یک چیز را من از شما می خواهم که خودم هم به آن عمل می کنم. هیچ کس مرا در این دورهی نشیب و فراز انقلاب در سختترین شرایط نتوانسته است با قیافهی افسرده ببیند، چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال «احدی الحسنیین» هستیم (شهادت یا پیروزی) دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید، چهرهها شاداب باشد، نشاط داشته باشید، آن وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمی تواند بکنند…. چند روز قبل سفیر انگلستان آمده بود و می گفت خوب بفرمایید تا کی می خواهید این گروگانها را نگه دارید؟ گفتم تکلیف این ها را روشن کرده ایم چند بار میپرسید؟ تکلیف اینها با نمایندگان ملت و مردم در مجلس شوراست و آیا از این بهتر هم میشود؟ چرا؟ مگر به اینها بد میگذرد؟ شما جوان های ما را در زندان های آمریکا می کشتید این ها که این جا در هتل سفارت زندگی می کردند دیگر چه مرگتان است؟ …سفیر انگلستان گفت: ولی دولت آمریکا دیگر نمی تواند صبر کند. به او گفته شد: این ها خودشان می توانند صبر کنند یا می توانند صبر نکنند. ولی ملت ماگفته است ما تصمیم را خودمان می گیریم. آن ها تصمیم خودشان را دارند می گیرند. گفت: خیلی غیر واقع بینانه با مسائل سیاسی برخورد می کنید. گفتیم: همین جورهاست ما آرمان طلبانه قرار است با مسائل برخورد کنیم، انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه سر تسلیم در برابر واقعیت ها… صحبت از محاصره اقتصادی کرد، گفتم ما همان نان و پنیر خودمان که توی این مملکت به دست می آید مي خوریم. خدا هم توی این دو ساله برکت داده است، تا الان محصول گندم ایران نسبت به سال گذشته بسیار عالی تر شده. ان شاء الله سیاست ما بر این است که اگر قرار شد روزی همه مردم نان خالی نوش جان کنند ولی با آمریکا بجنگند، بجنگند… سفیر انگلیس اوقاتش تلخ شد و گفت: آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد. گفتم: ما از خیلی وقت پیش برای دخالت نظامی آماده ایم. خلاف انتظار ما نیست ولی هر سرباز آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید یک جا برایش توی ایران هست آن هم گور زیر خاک