با تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) و برملا شدن هویت و کارکرد این سفارتخانه که همانا جاسوسی و ایجاد اختلال در کشور بود، روابط تهران واشنگتن، به سردی گرایید و سرانجام واشنگتن به طور یکجانبه، قطع رابطه همه جانبه با تهران را اعلام کرد. حدود سه دهه از قطع رابطه ایران و آمریکا میگذرد و طی این مدت، بحثها و نظرات بسیاری در این مورد رد و بدل شده است. مقام معظم رهبری، در يكي از آخرین موضعگیری هاي خود در خصوص رابطه با آمریکا فرمود: «اولاً این رابطه، خطر آمریکا را کاهش نمیدهد؛ چرا که آمریکا در حالی به عراق حمله کرد که با آن کشور رابطه سیاسی داشت. ثانیاً ایجاد رابطه، امکان نفوذ آمریکاییها و زمینه رفت و آمد مأموران اطلاعاتی و جاسوسی آنها در ایران را فراهم میکند. به همین دلیل، بر خلاف ادعای برخی افراد پرگو، رابطه با آمریکا، در حال حاضر، برای ملت ایران نفعی ندارد و مطمئناً آن روزی که رابطه با آمریکا برای ملت مفید باشد، بنده اولین کسی خواهم بود که آن را تأیید میکنم».
در سالروز قطع رابطه آمریکا با ایران و به منظور بررسی این موضوع و امکان برقراری رابطه فیمابین، گفتوگویی با دکتر صادق کوشکی انجام دادهایم که از نظر میگذرانید.
با گذشت بيش از 3 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، آیا تغییری در راهبرد ما در خصوص ارتباط با آمریکا به وجود آمده است؟
اولین نکتهای که در خصوص رابطه یا عدم رابطه با آمریکا لازم به ذکر است، این که از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، سیاست ما در قبال رابطه با آمریکا، تغییری نکرده است. بر خلاف این که گفته میشود موضعی که رهبر انقلاب داشته، موضع تازهای است، اما این موضع، از گذشته بوده است. سال 57، زمانی که حضرت امام(ره) در پاریس بود، بارها خبرنگاران خارجی و حتی خبرنگاران آمریکایی در خصوص کیفیت روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار، سؤال کردند و امام در پاسخ، این اصل کلی را مطرح کردند که ما با همه کشورهای جهان که احترام ملت ایران را حفظ میکنند و به رابطه دو جانبه همراه با احترام متقابل، پایبند هستند، رابطه خواهیم داشت. در آن جا خبرنگار نیوزویک از امام خمینی(ره) سؤال کرد: حتی آمریکا؟ امام خمینی(ره) فرمود: علیرغم این که آمریکا خسارتهای بسیاری به ملت ما وارد کرده و با حمایت خود از حکومت پهلوی، ضررهای زیادی به ما زده، اما اگر باز هم تغییری در رویه خود ایجاد کند و احترام ملت ایران را حفظ کند، ما حاضر به برقراری ارتباط با آمریکا هستیم. تنها کشورهایی که در آن زمان استثنا شدند، رژیم نامشروع صهیونیستی و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بودند؛ یعنی برای ما، ذاتاً برقراری رابطه با آمریکا، ممنوع نیست و مشکلی در اصل قضیه نداریم؛ اما رابطه با رژیم صهیونیستی، برای ما ممنوع است؛ زیرا رژیم صهیونیستی را نامشروع میدانیم؛ اما کشوری به نام آمریکا و دولتی را که در این کشور به قدرت میرسد، به رسمیت میشناسیم و بحث، بر سر کیفیت رابطه است. از آن جا که انقلاب اسلامی با هدف کسب عزت برای جهان اسلام، مسلمانان و برای ملت ایران و کسب استقلال به وجود آمده، راهبردش از روز نخست تا به امروز، همان بوده که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اعلام کردهاند. یعنی ما حاضریم در دنیا با هر کشوری به جز اسراییل که منافع ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد و به حقوق ملت احترام بگذارد، رابطه دو جانبه داشته باشیم.
شما به کیفیت رابطه اشاره کردید؛ تصور میکنید موضوع منافع ملی و بازتعریف مفهوم منافع ملی در کیفیت رابطه چه تأثیری خواهد داشت؟
ما باید ببینیم که ایالات متحده، چه نوع رابطهای با جهان را میپسندد. بدون اغراق، ایالات متحده، قدرت اول نظامی و سیاسی جهان است و به واسطه این قدرت، این حق را برای خود قائل شده است که از موضع برتر، با سایر کشورها ارتباط داشته باشد؛ مثلاً رابطه آمریکا با کشور ژاپن، به عنوان یکی از غولهای اقتصادی جهان، به گونهای است که هنوز کشور ژاپن از نظر سیاسی، در مقابل آمریکا احساس استقلال نمیکند. از بعد از جنگ جهانی اول تا دو سال پیش، ژاپن اجازه تشکیل ارتش نداشت و تنها دو سال است که ژاپن از طرف آمریکا اجازه پیدا کرده که ارتش داشته باشد. حضور پایگاه بزرگ اوکیناوا در ژاپن، نشان از عدم استقلال ژاپن دارد. کره جنوبی هم با آن همه پیشرفت در زمینه فنآوری و تکنولوژی، این مشکل را دارد که هنوز فرماندهی ارتش کره جنوبی، به دست نیروهای آمریکایی است و اجازه ندارند که خودشان ارتش کره را اداره کنند. حضور جدی آمریکا در بیش از 700 نقطه دنیا، از جمله کشورهای پیشرفته اروپایی مثل آلمان و ایتالیا و استقرار پایگاههای نظامی که از اختیار این دولتها خارج است، نشان از عدم استقلال این کشورها دارد. وجود بازداشتگاههای آمریکاییها در اروپای غربی و حتی اروپای شرقی و عدم اطلاع مقامات کشورهایی مثل لهستان و رومانی از پایگاههایی که در خاک کشورشان مستقر است، همگی نشان دهنده وابستگی این کشورها به آمریکاست؛ حتی رابطهای که آمریکا با انگلیس، فرانسه یا روسیه دارد، از موضع برتر است؛ زیرا آمریکا فکر میکند که قدرت برتر دنیاست. این موقعیت آمریکا در دنیا، کیفیت رابطه او با سایر کشورهای دنیا را تعیین میکند: اما نکته این جاست که یکی از اهدافی که ملت مسلمان ایران در انقلاب خود دنبال میکند و در مبارزات خود شعار آن را سر میدهند، استقلال و عدم وابستگی به شرق و غرب است. این انقلاب با ماهیتی که داشت، بر کیفیت رابطه با آمریکا اثر میگذارد و آن را خدشهدار میکند.
اگر قرار بود که ما رابطه با آمریکا را از موضع ضعف و وابستگی و خودباختگی بپذیریم، دیگر انگیزهای برای انقلاب نداشتیم. تا وقتی که آمریکاییها در رابطه با ما بخواهند از موضع بالا برخورد کنند و به وضع یکسان اعتقاد پیدا نکنند، ما نیز نمیتوانیم با آمریکا رابطه برقرار کنیم. از این رو، این آمریکاست که باید موضع خود را تغییر دهد. ما نیازی به اصلاح در دیدگاه و عملکردمان نمیبینیم؛ زیرا ما به یک اصل کلی اعتقاد داریم که همان حفظ احترام متقابل و حفظ منافع دو جانبه است و راهبرد کلیدی جمهوری اسلامی در برقراری ارتباط با همه کشورهای دنیاست؛ به جز رژیم نامشروع و غاصب صهیونیستی که آن را کشور نمیدانیم و به رسمیت نمیشناسیم.
آمریکاییها معتقدند که فرصتهای خوبی داشتند تا رابطه خود با ایران را اصلاح کنند؛ اما نتوانستند. به نظر شما، آمریکاییها از فرصت به وجود آمده در عراق، هنگام برگزاری چند دور مذاکره سه جانبه برای حل مشکلات و رنجهای ملت مظلوم عراق، برای اصلاح رفتار خود بهره گرفتند؟
بدون شک آمریکاییها به دنبال فرصتهای تاکتیکی بودند؛ یعنی آنها به دنبال اصلاح رابطه با جمهوری اسلامی نبودند؛ بلکه آنها به دنبال این بودند به دنیا وانمود کنند که جمهوری اسلامی ایران در برابر آمریکا تسلیم شده و پشت میز مذاکره با آمریکا نشسته است و یا وانمود کنند که ایران پذیرفته که در ناامنیهای عراق، مقصر است و به عنوان متهم، پشت میز مذاکره نشسته و قرار است تعهد دهد تا بیش از این، موجب بیثباتی در عراق نشود. هدف دوم این بود که میخواستند به نهضتهای آزادیبخش و انقلابی منطقه اثبات کنند که جمهوری اسلامی هم پس از مقاومتهای فراوان، سرانجام تسلیم قدرت آمریکا شد. آنها در پایان تمامی مذاکراتی که با ایران داشتند، مصاحبه خبری ترتیب میدادند و جلسه را به نفع خود مصادره میکردند. ارزیابی بنده از مجموع مذاکرات انجام شده طی چند دور با آمریکا در رابطه با مسئله امنیت در عراق، این است که به هیچ وجه، این مذاکرات گشایشی برای اوضاع ناامن عراق نداشته و همه دنیا این را میدانند و ثابت هم شده که ناامنیهای عراق، بیش از همه، به خود آمریکاییها برمیگردد و جمهوری اسلامی ایران، هرگز نیازی به ناامن کردن عراق ندارد؛ زیرا منافع جمهوری اسلامی ایران اقتضا میکند که عراق، با ثبات، مقتدر و متحد باشد.
آمریکاییها در خصوص کشور چین با دادن برخی امتیازات و پذیرش قدرت این کشور و اثر گذاریاش در معادلات بینالمللی، گشایشی استراتژیک در روابط دوجانبه به وجود آوردند. به نظر شما اگر آمریکا حاضر به پذیرش اثرگذاری ایران در معادلات منطقهای و جهانی شود و امتیازاتی را به ایران بدهد، در روابط ایران و آمریکا، تأثیر گذار خواهد بود؟
ما باید به این نکته مهم توجه کنیم که جنس خصومت آمریکا با چین یا شوروی سابق و روسیه فعلی، با جنس خصومت این کشور با ایران متفاوت است. دولت مائوئیست آن زمان چین، اختلافات مبنایی با ایالات متحده آمریکا نداشت؛ یعنی جهان سرمایهداری و جهان مارکسیسم و سوسیالیسم، بیشترین اختلافشان در حوزه سلیقه و روش است و نه مبنا و اصول؛ در حالی که اختلافات ایالات متحده با ایران، مبنایی و عقیدتی است؛ یعنی اختلاف بین دو دیدگاه اسلام سیاسی و سکولاریسم است. طبیعی است که این جنس مخاصمه، کاملاً متفاوت با جنس خصومت چین و آمریکاست. از این رو، آمریکا به راحتی با چین به توافق میرسد و همدیگر را میپذیرند و علاوه بر این، آمریکاییها با چین، روابطی از موضع برتر دارند. بارها دیدهایم که در گزارشهای سالیانه حقوق بشری که وزارت خارجه آمریکا منتشر میکند، چین به نقض حقوق بشر متهم و محکوم شده است و روسیه نیز از سوی آمریکا، به نقض حقوق بشر متهم میشود و اگر چه آمریکا با این کشورها ارتباط دارد، اما میخواهد از موضع برتر با آنها رفتار کند؛ به گونهای که این کشور به خود اجازه میدهد که برای تمام جهان، کارنامه حقوق بشر صادر و کشورهای نقض کننده را محکوم کند. بنابراین، به دلیل متفاوت بودن جنس خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران - نسبت به سایر کشورها – راهحلها و استراتژیهایی که آمریکا برای برقراری رابطه با سایر کشورها به کار برده، درباره ایران صدق نمیکند، زیرا ما با آمریکا اختلاف اعتقادی داریم.
ارزیابی شما از اثرات قطع رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران چیست؟
نکته اول این است که آمریکاییها به صورت یکجانبه، روابط خود را با ما قطع کردند و ما در این زمینه، پیش قدم نبودیم. با وجود این که آمریکاییها سفارتخانه خود را در کشور ما به لانه جاسوسی تبدیل کرده بودند، اما ما رابطه خود را با این کشور قطع نکردیم. تعبیری که آن زمان حضرت امام(ره) به کار برد، این بود که آمریکاییها فکر میکنند به دلیل قطع رابطه آنها با ایران، ما عزا میکنیم؛ نه، ما از این قطع رابطه، جشن میگیریم. این که خود آمریکاییها رابطهشان را با ما قطع کردند، معنادار است؛ یعنی ملت ایران با بزرگواری، باب رابطه با آمریکا را نبست؛ اما آنها خود را از رابطه با ما محروم کردند. در طول این سه دهه که از حیات انقلاب اسلامی میگذرد، آنها بارها برای گشایش روابط با ما پیش قدم شدند که این، خود افتخار و عزتی برای ملت ایران است. قطعاً به واسطه برتریهایی که آمریکا در عرصه اقتدار سیاسی، نظامی و اقتصادی داشته، توانسته مشکلات جدی را در عرصههای مختلف با روشهایی همچون تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی و نظامی برای ما ایجاد کند و ما هم هزینههای زیادی را برای حفظ استقلال پرداخت کردهایم؛ اما نکته جالب این است که این تحریمها و مشکلآفرینیها، سرانجام، به این جا ختم شد که جمهوری اسلامی اکنون به عنوان یک کشور مقتدر در عرصه منطقهای و فرا منطقهای، مطرح شده و فشارهای آمریکا، هیچ تأثیری بر کیفیت اقتدار جمهوری اسلامی نداشته است و در شرایط فعلی، این آمریکاییها هستند که مجبورند قدرت ایران را در معادلات جهانی، به رسمیت بشناسند؛ یعنی سیاست به انزوا کشیدن ایران، نه تنها جواب نداده، بلکه غلط بودن این سیاست آشکار شده است؛ هرچند که پذیرش اقتدار ملت ایران، برای دولت آمریکا، خیلی سنگین است.
حضرت امام(ره) فرمود: رابطه آمریکا با ما، رابطه گرگ و میش است؛ یا گرگ باید از حالت گرگ بودن خارج شود و یا میش باید تبدیل به گرگ شود؛ تا در رابطه با گرگ، ضرر نکند. امام (ره) یک اصل سیاسی را با زبان بسیار ساده بیان فرمود؛ تا هر کس با هر میزان قدرت تحلیل و فهم، درک کند که رابطه ما با آمریکا، از چه جنسی است.