اوباما، درحالی با دکترین معروف بوش، موسوم به جنگ علیه تروریسم مخالفت میکند که خود در عمل همچنان به این استراتژی پایبند است و آنرا در سیاست داخلی و بینالمللی دنبال مینماید. اوباما، در این سند 52 صفحهای که نخستین دگرگونی و تغییر ظاهری در استراتژی امنیت ملی آمریکا در دهه اخیر بشمار میرود، از برخی کشورها همچنان به عنوان دشمن آمریکا نام برده و به آنها به خاطر عدم پذیرش سیاستهای واشنگتن و تسلیم نشدن در برابر فشارهای سیاسی و هستهای شدیدا هشدار داده است. اوباما در استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا بار دیگر ادعاهای کاخ سفید درباره برنامه هستهای ایران را تکرار کرده و سعی نموده تا با مطرح کردن تهدیدهایی علیه ایران، دشمنان فرضی برای سیاست خارجی آمریکا تصویر کند. وی در دو بخش جداگانه در گزارش خود به طور صریح به رویکرد آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران پرداخته و تحت عنوان "تحقق ایران پاسخگو"، مدعی شده ایران همچنان برخلاف مقررات بینالمللی عمل کرده و به حمایت از تروریسم و ا نکار صلح جهانی میپردازد. این راهبرد جدید هر چند در بخشهایی به ظاهر، به معنای فاصله گرفتن از دکترین خشونتآمیز و زنگ زده جرج بوش رئیسجمهور مفلوک آمریکاست که بر گسترش سلطه نظامی آمریکا در جهان به بهانه مبارزه با تروریسم و جنگ پیشگیرانه علیه تهدیدهای دشمنان فرضی تاکید میکرد ولی در حقیقت همچنان به معنای ادامه شکست راهکارهای واشنگتن در دهه گذشته است. شاید توجه به نکات زیر در واکاوی این شکست که اکنون در پوشش استراتژی جدید ارائه میشود، موثر باشد. 1 - آقای اوباما درحالی اقدام به ارائه استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا و عقبنشینی از برخی مواضع جنگافروزانه کرده که همچنان بر طبل خود ساخته مبارزه با تروریسم میکوبد و ادامه حضور اشغالگرانه نظامیان آمریکایی در عراق، افغانستان و سایر مناطق حساس و استراتژیک جهان را با همین عنوان توجیه میکند. وی هر چند سیاستهای دولت بوش را تایید نمیکند و در سند راهبرد ا منیت ملی خود با دکترین "جنگ پیشگیرانه"مخالفت مینماید، اما در عین حال برخی کشورها را از این موضوع مستثنی نموده و تصریح میکند: "آمریکا باید از حق اقدام یکجانبه برخوردار باشد، گرچه این اقدام باید براساس استانداردهایی باشد، که حاکم بر استفاده از زور است!" او در این سند راهبردی با بازی کردن با کلمات، همان دکترین سابق بوش را که متکی بر ادامه "قدرت" و "نفوذ" بلامنازع آمریکاست، ادامه میدهد و تنها تفاوت عمده رویکرد این دو رئیس جمهور، در برآورد میزان قدرت آمریکا و دامنه پاسخگویی آنست به طوری که میگوید: "هیچ کشوری، هرقدر هم قدرتمند باشد، نمیتواند به تنهایی پاسخگوی چالشهای جهانی باشد. " 2 - هر چند در راهبرد اوباما، به ظاهر نشانی از تفکر نومحافظهکاران مبنی بر گسترش دمکراسی با توسل به زور وجود ندارد و او در رویکرد خود، ضرورت دفاع از ارزشهای بینالمللی را برسمیت میشناسد و مدعی است که "آمریکا هیچ نظام دولتی را بر کشور دیگری تحمیل نمیکند" لکن بر "افزایش توازن قدرتی"تاکید دارد که بتواند به "افزایش آزادی ملتهای مخالف با سیاستهای آمریکا" بیانجامد. او در سند راهبردی خود در اقدامی تناقضآمیز با ریاکاری هرچه تمام از ایران و کره شمالی به عنوان تهدیدات بینالمللی نام میبرد که امنیت جهانی را به خطر انداخته و دکترین پیشگیرانه و حق اقدام یکجانبه در مورد آنها همچنان قابل اجراست! 3 - خطر فریبکاری اوباما و استفاده از حربه سیاست نرم و تغییر در سیاستهای خشن آمریکا، کمتر از عربدهکشیهای بوش و نومحافظهکاران همپالگی او نیست. یک تحلیلگر معروف آمریکایی با بررسی سیاستهای 16 ماه گذشته اوباما اثبات میکند که وی حتی یک تغییر نیز در سیاستهای جرج بوش ایجاد نکرده و هیچکس نمیتواند حتی یک عمل به وعدههای هر چند کوچک او را در پرونده رئیسجمهور جدید آمریکا به اثبات برساند. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که محبوبیت وی در افکار عمومی آمریکا به کمتر از 50 درصد رسیده است به طوریکه مردم آمریکا دوران حکومت وی را دوران مردم فریبی لقب دادهاند. کسانی که گمان میکنند تغییراتی در سیاستهای اوباما نسبت به بوش ایجاد شده، لابد این سیاستها را با سالهای پس از 20 شهریور سال 80 مقایسه میکنند که بوش در آن زمان استراتژی ضربه پیش دستانه یا جنگ پیشگیرانه را دبنال میکرد و زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی را در پیش گرفته بود، و این درحالی است که خود بوش نیز بعد از دومین دوره ریاست جمهوری خود و پس از شکستهای متعددی که متحمل گردید و پوزهاش به خاک مالیده شد، عملا از سیاست خود عقبنشینی و به شکست دکترین خود اعتراف کرده بود. 4 - اعلام این استراتژی جدید را باید در راستای مسائل داخلی و رقابتهای موجود میان دو حزب دمکرات و جمهوریخواه ارزیابی کرد. ضعف روزافزون آقای اوباما در مدیریت مسائل کلان در عرصه سیاستهای اقتصادی و بینالمللی آمریکا باعث شده او در تیررس انتقادات رقبای جمهوریخواه خود قرار گیرد و لازم بود که وی برای آنکه ضربهای به جمهوریخواهان و پیروان سیاستهای جرج بوش وارد کند، در ظاهر خط بطلانی بر ناکارآمدی و شکست سیاستهای جنگافروزانه آنان در مبارزه با تروریسم بکشد و عملکرد دهه گذشته آنان را زیر سئوال ببرد. این پدیده، به خودی خود به رزمگاهی برای مبارزه سیاسی و تبلیغاتی دو حزب اصلی آمریکا تبدیل شده که یکی دیگری را به جنگافروزی در گذشته و قدیمیهای کهنه کار، تازه به دوران رسیدهها را به بی کفایتی در حفظ منافع ملی آمریکا متهم میکنند. 5 - اوباما با اعلام استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا درعین حال که نمیتواند به صراحت اعتراف کند سیاستهای آمریکا در مقابله با آنچه آنرا تروریسم میخواند، علیرغم صرف هزینههای گزاف که به اقتصاد این کشور لطمه جدی وارد کرده به شکست انجامیده، اما سعی دارد با استفاده از عبارات سیاسی و بازی با کلمات، همان راهبرد قدیمی را با دستکاریهائی ادامه دهد. این راهبرد جدید، در حقیقت تلاش برای انجام یک جراحی زیبایی در چهره مخدوش و منحوس آمریکاست تا شاید بتوان ظاهر قابل قبولی از ماهیت پلید واشنگتن ارائه داد، ولی سردمداران کاخ سفید باید بدانند هرچند آمریکا نیاز به تغییر دارد ولی این تغییرات باید عمیقا ماهوی و زیربنایی باشد که طبعا با این تاکتیکها و راهبردهای ریاکارانه و عوامفریبانه که همچنان به تعقیب سیاستهای استکباری و سلطهجویانه آمریکا ادامه میدهد، امکانپذیر نیست.