگونه بود. در دانشگاهها طيفهاي مختلفي اعم از مذهبي و غيرمذهبي، گروههاي ماركسيستي، گروههاي ليبرال و مليگرا و همينطور گروههاي مسلمان و معتقد به امام و انقلاب حضور داشتند. اينها مجموعه گروههايي بودند كه با ماهيتهاي مختلف در فضاهاي دانشگاهي اوايل پيروزي انقلاب حضور داشته و فعاليت ميكردند، البته غلبه و اكثريت با دانشجويان مسلمان معتقد به امام و انقلاب بود، اما هميشه در دانشگاه، فضاي فكري چندصدايي و تركيبي از گروههاي مختلف وجود داشت. «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» عنواني نبود كه از قبل درست شده باشد، بلكه به تناسب شرايط كشور و شرايطي كه حركت انجام شد، دانشجويان آن را براي خود برگزيدند. قبل از اينكه اين دانشجويان حركت تسخير لانه جاسوسي را انجام دهند، تحت عنوان انجمنهاي اسلامي يا سازمانهاي اسلامي دانشجويان در قلمرو و فضاي دانشگاه فعاليت ميكردند، اما اين عناوين از منظر كساني كه لانه جاسوسي را تسخير كردند، كافي و وافي به مقصد نبود. آنها با اين كار ميخواستند بگويند كه شاخصه اصلي ما با دانشجوياني كه شعار مبارزه با آمريكا و امپرياليسم ميدادند، اسلامي بودن ما است. نكته ديگر اين است كه ما به يك چارچوب ارزشي و پارادايمي به عنوان خط امام اعتقاد داريم كه اين ويژگي و خصيصه در ساير گروههاي دانشجويي و گروههاي سياسي وجود نداشت. البته انتخاب عنوان «خط امام و پيروي از خط امام» ابتكار نويي بود كه حاكي از اين بود كه گروههاي مخالف اين طيف از دانشجو معتقد بودند امام خط و چارچوب فكري ندارد و پارادايمي بر رفتار و گفتار و مواضع امام بويژه در عرصه مبارزه با استكبار حاكم نيست. دانشجويان با انتخاب مسلمان بودن و پيرو خط امام بودن در پاي اطلاعيهها ميخواستند بگويند ما در اين چارچوب فكري حركت ميكنيم. اين يك نكته بيانگر اين است كه در فضاي آن روز دانشگاهها، گروههاي ديگر فضاها را به دروغ سرقت كرده بودند و ميخواستند بگويند جريان اصلي كه مبارزه با آمريكا را در يك چارچوب و پارادايمي دنبال ميكند و بهطور جدي با اين كار همعقيده است، جريان آنهاست. از سوي ديگر عملكرد دولت موقت كه سكاندار اجراي كشور بود كه قدرت دفاع را از دانشجوياني كه معتقد به امام و خط امام بودند گرفته بود. دانشجويان معتقد به امام و انقلاب در دفاع از حيثيت انقلابي خود بايد كاري ميكردند كه با عملكرد ليبرالمآبانه دولت كه سكاندار اجراي كشور بود، اين شاخصه و تفاوت را نشان دهد. بنابراين نوع عملكرد غلط ليبرالي دولت موقت هم در اين فضا تاثير گذاشته بود كه دانشجويان را به سمت يك نوع تشخيص مواضع و تفاوت مواضع نسبت به عملكرد ليبرالي دولت موقت ببرد. دانشجوياني كه در تسخير لانه جاسوسي حاضر بودند، چه تصور و ذهنيتي از آمريكا داشتند؟ سابقه تاريخي نشاندهنده اين است كه آمريكا از طريق مداخلات تاريخي خود در سرنوشت سياسي و اقتصادي كشور در برهههاي مختلف وارد عمل شده است. بخصوص در 28 مرداد سال 32 از طريق كودتا كه بدترين و منفورترين شكل مداخله يك دولت خارجي در سرنوشت يك ملت ميتواند باشد. در كودتاي 28 مرداد كه خود آمريكاييها منكر آن نيستند، آمريكاييها توانستند يك رژيم وابسته به خود را بر سر كار بياورند و يك سيستم سياسي متكي بر آراي مردم را كنار گذاشته و در انزوا قرار دهند. از سوي ديگر در حكومت پهلوي در زمان پدر و پسر نيز سرنوشت كشور را تحت تاثير نسخههايي كه در كاخ سفيد تنظيم ميشد، رقم ميزدند. درآن زمان هركس به نوعي امپرياليسم آمريكا را توصيف ميكرد. يكي از منظر و مبناي ماركسيستي و برخي ديگر با مبنا و خاستگاه اسلامي اين مساله را توصيف ميكردند. لفظ شيطان بزرگ را امام خميني در صحنه و ادبيات سياسي كشور وارد كردند، اما قبل از اينكه كليد واژه شيطان بزرگ را به كار ببرند دانشجويان به عنوان امپرياليسم آمريكا، از خوي استكباري، شيطاني و مداخلهگرانه آمريكا اسم ميبردند. در زمان شاه كه هنوز انقلاب به پيروزي نرسيده بود، دانشجويان خود را ملزم به مبارزه عليه آمريكا و روساي جمهور آمريكا نشان ميدادند و 16 آذر سال 32 نيز بيانگر همين است. زماني كه رئيسجمهور آمريكا به ايران آمد، دانشجويان در حركت اعتراضي خود كه سمبليك در كشور شد، فرياد اعتراض خود را سر دادند و مبارزه و خشم خود را ولو اينكه با قيمت ريختن خون تعدادي از عزيزان همراه بود در كشور به ثبت رساندند. در زمان انقلاب نيز آمريكا دست از شيطنتهاي خود برنداشت، انقلاب و پيروزي آن را به رسميت نشناخت و موضع شيطنت و مخالفت خود را در قبال امام و انقلاب و مردم و حركت انقلابي مردم حفظ كرد و در واقع نقشه ميكشيد كه چگونه اين نظامي كه برپايه اراده ملي و انقلاب اسلامي شكل گرفته را استحاله و سرنگون كند. همه اينها دال بر اين بود كه دانشجويان نتوانند باور كنند كه آمريكا روزي ميتواند در جهت تامين منافع ما با رعايت احترام متقابل منافع ملي ظاهر شود، لذا لبه تيغ شعار و حملاتشان متوجه اين دشمن تاريخي و دشمن قسمخورده خودشان بود. فارغ از نتايج بينالمللي كه اين كار داشت، عمدهترين پيامدهاي تسخير لانه جاسوسي در سياست داخلي خودمان چه بود؟ در زماني كه اين اتفاق افتاد تحت تاثير عواملي، انسجام داخلي كشور به كلي متلاشي شد. صحنه و قلمرو داخلي كشور به دليل عملكرد نادرست دولتمردان حاكم و افكار ليبرالي آنها سخت تحت چالش قرار گرفت، بهگونهاي كه نيروهاي وفادار به امام و انقلاب در برخي از عرصهها مثل دانشگاهها، كارخانهها و قطبهاي علمي و دانشآموزي توان دفاع از عملكرد ليبرالي غلط بدون هدف شرايط موجود را واقعاً نداشتند و اين فضاي متشتت آن موقع بتدريج در حال تبديل ابتكار انقلاب به انفعال بود. اين مساله در مواضع امام و ناراحتي ايشان از وضعيت كردستان، گنبد، دانشگاهها، مزارع و تعطيلي كارخانهها معلوم است. مهمترين دستاورد تسخير لانه جاسوسي اين بود كه اين افكار متشتت را جمع و به يك اراده واحد ملي در جهت مبارزه با امپرياليسم آمريكا تبديل كرد كه ديگر كسي حتي دولت موقت كه عملكردش موجب نارضايتي در سطح جامعه شده بود، نميتوانست و قدرت نداشت مسائل فرعي را مطرح كند و دولت حاكم نيز بايد خود را با اين شاقول تسخير لانه جاسوسي تنظيم ميكرد. اگر ميتوانست هماهنگ كند ماندگار بود، در غير اين صورت رفتني بود. كما اينكه نتوانست مطابقت بدهد و رئيس دولت موقت در اعتراض به حركت دانشجويان استعفا داد و در كوتاهترين مدت امام آن را قبول كرد. به نظرم مهمترين دستاورد داخلي تاثير حركت دانشجويي همين بود؛ البته ابعاد ديگر هم بود و دست گروههايي كه شعار مبارزه با آمريكا را سر ميدادند، اما در عمل طرفدار آمريكا بودند، رو شد و معلومگرديد طرفدار جدي مبارزه با آمريكا نبوده بلكه از آمريكا مواجب ميگيرند و شعار مبارزه با آمريكا سر ميدهند؛ اما زماني كه پاي عمل پيش آمد مشخص شد در مشت آنها چيزي تحت عنوان مبارزه عملي با آمريكا وجود ندارد. گفته ميشود تسخير لانه جاسوسي سر آغاز يكسري تسويه حسابهاي سياسي شد، آيا اين مساله درست است؟ اينكه اين كار به خاطر اين موضوع انجام شده باشد، مطمئنا درست نيست ، اما اينكه هر حركتي از جمله اين حركت كه داراي يك ويژگيهاي فراتر از مرزهاي جغرافيايي است داراي تاثير و عواقب داخلي و خارجي است، هميشه و صد در صد اين چنين است. زماني كه يك حركت با يك تابلو، عنوان و مرام و چارچوب فكري خاص انجام ميشود، طبيعي است افرادي كه هماهنگ با اين حركت هستند خوشحالشده و جذب مدار ميشوند، اما آن جريانهاي سياسي كه نميتوانند اين چارچوب فكري را بر بتابند طبيعي است كه فاصله گرفته و به انزوا ميروند و بعضا هم در جهت مقابله با اين چارچوب فكري بر ميآيند. كما اينكه در زمان تسخير لانه جاسوسي تنها اينگونه نبود كه در ميان گروههاي غير خودي مخالف داشته باشيم، بلكه گروههاي خودي نيز مخالفاني داشت. البته انگيزهها متفاوت و استدلالها فرق ميكرد، اما برخي قانع شدند و برخي ديگر در موضع عناد خود باقي ماندند. آنهايي كه در موضع عناد خود باقي ماندند نيز دو دوسته بودند: دستهاي كه واقعاً فكرشان اين بود كه نميتوان با آمريكا در افتاد و خطرناك است، اما دسته دوم جرياني بود كه وابسته به آمريكا بودند و ميگفتند مبارزه با آمريكا معنا و نتايجي ندارد و خطرناك است. همين الان هم بعد از 30 سال مبارزه با آمريكا، يك عده ميگويند 4 روز به آخر عمر جمهوري اسلامي مانده و ايران قادر به ادامه اين صفآرايي مقابل استكبار نيست، اما واقعيت اين است كه هرچند هزينهها بالا بوده؛ اما در طول اين حوادث و جريانات به خاطر اينكه داراي پشتوانههاي عميق فكري است كه امام آنها را بنيانگذاري كرده است، نظام مستحكمتر شده است. به همين دليل اتفاقات سياسي، اقتصادي و اجتماعي و ... نميتواند آن پايههاي محكم را بلرزاند. آقاي سيفاللهي، دانشجوياني كه در تسخير سفارت حضور داشتند، عاقبتهاي متفاوتي پيدا كردند، فكر ميكنم حدود 33 نفر در دفاع مقدس به شهادت رسيدند، بقيه نيز به لحاظ اردوگاه سياسي جايگاههاي متفاوت و بعضا حتي متعارض پيدا كردند، چرا چنين اتفاقي افتاد؟ سوال ديگر اين است كه چطور شد دانشجويان پيرو خط امام، بعدها به پستهاي سياسي مهمي رسيدند؟ ببينيد زمان تسخير سفارت آمريكا يك فكر گروهي حاكم بر اين حركت بود و جرياني براي اين كار به وجود آمد، اما به محض اينكه جريان تسخير لانه جاسوسي به اتمام رسيد، دانشجويان اطلاعيه دادند كه تحت اين عنوان (جريان دانشجويان خط امام) هيچگونه تلاش گروهي نخواهند داشت؛ يعني اين عنوان با پايان يافتن فصل گروگانها اين عنوان توسط خود دانشجويان به تاريخ پيوست، اما شخصيتهاي حقيقي افراد، طبيعي بود كه به لحاظ طرز فكر و عملكرد سياسي هريك به سمت و سويي ميرود. هر كس آزاد است عقيده خود را دنبال كند، چرا كه ما ديگر حركت تشكيلاتي بعد از پايان يافتن حركت تسخير لانه جاسوسي نداشتيم و نميتوانيم در مورد كارهاي يكديگر پاسخگو باشيم. بعضيها رفتند در گروههاي مختلف شركت كردند و برخي ديگر نيز شركت نكردند، برخيها به تلاشهاي علمي خود ادامه دادند و برخي نيز در جبهه مسووليتهاي جنگي برعهده گرفتند و خيليها شهيد شدند و بخش اعظمي نيز به دنبال كار روزمره خود رفتند و وارد سياست نشدند. ديگر اين بستگي داشت به شايستگيهاي هر فرد و گرايشها و تواناييهاي او كه به چه جايگاه سياسي برسد. ضمن اينكه هركسي پاسخگوي كردار، گفتار و مواضع خودش است. تنها در مقطع زماني تسخير لانه جاسوسي تا زمان آزادي گروگانها كار تشكيلاتي و گروهي توسط دانشجويان خط امام انجام شد، به محض اتمام ماجرا، كار تشكيلاتي نيز تمام شد و هر كسي مسير خودش را ادامه داد؛ ضمن اينكه من فكر ميكنم بيش از 90 درصد افرادي كه در آن حركت بودند، به چارچوبهاي آن حركت اعتقاد دارند و الان هم حركات آنها داخل نظام تعريف شده است و اگرچه برخي از آنها داراي يك افكار خاص سياسي شدند، اما از چارچوب نظام و انقلاب خارج نشدند. آيا در آن زمان كه به دنبال تسخير لانه جاسوسي بوديد فكر ميكرديد كه به چنين جايگاهي برسيد؟ خير بلكه فكر ميكرديم دولت موقت و ليبرالها، پروندهاي را براي ما به جرم تسخير سفارت آمريكا درست كنند و محكمهاي براي ما ترتيب دهند. هر فكري ميكرديم غير از اينكه روزي به مسووليت برسيم. بعد از پايان يافتن ماجرا و آزادي گروگانها، به همراه عمده دوستان به سمت جبهههاي جنگ رفتيم، چون به هر حال در آن زمان جنگ همچنان ادامه داشت. البته در جبهه همه يك شكل نبودند و بهتناسب تخصص و مسووليتهاي پيشين، هر كس در جايگاهي مشغول خدمت شد؛ اما به طور كلي گرايش اصلي دانشجويان به سمت سپاه، جنگ و بسيج بود. بودند دانشجوياني كه در انگيزهشناسي آن فرد بتوان مسائل دنيوي و رسيدن به پست و مقام را نيز مشاهده كرد؟ چون آن زمان دولت شهيد رجايي در حال شكلگيري بود به خيلي از دانشجويان پستهاي مختلفي را پيشنهاد كرد، اما واقعا همه استنكاف ميكردند و قبول نميكردند؛ چرا كه ميخواستند اين نام و عنوان مقدس بماند و كسي فكر نكند دانشجويان به خاطر پست و رياست چنين كاري انجام دادند؛ يعني واقعا خيلي اصرار و تقاضا ميشد، اما تا جايي كه دانشجويان ميتوانستند قبول نميكردند، اما به هرحال در جايي كه چاره نبود با اصرار زياد ميپذيرفتند. بنده شخصا چنين اقبالي را دركسي نيافتم. همه دوست داشتند در كنار رزمندگان در جبهه حضور يابند، بسياري نيز شهيد شدند. چطور به اين نتيجه رسيديد اسنادي كه در دستگاه كاغذ خردكن رشتهرشته شده بود، قابل بازيابي است و چه كساني اين كار را انجام دادند؟ يكي از خاطرات عجيب و غريب همين بحث رشتههاست. وقتي ما گاوصندوقهايي كه با چندين لايه محافظتي و سالنهايي را كه فعاليت پودر كردن، رشتهرشته كردن و سوزاندن اسناد را برعهده داشتند يافتيم، به فكر احياي آنها افتاديم. طبقهبندي اسناد مختلف بود، مثلاً اسناد مهم را رشته رشته ميكردند يا بعضي اسناد عادي دستنخورده باقيمانده بودند. برخي از اسناد مانند ميكرو فيلمها را نيز پودر كرده بودند. اسنادي كه پودر شده بودند، معلوم بود كه از درجه اهميت بالايي برخوردار بودند و به هيچ وجه قابل بازيابي نبودند. بازسازي و احياي اسناد محصول يك اراده پولادين بود كه در دانشجويان به وجود آمد، ميشد اين اسناد را با يك تصميم غلط سوار ماشينهاي زباله كنند و آنها را دور بريزند، اما خوشبختانه در نهايت تصميم گرفتيم كه تلاش خود را بهكار گيريم شايد بتوانيم قسمتي از اسناد را بازيابي كنيم. وقتي اين راه انتخاب شد. طبيعي بود كه براي اين كار به نيروهاي صبور و افرادي كه زبان انگليسي را بدانند و وقت 24 ساعته بگذارند، نياز داشتيم. مقداري از اين نيروها را خود دانشجويان تامين ميكردند و مقدار ديگر هم توسط دانشآموزاني كه از نخبگان دبيرستانها بودند، فراخوانده و عضوگيري شدند. واقعاً چقدر چشم و اعصاب و وقت و انرژي و حوصله گذاشتند تا اين رشتههايي كه متفرق شده بود و بهصورت توده در آمده بود از طريق رنگ و جنس و صفحه كاغذ، فونت نوشته و رنگ نوشته بازسازي شوند. اسنادي كه بعد از احيا ترجمه و منتشر شد و در آنها كاملا مشخص بود كه خط مداخله آمريكاييها در مقدرات كشور به چه شكل است و چه شگردهايي دارند و چه كساني براي آنها جاسوسي ميكنند و ... خود شما در بحث چسباندن اين اسناد بوديد؟ من چند دفعه رفتم كه هم ببينم كار به چه صورت است و هم اينكه اگر بتوانم به دوستان كمك كنم، اما ديدم كه واقعا حوصله من جواب اين كار را نميدهد. آيا يادتان هست كه چه افرادي اين كار را انجام ميدادند؟ عرض كردم يك گروه دانشآموزي بود، بعلاوه تعدادي از دانشجويان كه به عنوان كميته احيا و نگهداري اسناد از سوي شوراي لانه جاسوسي تعيين شده بودند. آيا شما در تيم مديريت انتشار اسناد حضور داشتيد؟ در مورد انتشار اسناد، روال اينگونه بود اسناد بعد از بازسازي، ترجمه و در شوراي لانه جاسوسي مورد بحث و بررسي قرار ميگرفت و در مورد چگونگي انتشار آنها تصميمگيري ميشد. برخي از اسناد قبل از انتشار بايد در اختيار حضرت امام قرار ميگرفت و بعد از اجازه ايشان منتشر ميشد. البته تا آنجايي كه به ياد دارم، امام تمام موارد را گفتند، منتشر كنيد. تقدم و تاخر زماني انتشار اسناد در شوراي لانه جاسوسي مطرح ميشد، در برخي موارد امتياز انتشار اختصاصي برخي اسناد را ما به برخي رسانهها واگذار ميكرديم. مثلا خودم يادم هست در مورد يك سند كه از مداخله آمريكاييها در كشور به دست آمده بود، براي انتشار اختصاصي با شبكهاي از آمريكا كه حاضر باشد به طور مستقيم اين ماجرا را در آمريكا پخش كند، قرار گذاشتيم. در آن زمان سيانان حاضر شد بدون سانسور و به طور زنده اين موضوع را پوشش دهد. به مركز ماهوارهاي صداو سيما رفتيم و خود من طرف مصاحبه با سيانان بودم. در ضمن در طول مصاحبه تست هم ميكرديم كه آيا واقعا برنامه به طور مستقيم در آمريكا پخش ميشود يا خير. يعني دوستاني در آنجا بودند و تاييد ميكردند كه برنامه به طور زنده در حال پخش است. ديگر دوستاني كه به همراه شما مسووليت مديريت انتشار اسناد را برعهده داشتند، چه افرادي بودند؟ عرض كردم همان اعضاي شوراي لانه جاسوسي بود كه تركيب آن امروز اظهر من الشمس است؛ به جز بنده آقايان اصغرزاده، ميردامادي، بيطرف و باطني عضو شورا بودند. قبل از انتشار اسنادي كه در ارتباط با گروههاي سياسي داخلي بود در مورد عواقب احتمالي همفكري و صحبت ميشد؟ بله، طبعا ما برآورد داشتيم كه افشاي سندي كه مثلاً يكي از اعضاي دولت موقت را جيرهبگير آمريكا معرفي ميكرد، كه هم براي ما و هم براي كشور عواقب دارد، اما مصالح ملي بالاتر بود. شفافيت و صداقت با مردم بالاتر از اين بود كه ما اينگونه ملاحظات فرعي را مورد توجه قرار دهيم. برخي معتقدند كه در تقدم و تاخر افشاي اسناد انگيزههاي سياسي هم دخيل بودند، اين مساله را قبول داريد؟ ما به هيچ وجه چنين ملاحظاتي را مورد توجه قرار نميداديم. به تدريج كه اسناد احيا و سپس ترجمه ميشد، ما آنها را تعيين تكليف ميكرديم. يا خودمان تعيين تكليف ميكرديم يا اگر مورد مهمي بود حضرت امام را در جريان ميگذاشتيم تا طبق نظر ايشان عمل كنيم. يعني اين روند را اصلاً متوقف نميكرديم. اينكه بگوييم نحوه انتشار اين اسناد مطابق مصالحي باشد، خير اينگونه نبود. ببينيد يكسري انتقادات از سوي هر دو گروه است. زماني كه اسناد مربوط به امير انتظام منتشر شد عملاً گروهي همچون نهضت آزادي شديدا متضرر شد و بعدها اين مساله انتقادات آنها را برانگيخت، از آنطرف هم عدهاي در جناح راست معتقدند اگر اسناد مربوط به بنيصدر زودتر منتشر ميشد شايد او اصلاً رئيسجمهور نميشد كه چنان مسائلي هم به وجود بيايد. بله اسناد امير انتظام زماني منتشر شد كه بر سر كار بود. در مورد بنيصدر هم ما سند مربوط به او را به مسوولان نظام منتقل كرده بوديم و اينگونه نبود كه آن را پيش خود نگه داريم. دليلي هم نبود كه ما چنين كاري كنيم، بنيصدر از همان لحظات اول تسخير لانه جاسوسي شمشير خود را از رو بسته بود. منتهي در مقطعي هنوز رئيسجمهور نشده بود با تاكتيك نرم مبارزه ميكرد اما وقتي رئيسجمهور شد با تاكتيك سخت در مقابل ما ايستاد و رسما به ما گفت از چريكهاي فدايي بدتريد و دولت در دولت درست كردهايد. پس شما قبل از اينكه بنيصدر به عنوان رئيسجمهور انتخاب شود اسناد آن را به دست آورده و در اختيار مقامات قرار داده بوديد؟ بله ما قبل از رئيسجمهور شدنش اسناد مشخص و گزارش آن را به مسوولان كشور منتقل كرده بوديم. اسلحه را از نيروهاي نظامي گرفته بوديد؟ بله، وقتي امام حركت را تاييد كردند و ما ديديم كه بايد گروگانها را نگه داريم تا مقاصد سياسي ما اجابت شود نياز به اسلحه داشتيم. خاطره منتشر نشده ازاين مساله داريد؟ خيلي خاطره دارم، ماندهام كدام را بگويم. خاطرهاي كه براي خودم خيلي جالب بود اين بود كه همه ما به نوعي نگران بوديم كه امام چگونه با اين حركت مواجه ميشوند، يعني ميترسيديم كه ايشان كارمان را تاييد نكنند. ولي وقتي كه خبر به استحضار امام رسيد، جملهاي فرمودند كه براي ما خيلي خاطرهانگيز شد و واقعاً در پوست خود نميگنجيديم و آن اين بود كه «خوب جايي را گرفتيد و آن را محكم نگه داريد». معلوم شد كه اين حركت چقدر به دل امام نشسته است و اين براي ما خيلي خوشحال كننده بود. اين جمله امام واقعاً آرامش خاصي به ما داد. به طور كلي امام ما را خيلي خوب تحويل ميگرفتند، هم در ادبيات كلامي و هم در جلساتي كه خدمت ايشان ميرسيديم، احساس انبساط خاطر را درك مي كرديم و اين باعث شعف ما ميشد. يكي ديگر ار خاطرات اين بود كه چون گروهها و شخصيتهاي سياسي مختلف در آن روزها براي بازديد از ساختمان لانه ميآمدند، حركاتشان براي ما جالب بود از جمله آنها آقاي قطبزاده وزير خارجه و خود بنيصدر بود، آنها در خارج ظاهرا مشكلاتي با هم داشتند و وقتي با يكديگر به لانه جاسوسي ميآمدند رفتارشان خيلي ديدني بود. هيچيك نميتوانست ديگري را تحمل كند. قطبزاده ميگفت اگر بنيصدر به جاي اينقدر كه ميگويد من، بگويد مكتب من، از عرفاي بزرگ ميشود. متقابلا بنيصدر نيز عليه او صحبت ميكرد. اگر روزي كه اين كار را انجام داديد از تمام پيامدهاي داخلي و خارجي آن اطلاع ميداشتيد، باز هم اين كار را ميكرديد؟ صددرصد، به هيچ عنوان پشيمان نيستم.