گردهمائيهاي صلح طلبانه آن زمان چنان انبوه شد كه رئيس جمهور ليندون جانسون را ناگزير ساخت از نامزدي خود براي دور ديگر رياست جمهوري چشم بپوشد. جنگ عراق نتوانست چنين جنبشي را پديد آورد. با آنكه اين ستيزه هر روز بيش از روز پيش به چشم مردم ناپسندتر ميآيد اما اينبار جنبش اعتراضي هنوز پر و بالي نگشوده است. دو سوم مردم آمريكا جنگ عراق را ادباري ميپندارند و آرزو دارند كه سپاهيان امريكائي به وطن باز گردند. در انتخابات دو مجلس قانونگذاري در نوامبر ۲۰۰۶ اين احساس ضد جنگ عامل سرنوشت سازي در پيروزي دموكراتها شد و به آنها رخصت داد كه كنترل كنگره را در دست گيرند. با اينهمه اوج طعنه روزگار بين كه جنبش ضد جنگ عملا كوچكترين نقشي در سرخوردگي ژرف رأي دهندگان در باره اشغال عراق بر عهده نگرفت. اين به آن معني نيست كه اين جنبش بطور كامل از ميان برخاسته باشد، اما هيج جاي مقايسهاي هم نه با جنبشي از اين گونه در سالهاي دهه ۱۹۶۰ و آغاز دهه ۱۹۷۰ است و نه با نبردي كه عليه لشكر كشي رونالد ريگان به آمريكاي مركزي در سالهاي پاياني دهه ۱۹۸۰ براه افتاد. هنگاميكه در دسامبر ۲۰۰۶ دموكراتها به نام كنگره از رئيس جمهور جورج دبليو بوش خواستند كه سپاهيان درگير در عراق را پيش از پايان دوره رياست جمهورياش به وطن فراخواند، نه زير فشار انبوه تظاهر كنندگاني بود كه در پاي بناي يادبود لينكلن در صفوف فشرده بهم شعارهائي سر دهند كه بانگ آن پنجره كاپيتول بلرزاند. بلكه در چشم انداز انتخابات سال ۲۰۰۸ دست بكار شدند و دلواپسي آنها اگر نه در عمل در حرف آن بود كه كه وانمود كنند به احساسات ضد جنگ كه در كشور گسترش مييابد بي اعتنا نيستند. خاطره و رد و نشانهاي غالبا سرزندهاي كه جنبشهاي اعتراضي سالهاي دهه۱۹۶۰ در بافت زندگي روزمره از خود بجاي گذاردند هنوز پابرجاي اند. با تصميم هزاران هزار جوان كه از خدمت در جنوب شرقي آسيا سر برتافتند سرنوشتهائي براي هميشه زير و رو شده است. زير خاكستر يادهاي مردميهمچنان اخگر تظاهرات عظيم صلح طلبان واشنگتن، گردهمآئيها در شهرهاي بزرگ، شورشها در برابر حوزههاي سرباز گيري ارتش و قيام دانشگاهها آرميده كه گاه به شيوهاي خطرناك منتظر زبانه كشيدن است. سال گذشته در كلورادو يك سرباز پيشين جنگ ويتنام به روي جين فوندا فعال سخت كوش جنبشهاي آن سالها تف انداخت و اعلام كرد كه اگر بتواند وي را به گناه اهانتي بكشد كه چهل سال پيش به پرچم آمريكا روا داشته بود احساس خوشبختي خواهد كرد. در دوران جنگ ويتنام احضار براي خدمت نظام وجود داشت. صرف اجبار به نامنويسي براي خدمت در نيروي زميني يا هنگهاي تفنگداران دريائي كه سرباز وظيفهاي را شش ماه بعد به دلتاي رود مكونگ رهسپار سازد آنقدر بود كه دهشت جنگ را پيش چشمان مردم بگذارد و به كوته زماني ذهن نو جوان ۱۸ سالهاي از طبقه متوسط و والدين وي را با بيم دائميخود بيآزارد. اين روزها ديگر از سربازگيري كه در سال ۱۹۷۳ لغو كردند خبري نيست. درست است كه بسياري از سربازاني كه به عراق گسيل شدهاند را ناگزير به انجام دو دوره خدمت كردهاند و به برخي ديگر كه دستي به جنايت آلوده داشته، گفتهاند ميان زندان و يونيفرم يكي را برگزينند و به شماري از مهاجران غيرقانوني نيز به پاداش انجام خدمت در عراق پيشنهاد اجازه اقامت يا تابعيت آمريكائي دادهاند، اما بهر حال واقع امر آن است كه تمام نظاميان حاضر در عراق يا افغانستان بطور رسميداوطلب بودهاند. با همه دشواريهاي جدي كه دست بگريبان وزارت جنگ ايالات متحده (پنتاگون) براي اجير كردن قشون است، در آيندهاي نزديك هيج دولت آمريكائي اين مخاطره سياسي را به جان نميخرد كه سربازگيري را دوباره براه اندازد. در طول سالهاي زمامداري ريگان نيز خدمت اجباري سربازي نبود و با اينهمه جنبش كوشنده صلح طلبي عليه تلاشهاي واشنگتن براي ويراني انقلاب ساندينيست در نيكارگوئه و در هم كوبيدن نيروهاي چريكي رهائي بخش ملي در ال سالوادور [بنام جبهه اوگوستو فرابوندو مارتي رودريگز (۱۹۳۲- ۱۸۹۳)] وجود داشت. كساني كه آنزمان ايالات متحده را درمينورديدند تا در كليساها، مقر سنديكاهاي محلي و محوطههاي دانشگاهي رشته سخن را در دست گيرند ميتوانند شهادت دهند كه از دير زماني پيش عملا هر شهري از جماعات معترض خود برخوردار بوده است كه ميتوانستي لايههاي اجتماعي تاريخي آنان را بنماياني. تا همين دهسال پيش هم هنوز كمونيستهاي كهنسال و بي شك در ميان آنها پيكارگران بريكاد لينكلن، همان داوطلبان دفاع از جمهوري اسپانيا در برابر فرانكو را ميتوانستي ديد. در سالهاي دهه ۱۹۸۰ اين كهنه كاران سازمان دهندگان بي همتائي بودند. سپس مبارزان صلح طلبي مانند ديو دلينگر را مييافتي كه در زمان جنگ جهاني دوم در زندان فدرال به بند كشيده بودند. همچنين به مبارزاني بر ميخوردي كه نخستين رزمهاي سياسي خود را در ركابهانري والاس و حزب پيشروي وي گذرانده بودند كه با ارائه خط مشي مرام چپ نامزد رقيب هري استرومن در انتخابات رياست جمهوري سال ۱۹۴۸ بود. فوجي اندكي جوانتر هنگام جنگ كره و طي جنبش دستيابي به حقوق مدني نبرد را آموخت. فعالان كهنه كار اتحاديهها با كواكرها و وحدت طلبان در اين جنبش در كنار يكديگر قرار ميگرفتند (۱). سپس نسل ويتنام از راه رسيدكه امروز شصت سالگي را هم پشت سر گذاشتهاند. در جنوب برخي مبارزان كه هنوز هم جنب و جوشي دارند مائوئيستهاي پيشين اند كه در شهرهاي نام آور جنبش حقوق مدني چون بيرمنگام (آلاباما) استقرار يافتهاند تا بهترويج و اعتلاء حقوق سياهان بپردازند و يا در اتحاديههاي كارگري فعاليت كنند. اينك آميزهاي از جنبشهاي «چپ» برجاست كه بعضا كمكار يكديگرند و هركدام نبرد بخصوصي را پيش ميبرند، چه براي حقوق مهاجران باشد، چه براي مهار انرژي بدست مردم و چه عليه تلاشهاي سرباز گيري. و هنگاميكه جنگي درگيرد، آنچه بطور منظم در ايالات متحده پديدار ميشود آن است كه تمام اين گروهها به يكديگر ميپيوندند. پايان سالهاي دهه ۱۹۸۰ را بخصوص ميتوان نمونه آورد كه صدها شهر در ايالات متحده با شهرداريهاي گم گوشههاي نيكاراگوئه عهد برادري بستند و ميان خود هيئتهاي نمايندگي رد وبدل كردند. همگرائي اين رزمندگان را در سال ۱۹۹۹ هنگام تظاهرات بزرگ عليه سازمان جهاني تجارت در سياتل نيز ميتوان باز يافت. در سال ۲۰۰۳، در آستانه تصرف عراق ميتوانستي پنداشت كه يك جنبش پرتوان ضد جنگ براه خواهد افتاد. گاه بگاه چند تظاهرات بزرگ سرگرفت اما در طول چهار سالي كه در پي آمد در حيني كه پوچي و سرشت ويرانگر تجاوز آمريكا هر روز بيش از روز پيش آشكارتر ميگرديد، اين جنبش از نفس افتاد. در ژانويه ۲۰۰۷ شالوده گروه اصلي ضد جنگ يعني نهضت يگانگي براي صلح و عدالت تجمعي در واشنگتن برگزار كرد كه موفقيتهائي هم به خود ديد. ستارگانهاليوود نيز در آن به چشم ميخوردند، مشخصا شون پن و تنديسهاي سالهاي ۱۹۶۰ مانند جين فوندا و تامهايدن همدم آنزمان وي. اما اين رويداد هيچ شگفتي برنيانگيخت و شور و نشاطي هم نداشت. يك بسيح ضد جنگ براي آنكه كار آمد باشد بايد «چون برق تكان دهد»، نميتواند به گرد هم آئيهاي پيش پا افتادهاي دل خوش كند و يا چون پيك نيك سالخوردگان به لك و لك بيافتد. در پايان سال ۱۹۹۹ هنگام تظاهرات واشنگتن عليه سازمان جهاني تجارت كه بدنبال رويدادهاي سياتل پيش آمد به پليس دستور داده بودند كه چنانچه رشته كار از دست برود به روي تظاهركنندگان آتش بگشايد. ميتوانترديد داشت كه در ژانويه گذشته با فروافتان تب و تاب سياسي بدان اندازه، چنين دستوري داده شده باشد... گروگانهاي حزب دموكرات غيبت يك تن يعني آقاي رالف نادر درتريبيون اين گرد هم آئي به خصوص چشم گير بود و از ناتواني جنبش كنوني داستانها با خود داشت. هرچند او چهره سرشناس چپ مستقل و از پرخروشترين منتقدان تجاوز به عراق به شمار ميرود دعوتي از وي نكرده بودند. دليلش آن بود كه از زماني كه آقاي نادر خود را در انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۰۰ نامزد كرد بسياري از دموكراتها كينه وي را به دل گرفتهاند و بر وي خرده ميگيرند كه برگهها ارزشمند رأي را كه ميتوانست به آقاي آلبرت گور اجازه دهد آقاي بوش را شكست دهد «ازچنگ وي بدر آورده است». تعارض آميز آنكه در حالي كه هر دو حزب از جنگ عراق پشتيباني كردهاند و دموكراتها در گنگره همه ساله بودجهاي را به تصويب رساندهاند كه به آقاي بوش اجازه داده هزينه اين جنگ را تأمين كند، بخش كلان جنبش ضد جنگ كه نمود آن نهضت يگانگي براي صلح و عدالت است همچنان گروگان حزب دموكرات باقي مانده. پيامدهاي اين گماشتگي خود خواسته را ميتوان در پرسش سادهاي خلاصه كرد: آراء اخير مجلس نمايندگان و سنا تا چه اندازه توانستهاند ما را به پايان اشغال عراق نزديك سازند؟ روز ۲۳ مارس ۲۰۰۷ مجلس نمايندگان با ۲۱۸ رأي موافق در برابر ۲۱۴ رأي مخالف يك جدول زماني براي بيرون كشيدن سپاهيان آمريكائي از عراق با موعد اول سپتامبر ۲۰۰۸ رأي داد، تاريخي كه پس از آن فقط بيرون كشيدن سپاهيان ميتواند موضوع در خواست تأمين هر گونه هزينهاي باشد. اين جدول زماني به هيج رو آقاي بوش را از درخواست راي گيري تازهاي از كنگره براي ادامه اشغال و اعتبارات مربوط به آن باز نميدارد. روز ۲۷ مارس سنا كه اكثريت دموكرات برآن حاكم است، با ۵۰ رأي در برابر ۴۸ رأي لايحهاي را تصويب كرد كه با متن پيشنهادي مجلس نمايندگان فرق دارد. در اين لايحه آغاز بيرون كشيدن نيروها از عراق را از ابتداي ماه مارس ۲۰۰۸ تعيين كردهاند اما اين موعد براي رئيس جمهور الزام آور نيست. آنگاه آقاي بوش اعلام داشت كه هر جدول زماني از اين دست را كه كنگره تصويب كند وتو خواهد كرد. كاري كه كرد. روز ۲۲ ماه مه كاخ سفيد از شادي در پوست نميگنجيد: كنگره ادامه تأمين مالي حادثه جوئي در عراق را بدون تحميل هيچگونه شرطي در باره موعد به وطن فراخواندن سپاهيان پذيرفت. جنگ ادامه دارد و نمايندگان بودجه (۵۰۰ مليارد دلاري) پنتاگون را براي سال مالي ۲۰۰۸ بررسي ميكنند (۲)، بدون آنكه رهبري حزب دموكرات هيچگونه نيتي را آشكار سازد كهترديدي در آن روا خواهد داشت. اما ازخود ستيزه و از هم پاشي شتاب يافته جامعه عراق هم بگوئيم كه از [انتخابات] ماه نوامبر گذشته هيچ تحول تازهاي به خود نديده است. واكنش آقاي بوش آن بود كه ژنرال ديويد پترائوس را به فرماندهي كل جديد نيروها در عراق بگمارد تا تقويت تعداد نيروها در بغداد و در استان الانبار زير نظر وي انجام گيرد. دموكراتها باتفاق آراء اين انتصاب را تصويب كردند و براي پرداخت هزينه اعزام نيروهاي تقويتي مجوز مالي دادند. آقاي بوش به گوش همگان رسانده است كه گسترش ستيزه به ايران را منتفي نميداند. خانم پلوسي رئيس مجلس نمايندگان، كه آتشش را هو كردنهائي كه روز ۲۴ مه ۲۰۰۷ در كنگره سالانه كميته امور عمومياسرائيلي- آمريكائي (ايپاك - محفل طرفدار اسرائيل) نثارش شد، سرد كرده است، خيلي زود از پيش كشيدن موضوع تعهدي دست كشيد كه ممكن بود بر دوش بوش گذارده شود تا وي را وادار سازد پيش از راه اندازي حملهاي به ايران موافقت كنگره را به دست آورد. رهبران دموكرات كه اعتراضات كاملا صوري چپ آمريكا به ياري شان شتافته است وانمود ميكنند كه با جنگ مخالف اند و با اينهمه هزينه آنرا تأمين ميكنند. از زمان جنگ ويتنام چپ مستقل بلند پروازيهاي بيش از پيش كم ارجتري را به نمايش ميگذارد و چنين مينمايد كه در اعتقادات خويش دچارترديد شده است. هنگاميكه دولت كلينتون- گور (۲۰۰۱- ۱۹۹۳) كشور را در جنگ كوسوو و نيز در اجراي مجازاتهاي غير بشري عليه عراق درگير ساخت زوال آمالهاي اين نحله مسلم و آشكار گرديد. در آن زمان هيچگونه تظاهراتي را سازمان ندادند. در طول سالهاي حكمراني بوش ناپيدائي همه جنبشهاي مطرح در جناح چپ حزب دموكرات شتاب گرفته است. آنگاه ديده ايم كه رفتارهاي جنون آميز بدگماني (پارانويا) و بسيج شكن گسترش يافته كه شكوفائي نظريههاي «توطئه بين» در باره سؤ قصدهاي ۱۱ سپتامبر نمونهاي از آن است (۳). محوطههاي دانشگاهي آرام اند. خيزش سنديكائي شعلهاي در گذرگاه باد است و جنبش ضد جنگ به چند ابتكار زيبا محدود شده: مبارزاتي عليه سربازگيري انجام ميشود، كساني كه فرزندي را در عراق از دست دادهاند سرتاسر كشور را ميپيمايند، و سه چهار چهره ستودني چون خانم سيندي شيهان (۴) هستند كه سال گذشته به تنهائي با استقرار در برابر مزرعه آقاي بوش در تگزاس جان تازهاي به جنبش دميد. اما خانم شيهان به تازگي اعلام كرده است كه نبرد خويش را به پايان برده زيرا هم خسته و درهم شكسته و هم بيش از همه از سلوك سياستمداران دموكرات بيزار شده است. اما بنظر ميرسد كه دوروئي حزب نتواند مردم را فريب دهد: آنها از رهبران حزب از آنرو آزرده خاطرند كه خود را به همان اندازه رئيس جمهور بوش از چشم مردم انداختهاند... آيا جنبشهاي ضد جنگ براستي نقشي در پايان بخشيدن به ستيزههائي داشتهاند كه خود نكوهش ميكنند؟ جنگ ويتنام بيشتر از آنرو به پايان رسيد كه ويتناميها ارتش آمريكا را شكست دادند و همين ارتش تقريبا به آستانه نافرماني رسيده بود. در خود ايالات متحده عناصر مهم جامعه به سركشي برخاسته بودند. با اينهمه چشمگيرترين اثرات جنبش ضد جنگ را ميتوان درتربيت نسلهاي كوشندگان مبارز ديد. در سال ۲۰۰۶، چند رخداد شگفت آور در افسردگي سياسي جاري شكاف انداخت. در تمام شهرهاي بزرگ ايالات متحده بسيجهاي غول آساي مهاجران را ديديم كه بيشتر آنها از ميان آمريكاي لاتين تباران برخاسته بودند و عليه رفتارهائي كه بر آنها روا داشته ميشود و نيز بر ضد قوانين تازهاي كه مهاجرت غير قانوني را كيفر ميدهد به اعتراض پرداختند، كه اگر اين مهاجرت غير قانوني نباشد، كشاورزي با دستمزدهاي بسيار ارزان شايد ديگر از ميان برداشته شود. اما موضوع جنگ جائي در شعارهاي تظاهرات نداشت. پاورقيها ۱- كواكرها پيروان فرقهاي [از آئين پروتستان] به نام، جامعه ديني دوستان هستند كه [با باورهاي صلح جوئي و نوع دوستي] در قرن هفدهم درانگلستان بنياد نهاده شد. شمار آنها در ايالات متحده صدوبيست هزار تن است. وحدت گرائي يك جريان مسيحي است كه ششصد و سي هزار مؤمن پيرو دارد. ۲- در ايالات متحده سال مالي از اول اكتبر سال پيش آغاز ميگردد و روز ۳۰ سپتامبر سال جاري.پايان ميپذيرد. ۳- مقاله نويسنده، «توطئه ۱۱ سپتامبر سرنخواهد گرفت» را در شماره دسامبر ۲۰۰۶ لوموند ديپلوماتيك مطالعه فرمائيد. ۴- سيندي شيهان، مام صلح، نبرد يك مادر آمريكائي عليه جنگ، فلاماريون، پاريس، ۲۰۰۷، ۳۲۰ صفحه، ۹۰/۱۹ يورو.