فريدون صديقي از حال و هواي ايران در روزهاي تسخير سفارت آمريكا ميگويد
«انقلاب اخير مصر و تماشاي صحنههاي ميدان التحرير قاهره، افرادي كه در عين داشتن عقايد و سلايق مختلف دور هم جمع شده بودند و با برپايي غرفهها و برگزاري نشستها، ميتينگها و سخنرانيها گرد يكديگر جمع شده بودند، همه و همه مرا به 13 آبان 58 برد. حادثه تسخير لانه جاسوسي آمريكا در آبان سال 58، توسط دانشجويان مسلمان و خط امامي، براي تمام دنيا يك رويداد غيرقابل پيشبيني و غيرمنتظره بود. رسانهها نيز كه به تبع، مستقيما ناقل و ناشر پديدهاي بودند كه جهان را تكان داد، از اين امر مستثنا نبودند. دقيقا لحظهاي كه خبر به تحريريه كيهان رسيد را به خاطر دارم، من و همكارانم مانند تمامي مردم از اين اقدام مبهوت شده بوديم. هرچند كه اتفاقات غيرمنتظره، اقتضاي انقلاب و مردم انقلابي و جوانان پرشور و نشاط است ولي ابعاد اين ماجرا بهگونهاي بود كه تقريبا با محاسبات و تصورات پيشين همگان ناسازگار بود، يعني همه را تحتتاثير خود قرار داده بود. اتفاقي كه دولت موقت را آنگونه به سكوت واداشت و آنچنان با خود برد و كارش را به استعفا كشاند، مشخص است كه روي جامعه هم تاثيري شگرف گذارده بود. بايد گفت 13 آبان بازتابي پردامنه و چند وجهي داشت؛ رويدادي بسيار بزرگ با ابعادي جهاني در كشور بهوقوع پيوسته بود و رسانهها قويا در تلاش بودند تا تمام جنبههاي آن را پوشش دهند و هيچ نقطهاي را تاريك نگذارند. طبعا كيهان هم از اين قاعده مستثنا نبود، ما نيز سعي در پوشش همهجانبه اين واقعه داشتيم تا شايد بتوانيم هجمه رسانهاي بيگانه را كه به طرز سرسامآوري در پس اين حادثه عليه كشور ما به وجود آمده بود، خنثي كنيم. اغلب رسانهها و مطبوعات غربي با اين رويداد برخوردي قهري داشتند و به تبليغ عليه آن مشغول بودند. به غير از عربها كه در آن زمان روحيه انقلابي داشتند و برخي كشورهاي آفريقايي و آمريكاي لاتين مانند كوبا و نيكاراگوئه، در ساير كشورها، چرخهاي ماشين تبليغات چندان به نفع ما نميچرخيد. اكثرا اقدام انقلابي دانشجويان خط امامي را تقبيح ميكردند و ميگفتند نبايد سفارت، كه در حكم خاك يك كشور است به تصرف درميآمد. بياغراق تا مدتها بسياري از رسانههاي خارجي، از اين ماجرا مبهوت بودند و ارزيابي درستي از آن نداشتند و نميدانستند كه عاقبت كار به كجا كشيده خواهد شد. من در آن زمان 30 سال داشتم، به دليل اينكه بخش قابل توجهي از نسل قبل روزنامهنگاران، در آن زمان با كيهان قطع همكاري كرده بودند، نسل ما كه از سال 51 وارد روزنامه شده بوديم، مانند دكتر فرقاني و منصور رئيساحدي و... عضو شوراي سردبيري روزنامه بوديم و به همين دليل چندان حضوري ميداني نداشتم و معمولا جوانترها براي پوشش خبري اين واقعه اعزام ميشدند. البته چون روزنامه كيهان روزنامه عصر بود، چند باري فرصت دست داد تا من و برخي از دوستانم نيز در برخي از تظاهرات و گردهماييها شركت كنيم. ضمن اينكه به علت زمان طولاني اين رويداد كه 444 روز شد، ميتوان گفت كه ديگر كسي بري از پوشش اين واقعه نبود و نميتوانست به اين موضوع ورود پيدا نكند. جامعه حال و هواي خاصي داشت، همه در جوش و خروش بودند، ديوار سفارت رنگآميزي شد، ميتينگها و سخنراني دانشجويان خط امامي هر روز برگزار ميشد و عموما بازتاب جهاني داشت، گزارشگران داخلي و خارجي به مخابره اخبار ميپرداختند. دقيقا خاطرم هست كه هر چه از 13 آبان ميگذشت خيابانهاي منتهي به سفارت شلوغتر ميشد و تردد در آنها به سختي صورت ميگرفت. روز به روز بر خيل جمعيت افزوده ميشد و به تبع آن ملزومات پيراموني هم شكل ميگرفت، يعني بتدريج چادرها و غرفههاي مختلف برپا و در آنها سخنرانيها و ميتينگهاي متعدد برگزار ميشد. بهطور كلي يك فضاي هيجاني و ملتهب عجيب و غريب و سرشار از آمد و شد، براي خبرنگاران داخلي و خارجي ايجاد شده بود. اين رويداد واقعا تجليگاه وحدت بود، گروههاي سياسي مختلف از هر گروه و جناحي ـ اعم از تودهاي، چريك و... ـ فارغ از طرز فكر و سلايقشان دور هم جمع ميشدند و زنجيره انساني شكل ميدادند. آن زمان هر كسي به خيابان طالقاني ميآمد تنها براي ستايش از دانشجوياني ميآمد كه سفارت آمريكا را تسخير كرده بودند.