این اعمال نفوذ از طریق هدف قرار دادن سیاستمداران آمریکایی انجام میشود: سیاستمدارانی که حامی رژیم صهیونیستی باشند از حمایتهای مالی انتخاباتی سازمانهای یهودی و شهرت و محبوبیت برخوردار میشوند و مطبوعات لیبرال دموکرات متمایل به احزاب آنها را میستایند؛ اما سیاستمدارانی که حامی سیاستهای طرفدار اسراییل نباشند هدف حملات یهودیان در سرتاسر آمریکا قرار میگیرند و مخالفانشان تأمین مالی میشوند. برای مثال سینتیا مک کینی، عضو سابق کنگره از ایالت جورجیا که از تسلط اسراییل بر کنترل امور در آمریکا انتقاد میکرد, در دوره بعدی انتخابات پارلمانی به دلیل فعالیت یهودیان سراسر آمریکا بر علیه وی و کمکهای مالی آنان به رقبایش از راه یافتن به کنگره بازماند.
پروفسور جوآن کول، استاد تاریخ دانشگاه میشیگان در مقالهای با عنوان «عملیات آشکار و پنهان ایپاک (کمیته امور عمومی اسراییل و آمریکا)» در ۲۸ آگوست ۲۰۰۴ مینویسد: «ایپاک یک گروه لابی صهیونیست است که از دولت اسراییل حمایت میکند و به همان نسبت در ایالات متحده پول خرج میکند. من فکر میکنم طی دهه گذشته ایپاک منتسب به حزب لیکود در اسراییل و جناح راستگرای آمریکا بوده است. در دهه ۸۰ این لابی یهودی اقدام به تأسیس مؤسسه سیاستهای خاور نزدیک واشینگتون نمود که جایگزین موسسه بروکینگز شد که به اندازه کافی از اسراییل حمایت نمیکرد. با وجودی که مدیر این مؤسسه، دنیس راس، فردی میانهروست، مؤسسه به تأسی از ایپاک به هواداری از حزب لیکود برخاسته است. اما راس مدیری بیلیاقت است که کار وی به پنهان کردن ماهیت راستگرایی اکثر اسناد تولید شده توسط کارکنان مؤسسه و نیز بازدیدکنندگان و اعضای آن خلاصه شده است.»
پروفسور کول در ادامه میگوید: «مؤسسه سیاستهای خاور نزدیک واشینگتون، به عنوان جناحی از ایپاک، بسیار بر سیاستهای آمریکا تأثیرگذار است. پرسنل وزارت امور خارجه و ارتش جهت یادگیری مسایل خاورمیانه به این مؤسسه اعزام میشوند. آنها در این مؤسسه بیشتر از هر دانشگاه اسراییلی مطلب میآموزند زیرا اغلب اساتید اسراییلی آن حرفهای هستند و مؤسسه در واقع مرکزی برای اندیشمندانی است که در خدمت ایدئولوژی قرارگرفتهاند.»
ایپاک از جهات مختلفی بر دولت آمریکا تأثیرگذار است که هدف قراردادن سیاستمداران در زمان انتخاب تنها یکی از روشهای آن است. درانتخابات اخیر ریاست جمهوری این موضوع در حمایت هر دو کاندیدا، جان کری و جرج بوش از رژیم صهیونیستی، عینیت یافت. توجه کنید که چگونه دکتر هوارد دین پس از این که پیشنهاد ایجاد توازن در کشمکش میان اسراییل و فلسطینیان را داد، مورد انتقاد فراوان قرار گرفت. کول توضیح میدهد: «در نظر داشته باشید که بیش از ۸۰ درصد از یهودیان آمریکا به دمکراتها رأی میدهند. اکثریت یهودیان آمریکا مخالف جنگ عراق بودند و این که یهودیان آمریکا در تأمین آزادیهای مدنی برای همه آمریکاییان تأثیر فراوانی داشتهاند. علاوه بر این، اسراییل متحد وفادار ایالات متحده است و ما نیز باید امنیت آن را تأمین کنیم.»
چنین استدلالی در همه مطالب نوشتاری که من تا به حال خواندهام به چشم میخورد. صهیونیستهای یهودی و صهیونیستهای قدرتمندتر و مسیحی ازکلیه سیاستهای اسراییل حمایت خواهند کرد و مخالفان این سیاستها را به «ضد یهودی» بودن متهم میکنند. شاید بهترین عبارت برای توصیف این صهیونیستهای یهودی و مسیحی جنگطلب «هواخواهان لیکود» باشد که نشان دهنده جنگطلبی حزب لیکود به رهبری آریل شارون، نخست وزیر فعلی رژیم صهیونیستی است.
همچنین میتوان گفت که اکثریت یهودیان اسراییل مخالف ظلم و تعدی هستند که صهیونیستها در حق فلسطینیان روا میدارند و باعث اقدامات خصمانه آنها و مرگ و جراحت تعداد زیادی از شهروندان اسراییلی میشود.
ایپاک و نومحافظهکاران هواخواه لیکود در پنتاگون و دولت بوش هم اکنون بزرگترین برای صلح جهانی به شمار میروند. اینان مسب بروز تخاصم و دشمنی هستند که میتواند شعلههای جنگ جهانی سوم را بیفروزد. این وضعیت کاملاً مطابق با کنترلهای نظامی است که بر ملت ایالات متحده اعمال میشود و میتواند منجر به حاکمیت دولتی با ایده نظم نوین جهانی گردد. ما دائماً در معرض تهدید تروریسم از سوی گروههای مسلح اسلامگرایی هستیم که صدمه زدن به ملت «شیطان بزرگ» را محافظ خود در برابر خطرناکترین رژیم دنیا یعنی رژیم صهیونیستی و شارون و حزب لیکود او میدانند.
مسلمانان در پی صدمه زدن به آمریکا به دلیل ثروت و آزادی ما و حتّا پیوندها و ریشههای ما به عنوان ملتی یهودی – مسیحی نیستند بلکه به دلیل قدرت نظامی ایالات متحده به عنوان بزرگترین قدرت جهانی که از امپریالیسم نژادی اسراییل حمایت میکند، ما را هدف حملات خود قرار میدهند. در واقع اسراییل ماشه و ما تفنگ بزرگ هستیم.
کول درباره تسلط حزب لیکود اسراییل بر سیاستهای آمریکا ادامه میدهد: «باید پذیرفت که هواداران لیکود در آمریکا به تنهایی شکلدهنده سیاستهای آمریکا نیستند. این افراد باید با رامسفلد، چنی و خود بوش مباحثه کنند، اما میتوانند با ارایه اطلاعات جهتدار این مباحثات را به کانال معینی هدایت کنند. ضرر چنین روندی برای امریکا آن است که حمایت دولت ایالات متحده از سیاستهای نفرتآور شارون باعث منفورشدن آن در بین جهان اسلام خواهد شد (توجه کنید که مسلمانانی که مخالف اشغالگری رژیم صهیونیستی هستند از سوی دولت آمریکا «تروریست» نامیده میشوند اما یهودیانی که برای استعمارگری به فلسطین میروند و شهروندان غیرنظامی را هدف گلوله قرار میدهند «تروریست» نیستند.) این خلاء بزرگ یکی از دلایلی است که اسامه بن لادن و الظواهری در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا حمله کردند. در حقیقت بن لادن برای مجازات آمریکا در حمایت از سرکوب انتفاضه دوم از سوی شارون دست به حملات ۱۱ سپتامبر زد.
ناپدید شدن یکباره تحقیقات FBI از رسانههای گروهی آمریکا ظاهراً اتفاقی بوده است. با در نظر گرفتن کنترل گستردهای که اسراییل از طریق ایپاک و نومحافظهکاران پنتاگون و کاخ سفید بر کلیه شاخههای دولت آمریکا اعمال میکند، چرا اصلاً باید جاسوسی مد نظر صهیونیستها قرار گیرد؟
کول پاسخ میدهد: «رد کردن چند سند محرمانه، مسألهای کم اهمیت است، متفکران طرفدار لیکود شبکه جاسوسییی ایجاد کردهاند که رابط میان مشاوران دفاع و امنیت ملی و دیک چنی، معاون رییس جمهور است و با گزینش و تحریف اطلاعات نفوذ قابل ملاحظهای بر سیاستهای دولت دارد، مانند مورد آغاز جنگ با صدام. انگیزه اصلی آنان نابود کردن قدرتمندترین ارتش عرب منطقه بود نه به این دلیل که تهدیدی برای اسراییل به شمار میرفت (که در واقع نبود) بلکه به این دلیل که ممکن بود به مانعی بالقوه در مقابل برنامههای توسعهطلبی حزب لیکود تبدیل شود.
به این دلایل است که ایپاک گروهی فوقالعاده خطرناک و مخرب است همانطور که کول ادعا میکند: «این وضعیت نتیجه وجود خلأیی در سیاستهای آمریکاست. منافع عده قلیلی در این کشور در نهایت سیاستهای کنگره را در برخی مسایل دیکته میکند. در زمینه کشمکشهای اعراب و اسراییل، ایپاک و برخی متحدان آن توانستهاند سانسور کاملی را بر هر دو مجلس کنگره اعمال نمایند. هیچ یک از نمایندگان سنا یا کنگره جرأت ایراد سخنرانی در انتقاد از سیاستهای اسراییل را ندارند حتّا در مواردی که دولت این رژیم قوانین بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را نقض میکند. در موردی نادر که یک عضو با شهامت کنگره ظلم و تجاوزگری شقاوتآمیز رژیم صهیونیستی را مورد اعتراض قرار داد، در دور بعدی انتخابات به دلیل سرمایهگذاری مالی ایپاک روی رقیب وی، از راه یافتن به کنگره بازماند. ایپاک بارها و بارها کنگره آمریکا را به این ترتیب شکل داده است و آن قدر با موفقیت این کار را انجام داده که هیچکس جرأت مخالفت با آن را به خود نمیدهد. کول خاطر نشان میکند: «این دقیقاً همان چیزی است که پدران مؤسس ما از غلبه آن بر ایالات متحده آمریکا هراس داشتند. این دقیقاً همان چیزی است که رییس جمهور جرج واشینگتون درباره اجتناب از متحدان دردسرساز توصیه میکرد.»
اتحاد گناهآلود با اسراییل که سرشار از قتل عام و جنگ افروزی است، در نهایت کلیه سطوح دولتمان را به دردسر خواهد انداخت. آنها تا همراه شدن با ما فاصله زیادی دارند اما ما تا تبدیل شدن به یک دیکتاتوری وحشیانه که از تروریسم حزب لیکود اسراییل نشأت گرفته، فاصله اندکی داریم.
ایپاک اعضای هر دو مجلس کنگره را انتخاب میکند و میچیند. ایپاک نامزد حزب دموکرات را در انتخابات گذشته از صحنه حذف کرد. ایپاک این کار را با هدف گرفتن سیاستمداران و بزرگ کردن تعداد اندکی از آنها از راه جلب حمایت تعداد بسیار بیشتری از آمریکاییان یعنی صهیونیستهای مسیحی انجام میدهد. کول این اعمال قدرت غیریهودیان را این گونه توضیح میدهد: «ایپاک ثروتمند یا قدرتمند نیست اما نظام سیاسی در ایالات متحده اغلب به طور مساوی بین دمکراتها و جمهوریخواهان تقسیم میشود. به دلیل نزدیک بودن رقابت بین این دو گروه، کوچکترین حمایت اضافه از یک طرف میتواند نتیجه را تغییر دهد. ایپاک نیز از همین تأثیرگذاری اندک استفاده میکند. علاوه بر این، ایپاک با اتحاد با مسیحیان راستگرا که ایدئولوژی صهیونیست مسیحی را اتخاذ کردهاند، به عنوان اهرم فشاری استفاده میکند. طبق این ایدئولوژی هر چه فلسطینیان زودتر نابود شوند، مسیح زودتر ظهور خواهد کرد. ایپاک بدون حمایت میلیونها نفر از صهیونیستهای مسیحی بسیار کم نفوذتر از حال حاضر خواهد بود.
قدرت خطرناک ایپاک، گروهی با ۶۰ هزار نفر یهودی به نمایندگی از پنج تا شش میلیون یهودی اسراییل، که اداره دولت و ارتش ایالات متحده را با جمعیتی ۳۰۰ میلیون نفری تحت کنترل دارد، ممکن است به راحتی منجر به شروع جنگ هستهای جهانی سوم شود. به همین دلیل ما باید رویهای مثبت در قبال کشمکش اسراییل و فلسطینیان در پیش گیریم. ما میتوانیم قدرت ایپاک را محدود کنیم و معافیت مالیاتی آن را لغو کنیم. ما میتوانیم تشخیص دهیم که هر دو حزب اصلی کشور تحت تسلط کشور خارجی دردسرسازی قرار دارند، کشوری که نه تنها سیاستهایش را به آمریکا دیکته میکند بلکه در برابر صدمات و تخریب که افراد تحت ظلم آن به ایالات متحده وارد میکنند، مصونیت دارد.