تسخیر لانه جاسوسی ـ كه از سوی امام راحل «انقلاب دوم» لقب گرفت ـ جایگاهی رفیع در تاریخ معاصر ایران دارد، زیرا این رویداد در قطع ریشههای امپریالیسم از ایران و پایان سلطه قدرتمندانه آن از سرزمینمان نقش مهمی داشت. در واقع اشغال 444 روزه سفارت آمریكا در تهران باعث شد تا یكی از اهداف اولیه انقلاب اسلامی، یعنی مقابله با گسترش نفوذ آمریكا در كشور هر چه بیشتر تحقق یابد، بنابراین میتوان گفت انقلاب اسلامی كه خود ریشه وابستگی به آمریكا را ـ با سرنگونی رژیم طاغوت ـ از بن كنده بود، با انقلاب دوم، پرچم استقلال سیاسی خود را بلندتر برافراشت و مبارزهطلبی با آمریكا را یك گام دیگر جلو برد. به تعبیری دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی، استبداد و با تسخیر سفارت آمریكا، استعمار از ایران ریشهكن شد.
علل تسخیرسفارت
به طور خلاصه میتوان در تشریح دلایل اشغال لانه جاسوسی به عوامل زیر اشاره كرد:
الف) تصرف 444 روزه سفارت آمریكا، حاصل دخالتهای 25 ساله آمریكا در ایران بود كه از دهه 30 به بعد و با تضعیف قدرت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، نقش پررنگتری در كل منطقه خاورمیانه پیدا كرده بود. واقعه كودتای 28 مرداد 1332 كه باعث بازگشت شاه به قدرت شد، توطئه ننگینی بود كه هیچگاه از حافظه تاریخ ملت مسلمان ایران پاك نشد. پس از آن نیز آمریكا با تداوم حمایت از شاه و تقویت او به عنوان یك دیكتاتور وابسته، تلاش كرد تا امكان سرنگونی رژیم پهلوی را به حداقل برساند. در همین زمینه آمریكا با همكاری اسرائیل، ساواك را به عنوان یكی از مخوفترین سازمانهای اطلاعاتی جهان، راهاندازی و برای سركوب انقلابیون ایران تلاش بسیاری كرد و همچنین با اجرای طرحهای سیاسی، اقتصادی و نظامی، وابستگی ایران را به آمریكا افزایش داد. بر این اساس، تسخیر لانه جاسوسی، واكنش طبیعی به 25 سال توهین و تحقیر ملت ایران بود.
ب) به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، آمریكا كه از این واقعه زخم خورده بود، به علت تهدید منافعش در ایران تلاش میكرد تا با این پدیده مقابله كند. به همین دلیل، برنامهها و نقشههایی را كه اسناد سفارت گواه آن است به اجرا درآورد. با تصرف جاسوسخانه آمریكا، این تلاشها ناكام ماند. تسخیر لانه جاسوسی برای مقابله با سنگاندازیهای آمریكا در برابر حركت رو به جلوی انقلاب اسلامی اقدامی پیشگیرانه بود.
ج) چند ماه قبل از حمله به سفارت آمریكا، دولت كارتر به بهانه معالجه پزشكی به شاه اجازه ورود به این كشور را داده بود. ملت ایران كه هنوز خاطره كودتای 28 مرداد 1332 هـ . ش را به یاد داشت، این عمل را مقدمهای برای طرحریزی یك توطئه جدید در سرنگونی جمهوری اسلامی دانست. در این میان تسخیر لانه جاسوسی واكنشی به این اقدام مداخلهجویانه آمریكا و اقدامی بازدارنده برای مقابله با هرگونه توطئه ضد نظام بود.
د) با توجه به مشی غیرانقلابی و مماشاتگونه دولت موقت كه موجب دلسردی مردم و نیروهای انقلابی شده بود، اشغال سفارتخانه آمریكا باعث میشد تا دولت موقت در تنگنا قرار بگیرد و استعفا دهد و با استعفای این دولت، زمینه برای روی كارآمدن و قدرتگرفتن نیروهای انقلابی و ارزشی فراهم شود. همچنین این اقدام، گروههای چپ را نیز كه خود را ضد امپریالیست میدانستند، خلع سلاح كرد و به عقب راند.
سیر توصیفی تسخیر لانه جاسوسی
مجموعه عواملی كه ذكر شد، دانشجویان ارزشی و اصولگرای طرفدار انقلاب و امام را به این نتیجه رساند كه باید برای حفظ انقلاب و نیز رابطه سازمانیافته با امام به منظور تشكیل یك تشكل دانشجویی اقدام كنند.
مهندس ضرغامی درباره شاكله تشكیلاتی اولیه دانشجویان پیرو خط امام میگوید: «شاكله اصلی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، صنعتیشریف و پلیتكنیك(امیركبیر) تشكیل میدادند.دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتیشریف، پلیتكنیك، دانشكده فنی دانشگاه تهران تقریبا از اول انقلاب جلسات هماهنگی با هم داشتند و سعی میكردند در قبال مسائل انقلاب مواضع مشتركی اتخاذ كنند، تصمیم برای تسخیر لانه جاسوسی هم در همین جلسات اتخاذ شد. البته ابتدا در یك جمع محدودتر و بعد هم به طور عمومیتر در انجمنهای اسلامی هر سه دانشگاه. سپس دانشجویان مسلمان دانشگاه شهیدبهشتی به این سه دانشگاه اضافه شدند.»1
« در این میان، حجتالاسلام موسوی خوئینیها، حلقه وصل و عامل كلیدی ارتباط دانشجویان و امام شد. پس از برگزاری چندین جلسه در مورد چگونگی تسخیر سفارت آمریكا بین دانشجویان بحث و تصمیمگیری شد. یكی از این مسائل، انجام دادن فعالیتهای شناسایی برای اشغال سفارت آمریكا بود.»2
سرانجام، هسته مركزی دانشجویان پیرو خط امام، طرح برنامهریزیشده زیر را برای حمله و اشغال 3 روزه سفارت آمریكا پیاده كرد. خانم ابتكار مینویسد: «به بهانه تظاهرات روز 13 آبان از مقابل سفارت عبور كردیم، وقتی جمعیت از جلوی در سفارت رد شد، حساسیت پلیس برطرف میشود و تصور میكند كه جمعیت كاری با سفارت ندارد. در آن لحظه با دستوری كه یك نفر میدهد، بچهها به سمت در سفارت حمله میكنند، عدهای از در بالا میروند و عدهای هم زنجیر را پاره میكنند و وارد محوطه سفارت میشوند. در داخل هم جمعیت به 2گروه تقسیم میشوند. یك گروه، به سمت ساختمانهای اطراف محوطه میرود و یك گروه هم ساختمان اصلی را كه ما شناسایی كرده بودیم، محاصره میكند. همه حرفمان هم با آمریكاییها این است كه ما كاری با شما نداریم و برای اینكه حساسیتشان تحریك نشود و خدایناكرده تیراندازی نكنند یا كارهای خشن انجام ندهند، تاكید میكنیم كه فقط میخواهیم در داخل ساختمان یك تحصن موقت داشته باشیم و برویم. به این ترتیب به آنها نزدیك میشویم و اگر توانستیم به داخل ساختمان نفوذ كنیم آنها را به گروگان میگیریم و همان زمان معینی كه بین 48 تا 72 ساعت بود، در آنجا میمانیم و بعد آنجا را ترك میكنیم.»3
«سرانجام ساعت 30/10 روز 13 آبان 1358 هـ . ش، نزدیك به 50 دانشجوی سازماندهی شده در تقاطع خیابان طالقانی و بهار به سمت سفارت آمریكا حركت كردند و لحظه تاریخی اشغال جاسوسخانه این كشور اینگونه اتفاق افتاد.
در این میان دانشجویان موفق شدند تا قبل از نابودی اسناد كاغذی و میكروفیلمها به بخشی از آنها دست یابند.»4
پس از اشغال كامل سفارت، دستگیری جاسوسان آمریكایی و دسترسی به اسناد و مدارك، نخستین كاری كه انجام گرفت، آگاه كردن امام راحل از چگونگی انجام كار بود. به همین منظور، حجتالاسلام موسوی خوئینیها، طبق برنامه قبلی به سفارت مراجعت میكند؛ ایشان خود در این باره میگوید:
«پس از ورود به داخل لانه جاسوسی و آشنایی مختصر با محیط و جریان پیشرفت كار، با دفتر حضرت امام(ره) در قم تماس گرفتم و پس از توضیح مختصرِ اصلِ طرح و مراحل انجامشده برای حاج احمد آقا از ایشان خواستم كه سریعا به اطلاع حضرت امام برسانند و به ایشان ـ از قول من ـ عرض كنند كه نسبت به برادران و خواهرانی كه دست به این كار زدهاند، مطمئن باشند كه نیروهای مسلمان و تابع رهبری و مقلد حضرت امام هستند لكن اگر نسبت به اصل كار نظر مخالفی دارند، ما منتظر جواب هستیم كه پس از قطع تلفن تا فاصله پاسخ حاج احمد آقا با مجلس خبرگان تماس گرفتیم و به همان ترتیب، جریان را به اطلاع رئیس مجلس خبرگان رساندم. البته صرفا جهت اطلاع بود و به هر حال پس از چند دقیقه، حاج احمد آقا از قم تلفنی اطلاع دادند كه حضرت امام (ره) فرمودهاند: «خوب جایی را گرفتهاید، محكم نگه دارید.» پس از این تلفن و اعلام نظر حضرت امام در درون لانه هیجان و شور و نشاط عجیبی پیدا شد كه به دنبال آن، پس از دو سه ساعت كه جلسه علنی مجلس خبرگان شروع شد، حمایت خبرگان نیز از تریبون مجلس، رسما از اقدام دانشجویان اعلام گردید.»5
در تكمیل اظهارات بالا باید گفت كه مرحوم حاج سید احمد خمینی در شامگاه روز 13 آبان به نمایندگی از حضرت امام در جمع دانشجویان حضور مییابند و سپس به قم بازگشته و رهبر انقلاب را از جزئیات آنچه رخ داده بود، مطلع میسازند.6 امام هم در سخنرانی خود ـ در روز 14 آبان ـ و به فاصله یك روز از اشغال سفارت، آمریكا را «شیطان بزرگ» نامیدند و به سفارت آمریكا لقب «لانه جاسوسی» دادند و به طور علنی اقدام دانشجویان را تأیید كردند و گروهها و دستههای سیاسی مخالف را مجبور به سكوت و همراهی ظاهری با این اقدام كردند.
موضعگیریهای افراد و گروهها در جریان تسخیر لانه جاسوسی
مدتی پس از تسخیر لانه جاسوسی، دولت آمریكا با بسیج تمامی نیروها و امكانات خود، از شورای امنیت سازمان ملل تقاضای تشكیل جلسه فوقالعاده كرد. او از ایران نیز خواست تا وزیر خارجه یا نمایندهای را برای پاسخگویی و تشریح مواضع به این جلسه بفرستند. امّا امام چنین كاری را نپذیرفتند.
در حالی كه بخشی از اعضای شورای انقلاب كه به جناح لیبرال تعلق داشتند و برخی دیگر از ارسال نماینده به شورای امنیت دفاع میكردند، امّا امام با یك استدلال ساده ــ كه بعدا درستی آن ثابت شد ـ با این حركت مخالفت كردند. زیرا معتقد بودند: «رأی علیه شما خواهند داد.»7
بنیصدر در آن زمان گستاخانه با نظر امام مخالفت میكند و اولین برخورد شدید امام با او صورت میگیرد. او كه برای شركت در جلسه شورای امنیت آماده شده بود، با این موضعگیری تند حضرت امام مواجه میشود كه «اگر بنیصدر برود، اعلام میكنم كه سمتی ندارد.»8
«اندكی پیش از این آمریكا در اولین گام تلاش كرده بود تا رمزی كلارك، وزیر دادگستری سابق این كشور را كه به موضعگیری ضد هیأت حاكمه آمریكا و مخالفت با شاه شهرت داشت، به ایران بفرستد. كارتر امیدوار بود تا با این ترفند و فرستادن فردی میانهرو امام را به مذاكره و دست برداشتن از مواضع خود راضی كند. امّا امام با این كار مخالفت كرد و مذاكره با كلارك را رد كرد، این كار وی را مجبور كرد تا از تركیه به آمریكا برگردد. كلارك قصد داشت تا نامهای را نیز از جانب كارتر برای امام بیاورد.»9
در پیام امام در این زمینه ـ كه تا مدتها نصبالعین نیروهای طرفدار انقلاب محسوب میشد ـ چنین آمده بود: «دولت آمریكا با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشكار با ایران نموده است و از طرفی دیگر آنطور كه گفته شده است، سفارت آمریكا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است. لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممكن نیست و علاوه بر این:
1ـ اعضای شورای انقلاب به هیچ وجه نباید با آنها ملاقات كنند.
2ـ هیچ یك از مقامات مسوول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3ـ اگر چنانچه آمریكا شاه مخلوع، این دشمن شماره یك ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در مورد برخی روابطی كه به نفع ملت است، باز میباشد.»10
سه نهاد دولت موقت، شورای انقلاب و مجلس، به ترتیب مسوولیت رسیدگی و برخورد با این جریان را از سوی دولت جمهوری اسلامی به عهده داشتند و در واقع دیدگاههای رسمی ایران را در آن زمان بازتاب میدادند. هر چند در جریان این واقعه و نیز در امور مملكت، كلام نهایی از سوی امام بیان میشد، اما انجام امور اجرایی و قانونگذاری، از سوی این سه نهاد صورت میگرفت.
1ـ دولت موقت
دولت موقت به نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان و با حكم رسمی حضرت امام در 15 بهمن 1357، یعنی 7 روز پیش از پیروزی انقلاب آغاز به كار كرد. 11
حكم حضرت امام بیانگر آن است كه نخستوزیری بازرگان، بدون توجه به علائق حزبی و شخصی ایشان و با تاكید بر سوابق مذهبی وی صورت گرفته است، امّا عملكرد دولت موقت از همان ابتدا نتوانست نظر مردم و نیروهای انقلابی را به خود جلب كند. اعضای دولت موقت بیشتر از جناح لیبرال اعم از مذهبی (نهضت آزادی) یا غیر مذهبی (جبهه ملی) بودند. جناح لیبرال ـ كه بعدها اسناد افشاشده سفارت نشان داد آمریكا امید فراوانی به آنها بسته است ـ عامل اصلی مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی میدانستند. علاوه بر آن، اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی ـ اجتماعی كشور نداشته و تنها برخی اصلاحات را كافی میدانستند. بر همین اساس، دولت موقت تنها به تعویض مهرههای بالای رژیم سابق اكتفا مینمود و از تغییرات بنیادین بویژه از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز میكرد.
در بینش دولت موقت، مبارزه با آمریكا مفهوم نداشت تا جایی كه حتی پیروزی انقلاب اسلامی را نتیجه مذاكرات با مقامات آمریكا میپنداشت.12
دولت موقت دولتی نبود كه بتواند خود را با شرایط انقلاب تطبیق دهد و انتظارات مردم را ـ كه در پی كارهای اساسی و تغییرات زیربنایی بودند ـ برآورده سازد. مهندس بازرگان كابینه خود را به فولكس واگنی تشبیه كرده بود كه بر خلاف امام (ره) كه بولدوزری پر قدرت است، توانایی انجام كارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید هم چنین تقاضایی از آن داشت.13
این عملكرد ضعیف و غیر انقلابی دولت موقت كه ضمن برخورد ضعیف با آمریكا و عوامل رژیم شاه، مواضع تندی را در برابر نهادهای انقلابی داشت، باعث شد تا آمریكا دریچهای بزرگ برای نفوذ در پیكره انقلاب بیابد. بنابراین تمامی توان خود را برای نزدیك شدن به دولت موقت به كار گرفت. امام خمینی در 7 آبان 1358 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا بشدت اعتراض كردند، اما دولت موقت بدون توجه به این اعتراض در پی بهبود رابطه با آمریكا بود و بیشتر واهمه خود را از خطر شوروی ابراز میكرد.
حركت سازشكارانه دولت موقت تا به آنجا پیش رفت كه مهندس بازرگان (نخستوزیر)، ابراهیم یزدی (وزیرخارجه دولت موقت) و هیات همراه در 11 آبان 1358 در جشن استقلال الجزایر با برژینسكی ـ مشاور امنیت ملی كاخ سفید ـ ملاقات كرده و به مدت یك ساعت و نیم با او مذاكره كردند. برژینسكی فردی بود كه در زمان وقوع انقلاب اسلامی بر خلاف سایروس ونس(وزیر خارجه وقت آمریكا)، خواستار سركوب نظامی انقلاب و طرفدار كودتای نظامی برای پیشگیری از انقلاب ایران بود. جالب آنكه این ملاقات به گفته برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به تقاضای بازرگان صورت گرفت.14
بدون شك پذیرش شاه از سوی آمریكا و دیدار اعضای دولت موقت با مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریكا، دو عامل تسریعكننده تسخیر لانه جاسوسی از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. ملاقات و مذاكره با آمریكا مترادف سازش بود و بنابراین خشم نیروهای انقلابی را در ایران برانگیخت و آنان تصور كردند كه آمریكا به دنبال تكرار كودتای 28 مرداد 1332 در ایران است. آنچه كه به نگرانیها دامن میزد، همزمانی پذیرش شاه در آمریكا و ملاقات الجزایر بود.15
دولت موقت در 14 آبان 1358 یعنی یك روز پس از اشغال سفارت آمریكا، استعفا داد و امام نیز در 15 آبان این استعفا را قبول كردند.
2ـ شورای انقلاب
به دنبال سقوط دولت موقت، شورای انقلاب اداره امور اجرایی كشور و تا حدی قانونگذاری را نیز به عهده گرفت و در واقع عهدهدار دو نقش قوه مقننه و مجریه شد. این دوره كه تا زمان تشكیل مجلس شورای اسلامی، یعنی كمتر از 9 ماه به طول انجامید بهطور رسمی صرف دو مساله مهم و اساسی شد كه عبارت بودند از:
1ـ چگونگی حل مساله گروگانگیری
2ـ اجرای رفراندوم تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی.16
بدیهی بود كه رویارویی با مساله گروگانگیری فوریتر بود. شورای انقلاب از دو طیف لیبرال و ملیگرا و اصولگرا و ارزشی تشكیل میشد و بر خلاف دولت موقت، دربست در اختیار لیبرالها نبود. بنیصدر كه در میان اعضای جریان لیبرال كلیدیترین شخصیت محسوب میشد، نظریهای به نام «سه جهانی» ارائه كرده بود و بر همین اساس حمایت اروپا و ژاپن را برای مقابله با تهدیدات آمریكا لازم میدید. او بر خلاف نظر امام كه خواستار مقابله با سلطهطلبی آمریكا بود و از دانشجویان حمایت میكرد، به طور ضمنی سعی میكرد عملكرد دانشجویان را زیر سوال ببرد و با همكاری قطبزاده به هر قیمت ممكن، گروگانها را تحت نظارت دولت قرار دهد و سپس زمینه آزادی آنان را فراهم كند و با توجه به آنكه او «دو پهلو بازی میكرد»17 تا مدتی توانست خود را در صحنه حفظ كند تا آنكه كمكم زمینه مقابله با وی به علت عملكرد ضد انقلابیاش فراهم شد. بنیصدر پس از فرار از ایران در آبان 1360، اهداف قبلی خود را آشكار كرد و عمل دانشجویان را به باد انتقاد گرفت.18
از سوی دیگر، طیف ارزشی شورای انقلاب مانند شهید بهشتی، حضرت آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی كه حل این مسأله را در دستان امام میدیدند، برای حل مساله از ایشان استمداد كردند. اعضای شورای انقلاب از طریق آقای هاشمی در جریان نظر امام قرار گرفتند: «نظر آقا این است: اگر شاه را اخراج كنند، گروگانها را آزاد میكنند... به طور غیر مستقیم گفته شود به آمریكاییها كه ضمنی اعلام نمیكنیم. شما شاه را اخراج كنید، گروگانها آزاد میشوند. ولی غیرمستقیم قول بگیریم.»19
به هر حال اختلافات بنیصدر، شورای انقلاب و دانشجویان بر سر انتقال گروگانها باز هم ادامه یافت و بنیصدر مانند گذشته تلاش داشت به هر وسیله ممكن، گروگانها را از كنترل دانشجویان خارج كند. از سوی دیگر، جناح اصولگرای شورای انقلاب بر نظرات سابق خود تأكید داشتند و معتقد بودند دولت ایران نباید به طور رسمی مسوولیت نگهداری گروگانها را ـ حتی برای مدت كوتاهی ـ به عهده بگیرد. آقای هاشمی در این مورد معتقد بود:
«مصحلت نیست كه گروگانها در دست شورای انقلاب یا دیگر ارگانهای دولتی باشند، ولی باید همهنوع اطمینانی از نظر سلامت آنها به ما داده شود. شورای انقلاب بدون نظر امام در مورد گروگانها تصمیمی نمیگیرد.»20 از سوی دیگر، حزب اصولگرای جمهوری اسلامی كه تمامی نیروهای انقلابی و پیرو خط امام را در خود جای داده بود، معتقد بود كه صلاح نیست گروگانها از دست دانشجویان پیرو خط امام خارج شوند.21 به هر حال این روند تا واقعه طبس و حمله نظامی آمریكا به ایران ادامه یافت. این اقدام كه به ذلت و خواری نیروهای نظامی آمریكا و دولت كارتر منجر شد و بینتیجه ماند، موضع نیروهای اصولگرا و ارزشی را در كشور تقویت كرد و موجب شد اعتماد به نفس آمریكاییها در موضعگیریها و نیز میزان ریسك آنها بشدت كاهش یابد.
3ـ مجلس شورای اسلامی
به فاصله حدودا یك ماه پس از شكست خفتبار آمریكا در طبس، اولین مجلس شورای اسلامی در تاریخ 7 خرداد 1359 تشكیل شد و امام خمینی در پیام خود در 11 شهریور 1359 به مناسبت فرا رسیدن ایام حج، حل مساله گروگانها را به مجلس شورای اسلامی واگذار كردند و به این ترتیب مجرای جدیدی برای مذاكره در مورد این مساله و حل آن گشوده شد و امور از شورای انقلاب به مجلس شورای اسلامی منتقل شد. مجلس پس از تهیه پیشنویس قوانین، مقررات و آییننامههایی كه به عملكرد خود قوه مقننه اختصاص داشت و همچنین تصویب اعتبارنامههای نمایندگان كه مجموعا 47 روز طول كشید، جلسات محرمانهای را برگزار كرد كه در آنها در مورد سرنوشت گروگانها بحث و گفتوگو میشد.22
پس از آغاز كار مجلس، فشارهای داخلی و خارجی بویژه از سوی آمریكا و همپیمانانش برای حل مساله گروگانها وارد مرحله جدیدی شد. در 9 مرداد 1359 نامه نمایندگان كنگره آمریكا كه به امضای 185 نفر رسیده بود، خوانده شد. نمایندگان در نامه خود اظهار كرده بودند: «ما از تمامی موضوعات مهم داخلی كه در برابر دولت شما قرار دارد آگاه هستیم. از شما مصرانه میخواهیم برای موضوع گروگانها بهترین و بالاترین اولویت را قائل شوید.»23
در همین زمان، حملههای نیروهای صدام به مرزهای كشور شروع شد و با وجود شدت تنشهای مرزی، كارشكنیهای بنیصدر و مخالفتهای او با شهید رجایی ـ نخستوزیر ـ و مناقشات احزاب و گروههای كوچك و بیریشه با اساس نظام و انقلاب ادامه داشت و امكان پیشبرد امور را با مشكل مواجه كرده بود. سرانجام مجلس شورای اسلامی در جلسه 11 آبان 1359 چهار شرطی را كه از سوی كمیسیون ویژه گروگانها برای آزادی آنان پیشنهاد شده بود، به تصویب رساند.24 این شرطها عبارت بودند از: 1ـ دخالت نداشتن مستقیم و غیر مستقیم آمریكا در ایران
2ـ آزاد كردن سرمایهها و رفع انسداد از داراییهای متعلق به ایران
3ـ لغو دعاوی مالی و حقوقی و جزایی آمریكا ضد ایران
4ـ پس دادن اموال شاه و نزدیكانش.25
به این ترتیب، یك پیروزی دیگر برای ملت ایران و نیروهای ارزشی و اصولگرا حاصل شد و همانطور كه هامیلتون جردن ـ رئیس ستاد كاخ سفید ـ گفته است، نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریكا نه در آمریكا، بلكه در تهران معین شد.26
سرانجام در 22 دی 1359 لایحهای مبنی بر حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی دولت جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریكا به تصویب مجلس رسید. طبق ماده واحده این لایحه «به دولت اجازه داده میشود كه در مورد اختلافات مالی و حقوقی دولت جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریكا از طریق داوری مرضیالطرفین، اختلافات مذكور را حل و فصل نمایند.»27
پس از تصویب این لایحه، سیر امور شتاب بیشتری گرفت و یك گروه كاری به ریاست بهزاد نبوی ـ وزیر مشاور در امور اجرایی ـ تشكیل شد. این هیأت با میانجیگری الجزایر با آمریكا وارد مذاكره شد و سرانجام پس از مدتی فعالیت فشرده، موافقتنامهای موسوم به الجزایر تهیه و گروگانها ـ پس از 444 روز ـ آزاد شدند.
پاورقی:
1. سید عزتالله ضرغامی، كیهان،13/8/81، ص12
2. امیررضا ستوده، بحران444روزه در تهران،انتشارات ذكر،1379، صص 93ـ94
3. معصومه ابتكار، تسخیر، اولین روایت مكتوب از درون سفارت تسخیرشده آمریكا در تهران، انتشارات اطلاعات، تهران، 1379، صص 68ـ69
4. امیررضا ستوده، همان، ص 102
5. حجتالاسلام موسوی خوئینیها، همان
6. كیهان، 14/8/58
7. كیهان، 7/9/58
8. همان
9. مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، انتشارات همشهری، تهران 1376، ص 404
10. كیهان، 17/8/58
11. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حركت، چاپ پنجم، نهضت آزادی، تهران 1363، ص 77
12. مصاحبه تلویزیونی مهندس بازرگان به عنوان دفاع در افشاگریها، به نقل از كیهان، 12/8/79
13. مهندس بازرگان در یكی از سخنرانیهای خود در دانشگاه تهران این تعابیر را به كار برده است. به نقل از كیهان، 21/11/57
14. برژینسكی، توطئه در ایران، (خاطرات) ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران 1362، ص 172
15. ang Jahanpour، The Roots Of The Hostage Crisis، The World Today Vol 48. Feb 1992 p.34
16.كیهان، 15/8/58
17. هاشمی رفسنجانی، كیهان، 12/11/82
18. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها وپیامدها،نشر معارف، ص 179
19. صورت مذاكرات شورای انقلاب، جلسه 13/9/58، به نقل از مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، ص 406
20. جمهوری اسلامی، 16/1/59
21. همان
22. معصومه ابتكار، همان، ص 309
23. مسعود رضوی، همان، ص 419
24. همان، 12/7/59
25.انقلاب دوم،احمد رضا شاه علی،1385،ص122
26. هامیلتون جردن، بحران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، 1362، ص 175
27. كیهان، 23/10/59
________________________________________