سران کاخ سفید و مقامات پنتاگون از موفقیت این عملیات اطمینان کامل داشتند اما از آنجایى که خداوند همواره حافظ این ملت و انقلاب بوده است، در طبس نیز امدادهاى غیبى خداوند عینیت یافت تا بار دیگر بر طاغوتیان زمان ثابت شود که اراده الهى بر هر چیز که تعلق بگیرد شدنى است.
ما به ارزیابى حرکت هاى امریکا در قبال انقلاب اسلامى پرداخته و جریان حمله ۵ اردیبهشت را با استفاده از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى و نیز با بهره گیرى از صحبت هاى کارتر که به صورت خاطره جداگانه اى به چاپ رسیده، بررسى مى کنیم.
شیوه امپریالیسم امریکا در قبال انقلاب اسلامى قبل از حمله نظامى
تردیدى نیست که نخستین ضربات مهلک وکارى انقلاب اسلامى بر پیکر امپریالیسم امریکا وارد آمد. شاه که هم پیمان دیرینه و نوکر امریکا در منطقه بود به شکل ذلت بارى از کشور بیرون رانده شد و تمام نهادهایى که باعث امیداورى امریکا و غرب بود سرنگون شدند. انقلاب، منطقه خاورمیانه را به شدت دگرگون ساخت و امریکا و رژیم هاى مرتجع را وحشت زده ساخت. اما امریکا که صبر کرده بود و پیروزى مردم را ناباورانه دیده بود به دلایل گوناگونى از جمله حاکمیت دولت موقت پس از انقلاب و عدم وجود چهره هاى مکتبى در این حاکمیت امیدهاى فراوانى به روند انقلاب پیدا کرد. این حالت ادامه داشت تا اینکه تسخیر قهرمانانه لانه جاسوسى این خواب خوش طلایى را بر هم ریخت و تمام آنچه را که امریکا مى خواست از بین برد. تسخیر لانه جاسوسى پیامدهاى بسیارى به دنبال داشت. بهتر است این لحظات را از زبان کارتر، از ۴۴۴ روز رنج و اضطرابش بخوانیم:
«۴ نوامبر ۱۹۷۹ تاریخى است که من هرگز فراموش نخواهم کرد. صبح زود برژینسکى اطلاع داد که سفارت ما در تهران توسط حدود ۳ هزار مبارز اشغال شده و ۵۰ الى ۶۰ تن از کارکنان امریکایى به گروگان گرفته شده اند. من و ونس بلافاصله اطمینان خاطرى را که دولت ایران به ما داده بود، بررسى کردیم. بازرگان سعى کرده به وعده خود مبنى بر حفاظت از دیپلمات ها عمل کند اما چند ساعتى از واقعه گذشت بدون اینکه عمل قاطعى انجام گیرد. ما دچار نگرانى فزاینده اى شدیم و ما با مقامات کابینه بازرگان و شوراى انقلاب تماس گرفتیم. تمام کوشش هاى ما بى نتیجه ماند. مبارزین یک شبه به قهرمان تبدیل شدند (امام) خمینى از آنان تقدیر به عمل آورد. هیچ یک از مقامات دولتى حاضر نبود با آنها مخالفت کند.»
به هر حال تسخیر جاسوسانه، خواب خوش طلایى امپریالیسم را بر هم زد و روند انقلاب را تغییر داد و امیدهایى را که امریکا در مورد بازگشت انقلاب ایران به دامان غرب داشت به هم ریخت. تلاش هاى پى در پى و به دنبال هم امریکا براى خاتمه دادن به قضیه و نیز اقدامات احتیاطى براى تنبیه ایران یکى پس از دیگرى اجرا شدند.
شیوه هاى گوناگونى در این رابطه از سوى امریکا به کار گرفته شد. نخستین اقدام امریکا مذاکره رویارو و نیز ارسال نماینده براى ملاقات با امام (ره) و شوراى انقلاب بود که قاطعانه با حکم امام مجبور به بازگشت شدند.
تلاش هاى بعدى امریکا که باید آن را گام هاى تهدیدآمیز خواند شامل محاصره اقتصادى و حملات تبلیغاتى سیاسى مى شود. خاطرات کارتر در این زمینه چنین مى گوید:
«روز ۶ نوامبر در کتابچه یادداشت روزنامه ام نوشتم: «ما بررسى اقدامات تنبیهى را شروع کردیم.» ۵۷۰ امریکایى در ایران داشتیم. من به شرکت هایى که آنها را در استخدام داشتند، دستور دادم امریکاییان را از ایران خارج کنند. من همچنین از الجزایر، ترک ها، پاکسانى ها، لیبیائى ها و سازمان آزادى بخش فلسطین خواستم بین ما وساطت کنند. هفته اول نوامبر ۱۹۷۹ آغازگر مشکل ترین دوره زندگى من بود. سلامت گروگان هاى امریکایى مهمترین مساله بود. صبح زود در کاخ سفید قدم مى زدیم و شب ها تا دیر وقت بیدار مانده، سعى مى کردم درباره اقداماتى که مى توانست به آزادى آنها منجر شود، فکر کنم. من به تمام پیشنهادها از تحویل شاه تا انداختن بمب اتمى بر روى تهران گوش مى کردم. من از پاپ خواستم مستقیما با (امام) خمینى تماس بگیرد و او نیز موافقت کرد.
براى آماده کردن امکانات عمل نظامى دستور دادم عکس هاى ماهواره اى از محل استقرار هواپیما و سایر نیروهاى مسلح ایران تهیه شود.»
انگیزه ها و زمینه هاى تجاوز امریکا:
۱- پس از فتح لانه جاسوسى (که به تعبیر حضرت امام خمینى انقلاب دوم نام گرفت) و شکست توطئه هاى مزدورانه امریکا در نفوذ و رسوخ و نهایتا مسخ انقلاب اسلامى از درون و افشاى دست هاى خیانت بار همساز با شیطان بزرگ و به اسارت گرفتن آنها، تهدیدات نظامى و تحریم اقتصادى از ابتدایى ترین اقدامات جهت غلبه بر این پیروزى بزرگ و شکست این نصر الهى بود. همه همپالگى هاى شیطان بزرگ در این توطئه ها با امریکا همدلى و همکارى داشتند. تبلیغات در جهت این دو توطئه ابتدا بر روى مداخله نظامى تمرکز یافت و به اوج خود رسید و چون دشمن از این توطئه نتیجه اى نگرفت، به تشدید تبلیغات بر مساله تحریم اقتصادى و بسط آن در تمامى کشورهاى هم پیمانش پرداخت و این به دو علت بود: اول آن که آخرین حیله دشمن بود، دوم انحراف اذهان و افکار عمومى از احتمال حمله نظامى، تا این که زمینه ذهنى مردم از مساله منحرف و دشمن خارجى فراموش گردد و به مشکلات داخلى و مسایل اقتصادى معطوف شود.
۲- از اهم زمینه هایى که موجبات این هجوم را فراهم ساخت باید به شکست کوشش هاى دیپلماتیک و طرح هاى امریکا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره کرد. (ماموریت افرادى چون رمزى کلارک، هانس، حبیب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
۳- در خلال تلاش هاى دشمن، عوامل و ایادى امریکا یعنى گروهک هاى چپ و راست و منافق، این بار نیز به بهانه حفظ سنگر دانشگاه و مخالف با تعطیل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هیاهوى بسیار به جنگ و جدال و خون ریزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند که گویى این بخش نیز جزیى از طرح کلى تجاوز نظامى بوده است.
۴- آتش افروزى هاى رژیم بعث عراق در مرزهاى خود با ایران و غائله کردستان. شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود که بدانیم دولت تجاوزگر امریکا در خصوص چنین ماموریتى متجاوز از ۵ ماه تمام در صحراهاى آریزونا (جایى که تقریبا شرایط کویر ایران را داراست) تعلیمات پیچیده و فشرده اى را به کماندوهاى خود داده بود و از پیچیده ترین تکنیک هاى نظامى اعم از تسلیحات نظامى و دفاعى تا صنایع مدرن هواپیمایى استفاده کرده و بودجه نامحدودى را براى این عملیات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امریکا وضع جوى ایران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را کاملا مورد پیش بینى عملى قرار داده بود و به علت این که هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غیر مطلوب و وقوع طوفان بعید به نظر مى رسیده است.
هدف اصلى؛ ساقط نمودن حکومت آیت الله خمینى
قبل از انجام عملیات، ارسال نامه یکى از عوامل وابسته به سازمان هاى جاسوسى به شوراى انقلاب و اعلان خطر در مورد حمله نظامى صورت پذیرفته بود. وى در این نامه مى نویسد: «هدف از این نامه افشاى اهداف و نقشه هاى بیشرمانه دولت امریکا و اسراییل علیه ایران است. لازم به یادآورى است که من این مطلب را از یک افسر اطلاعات ارتش اسراییل دریافت کرده ام.
شوراى امنیت ملى امریکا سرگرم طرح نقشه اى نظامى به منظور آزادى گروگان هاى سفارت امریکا در تهران مى باشد. بر طبق این نقشه که قسمتى از آن در خارج و بخشى از آن در ایران قرار است انجام گیرد، گروه ویژه مشترکى با همکارى سازمان جاسوسى اسراییل به وجود آمده است. در ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ در جلسه مشترکى با شرکت غرروایزمن وزیر دفاع اسراییل، سفیر امریکا در تل آویو و وابسته نظامى امریکا جزییات همکارى اسراییل در این عملیات روشن گردید. در این جلسه تصمیم گرفته شد که از افسران و طراحان برنامه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شیمون پرز» نیز استفاده شود.
افراد این گروه ویژه، ۸۲ تن از لشکر ویژه هوا- زمین امریکا مى باشند که هم اکنون در پایگاه فورت براگ تحت آموزش مى باشند و به زودى از طریق آلمان غربى به پایگاه آکروتینى در قبرس و سپس به اسراییل اعزام خواهند گردید. یک دولت همسایه ایران نیز موافقت نمود که ایالات متحده از پایگاه هاى نظامى خود و یک پایگاه نظامى به منظور جمع آورى و تهیه اطلاعات استفاده نمایند.
در کنار این گروه یک دسته شامل افسران سابق ارتش و ساواک ایران نیز به تهران اعزام شده اند تا مکان دقیقى براى گروگان ها پیدا کنند. چندروز پس از اعزام این گروه، گروه دومى به تهران اعزام مى گردند، تا حمله شبانه به سفارت را براى آزادى گروگان ها رهبرى نمایند.»
در دنباله همین نامه در مورد تلاش هاى ضد انقلابى امریکا مى خوانیم:
«طرحى نیز به منظور ساقط نمودن حکومت آیت الله خمینى که شامل تضعیف موقعیت ایران و بى اعتبار کردن آیت الله مى باشد به دستور شخص کارتر تحت بررسى است. بدین منظور به سرویس هاى اطلاعاتى امریکا در خاورمیانه دستور داده شده که عملیات و حملات تروریستى را بر علیه ایران آغاز نمایند.»
با توجه به این اظهارات مى توان به راحتى درک کرد که کودتاى تیرماه ۵۹ در دنباله طرح حمله نظامى ناموفق به ایران بوده است. اقدام بعدى در داخل کشور براى آماده نمودن زمینه حمله نظامى، جمع آورى توپ ها از حوزه عملیاتى امریکا بود. ۳ روز به زمان عملیات مانده، بر طبق تلفنگرامى ۱۰ آتشبار یعنى ۸۰۰ توپ ۲۳ میلیمترى ضد هوایى از شیراز به تهران، مشهد، بابلسر به بهانه اعزام به غرب جمع آورى مى شوند، در حالى که در انبارهاى نیروى هوایى توپ موجود بود.
چگونگى اجراى توطئه
در شامگاه چهارده اردیبهشت ماه (ساعت ۱۱ شب) ۸ فروند هلى کوپتر سیکیورسکى از ناو هواپیمابر به پرواز درآمدند و به دنبال آن ۶ فروند هواپیماى سى-۱۳۰ از عمان برخاسته وارد حریم هوایى ایران شدند. این هواپیماها بدون کوچک ترین اشکالى مرزهاى جنوبى ایران را پشت سر گذاشته و وارد حریم هوایى ایران شدند. یک پاسگاه مرزى عبور آنها را گزارش مى دهد ولى به درستى معلوم نشد که چرا به گزارش وى ترتیب اثر داده نمى شود. در همین جا اضافه مى کنیم در زمان اجراى عملیات حمله، ارتش ایران در آماده باش کامل نظامى به سر مى برد. هواپیماهاى غول پیکر که قبلا در خاک مصر و عمان مستقر بودند پس از طى مسافتى بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر در فضاى هوایى ایران و بدون کوچک ترین مانعى، براى سوختگیرى و احتمالا هماهنگى براى شروع عملیات، در یک فروگاه متروکه که در جنگ جهانى دوم در نزدیکترین رباط خان طبس توسط قواى متفقین ساخته شده بود فرود مى آیند. توطئه گران مجهز به کلیه تجهیزات بوده اند، زمان فرود اندکى پس از نیمه شب بوده است. یک اتوبوس مسافربرى از کوره راه نزدیک محل عبور مى کند و مزدوران مهاجم از بیم آن که نقشه پلیدشان فاش شود همه مسافران را بازداشت کرده و تصمیم گرفتند با خود به گروگان ببرند. هنگامى که قصد راه اندازى هواپیما را داشتند به روایت شاهدان عینى (مسافران اتوبوس گروگان گرفته شده) دو هواپیما آتش گرفته و دچار انفجار مى شود به دنبال اختلالات پدید آمده و به خصوص حوادثى که در طى مسیر حرکت براى هلى کوپتر به وجود مى آید عملیات به دستور ستاد فرماندهى متوقف مى شود. تعدادى از هلى کوپترها دچار طوفان شن مى شوند و قادر به پرواز نمى گردند و ۹ نفر یا تعداد بیشترى از مزدوران که سرنشینان دو هواپیماى منفجر شده بودند، جان خود را از دست مى دهند و بالاخره ساعت ۵/۴ صبح مهاجمین از خاک ایران خارج مى شوند و مسافران را به حال خود رها مى کنند.
طرح عملیات گسترده نظامى دچار نواقص دیگرى مى شود که با یارى خدا و الطاف بیکران او سرانجام منجر به شکست کامل آن مى گردد. ما در اینجا براى مزید اطلاع، خاطرات کارتر را که در همین زمینه لحظات تاسف بارش را توصیف مى کند مى آوریم: «ساعت ۲۵/۱۰ بامداد به وقت واشنگتن، هواپیماها طبق برنامه برخاستند. ساعت ۱۲ بعد از ظهر: نخستین مطلب این بود که دو هلى کوپتر قبل از رسیدن به محل ممکن است مجبور به فرود شوند.
اگر چه پیش بینى وضع هوا خوب بوده است هلى کوپترها دچار طوفان شن شده اند، یک هلى کوپتر به ناو برگشته و دیگرى در صحراى جنوبى رها شده است. ما این مطلب را زمانى با خبر شدیم که خدمه این هواپیما نجات پیدا کردند.
پست ایرانى متوجه شده است دو هواپیما در ارتفاع کم بدون چراغ پرواز مى کند. بخش جاسوسى ما بى سیم هاى ایران را کنترل مى کرد.
ساعت ۱۵/۳ بعد از ظهر دو هلى کوپتر بر زمین نشستند. نیروى دریایى، فکر مى کند هلى کوپترهاى دیگر بر زمین نشسته و خدمه هاى آنها را با خود برده اند. بنابراین شش هلى کوپتر در راه است. هلى کوپترها تا نیم ساعت دیگر به صحراى یک مى رسند. هیچ اعلام خطرى از سوى ژاندارمرى صورت نگرفته است.
همه هواپیماهاى سى-۱۳۰ به زمین نشستند.
سه خودرو مشاهده شدند، این بدبیارى غیرقابل پیش بینى بود. ما چندین هفته این محل را زیر نظر داشتیم و تردد در آن نادر بود.
تقریبا بلافاصله پس از فرود هواپیماها یک اتوبوس پر از مسافر و سپس یک تانکر حامل سوخت و بعدا یک وانت بار به آن نقطه مى رسند. من دستور دادم مسافرین اتوبوس را با هواپیما تا پایان عملیات به مصر ببرند.
ساعت ۱۰/۴ بعد از ظهر: دو هلى کوپتر در حال سوختگیرى هستند.
ساعت ۴۵/۴ دقیقه: براون اطلاع داد به نظر من باید عملیات را متوقف کنیم. یکى از هلى کوپترها در صحراى یک دچار مشکلى در سیستم هیدرولیکى شده است. بنابراین تعداد هلى کوپترهاى مورد لزوم از شش فروند کمتر است. به دنبال این مساله درخواست تعلیق عملیات داده مى شود. پس از آن به بکویت و وات که فرماندهان عملیات نظامى هستند پیشنهاد تعلیق عملیات را به این علت که دست کم به شش هلى کوپتر نیازمند است، ارایه مى دهد.
ساعت ۵۷/۴ بعد از ظهر پیشنهاد مورد قبول واقع و عملیات متوقف مى شود.
ساعت ۵۸/۵ بعد از ظهر گزارشى دریافت مى شود مبنى بر اینکه یک هلى کوپتر به یک هواپیماى سى-۱۳۰ برخورد کرده است و تعدادى تلفات به جاى گذاشته است.
«من حالت بیمار گونه اى داشتم. هر ثانیه براى من ساعت ها مى گذشت.»
برژینسکى حالت کارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب نشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلى کوپتر امریکا چنین توصیف کرده است:
«وى بعدا سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت. من فوق العاده دلم براى او سوخت. همینطور براى کشورم. ساعت ۱۵/۵ بود که کارتر خبر دیگرى مبنى بر برخورد یک هلى کوپتر با هواپیماى سى-۱۳۰ و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دریافت کرد. این برخورد همراه با تلفات جانى بوده است. کارتر با شنیدن این خبر به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشکار شد.»
معجزه طبس، از زبان مقامات امریکایى
«در تمام طول راه بازگشت (از طبس) احساس پوچى و پژمردگى مى کردم. آه. آه. یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریه ام گرفت. این موقعى بود که نشستم و با تمام وجودم گفتم: یا عیسى مسیح، تو مى دانى که چه گندى به بار آمده است.
ما واقعا باعث شرمسارى کشور بزرگمان (امریکا) شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس مى کردم. نمى خواستم صحبت کنم، یا هیچ کار دیگرى انجام دهم؛ فقط احساس مى کردم که دیگر آبرویى باقى نمانده بود.»
مطلب فوق عین مطلبى است که چارلى بکویت، فرمانده عملیات نافرجام طبس، در کتاب خود به نام «نیروى دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحریر درآورده است.
هامیلتون جردن رییس کارکنان کاخ سفید در کتاب خود به نام «بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دریافت خبر برخورد هلى کوپتر و هواپیما در طبس در کاخ سفید گذشت، مى نویسد: کارتر گوشى را برداشت و گفت: «دیوید (جونز) چه خبر؟»
ما حرف هاى جونز را نمى شنیدیم. ولى حالت چهره کارتر و پریدگى رنگ او نشان مى داد که خبرهاى بدى مى شنود. کارتر لحظه اى چشمانش را بست و در حالى که به زحمت آب دهانش را قورت مى داد پرسید: «آیا کسى هم مرده است؟»...
همه ما به دهان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: «مى فهمم... مى فهمم» و گوشى تلفن را گذاشت، هیچکس سوال نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: «مصیبت تازه اى پیش آمده. یکى از هلى کوپترها به یک هواپیماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم کشته شده اند...»
هامیلتون جوردن در ادامه مى نویسد:
«تصور اینکه گروهى از داوطلبان نجات گروگان ها، خود جان باخته و در یک بیابان دور در آن سوى دنیا به خاک هلاکت افتاده اند، چون کابوسى بر فکر و روح من سنگینى مى کرد. از اطاق کابینه بیرون آمدم تا کمى در هواى آزاد قسمت جنوبى کاخ قدم بزنم و افکار خودم را منظم کنم، ولى هواى خفه و مرطوب بیرون بیشتر ناراحتم کرد. با حال تهوع به داخل کاخ برگشتم و به دستشویى خصوصى رییس جمهور رفتم.»
کارتر در مورد لحظه دیدار با سرهنگ بکویت و گریه هر دو مى گوید: «او با چشمان اشک آلود شروع به صحبت کرد و گفت: آقاى رییس جمهور من مى خواهم از طرف خود و اعضاى گروه دلتا به مناسبت عدم موفقیت و انجام این ماموریت از شما عذرخواهى کنم. من با شنیدن این حرف به گریه افتادم.»
ماجراى اشغال لانه جاسوسى و حوادث مربوط به آن آنچنان تاثیر به سزایى داشت که کارتر در این ارتباط مى گوید:
«عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهورى این کشور بزرگ، نه در شیکاگو یا نیویورک، بلکه در تهران تعیین مى شود!»
به اذن خداوند، حشرات هم به تکلیف خود عمل کردند:
نکاتى دیگر از عملیات طبس، از کتاب نیروى دلتا که نویسنده آن فرمانده عملیات طبس است، نقل مى گردد:
آنها در مسیر حرکت به سمت ایران در مصر و عمان توقف داشتند و قرار بود شب را در مصر به استراحت بپردازند. اما در مصر با آنچنان هجومى از سوى مگس ها مواجه مى گردند که خواب را از آنها مى ربایند و این امر موجب خسته و خواب آلود بودن نیروهاى عملیاتى دلتا هنگام عملیات در طبس مى گردد.
بکویت در این رابطه مى نویسد: «بیرون پایگها منظره اى دلگیر و بى پایان در گرماى آسمان بى ابر محو مى شد. مگس ها همه جا بودند و روى هر جنبده اى و هر چیزى مى نشستند و همه سعى مى کردند بخوابند؛ اما با وجود هواى داغ و سوزان و با هیجان ناشى از ماموریت، عده زیادى نتوانستند استراحت کنند.»
هجوم مگس ها به حدى بود که بکویت در مورد ترک مصر مى نویسد:
«کسى از ترک مصر ناراحت نبود. مگس ها و کثافت با پرواز توسط دو فروند سى ۱۴۱ پشت سر گذارده شد.»
در مورد خواب آلودگى نیروهاى عملیاتى دلتا در طبس، یعنى زمانى که باید همه در اوج بیدارى باشند، بکویت در مورد یک عضو عملیات که در داخل هواپیماى سى-۱۳۰ بود مى نویسد: «لحظاتى قبل از برخورد هلى کوپتر به آن (هواپیما) چرت مى زد. هنگام انفجار، وى چرتش پاره شد و به صفى از افرادى که در حال خروجى از یکى از دریچه هاى هواپیما بودند پیوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز کار مى کردند. موتور هلى کوپتر هنوز کار مى کرد و همچنان بدنه هواپیما را مى شکافت و به داخل آن رخنه مى کرد و هواپیما را به شدت تکان مى داد. عضو مزبور ناگهان فکر کرده بود که هنگام چرت زدن وى، (هواپیماى) سى-۱۳۰ به پرواز درآمده است و اکنون وقت عملیات پرش با چتر است. وقتى نوبت او براى ترک هواپیما رسید، به طور خودکار وضعیت پرش با چتر را به خود گرفت واقدام به سقوط آزاد کرد و مثل تپه روى زمین پهن شد بعد از آن، همقطارش از او پرسیده بود که وقتى پرید، بدون چتر چکار مى خواست بکند؟ او جواب داده بود: «نمى دانم. من در آن لحظه فقط فکر مى کردم که باید بپرم.»
گزارش هواشناسى در روز عملیات، مساعد بودن هوا را گزارش مى کرد و بکویت که با هواپیما وارد ایران شده بود، در طبس شاهد هواى صاف بود به طورى که مى نویسد:
«هوا خنک و صاف بود و ستاره ها به سادگى قابل رویت بودند. نور ماه براى دیدن افرادى که سى چهل یارد دورتر ایستاده بودند، کافى بود.»
آنها منتظر هلى کوپتر بودند که باید یک ربع بعد از آنها وارد طبس مى شدند. ولى از آنها خبرى نمى شود. آنها در حقیقت در مسیر حرکت از عمان به ایران دچار طوفان شن عظیمى شده بودند. قرار بود ۸ هلى کوپتر به طبس بیایند. ولى در نهایت فقط ۶ هلى کوپتر به طبس رسیدند و دو تاى آنها بر اثر شدت طوفان از میانه راه به عمان بازگشته بودند.
بکویت درارتباط با گفت و گویش با اولین خلبان هلى کوپترى که وارد طبس شده بود، مى نویسد:
«چیزهایى که مى گفت به قدرى تاثرآور بود که اگر مى توانستیم، هلى کوپتر را در بیابان مى گذاشتیم و با سى-۱۳۰ ها با خانه برمى گشتیم.»
بکویت در رابطه با خلبان دومین هلى کوپتر که در طبس فرود آمده بود نوشته است:
«او از هلى کوپتر دور شد، زیاد و تند صحبت مى کرد و چیزهاى وحشتناکى مى گفت.»
بکویت از قول او نقل مى کند که:
«من نمى دانم چه کسى در سطح من کارها را اداره مى کند؛ اما اینقدر مى توانم بگویم که براى لغو این عملیات باید همه چیز به دقت مدنظر قرار گیرد. نمى دانید بر من چه گذشته است. با بدترین طوفان شنى که تاکنون دیده بودم مواجه شدیم. بسیار دشوار بود. پیش خود فکر کردم مطمئن نیستم که بتوانیم عملیات را انجام دهیم. واقعا مطمئن نیستم که بتوانیم آن را انجام دهیم.»
در حالى ۸ که هلى کوپتر براى عملیات پیش بینى شده بود، فقط ۶ هلى کوپتر به طبس رسیده بودند و این تعداد حداقل هلى کوپترهاى مورد نیاز براى موفقیت در عملیات نجات گروگان ها بود. اما یکى از هلى کوپترها نیز اعلام مى کند که قادر به ترک طبس نیست. ماموریت با ۵ هلى کوپتر ممکن نبود و براساس برنامه هاى از پیش تعیین شده در چنین صورتى چاره اى جز توقف عملیات نداشتند. آنها باید هلى کوپتر را جا مى گذاشتند و ایران را به سرعت ترک مى کردند. دستور لغو عملیات توسط کارتر صادر مى شود. طوفان شن کار خود را کرده و عملیات با شکست مواجه شده بود ولى این افتضاح براى امریکا کافى نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابى که حضرت امام (ره) رهبرى آن را بر عهده داشت، رسوایى بیشترى را براى امریکا مقرر کرده بود.
خداوند با معجزه «طوفان شن» به یارى حکومت اسلامى آمده بود. شاید «مگس ها» در مصر نیز ماموریت خود را انجام داده و استراحت را از نیروهاى دلتا ربوده بودند. این دفعه نوبت «تندباد» بود که ماموریت الهى خویش را انجام دهد. نیروهاى دلتا عملیات فرار را آغاز مى کنند. بکویت با تاکید بر اینکه «وقتى براى گریه نداشتند» در ارتباط با حادثه بعدى مى نویسد: «در میان تندباد، یکى از هلى کوپترها را دیدم که از زمین بلند شد و به سمت چپ کج شد و به آرامى به عقب خزید. سپس صداى مهیبى بلند شد. صداى انفجار بمب نبود. صداى شکستن نبود، صداى چیزى بود که با یک ضربه متلاشى شود. یک انفجار بنزین. گلوله آتشین آبى رنگى مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلى کوپتر سرگرد شافى به سى-۱۳۰ که در شمالى ترین قسمت ایستاده بود و عنصر آبى را تازه سوار کرده بود، برخورد کرد... شعله هاى آتش تا ارتفاع سیصد، چهارصد پایى مى رسید. هوا مثل روز روشن بود... در میان آتش، هلى کوپتر را مى دیدم که به سمت چپ هواپیما برخورد کرده است.
موش هاى ردى منفجر مى شدند. گردونه هاى آتش در آسمان مى چرخیدند. مثل این بود که افراد درون گوى آتش حرکت مى کردند.»
حتى مرور کوتاهى بر واقعه طبس و طرح آن و نیز نگاهى به شکست عبرت آموز متجاوزان مى تواند الهى بودن این انقلاب را به جهانیان نشان دهد، ما در این رابطه بیشتر نمى گوییم، فقط متذکر مى شویم که امریکا و ایادى اش پس از این طرح از پا ننشستند و دست به حرکت هاى انتقام جویانه زدند که حاصل آن کشتار تعدادى از مردم بى گناه کشورمان بود و حتى طرح ضد انقلابى کودتا را پى ریزى کردند که به لطف خدا در نطفه خفه شد. این اقدام با اینکه از نظر نظامى و عملیاتى بسیار حایز اهمیت بود و در صورت موفقیت یکى از اقدامات بزرگ وتاریخى امپریالیسم تلقى مى شد ولى پس از شکست از سوى رسانه هاى امپریالیستى به گونه اى وانمود شد که از اهمیت آن بکاهد، زیرا اگر در آن زمان مردم جهان و مردم امریکا پى به جزییات طرح مى بردند و مى فهمیدند کارتر که مزدورانه دم از حقوق بشر مى زند در حالت صلح به کشورى حمله کرده و به قصد آزادسازى ۵۲ نفر مى خواهد دهها نفر حداقل افراد مستقر در سفارت امریکا را قتل عام بکند، دیگر آبرویى براى آنها باقى نمى ماند.
در این جا از فرصت استفاده کرده و یاد پاسدار شهید محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه یزد که تنها شهید عملیات تروریستى نظامى امریکا بود را گرامى مى داریم و شکست توطئه هاى ناجوانمردانه امریکا را از خداوند بزرگ خواستاریم.
مسجد شکر
به مناسبت شکست ذلت بار و فراموش نشدنى توطئه نظامى امریکا، در محل سقوط هواپیما و بالگردهاى امریکایى، مسجدى به همت مردم و مسوولین نظام، در حال ساخت است که به شکرانه این موهبت الهى- شکست امریکا- و با اشاره رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه اى، آن را مسجد شکر نام نهاده اند. باشد تا این بنا براى همیشه در دل کویر براى نسل هاى آینده باقى بماند و شکر گزار خداوند باشند. خداوند روح پرفتوح امام (ره) و شهید این حادثه را با شهداى کربلا محشور فرماید. ان شاءالله.