تسخیر سفارت آمریکا با سپاه هماهنگ شده بود



* ۵ آبان ۵۸، آقای لاهوتی که در آن زمان به عنوان نماینده امام در سپاه مشغول به کار بودند، به موجب ناراحتی قلبی در بیمارستان قلب بستری بودند. اعضای شورای فرماندهی سپاه نیز برای ملاقات ایشان به بیمارستان می‌روند، در‌‌ همان روز ملاقات و میان صحبت‌های ما کسی وارد اتاق شد و در گوش ایشان چیزی را گفت بلافاصله لاهوتی گفت، شما از اتاق خارج شوید چرا که آقای موسوی‌خوئینی‌ها می‌خواهد نکته مهمی را خصوصی بگوید و بعد از رفتن ایشان شما بیایید. من تا قبل از این دیدار اصلا ایشان را ندیده بودم و تنها نام ایشان را در حد تفسیرهای پرحرف و حدیث ایشان شنیده بودم. بعد از ورود مجدد ما آقای لاهوتی خبر از برنامه آقای خوئینی‌ها برای تسخیر سفارت دادند و از ما خواستند که با آنها همکاری کنیم. باید اعتراف کنم که ما اصلا فکر هم نمی‌کردیم که چنین حرکتی بدون هماهنگی و اجازه حضرت امام قرار است انجام پذیرد، چرا که آقای لاهوتی به عنوان نماینده امام خیلی صریح و قاطع همکاری ما را جهت تسخیر سفارت خواستار شدند و ما همگی احساس کردیم که این دستور امام است. حتی ما احساس می‌کردیم که شورای انقلاب هم در جریان است. به هر حال جلسه شورای فرماندهان سپاه تشکیل شد و در آنجا آقای محسن رضایی که مسوولیت اطلاعات سپاه را برعهده داشت به عنوان رابط سپاه با دانشجویان انتخاب شد. آقای رضایی با دوستان خود جلسات مشترکی را با دانشجویان برگزار می‌کنند.
 
* ظاهرا آقای میردامادی و اصغرزاده جزو نمایندگان اصلی دانشجویان به حساب می‌آمدند. در هر حال بنا بر آن شد که در حالی که جمعیت دانش‌آموزی در خیابان انقلاب از شرق به غرب در حال حرکت است، دانشجویان به سفارت وارد شوند. در حالی که من در دفتر خود با عوامل در صحنه ارتباط داشتم هر لحظه احتمال یک واقعه تلخ را می‌دادم. خوشبختانه در آن ماجرا حتی یک گلوله هم شلیک نشد.‌‌ همان صبح زود تعدادی نیرو از پادگان ولیعصر حرکت کرده و در اطراف سفارت مستقر شده و تعداد دیگری از پاسداران به پشت بام سفارت می‌روند و سریعا سفارت را تسخیر می‌کنند مدتی نگذشته بود که چند تن از وزرا مانند وزیر دادگستری، کشور و خارجه با تماس با سپاه شدیدا به این اقدام اعتراض کردند. یکی از چهره‌های برجسته نیز به عنوان مشاور نخست‌وزیر ضمن تماس با من خواستار اخراج پاسداران و دانشجویان از سفارت شد. من در پاسخ تاکید کردم که من نمی‌توانم چنین کاری را بکنم و حتی اگر بگویم پاسداران گوش نخواهند کرد و دانشجویان نیز به دستور من نرفته‌اند که به دستور من باز گردند؛ وی خواستار عکس‌العمل پاسبان‌های شهربانی شد و من سریعا گفتم که پاسبان‌ها چنین کاری را نمی‌توانند بکنند اصلا چنین روحیه‌ای را ندارند. در ‌‌نهایت مشاور نخست‌وزیر گفت پس معلوم شد که خودت هم دستت در کار است. از همین رو هم اکنون من نیز جزو ممنوع‌الورودین به امریکا به حساب می‌آیم و از همین رو بسیاری از نویسندگان مانند جیمز بیل من را از عوامل اصلی تسخیر سفارت می‌دانند. لذا در دوران مسوولیتم در وزارتخانه نیز ویزای امریکا را به من ندادند حتی اجازه ارتباط از فرودگاه هم به من نمی‌دادند.
 
* با تسخیر سفارت چند اتفاق رخ داد؛ نخست آنکه تمامی اموال و امکانات سفارت به دست ما افتاد و سریعا صورت‌برداری شد. متاسفانه ما پیش‌بینی برخی اتفاقات را اصلا نکرده بودیم که از آن جمله می‌توان به پودر شدن بعضی از اسناد اشاره کرد. آنها یک دستگاه ویژه داشتند که اسناد را پودر می‌کرد و دیگر هیچ کاری نمی‌شد برای این اسناد کرد. در حالی که دستگاه‌های معمولی اسناد را رشته رشته می‌کرد و کلیه اسناد بازیابی از همین دست به حساب می‌آید.
 
* (پس از تسخیر سفارت آمریکا) عده‌ای در تهران شروع به حمله به دیگر سفارتخانه‌ها کردند و هر کسی و گروهی هم سفارتخانه‌ای را هدف گرفته بود که شوروی، انگلیس، آلمان، فرانسه و دیگر سفارتخانه‌ها جزو همین لیست به شمار می‌رفتند. این اتفاق ماجراجویی به حساب می‌آمد، حتی بعد از دو ماه از ماجرای لانه مدیر یک شرکت آلمانی را در تهران ترور کردند تا آنها احساس عدم امنیت کنند. در این بین تعداد زیادی هم برای پا در میانی در تهران حاضر شدند، حتی یکی از مقامات ارشد آمریکایی تا آلمان هم آمد اما بازگشت.

 

منبع: تاریخ ایرانی

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved